شب شعر بزرگ انقلاب با شعرخوانی شاعرانی چون سعید حدادیان، عبدالحریم سعیدی راد، محمدمهدی عبدالهی، محمدرضا طهماسبی و... برپا شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت چهل و چهار سالگی پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، شب شعر بزرگ انقلاب توسط محفل شعر آئینی حضور و با مشارکت آستان مقدس امام زاده صالح (ع) در رواق مطهر این آستان برگزار شد.

این مراسم با حضور تولیت محترم آستان مقدس امام زاده صالح (ع) حجت الاسلام بی آزار تهرانی و شاعران مطرح انقلاب از جمله سعید حدادیان، حجت الاسلام جواد محمد زمانی، محمدمهدی عبدالهی (دبیر شب شعر بزرگ انقلاب)، عبدالرحیم سعیدی راد، سیده فاطمه موسوی (دبیر علمی شب‌های شعر حضور)، محمدرضا طهماسبی، حسین هدایتی، حجت‌الاسلام محمدمهدی خانمحمدی، حامد فخری زاده (فرزند شهید فخری زاده)، فاطمه طارمی، عارفه دهقانی و … همراه بود. اجرای این مراسم را حسین سلطانی برعهده داشت.

در این محفل ادبی شاعران ضمن شعرخوانی برای انقلاب و شهدا و رهبری و… به مقام شامخ شهدا به ویژه شهید دکتر فخری زاده با حضور بر سر مزار آن شهید ادای احترام کردند و یاد و خاطره امام و شهدا را گرامی داشتند.

اشعار خوانده شده در این مراسم به این شرح است:

سعید حدادیان

یادم آمد محرم آن‌سال
عشق با ما قرار تازه گذاشت
حکم آماده باش لغو شد و
هیچ‌کس میل بازگشت نداشت

دسته دوستان اهل ادب
تحت فرمان شاعری بودند
همگی اهل یک حسینیه
تعزیه‌خوان ماهری بودند

خیمه‌سوزان عصر عاشورا
همه آتش شدند، آه شدند
دسته دوستان تعزیه‌خوان
گل میدان صبح‌گاه شدند

چند روزی گذشت و شکر خدا
حکم آماده‌باش هم آمد
روح از جسم و هوش از سر برد
بوی عطری که از حرم آمد

شب حمله به حکم فرمانده
اهل آن دسته انتخاب شدند
اولین راهیان آن میدان
پیشتازان فتح باب شدند

شب دل‌دادگان دریادل
شب رزمندگان عاشق بود
گریه آن‌شب مخالف‌خوان
با معین‌البکا موافق بود

همه با حمله‌های برق‌آسا
وسط معرکه درخشیدند
بعد یک عمر تعزیه خواندن
کربلا را به چشم خود دیدند

آن‌که نقش امام را می‌خواند
با ابالفضل و با علی‌اکبر
تانک‌ها را در آتش افکندند
لرزه افتاد بر تن لشکر

در تب پیچ‌وتاب پیش‌روی
عده‌ای در محاصره ماندند
همه با هم در آخرین اجرا
زخمی و تشنه‌لب رجز خواندند

دیدی ای دل که تعزیه‌خوانان
پیش فرمانده روسپید شدند
زیر باران آتش دشمن
همه جز یک نفر شهید شدند

دیده‌بانان به چشم تر دیدند
آخرین پرده بود، بی‌پرده
سر نعش حسین تعزیه‌خوان
شمر با گریه آب آورده

بعد سی‌سال آن مخالف‌خوان
به رفیقان هم‌قسم پیوست
به مریدان حضرت زینب (س)
به شهیدان آن حرم پیوست

روز تشییع پیکرش دیدند
اشک از چشم آسمان آمد
در حسینیه ولوله افتاد
تا صدای سکینه (س) خوان آمد

نسخه تعزیه ورق می‌خورد
شکوه با پیکر برادر بود
سر این صحنه شد به پا محشر
تن پاک شهید بی سر بود

