به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «جنگ و صلح همسران» نوشته حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی اکبر مظاهری اصفهانی بهتازگی با شمارگان دو هزار نسخه، ۱۲۸ صفحه و بهای ۶۵ هزار تومان توسط نشر جمال منتشر و راهی بازار نشر شده است.
در معرفی این کتاب آمده است: «در سالیان بلند مشاورههایمان به واقعیتهای تلخ و شیرین فراوانی از زندگی خانوادهها رسیدیم. اینک در کتاب جنگ و صلح همسران مطالبی نیکبختانه و شوربختانه از فرهنگ، آداب، باورها، کردارها، گفتارهای اعضای خانوادهها بویژه همسران را آوردهایم؛ هم از صلحوارههایشان، هم از جنگوارههایشان. راهکارهایی راهگشا برای حل مسائل زندگی خانوادگی بیان کردهایم. بیان هر مسئله همراه با نمایاندن راه حل آن است.»
نویسنده در بخشی از متن خود چنین نوشته که: «یک عقیده در میان مردمان جامعه ما رواج دارد که میگوید: طبیعی و حتمی است که زن و شوهر با هم دعوا کنند. ممکن نیست که رنجشی از هم نداشته باشند و در زندگی مشترکشان هیچ دلخوریای ایجاد نشود.
این سخن عوام فرهنگضعیف و نیمعاقل است.
اما عاقلتران میگویند:
ایجاد دعوا و اختلاف، در زندگی همسران، طبیعی است، بلکه حتمی است، اما مهم آن است که مهارت مدیریت دعوا را داشته باشند و صلح کنند. یعنی فرض را بر این میگذرانند که نمیشود همسران دعوا و قهر نداشته باشند، اما باید آن را زود جمع کنند و فیصله دهند و زندگی را به روال عادی برگردانند.
نظر صحیح آن است که این عقیده و اندیشه، از بیخ و بن، باطل است. میشود، بلکه میشاید، و بلکه میباید که هیچ آشوبی میان همسران برپا نشود، هیچ دعوایی نکنند، هیچ رنجشی ایجاد نکنند. هیچ زمان و در هیچ موقعیت.
هربار که میان همسران دعوا درست میشود، یک مقدار از محبتشان کاسته میشود و با آشتی کردن، آن مقدار محبت که رفته، همهاش باز نمیگردد. با هربار دعوا، یک ترک به جام عشق زن و شوهر میخورد. آشتی پس از جفا و بدزبانی، آن ترک را بهکلی ترمیم نمیکند.
بزرگترها دیدهاند و جوانترها شنیدهاند که در زمان قدیم، شغلی بود به نام «بستزنی». اگر ظرفی بلوری یا شیشهای یا چینی یا کوزهای میشکست، آن را نزد «اوستا بندزن» میبردند که آن را بازآفرینی کند. اوستا، موادی چسبنده را لابهلای قطعههای شکسته میمالید و آنها را به وسیله فلزهایی باریک به هم وصل میکرد، مانند بخیهکردن، تا مدتی دیگر از آن ظرف استفاده شود.
من تجربه کردهام: وقتی به ظرفها، قبل از شکستن، تلنگر میزدیم، صدای زنگ میداد. میگفتیم صدای زندگی است. اما پس از بستزدن، تلنگر که میزیم، طنین حیات نداشت. میگفتیم صدای مرگ میدهد.»