خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: معمولاً حرکتهای صنفی هنرمندان در تمامی عرصهها و گونههایش دربرگیرنده ملاحظات فراوانی است که در هر دورهای به ویژه هنگام تغییر دولتها چه بخواهیم و چه نخواهیم شرایط متغیری به خود میگیرد. چارچوبی که در قالب مجموعههای صنفی که اصطلاحاً به آن «خانه» میگویند، همواره محل بحث، همکاری و تعامل و یا مناقشه فعالان عرصه فرهنگ و هنر بوده است. گاهی صنف مورد نظر در دورهای بهترین و مناسبترین هم جواری را با سیاستهای دولتی در عرصه فرهنگ و هنر پیدا میکند و در برخی مقاطع نیز این هم جواری تبدیل به تقابل و یا در بهترین شکل ممکن سکوت و انفعال میشود.
فرآیندی که به آن اشاره شد امری اجتنابناپذیر است که اگر بخواهیم آن را در حوزههای سینما، تئاتر، موسیقی و اصناف مختلف هنرهای تجسمی مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم، وارد مقولاتی میشویم که در برخی از جهات ما را به شرایط روشنگرانهای جهت انعکاس رسانهای موضوعات صنفی هدایت میکند و در برخی از موارد نیز آنچنان وارد پیچیدگیهایی میشود که هرچه قدر وارد موضوع میشویم بیشتر از پاسخ دور میشویم!
آنچه روایت شد، فقط گوشهای از نکات مرتبط با مجموعههای صنفی فعال در حوزه فرهنگ و هنر است که طبیعتاً «خانه موسیقی» نیز از این قاعده مستثنا نیست. مجموعهای صنفی با قدمت چند ساله که اساساً برای پیگیری امور صنفی هنرمندان فعال این عرصه با اهداف از پیش تعیین شدهای که بارها در قالب گزارههای مختلف به آن اشاره شده، فعالیت خود را آغاز کرده و همچنان نیز به فعالیت خود ادامه میدهد. فعالیتی که اگرچه برخی از حاشیههای قبل از کرونا، دشواریهای کرونا و البته اتفاقات اخیر جامعه موجب فراز و نشیبهایی برای این مجموعه صنفی شده، اما هرچه هست حرکت در مسیری است که قطعاً مهمترین خروجیاش حمایت از اهالی حوزه موسیقی در حد امکانات و مقدورات است.
پیرامون بایدها و نبایدهای فعالیت خانه موسیقی طی سالهای اخیر به ویژه در دوره مدیریتی حمیدرضا نوربخش به عنوان یکی از پرنفوذترین و باسابقهترین مدیران این مجموعه صنفی، گزارشهای رسانهای متعددی پیش روی مخاطبان قرار گرفته که طبیعتاً قضاوت در مواجهه با هرکدام از این مواضع میتواند در وقت خود مورد بررسی قرار گیرد. اما موضوعی که بهانهای شد تا بعد از مدتها به سراغ مدیرعامل کنونی خانه موسیقی برویم، گزارش عملکرد این نهاد در سالی که گذشت و همچنین پاسخ به برخی شبهات و موضوعاتی بود که میتواند در این مجال مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
حمیدرضا نوربخش که طی سالهای اخیر یکی از چهرههای مهم و موثر عرصه سیاستگذاری حوزه موسیقی بوده و اتفاقاً در چند دوره نیز خود به عنوان دبیر جشنواره موسیقی فجر فعالیتهایی را از سر گذارنده، اکنون در حالی مدیریت عالیترین نهاد صنفی حوزه موسیقی را به عهده دارد، که حوزه موسیقی با چالشها و شرایط ویژهای روبهروست.
این فضا به انضمام نحوه مواجهه نوربخش با منتقدان و نوع مدیریتش در حوزههای صنفی از او چارچوبی ساخته که به راحتی نمیتوان از آنچه میاندیشد عبور کرد. مدیری که به عنوان یکی از شاگردان ممتاز مرحوم محمدرضا شجریان که یکی از افراد معتمد این هنرمند فقید هم بود، از خود چارچوبی ساخته که نمیتوان به راحتی او را وارد چالش کرد. اگرچه محافظه کاری و مراقبتی که وی از گفتگوهای رسانهایاش انجام میدهد نیز مزید بر علت شده که همواره در معرض چشم رسانهها قرار گیرد.
همه اینها بهانهای شد تا به واسطه فعالیتهای خانه موسیقی طی ماههای اخیر با حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی به گفتگو بنشینیم تا وی ضمن ارائه این گزارش عملکرد به بخشی از سئوالات خبرنگار مهر نیز پاسخ دهد.