محمدمهدی عبدالهی

در پی حمله تروریستی به زائران حرم شاهچراغ در باب الرضا علیه السلام

در وسعتی از صحن تو دیدم اجابت را
بر قامت گلدسته‌ها، باران رأفت را

در بارگاه نور تو، «جای ملالی نیست»
باید به‌جا آورد هردم شکر نعمت را

از فتنه‌های بی امان باید پناه آورد
شاهِ چراغ اینجا بشوید گرد غفلت را

در آستان تو کبوترها سبکبالند
گردِ حرم دارند امّید شفاعت را

امضای تو اذن دخول کربلایی‌هاست
تقسیم کردی کربلای سرخ قسمت را

بابِ شهادت باز شد در این حرم یعنی
آقا نشان دادی خودت راه سعادت را

آقا خلاصه زائرانت خوب فهمیدند
باب الرضا هم می‌دهد رزق شهادت را

از دشمنان بی حیا باکی نباشد چون
دارد به دستش حضرت زهرا شفاعت را

سیده فاطمه موسوی

چه بلایی سر انسان معاصر آمد
که غم جنگ سراغ من شاعر آمد

قلم انگار تفنگ است به دستم چه کنم؟!
من روایتگر یک فاجعه هستم چه کنم؟!

آن طرف چادری افتاده، میان خون است
این طرف از دل آوار سری بیرون است

این طرف تر پدری مات سری بی بدن است
این صدایی که شنیدید صدای یمن است

چشم وا کن یمن امروز همان کرب و بلاست
دور تا دور پر از خیمه‌ی وهابی‌هاست

جای گل بر تن این خاک کفن افتاده
شمر، این بار گذارش به یمن افتاده

رسم کودک کشی از کرب و بلا ماند به جا
نطفه‌هاشان همه از آل زیاد است این‌ها

یک به یک حرمله و شمر و سنانند این‌ها
لکه‌ی ننگ به دامان جهانند این‌ها

آری این قوم همان است که در می‌شکند
شیعه این بار ولی آمده سر می‌شکند

شک نکن بار گرانیست به تن سرهامان
زنده باشیم و بمیریم برادرهامان

ای شما که همه از نسل ابوسفیانید
ما شهادت طلبان را ز چه می‌ترسانید

آن که می‌ترسد از این جنگ شمایید نه ما
آن که شد قافیه‌اش تنگ شمایید نه ما

ما که انگشترمان نیز عقیق یمن است
ما که پیراهن مهمانی‌مان هم کفن است

ما که با روضه‌ی عباس علم ساخته‌ایم
بیخ گوش خودتان سنگر کم ساخته‌ایم؟!

ما که از روز ازل میل شهادت داریم
شاعرانه به گل سرخ ارادت داریم

بین وهّابیت و داعش اگر عهدی هست
ما ز خونخواهی سردار نخواهیم نشست

از کسی باک نداریم که قاآنی هست
روی انگشترمان نقش سلیمانی هست

رهبری امر کند غرّش ایرانی‌هاست
تازه این چشمه‌ای از خون سلیمانی‌هاست

ما شهیدیم در این غائله عشق است گواه
به همین زودی‌ها قدسیم ان شاء الله

عبدالرحیم سعیدی راد

به دستان بهارآور امام (ره)

از نسیم نام تو...

ای نگاهت امتداد سوره یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده

تا بیایی باز هم یک صبح زیبا پیش ما
کوچه‌های دل برای مقدمت آذین شده

از نسیم نام تو شب‌ها همه مهتاب بود
از طنین گام تو این روزها شیرین شده

سفره یکرنگ ما نان و نمک می‌پرورید
حیف شد، بعد از تو باز این سفرها رنگین شده

آن طرف سیل کبوترها که همبال تواند
این طرف ماییم، با پرونده‌ای سنگین شده

از افق‌هایی که هم‌رنگ است با خون خدا
باز می‌گردند روزی اسب‌های زین شده

محمد مهدی خان‌محمدی

به انتقام قسم
به کارزار قسم
جنازه‌اید شما
به ذوالفقار قسم
حماسه‌ام هر دم
حدیثم از میثم
خطابه نمرم
به چوب دار قسم
به ذکر یا زهرا
رسید تا حیفا
صدای موشک ما
به انفجار قسم
قسم به ابراهیم
که جان دهید از بیم
فرشته مرگیم
به احتزار قسم
نبرد ما فرداست
که ظهر عاشوراست
و روز مرگ شماست
به انتظار قسم

جواد محمدزمانی

باید که تن از راحت ایام گرفتن
دل را، ز صنم‌خانه اوهام گرفتن

ناکام شد آن‌کس که به یک عمر ندانست
از ساغر دنیا نتوان کام گرفتن

از تیر و کمان اجلت نیست رهایی
هر گور نشانی‌ست ز بهرام گرفتن...

