خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست _ مهدی الیاسی: پرویز ثابتی از مقامات بلند پایه ساواک و رئیس ساواک تهران پس از سالها زندگی در انزوا و دوری از رسانهها چند روز پیش در تجمع ضدانقلاب لسآنجلس به همراه خانوادهاش شرکت کرد و تصویر این حضور را دختر وی، پردیس ثابتی، در صفحه توئیتر خود منتشر کرد.
دختر ثابتی همزمان با انتشار این تصویر از پدر خود نوشت که «چهل و چهار سال پیش کشور مادری ما در تاریکی فرو رفت و ابراز امیدواری کرد که امسال، سال نور باشد!» این حضور بهانه خوبی است که به دل تاریخ برویم و وقایع تاریخی و اقدامات ساواک را مرور کنیم تا به نورانیت کشور در حکومت پهلوی بویژه دوران نورانی ریاست ثابتی بر ساواک پی ببریم.
پرویز ثابتی فرزند حسین در ۱۳۱۵ ش. و در خانوادهای بهایی در بخش سنگسر سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای حسینیه و شاهپسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضائی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد. ساواک دارای ۱۰ اداره کل بود. اداره کل سوم (امنیت داخلی) مهمترین و معروفترین بخش ساواک بود.
ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در سال ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد. همان ادارههای که آوازه رعب، وحشت و شکنجههای آن نه تنها در میان مردم ایران بلکه در سراسر دنیا مشهور بود. رئیس سازمان عفو بین الملل در سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴ شمسی) گفت: «از جمله سیاهترین کارنامه حقوق بشری جهان متعلق به رژیم پهلوی است.» نفرت عمومی از واژه ساواک به حدّی بود که تا چندین سال بعد از انقلاب نیز، صرف اعلام تشکیل یک نهاد اطلاعاتی، بازخورد منفی داشت. زیرا دستگاه اطلاعاتی برای مردم یادآور ساواک بود.
ثابتی طبق سلسله مراتب نفر دوم ساواک بود ولی به دلیل گستره اختیارات تبدیل به مهمترین شخصیت امنیتی رژیم شاه در دهه ۵۰ شد. در آن دوره ثابتی هر از گاهی بعنوان مقام ارشد امنیتی در برنامههای تلویزیونی حاضر میشد و از موفقیتهای ساواک در مبارزه با مخالفان سیاسی و چریکی حکومت صحبت میکرد. همین امر باعث شد او در چشم مردم به فردی ترسناک و نفرتانگیز تبدیل شود.
ثابتی با حسین فردوست و امیرعباس هویدا روابط نزدیکی داشت و اخبار و گزارشات منظمی از عملکرد و فعالیتهای اداره کل سوم ساواک را در اختیار این دو قرار میداد. فردوست ثابتی را فردی جاهطلب و متظاهر میدانست و معتقد بود که ساواک در دوران مدیریت او بر اداره کل سوم به نهایت بدنامی رسید.
پس از آغاز جنبشهای مردمی دوران انقلاب، ثابتی طرفدار سیاست سرکوب مخالفان بود و به شاه پیشنهاد کرده بود تا اجازه دهد تا ساواک ۱۵۰۰ نفر از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و به طور همزمان مخالفان را با شدت هر چه تمامتر سرکوب کند. او وعده داده بود که با اجرای این سیاست بزودی ناآرامیها فروکش خواهد کرد.
یکی از حوادثی که در سالهای اقتدار پرویز ثابتی رخ داد قتل جوان بیگناهی در مغازهای کفشفروشی در تهران توسط محافظ همسر ثابتی بود که علیرغم جوّ رعبانگیز موجود، در بین مردم انعکاس یافت و تنفر از ساواک و ثابتی را مضاعف کرد. شکنجههای مرگبار متهمان و مخالفان حکومت پهلوی با شدت هر چه تمامتر پیگرفته میشد و کمیته مشترک ضدخرابکاری که تحت مدیریت و هدایت اداره کل سوم ساواک بود، همراه با زندان اوین و سایر شکنجهگاهها و خانههای امن ساواک در طول دوران مدیریت پرویز ثابتی بیرحمی و قساوت بسیاری را نشان میداد.
جان اف کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا، مقامات ایرانی را به انتخابات آزاد سفارش کرد. شاه از تیمسار پاکروان خواست از اوضاع کشور تحلیل جامعی ارائه دهد تا او به جمعبندی برسد و پاکروان، این وظیفه را به ثابتی سپرد. ثابتی در گزارشی که تهیه کرد نوشت که مردم ایران برای دموکراسی آمادگی ندارند و اینکه شاه برایشان جذبه داشته و محبوب آنها باشد، کافی است؛ دادن آزادی و درانداختن انتخابات آزاد، دست حکومت را میبندد و کار دست ما خواهد داد!
او در مقدمه کتاب خاطرات خود به نام «در دامگه حادثه» که در فرانسه چاپ کرد، میگوید: «من از فساد و ضعف پهلوی اطلاعاتی دارم که بدلیل سواستفاده نکردن دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی از بیان آن معذورم!» در واقع از او میتوان بعنوان جعبه سیاه ساواک و حکومت پهلوی نیز نام برد.
ثابتی با سابقه سراسر ظلم و نفرتانگیز خود پس از ۴۴ سال، در ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ در تجمع براندازان آمریکانشین شرکت کرده و مدعی آزادی است. جالبتر اینکه سلطنتطلبها در فضای مجازی دست به تطهیر این شخصیت زدهاند. یعنی شکنجهگر بودن ثابتی نه تنها برای آنها اهمیتی ندارد بلکه به آن افتخار و از اقدامات وی دفاع میکنند. در واقع همین که شخصی سلطنتطلب باشد کافی است تا چشم بر روی تمامی جنایات او ببندند.
از طرفی این تجمع و حضور شخصی همانند پرویز ثابتی در بین سلطنتطلبها پیام روشنی دارد. جریان سلطنتطلب با حمایت عوامل خارجی، پول، رسانه و لشگرکشی سلبریتیها با تمام توان به میدان آمده و از هر فرصتی برای دامن زدن و روشن نگاه داشتن آتش اتفاقات اخیر در ایران استفاده میکند. چرا که شاید هیچگاه دیگر امکان تجمیع چنین فرصتهایی وجود نداشته باشد. پس باید آخرین تیرهای خود را هدر ندهد.