به گزارش خبرنگار مهر ،مرحوم آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب المراقبات خود به اهمیت بعثت پیامبر(ص) پرداخته است که در ادامه میخوانیم:
انسان باید در مورد ایام جاهلیت و دوره قبل از بعثت اندیشه کند و ببیند مردم به کجا رسیده بودند. عدهای یهودی، عدهای مسیحی و عموم مردم بتپرست بودند. احکام را ترک کرده، از اخلاق انسانی جدا شده و با خلق و خوی درندگی و صفات حیوانات خو گرفته بودند.
کارشان به جایی رسیده بود که دختران را زنده بگور کرده و بدین طریق پیوندها را میبریدند. به چیزهای باطل افتخار کرده، از عدل جدا شده و حقوق یکدیگر را از بین میبردند.
قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده انسانهای شریف را از بین برده، با علماء دشمنی کرده و از حکیمان وحشت داشتند. بساط علم را برچیده، خوبی بردباری و علم را انکار کرده، قطع رحم نموده و شبیه چهارپایان شده و قمار میکردند، شراب نوشیده عقل خود را زیر پا گذاشته و فرزندان خود را میکشتند. شهرها را خراب کرده نیکیها را فراموش نموده، شریعتهای الهی را از بین برده، سرمایهها را نابود کرده و مرتکب کارهای زشت میشدند.
خود پسندی و تکبر در میان آنها رواج پیدا کرده و به بیصبری افتخار میکردند. فحشاء و منکرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ، شهادت ناحق) میگفتند پیامبران را کشته و اولیای خدا را از میان خود بیرون میکردند.
بدکاران را حاکم بر خود نموده و کسانی را که اصل و نسب درستی نداشتند اطاعت مینمودند. شیطان را عبادت، خدا را بخشم آورده و آتش دوزخ را برافروخته بودند. و در اثر این امور امواج خشم و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزدیک بود عالم نابود شده و تازیانه غضب خدا آنها را به جهنم براند. یا همانطور که مشغول کارهایشان هستند آنان را درهم کوبیده و نابود کند. و چیزی نمانده بود که آتش بر آنان فرود آمده و آنان را بسوزاند. یا در زمین فرو روند یا باران سنگ بر آنها ببارد یا تبدیل به خوک شده یا به عذاب و مجازات و بلا و بدبختیهای دیگری گرفتار شوند که عنایت پروردگار برای تمام کردن حجت و کامل کردن رحمت شامل حالشان گردیده و خاتم پیامبران صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را با فضایلی که گفتیم بر انگیخت تا رحمتی برای جهانیان و نشانی برای هدایت باشد.
آنها را از تاریکیها خارج کرده و به نور رساند. نادانی آنان را به علم، گمراهیشان را به هدایت، هلاکتشان را به نجات، ستم آنان را به عدل و کم خردیشان را به عقل، نیاز آنان را به بینیازی، ذلتشان را به عزت، خرابیشان را به آبادانی و خواری آنان را به سلطنت مبدّل نموده و کفرشان را به ایمان، جهنمشان را به بهشت، تاریکی آنان را به نور و ترسشان را به امنیت، نومیدیشان را به امیدواری، اسارت آنان را به رهایی و بندگی آنان را به آزادگی تبدیل نماید.
و در یک کلام برای آنها رسولی درس نخوانده و از خودشان برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان خوانده، آنها را تزکیه نموده و کتاب و حکمت را به آنان آموزش داده و آنان را از این گمراهی سخت نجات دهد.
مردم بعد از بعثت او چند دسته شدند:
گروهی برسالت و دعوت او کافر شده و سزاوار جنگیدن، کشتن و شکنجه جاوید شدند.
گروهی نیز در ظاهر اسلام را قبول نموده ولی در دل اسلام را نپذیرفته و منافق شدند. با اسلام ظاهری خون آنها محفوظ شده و احکام اسلامی در مورد مسلمانان در این دنیا در مورد آنان جاری شد. ولی در آخرت بجهت نفاق در پائینترین طبقات جهنم جاوید هستند.
و گروهی در ظاهر و باطن مسلمان شده و هم کار خوب و هم کارهای بد انجام دادند. این دسته ممکن است بدون رفتن به جهنم به بهشت بروند.
گروهی هم، علاوه بر داشتن صفات گروه فوق عمل صالح انجام داده و کارهای خیر زیادی انجام دادند. پروردگار به این دسته بهشتهائی که در آن نهرهایی جریان دارد، وعده داده است. اینان هیچ عذاب و مجازاتی نمیبینند. خداوند گناهان آنها را بخشیده و بدیهایشان را به چند برابر خوبی تبدیل میکند.
و عدهای علاوه بر داشتن خصوصیات دسته قبل به منظور نزدیکی به خدای متعال به تزکیه نفس از اخلاق رذیله و آراستن آن به اخلاق عالی پرداخته که خدا نیز آنها را به خود نزدیک و مقام ارجمندی به آنان عنایت میکند.
و گروهی علاوه بر داشتن خصوصیات دسته قبل، با فکر و ذکر و تلاش بسیار زیاد پروردگارشان را شناخته و آنگاه خالص از هر گونه شرکی، او را یکتا دانسته، او را دوست داشته و با بذل هر چه غیر اوست به او نزدیک شدند. و مشتاق دیدار او گردیدند. خداوند نیز آنان را بخوبی قبول و به خود نزدیک و تمامی حجابها را از آنها برداشت.
جمال خود را به آنان نشان داد و آنان نیز با دیده و قلب بدون هر گونه حجابی آن را دیدند. آنان را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آل او علیهم السّلام ملحق نموده و در جایگاه صدق در کنار آنان و در نزد پادشاه مقتدر جای داد. آنانند سبقت گیرندگان و نزدیک شدگان، دوستان پیامبران و شهدا.
بهر صورت کسی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را شناخته و نعمت بعثت و فواید و انوار و برکات و خیرات آن را درک کرده باشد، این روز را روز بزرگی دانسته خوشحالی و سرور و شکر او بخاطر آن بیشتر میشود. و کسی را که در این روز مبعوث شده زیاد ستایش نموده و بر او درود میفرستد و اعمالی را که لایق اوست به او هدیه میکند.
در آخر این روز نیز با تسلیم عمل و خواهش اصلاح آن، به نگهبان این روز متوسل شده و با لطافت، با آنان مناجات مینماید. زیرا لطافت سخن و عمل تأثیر آن را افزایش میدهد.