خبرگزاری مهر-گروه هنر- نیوشا روزبان: لیلی عاج یکی از کارگردانان فیلم اول در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر است که برای اولین تجربه سینمایی خود یکی از سوژههای مهمی که چند سالی است سینمای ایران به آن میپردازد، انتخاب کرده است.
این کارگردان که تا پیش از این به عنوان کارگردان و نویسنده در تئاتر فعالیت می کرده است، اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «سرهنگ ثریا» و با نگاهی دیگر به اتفاقاتی که سازمان منافقین طی این سالها رقم زدهاند، میپردازد. اتفاقاتی که به صورت گسترده نه جامعه بلکه خانوادههایی که فرزندانشان به نوعی عضو این سازمان شدهاند را تحت تأثیر قرار داده است.
این فیلم از روی نمایشنامهای با نام «باباآدم» ساخته شده که لیلی عاج نویسندگی و کارگردانی آن را برعهده داشته است. با این کارگردان اولین فیلم بلند سینمایی خود را با حمایت سازمان سینمایی «اوج» جلوی دوربین برده است، گفتگو کردیم.
* اینکه به عنوان اولین تجربه سینمایی خود تصمیم به ساخت نمایشنامه «باباآدم» گرفتید به دلیل بازخوردهای روی صحنه رفتن این نمایشنامه بود؟
میتوان گفت که رویاهای دور و درازی داشتم و دوست داشتم به عنوان اولین فیلم خود «قند خون» را کار کنم، نمایشنامهای که درباره مشکلات کارخانه قند ورامین بود و من به خاطر آن جایزه نشان مسئولیت اجتماعی را دریافت کردم و میتوان گفت این نمایشنامه، نمایشنامه مورد علاقه من است که چند سال پیش آن را در تئاتر شهر اجرا کردم. اما مساله این است که رؤیای کارگردان یک چیز است و امکان ساخت و پیدا کردن سرمایه گذار مسائلی است که از دایره رؤیای کارگردان خارج است.
درواقع برای انتخاب نمایشنامه «باباآدم» برای ساخت اولین اثر سینمایی خود هیچ دلیل خاصی نداشتم و تنها منطق و دلیل ماجرا این بود که سیناپس سینمایی که براساس «باباآدم» نوشته بودم و به عنوان «سرهنگ ثریا» تولید شد، توسط سازمان سینمایی «اوج» پذیرفته شد و من نیز روال منطقی تبدیل سیناپس به فیلمنامه، تصویب فیلمنامه، گرفته مجوز فیلم اول و … را طی کردم که خود این پروسه یک سال به طول انجامید.
اگر بخواهم دقیق بگویم، زمستان سال ۱۴۰۰ درباره «باباآدم» با سازمان سینمایی «اوج» صحبت کرده بودم و تمام یک سال بعد آن درگیر روند تولید فیلم بودم.
* شما تجربهای در سینما و فیلمسازی حتی در حوزه فیلم کوتاه و مستند نداشتهاید، ساخت فیلم اول با چنین موضوع و پروداکشنی سخت نبود؟
چرا تجربه داشتهام، در واقع در سال ۱۳۷۶ هنرجوی انجمن سینمای جوان در تهران بودم و از همان ابتدا دوست داشتم که در دانشگاه سینما بخوانم، اما در این زمینه موفق نشدم اما در نهایت در حوزه تئاتر تحصیل کردم. از همان سال ۷۶ که در سینمای جوان بودم، بسیاری از فیلمسازان مطرحی که امروز میشناسید هم دورهای های من در سینمای جوان بودم. در همان دوران یک فیلم ۱۶ میلیمتری و چند فیلم کوتاه نیز تا سال ۱۳۸۱ تولید کردهام. چندسالی به عنوان نویسنده جذب تلویزیون شدم و دوباره به تئاتر بازگشتم تا امروز که موفق به ساخت «سرهنگ ثریا» شدم.