* بد نیست در ابتدای گفتگو و با توجه به اینکه از آخرین مصاحبه بنده با شما نزدیک به ۲ سال میگذرد، گزارشی از آنچه در دوره مدیریتی جنابعالی در خانه موسیقی روی داده، ارائه کنید. شرایطی که طبیعتاً مشتمل بر دوران پسا کرونایی و شرایط ویژه سال گذشته هم میشود و میتواند دربرگیرنده تجربه متفاوتی برای شما و خانه موسیقی باشد.
همان طور که قبلاً هم گفته بودم، ما در دوران کرونا سعی کردیم بیشتر حوزههای امدادرسانی و حل مشکل معیشتی هنرمندان فعالیت کنیم. شرایطی که طبیعتاً بخش زیادی از جامعه موسیقی را تحتتاثیر داد و ما را ملزم کرد تا در این زمینه از هر کمک و حمایتی که میتوانیم، دریغ نکنیم. پس از این فرآیند بود که از اواخر سال ۱۴۰۰ فعالیتهای موسیقایی تا حدی آغاز شد و با کم شدن پروتکلهای بهداشتی میرفتیم که شاهد رونق دوباره اجراها و تولیدات موسیقایی باشیم.
به همین منظور ما در خانه موسیقی هم در شرف برنامهریزی و تدارک برگزاری جشن خانه موسیقی و معرفی همزمان برگزیدگان بخش کتاب و آلبوم بودیم که حتی داوریهای آن نیز انجام گرفته شد. اما متاسفانه در نیمه دوم سال ۱۴۰۱ اتفاقات و التهابات جامعه منجر به توقف این فرآیند شد. چرا که ما هم نمیتوانستیم همانند دیگر صنوف فرهنگی و هنری نسبت به این شرایط بیتفاوت باشیم. چارچوبی که برای تعدادی از اعضای خانه موسیقی هم تبعاتی داشت که خانه موسیقی موظف به رسیدگی آنها بود.
در این راستا رسیدگی اداری و حقوقی به ماجرای هنرمندان بازداشتشده، محدودشدهها و ممنوعالخروجیها بخش اعظمی از فعالیتهای ما را در این موقعیت زمانی تشکیل به خود اختصاص داد. فضایی که منجر به تعطیلی دوباره کنسرتها و فعالیتهای موسیقایی شد و شرایطی را ایجاد کرد که ما از اواخر تابستان تا اسفندماه سال گذشته غیر از آموزش عملاً شاهد فعالیت اجرایی در موسیقی نباشیم.
طبیعتاً وقتی اجرایی نیست، به تبع آن تولید هم نداریم. باید بپذیریم در آن برهه زمانی جامعه خیلی پذیرای فعالیت موسیقایی در آن جنب و جوشی که ما توقع داریم، نبود. اگر هم تولیدی بوده معطوف به اتفاقات اخیر بوده است. بنابراین ما خیلی فعالیت روتین موسیقی نداشتیم که بخواهیم در این چارچوب فعالیتهای صنفی داشته باشیم مگر در همان چارچوبی که به آن اشاراتی داشتم.
* اساساً جنابعالی و خانه موسیقی بهعنوان یک نهاد صنفی با رویکردهایی که موجب توقف اجراهای زنده موسیقی شد، موافق بودید؟
ببینید موضع ما خیلی مهم نیست چرا که خانه موسیقی مجری موسیقی نیست. اما توقفی که شما به آن اشاره دارید، فرآیندی است که طی ماههای اخیر روی آن بحثهای زیادی صورت گرفته است. بالاخره هنرمند در جامعه زندگی میکند. پس باید ببیند که اندیشه و تفکر جامعه هدفش در کدام سمت و سو قرار گرفته است.
من معتقد به تعطیلی کنسرتها نیستم. من معتقدم هنرمند باید در هر شرایطی بتواند حرف مناسب مدنظر خود را بزند. این هم راهکارهایی دارد. البته این نکته را هم باید در نظر داشت زمانی که فضای جامعه اساساً فضای شادمانی و شادمانگی نیست، هنرمند هم نمیتواند آهنگ شاد اجرا کند تا به امروز دو رویکرد در این زمینه وجود داشته است. رویکرد اول این است که بالاخره انتظار از هنرمندان این است که صدای جامعه باشند و ببینند جامعه هدفش چه میخواهند و چون هنرمندان صدای بلندتری دارند، بنابراین همان تعداد مخاطبی که از هنرمند مورد نظرشان حمایت میکنند، انتظار دارند در چنین مواقعی صدای آنها باشند. رویکرد دیگر هم معتقد است بالاخره اعتراض و انتقاد سر جای خود هست، ولی همه مردم به کارشان مشغولند. پس چرا بخش فرهنگ و هنر کارش را انجام ندهد و در تعطیلی به سر ببرد؟
به هر حال باید بپذیریم که طی مدت زمانی که درباره آن صحبت میکنیم، جامعه واقعاً پذیرای فعالیتهای فرهنگی هنری نبود. بله سینماها و تئاترها باز بود ولی آمارها نشان میدهد که مخاطبان این فعالیتها هم بسیار کم بوده است. در واقع میتوان گفت مردم خیلی در اولویتشان نبود که بخواهند به تماشای سینما، تئاتر یا کنسرت بروند. طبیعتاً در این روند هم هنرمندان تابعی از خواست مردم هستند.