تا چند سرا از قفس دام گزیدن؟
تا چند سراغ هوس خام گرفتن؟

ای دل بطلب وعده دیدار که زیباست
آرام دل از یارِ دلارام گرفتن

فرمود که باید دل از این دام گرفتن
عبرت ز دغل‌کاری ایام گرفتن

فرمود بترسید که رایج شود این‌بار
مروان شدن و مردِ خدا نام گرفتن

از مثل یزید آیه تطهیر شنیدن
از آل‌امیه خطِ اسلام گرفتن

از خدعه دشمن بهراسید، روا نیست
پیغام به او دادن و پیغام گرفتن

باید به شب میکده شوق، رسیدن
از جام شهادت میِ گُلفام گرفتن

قربانی جان را به منا بدرقه گفتن
این‌گونه ز تن جامه احرام گرفتن

یا همره سردار حسین همدانی
امضای بهشت از سفرِ شام گرفتن

یا مثل حبیب و وهب و عابس و عباس
با سوختنِ جان و تن آرام گرفتن

پروانه علی‌اکبرِ مولاست که آموخت
با شمع سحر بالِ سرانجام گرفتن

اظهار عطش کرد پسر تا بتواند
از کوثر لب‌های پدر کام گرفتن

فرمود مخواه آب که دیگر شده نزدیک
از دست رسول دو سرا جام گرفتن

خیزید و به صیاد بگویید روا نیست
مرغانِ حرم را به چنین دام گرفتن

می‌خواست پدر فدیه و قربانی حج را
با جان جوانان خود انجام گرفتن

این وعده وصل است که هر آینه باید
با وصلت این فاصله فرجام گرفتن

برخیز بسیجی صف اعزام شلوغ است
سخت است کمی برگه اعزام گرفتن

حامد فخری زاده

دعایم کن که من هم مثل تو در خون بمیرم،
که شاید بار دیگر دست‌هایت را بگیرم،

دعایم کن به خون غلطم، به خون غلطیده بابا،
دعایم کن شوم مهمانت ای مهمان مولا،

تو می‌گفتی که مرگ سرخ از هر مرگ بهتر،
مخواه از بهر فرزندت شهیدا مرگ دیگر،

تو از نسل حسینی امتداد خون حیدر
بخوانم تا که باشم شبه قاسم مثل اکبر
*
هوای غرب نا آرام و کردستان غم آلود،
امام آن روزها در فکر آن تشویش‌ها بود،

تو بودی که عشایر را به اذن پیر امت،
فراخواندی به عزم واحد و تشجیع و غیرت،

هنوز از دشت‌ها و کوه‌های دور منگور،
صدایت می‌چکد از چشمه‌های ماه و ماهور،
*
غریبی مثل مولا هیچکس نشناختت، آه
غریبی مثل زهرا غربت محض الی الله

تو قبل از مرگ هم در بی‌نشانی غرق بودی
نشان بی نشان در کهکشانی غرق بودی

شهید عالم ربانیِ در خون تپیده،
هزار آئینه از کلک نگاه تو دمیده،

مداد عالم از خون شهید ارزنده‌تر هست،
که از راز تو و خون تو در عالم خبر هست؟
*
دعایم کن که مثل حضرت زهرا بمیرم
بدون قبر پای غربت مولا بمیرم

تمام زندگیت سرخ بودی ماه گلگون،
عجب پایان زیبائیست تن را، غوطه در خون

محمدرضا طهماسبی

ایران من! ای باغ پر از لاله و سنبل!
برهم نزند زلف تو را باد تطاول

ای سبزتر از سبزتر از سبزتر از تاک
ای سرخ‌تر از سرخ‌تر از سرخ‌تر از مل

ای مستی جوشیده به رگ برگ شقایق
وی شادی پنهان شده در پیرهن گل

موسیقی باد است و نوای خوش رود است
کاین گونه در آمیخته با چهچه بلبل

پرواز تو -ای فاخته- آن قدر بلند است
نومید شد از صید تو شاهین تخیل

تو جان جهان هستی و کانون توجه
تو جزئی و جزئی که فزون تر شده از کل

تا در کف مردان دلیر تو کمان است
بر دامن پاکت نرسد دست چپاول

ای رابطه‌ی نام تو با ذلت و خواری
بی ربط تر از رابطه‌ی کوه و تزلزل

بگذار که دیوار به دور تو بچینند
کافی ست تو را پنجره‌ی باز توکل

دریا نشود در هم و بر خویش ملرزد
طفلی اگر انداخت در او سنگ تغافل

از منحنی اش رقص کنان بگذرم، ایران!
گر بین من و خاک تو شمشیر زند پل

تو خرم و آباد و تو آباد و تو خرم
تو خرم و آباد و چه خوب است تسلسل