* یکی از مواردی که در «سرهنگ ثریا» به چشم میخورد ضعف در پردازش شخصیتها، در دلیل و هدف آنهاست. نزدیک بودن دیالوگهای فیلم به دیالوگهای نمایشنامه هم در فیلم به چشم میآید. این مسائل به این دلیل نبود که شما تجربه فیلمسازی نداشتید؟
برای من جالب بود که بچههای سینمای جوان من را به یاد میآوردند و از اینکه توانسته بودم وارد سینما شوم به من تبریک میگفتند که یکی از قدیمیهای انجمن سینمای جوان به سینما بازگشته است.
درباره اینکه شما میگوئید بخشهایی از فیلم الکن و یا برخی از دیالوگها قابل فهم نیست نیز باید بگویم خیلیها به من میگفتند که دیالوگهای عربی را در این فیلم زیرنویس کنم، اما من این را قبول نداشتم چرا که مهمتر از هرچیز این است که مخاطب با حس فیلم درگیر شود و اگر چیزی از فیلم برای او جالب بود، برود سرچ کند و ببیند چیست. من نمیتوانم وقتی میخواهم از سازمان منافقین حرف بزنم تمام عقبه شان در این فیلم را بیان کنم چرا که برای فیلم زمان محدودی داشتم.
*البته منظور از الکن بودن اطلاعات، ارائه بیشتر درباره منافقین نبود، اطلاعات اولیه فیلم هم درباره شخصیتها و اتفاقات مشکل ساز بود.
یک نسخه ۱۳۲ دقیقهای نیز برای فیلم آماده شده که باید برای آن نیز تصمیمگیری شود. اما این را می دانم که جشنواره فیلم فجر فضایی متفاوت دارد که نمیتوان هرآنچه فیلمساز میخواهد انجام دهد. به عنوان مثال در تئاتر من ۳۰ شب اجرا میروم، تغییرات لازم را انجام میدهم و بعد در جشنواره تئاتر فجر حضور پیدا میکنم. اما در جشنواره فیلم فجر چنین امکانی نداشتم و باید تصمیم میگرفتم که کجا را کم کنم و کجا را باید بگذارم. اما به عنوان خالق اثر که با دیگر افراد فیلم را میدیدم برایم مهم بود مخاطب با احساسات ثریا و پیرنگ های فرعی فیلم همراه شود. مهم این است که مخاطب بتواند با داستان فیلم و فضای آن همدل شود. قطعاً هیچ فیلمی عاری از نقصان نیست و سرهنگ ثریا نیز همین گونه است.
آنچه که در «سرهنگ ثریا» میبینید الهام گرفته از ماجرای خانم عبدالهی است، چرا که علاوه بر خانم عبدالهی با بسیاری از خانوادههایی که بچههایشان در کمپهای سازمان منافقین هستند ملاقات کرده و با آنها حرف زدهام. هم به خاطر مسائل شخصی آنها و هم به خاطر اتفاقاتی که برایشان افتاده ترجیح دادم که روایت فیلم ما را یاد «سرهنگ ثریا» بیاندازد اما ماجرای «سرهنگ ثریا» نباشد درباره حال و هوای تئاتری در فیلم که به آن اشاره میکنید نیز باید بگویم واقعاً چنین احساسی نداشتهام اما هیچ وقت دلم نمیخواست در فیلم دیالوگهای معمولی بگویم، فکر میکردم در این زمان کم همه چیز باید استعاری دیده شود به عنوان مثال شخصیت اصلی فیلم باید بگوید «دست شکسته کار میکند ولی دل شکسته کار نمی کند»، این دیالوگ میتوانست عامیانه تر باشد اما دوست داشتم ثریا اینگونه حرف بزند، شاید این سلیقه از سبقه تئاتری من بیاید و هیچ نظری درباره درست یا غلط بودن آن ندارم و تنها سلیقه من است و باید با نقدها مواجه شوم تا بیان روایی ویژه خودم را پیدا کنم.
* «سرهنگ ثریا» در یک لوکیشن فضای باز ساخته شده و این خود میتواند شرایط سختی را برای شما به عنوان فیلمساز و دیگر عوامل بوجود آورد و البته که تعدادی از بازیگران اصلی در این فیلم بازیگران تئاتر هستند که در تئاتر «باباآدم» با شما همراه بودند.
