به گزارش خبرنگار مهر، دکتر عیوضی در بررسی نسبت فوکو با انقلاب اسلامی چهار محور کلیدی را چنین بر شمرد: اول اینکه چرا فوکو و چرا اندیشه های او باید مورد توجه قرار بگیرد، چرا انقلاب ایران و چرا انقلاب مورد توجه اوست، تحلیل فوکو و نگرش او به انقلاب اسلامی در چه مولفه هایی می تواند ما را به اندیشه های فوکو سوق دهد. از این رو بنا نداریم که به مثبت بودن یا منفی بودن انقلاب اسلامی بپردازیم و محور چهارم نیز آنکه چرا فوکو در یک زمان آنگونه با شیفتگی به انقلاب اسلامی وارد می شود و در دوره ای وارد تحلیل دیگری می شود و سخنانی دیگر را می گوید به گونه ای که برخی با یکی کردن این نتایج درک اندیشه های فوکو را به خطا می اندازند.
دکتر عیوضی در ادامه به شخصیت فکری فوکو اشاره کرد و گفت: فوکو متفکری با اندیشه های جدی پسامدرن است که اتصال معناداری با این اندیشمندان دارد. البته فوکو در قلمروهای فراوانی چون ساختارگرا یا پساساختارگرا یا مارکسیستی است، اما به عنوان حلقه انسجام اندیشه پست مدرن می توان او را نگریست و سوژه انقلاب اسلامی را از منظر او دید، آن هم به این دلیل که انقلاب اسلامی سنت شکنی است و ساختارشکنی در قرن بیستم است. انقلاب اسلامی ایران حائز چند تحول عظیمی است که فوکو را بر می انگیزد که به آن بپردازد. یکی اینکه انقلاب اسلامی در نظریههای مختلف انقلاب و قلمروهای جامعه شناسی ساخت شکنی کرد. دوم اینکه انقلاب ایران انقلاب با خصوصیاتی ویژه بود که به تعبیر فوکو انقلابها ناشی از دو فرآیند دینامیکی است، یا انقلاب ناشی از تضادهای طبقاتی است، یا انقلاب ناشی از حزب و طبقه یا ایدئولوژی های پیشتاز تعیین شده است. از این منظر انقلاب اسلامی ایران از منظر مدرن یک پویش تعریف شده ای دارد. اما فوکو معتقد است که انقلاب ایران این اصطلاحات تعریف شده را ازمیان برد و ما حق نداریم که از ایرانیان بخواهیم که انقلاب ایران را با اصطلاحات مدرن بفهمند، بنابراین انقلاب ایران زمینه و شرایط خاصی را در اختیار فوکو گذاشت و او را به سمت خود خواند و فوکو در مبانی اندیشه خود، انقلاب ایران را آزمونی برای اندیشه خود دید و از این رو به عنوان اندیشمند به تحلیل انقلاب اسلامی می پردازد. از این رو تحلیل او تحلیل یک اقتصاددان، جامعه شناس یا عالم سیاسی نیست، بلکه تعریف یک اندیشمند است.
وی در ادامه گفت: از این منظر می توان به چرایی انتخاب فوکو و دلیل او برای این انتخاب اشاره کردیم، اما تحلیل فوکو از انقلاب چیست؟ تحلیل فوکو از انقلاب ایران را باید در چارچوب سه متغیر یا مفهوم کلیدی اندیشه فوکو، یعنی تاریخ، مدرنیسم و قدرت تحلیل کرد. انقلاب ایران از منظر فوکو حرکتی نوست که سنتهای در پس توده تاریخ را زیر پا می گذارد و نقش آگاهانه مردم را به حساب می آورد. در بحث قدرت نیز ، فوکو قدرت را امری رویت ناپذیر و پیچیده و گسترده در تاریخ می بیند که دیگر مرکز قوی ندارد.
فوکو معتقد است که اشتباه مدرنیستها آن است که قدرت را در نهادها می جویند در حالی که قدرت به نظر فوکو در لایه های اجتماعی و در حاشیه هاست و از این حیث قدرت انقلاب ایران قدرت نرم افزاری بود که در متن جامعه وجود داشت و حرت کرد و نظام شاهنشاهی نتوانست آنرا بفهمد. فوکو معتقد است که اراده جمعی اسطوره ای در انقلاب ایران حرکت کرد. همچنین است اهمیتی که فوکو بر خلاف تحلیل های مارکسیستی برای دین به عنوان عامل اصلی انقلاب می داند و می گوید من در ایران روح جهان بی روح را که متاثر از دین بود دیدم. ویژگی دیگر انحصار قدرت در اندیشه فوکو، رهبری و مدیریت انقلاب است. او می نویسد در هیچ کجای دنیا سراغ نداریم کسی را که بتواند به سهولت و به راحتی و با زبانی ساده آنچنان در میان مردم از اقتدار برخوردار باشد که به صورتی فراگیر مردم مطیعش باشند»
دکتر عیوضی در پایان سخن خود عواملی که فوکو را مجبور به بازگشتن از اندیشه خود پس از استقرار جمهوری اسلامی بود چنین برشمرد : نخست پسامدرن بودن و نگاه ایجابی او به بسترهایی که از آنها برخاسته بود، دوم حمله هایی که به او صورت گرفت و سوم این که فوکو در زمینه ای شرق شناسانه فضیلت کشورهای غیر غربی بر کشورهای غربی را قبول نداشت.