خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: مهارتهای زندگی تواناییهایی برای رفتار انطباقی و مثبت هستند که افراد را برای برخورد مؤثر با خواستهها و چالشهای زندگی روزمره قادر میسازد. مهارتهای زندگی در لابه لای تعالیم الهی به ویژه در قرآن کریم و احادیث معصومین (ع) بیان شده است.
نکات بسیاری از الگوی مهارتهای زندگی در چارچوب بیانات امام علی (ع) درنهج البلاغه وجود دارد که شامل حقایق و راهبردهای بسیار زیبایی در مورد مهارتهای زندگی، شاخصهای ارتباط مطلوب با مردم، نحوه مدیریت خشم، ترس، راهبردهای کاهش حزن و اندوه، شناخت خود، همدلی و همیاری با مردم، خلاقیت، انتقادپذیری، تصمیمگیری و حل مساله و مبارزه با نفس است که حضرت امیر (ع) با فصاحت و بلاغت تمام به این مسائل پرداختهاند.
بر همین اساس به دعوت دفتر مقام معظم رهبری (دام ظله) در قم، حضرت آیتالله مصباح یزدی از شب پانزدهم ماه مبارک رمضان، به مدت ۱۰ شب در محل این دفتر با موضوع «بهترینها و بدترینها در نهجالبلاغه» سخنرانی داشته است که گزیدهای از سخنان ایشان به شرح زیر است:
از مطالبی که به وضوح از قرآن کریم و روایات شریف استفاده میشود، این است که انسان در این عالم در حال حرکت و سفر است و مقصدی دارد که باید به آن برسد. اگر راه را بشناسد و همت کند که راه را بپیماید، به مقصد میرسد، اما اگر در شناخت راه کوتاهی کند یا در پیمودن آن تنبلی کند ضمانتی وجود ندارد که به آن برسد.
خدای متعال بر اساس لطف و عنایت خویش، برای انسان علاماتی قرار داده است که راه را گم نکند. اگر ما در یک کویری بخواهیم حرکت کنیم که هیچ اثری در راه وجود ندارد، اگر یک قله کوهی از دور پیدا باشد و انسان بداند که باید به طرف آن قله برود، هدایت انسان به مقصد آسان میشود. خداوند منّان درباره حکمتهای آفرینش میفرماید: ما یکی ازصدها آثار و برکات ستارگان را این قرار دادیم که شما بتوانید در شب راه خود را در بیابانها پیدا کنید: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ ۱»؛ در روایات در توضیح بطن قرآن بیان شده است که این «علامات»؛ ائمه اطهارعلیهمالسلام هستند و منظور از «نجم»؛ پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله است. همان طور که انسان در بیابان به ستارهای نیاز دارد تا راه را پیدا کند، در سیر معنویش نیز احتیاج دارد به این که ستاره و علامتی ببیند که راه را گم نکند. خدای متعال در قرآن کریم قلههایی را معرفی کرده است که اگر ما این قلهها را بشناسیم گرچه به رأس قله نرسیم، اما جهت حرکت را پیدا میکنیم. ما شاید هیچگاه از قله دماوند بالا نرویم، ولی همین که از مسیر دویست کیلومتر پیدا است، انسان میتواند بفهمد که جهت حرکت کجاست و کدام طرف باید برود.
انسانهای برجسته به عنوان قلههایی در قرآن معرفی شده اند، که خدای متعال آنان را با عنایت خاصی تربیت و به دیگران معرفی کرده است. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۲»؛ ما گرچه به؛ مراتب کمال آنها نرسیم، اما توجه به این قلهها خوب است تا انسان بداند جهت حرکت کجاست. اوصاف انسانهای برجسته را بشناسیم تا اگر نمیتوانیم همه آنها را به طور کامل کسب کنیم حداقل سعی کنیم به آنها شباهتی پیدا کنیم و در آن مسیر حرکت کنیم. «عبادالرحمن»؛ همان انسانهای برجستهای هستند که شناخت اوصافشان باعث میشود انسان سمت و سوی حرکت را پیدا کند. شناختن این اوصاف به انسان همت میدهد که مقداری به سمت آنان سیر کند و ببیند چه کاری را باید انجام دهد تا نزد خدا محبوب شود. این قلهها و انسانهای برجسته علاماتی هستند که توجه به آنها نمیگذارد انسان در کویر زندگی گم شود و به هلاکت بیافتد. توجه به نقطههای مقابل کمال نیز برای انسان مفید است تا انسان مواظب باشد به درهها سقوط نکند. گاهی انسان با خود میگوید: ما که اهل گناه نیستیم، درحالی که در لبه پرتگاه است. پس باید «أَبْغَضَ الْخَلَائِق»؛ را نیز شناخت. انسان همان گونه که سرش بالاست و ستاره یا قله دماوند را نگاه میکند باید پیش پایش را نیز ببیند، چون اگر مواظب نباشد ممکن است درون چاه بیافتد.
یکی از مبغوضترین بندگان پیش خدا کسی است که شیفته سخنان بدعت آمیز باشد. شاید بیش از بیست مورد را در نهجالبلاغه بتوان پیدا کرد که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره نکوهش بدعت و اوصاف بدعت گذاران سخنانی فرموده است. «عَطَفَ الْحَقَّ عَلَی أَهْوائِه» حق را به هوسهای خودشان متمایل میکنند. گویا حق شناور است و هر طرفی بخواهند میتوان آن را متمایل کرد. حضرت خطاب به این گروه میفرمایند: به جهالت خودتان اعتماد نکنید. «لَا تَنْقَادُوا لِأَهْوَائِکُم ْ۳»؛ تسلیم هوسهایتان؛ نشوید. اینها کسانی هستند که میخواهند چیزهایی را که به دین نمیچسبد به دین بچسبانند. در خطبه ۱۷۶ حضرت میفرماید: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّل»؛ مؤمن کسی است که امسال همان حرفی را میزند که سال گذشته میگفت. آن چه را امسال حلال میداند همان چیزی است که سال قبل حلال میدانست و اگر میگوید حرام است همان است که سال قبل هم حرام بود. «وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُم ْ۴»؛ این توجیهاتی که؛ مردم درست میکنند، حرامی را حلال نمیکند، با این پدیدههای جدید، مسائل مستحدثه، و ابزارهای جدید، حرام خدا حلال نمیشود «وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَان»؛ مردم دو دسته هستند. «مُتَّبِعٌ شِرْعَة»؛ یا تابع شریعت هستند و هر چه را خدا حلال کرده است، آنان حلال میدانند و بدان عمل میکنند «وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَة»؛ یا بدعت گزار هستند. اگر کسی احکام دین را نپذیرفت حتماً اهل بدعت است و هر بدعتی در آتش است.
۱. نحل، ۱۶.
۲. نور، ۳۷.
۳. نهج البلاغه، ص؛ ۱۵۲.
۴. همان، ص؛ ۲۵۴.