از بین بازیگرانی که در سرهنگ ثریا حضور داشتند بازیگرانی چون شهروز آقایی پور، حمیدرضا محمدی و رامین قربانی در تئاتر «باباآدم» حضور داشتند دیگر بازیگران به غیر از خانم صامتی و مجید نظیمی و فاطمه رادمنش و مجید پتکی و رها ربانی نیا که بازیگران درجه یک تئاتری هستند، اغلب تجربه بازیگری نداشتند. ما در پیش تولید برای نقش مادران تست میگرفتیم چرا که بازیگر خانم تئاتری بالای ۶۰ سال پیدا نمیکردم. کسی که حضورش یک تازگی هم داشته باشد تا حال و هوای مستند ماجرا حفظ شود. درباره چالشهای فیلم به نوعی کسب تجربه برای من به شمار میرفت. حتی کار کردن در فضای بیرونی با آن حجم از باران و باد و خاک، و من به عنوان یک تجربه به این مساله نگاه میکنم.
* «سرهنگ ثریا» در این فیلم یک شخصیت واقعی بود، درباره این شخصیت و پرداخت آن توضیح دهید.
«سرهنگ ثریا» در واقع خانم ثریا عبدالهی است، خانم عبدالهی یک خانم بسیار نازنین و دلشکسته برای سالها دوری از تنها پسرش است. روزهای زیادی به خانه او میرفتم و عکسهای پسرش را میدیدم و داستانی که بر او گذشته را برایم تعریف میکرد. آنچه که در «سرهنگ ثریا» میبینید الهام گرفته از ماجرای خانم عبدالهی است، چرا که علاوه بر خانم عبدالهی با بسیاری از خانوادههایی که بچههایشان در کمپهای سازمان منافقین هستند ملاقات کرده و با آنها حرف زدهام. هم به خاطر مسائل شخصی آنها و هم به خاطر اتفاقاتی که برایشان افتاده ترجیح دادم که روایت فیلم ما را یاد «سرهنگ ثریا» بیاندازد اما ماجرای «سرهنگ ثریا» نباشد. حتی نام فرزندان را عوض کردیم چرا که ماجرا کمی پیچیده است و درست نبود از جزئیات شخصی زندگی افراد آن هم برای چنین سوژه ملتهبی استفاده کنم. اکثر آدمهایی که در این فیلم میبینید زاییده تخیل هستند و حضور خانم عبدالهی موتور محرک من برای ساخت و شخصیت پردازیهای فیلم بود.
* کمال تبریزی به عنوان مشاور کارگردان در فیلم حضور دارد، از نقش او در فرآیند کارگردانی فیلم بگویید.
آقای تبریزی در این پروژه کاملاً همراه من بود و مهمترین چیزی که به من بخشید اعتماد به نفس بود، چرا که من برای اولین بار از تئاتر وارد سینما شده بودم و فضای متفاوتی را تجربه میکردم. او فیلمنامه را دوست داشت و اعتماد به نفس لازم را به من میداد.
* با توجه به اطلاعاتی که ابتدای فیلم ارائه میشود، در سکانسی نشان داده میشود که اعضای سازمان منافقین فرزندان کوچک خود را از طریق سازمان به اروپا میفرستند، بلافاصله بعد از آن چند سال بعد را نشان میدهید که پدران و مادرانی پشت درهای کمپ اشرف منتظر دیدن فرزندان خود هستند، به گونهای که مخاطب فکر میکند این افراد منتظر همان بچههایی هستند که به اروپا رفتهاند اما ماجرا چیز دیگری است، در واقع میتوان گفت سکانس اول سنخیتی با داستان اصلی ندارد.
ایده من این بود که نشان دهم جدایی مادر از فرزند هم در یک دهه در داخل سازمان صورت میگیرد و هم در دهه دیگر تا در خارج سازمان، حال باید دید که با تجربه نمایش فیلم در جشنواره چه تغییراتی در کپشن هایی که ارائه میشود بوجود میآید.