* ولی باید بپذیریم که غیر از معدود هنرمندانی که به لحاظ مالی دارای پشتوانههای محکمی هستند، بسیاری از اصناف حوزه موسیقی هم در شرایط بسیار نابسامان مالی قرار گرفتند که این روند در حوزههایی غیر از موسیقی پاپ هم برجستهتر شد و ایجادکننده شرایطی بود که برخی از هنرمندان برای امرار معاش حتی اقدام به فروش سازهای خود میکردند. حالا پرسش من از شما نه به عنوان یک مدیر صنفی که بهعنوان یک هنرمند این است که با در نظر گرفتن همه شرایط موجود و البته پیشبینی ایجاد چنین فرایندی که ممکن است بازهم موجب تعطیلی کنسرتها شود، چه پیشنهاد سازندهای را میتوانید ارائه دهید؟
من معتقدم هنرمند در هر زمانی میتواند حرف مناسب خود را بزند. کما اینکه برخی از هنرمندان هم در همین اثنا انتقادات و اعتراضات خود را انجام دادند. حتی برخی از هنرمندان شناخته شده نیز گفتند که فعالیتهای هنری را به هیچ عنوان تعطیل نکنید. گرچه در آن سوی آبها هم کنسرتهایی برگزار شد که به محض اینکه تلقی از شاد بودن و شاد کردن به میان آمد، با واکنشهای بسیار منفی روبهرو شدند.
به هر ترتیب من معتقد به تعطیلی کنسرتها نیستم. من معتقدم هنرمند باید در هر شرایطی بتواند حرف مناسب مد نظر خود را بزند. این هم راهکارهایی دارد. البته این نکته را هم باید در نظر داشت زمانی که فضای جامعه اساساً فضای شادمانی و شادمانگی نیست، هنرمند هم نمیتواند آهنگ شاد اجرا کند. از سوی دیگر تعطیلی چندباره کنسرتها هم خیلی قابل ادامه نیست. شما فرض کنید این جریانها بخواهد ماهها ادامه داشته باشد؛ بالاخره باید چه کرد؟ باید برویم در سالنهای کنسرت را ببندیم؟ به نظر من کنسرت هم میشود برگزار کرد اما با سمت و سوی درست حرفمان را هم بزنیم.
* آقای نوربخش به نظر میآید بعد از فوت مرحوم مرادخانی (معاون اسبق امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) و فعالیتهای مرتبط با دفتر موسیقی ارشاد در دوره ایشان، خانه موسیقی فاصله خود را از بدنه دولتی حوزه موسیقی دورتر کرده است. آیا شما این نظر را تایید میکنید یا معتقدید این تعامل در وضعیت کنونی، در مسیر دیگری قرار گرفته است؟
وقتی شما به دوره آقای مرادخانی اشاره میکنید، طبیعتاً ماجرا شامل چهار سال دوم دولت آقای روحانی هم میشود. چرا که ما در دوره دوم آقای روحانی هم اساساً با بدنه دولت خیلی ارتباط تنگاتنگی نداشتیم. در این مورد هم دلایل مختلف و اختلاف نگاه دخیل بود که ابداً هم جنبه دشمنی و عداوت نداشت. ما کار خودمان را میکردیم و دوستان هم کار خودشان را انجام میدادند.
زمان آقای مرادخانی هم به این جهت روابط بیشتری برقرار بود چون خودِ ایشان تمایل داشتند که اصناف هنری کارهایی را انجام دهند. شرایطی که به عنوان نمونه منجر به حضور بنده در سه دوره مدیریت جشنواره موسیقی فجر شد اما متاسفانه یا خوشبختانه به جایی رسید که من هم کنار رفتم. پس از این مسیر فضا هم به گونهای نبود که بخواهیم باهم قهر باشیم. فقط خیلی باهم تنگاتنگ کار نکردیم اما قطعاً قهری در کار نبود و نیست.
مگر ما در شرایط فعلی چقدر بستر فعالیتهای موسیقایی در کشور داریم که بخواهیم همین مجالهای اندک را هم نداشته باشیم؟ به نظر من با نبودن در این رویدادها ما خودمان را تحریم کردیم نه جشنواره را! * البته به نظر میآید یکی از دستاوردهای مثبتی که در ساختار موسیقی وزارت فرهنگ تبلور پیدا کرد، حضور شما در قالب نماینده صنف، به عنوان دبیر سه دوره جشنواره موسیقی فجر و طراحی جایزه باربد توسط شما و گروه مشاوران جشنواره بود. فضایی که انصافاً یادگاری خوبی را هم برای این رویداد ملی به جای گذاشت. از این منظر آیا تصور نمیکنید، نزدیکی و رفاقت بیشتر صنف موسیقی با دفتر موسیقی ارشاد میتواند در هرچه بهتر برگزار شدن، رویدادهای موسیقایی چون جشنواره موسیقی فجر و سایر فعالیتها نقش موثری ایفا کند؟
ببینید موضوعی که در واقع شکل گرفته، شرایط قابل تاملی است که باید راجع به آن بررسیهای متعددی صورت پذیرد. به هر حال بحث تحریم جشنواره موضوعی است که باید روی آن تمرکز بیشتری میداشتیم. مگر ما در شرایط فعلی چقدر بستر فعالیتهای موسیقایی در کشور داریم که بخواهیم همین مجالهای اندک را هم نداشته باشیم؟ به نظر من با نبودن در این رویدادها ما خودمان را تحریم کردیم نه جشنواره را.
یک نکته را هم بگویم اسم «جشنواره» بعضی وقتها گویا نیست. مثلاً ما در حال حاضر رویدادی به نام «جشنواره موسیقی جوان» داریم که به اعتقاد من اصلاً جشنواره نیست. اما ما اسم آن را جشنواره گذاشتیم. اصلاً چه چیزی از این رویداد شبیه جشن یا جشنواره است؟ به نظر من این رویداد یک «آزمون» است. رویدادی که پیش از پیروزی انقلاب مشابه آن به نام «آزمون باربد» فعالیت میکرد. بنابراین اگر بخواهیم اسم دیگری را برای این رویداد انتخاب کنیم میتوانیم «فستیوال» یا «آزمون» را برای آن انتخاب کنیم.
این مثال را زدم تا بگویم شاید بعضیها با این کلمه «جشنواره» در شرایط فعلی مشکل داشتند که به جشنواره نیامدند. شرایطی که در سال ۱۴۰۱ بیشتر به چشم آمد و منجر به حضور نیافتن تعدادی از هنرمندان شد. البته راجع به این موضوع میتوان ساعتها صحبت کرد، اما من همان طوری که خودم مسئولیت همین جشنواره موسیقی فجر را به عهده داشتم، قائل به این موضوع بودم که ما بایستی از همه ظرفیتهای در کشور پیرامون موسیقی وجود دارد باید به نفع موسیقی استفاده کنیم. هنوز هم قائل به این نظر هشتم. چون واقعیت این است که ما نباید به خودتحریمی برسیم.
* این پرسش را به این دلیل مطرح کردم چون به نظر میآید در این سالها عدم همراهی مجموعههای صنفی حوزه موسیقی به ویژه خانه موسیقی در کنار سیاستگذاریهای دفتر موسیقی به شدت احساس میشود، شرایطی که در ظاهر ماجرا نشان از دوری زیاد خانه موسیقی از این هم جواری دارد.
اولاً من این را بگویم که آقای دکتر اله یاری از زمانی که در دفتر موسیقی وزارت فرهنگ حضور پیدا کرده، بیشترین حمایت را از ما داشته است. او در اواخر دولت گذشته به دفتر موسیقی آمد و بعد هم در دولت جدید با پیگیری، مشاورت و خواست ما مجدداً به دفتر موسیقی بازگشت. من او را بسیار انسان سلیمالنفس و مدیر خوبی ارزیابی میکنم که انسانی بیغرض، مدیری باتدبیر و عاقل است که سمت و سو و رویکردی ندارد تا بگوییم این رویکرد نگرانکننده است. من فکر میکنم ایشان اکنون محبوبیت خوبی هم دارد و طیفهای مختلف حوزه موسیقی در اکثریت میخواهند که وی همچنان در این منصب حضور داشته باشد.
تا آنجا که بنده اطلاع دارم بسیاری از اهالی موسیقی اذعان دارند که جناب اله یاری مدیر خوش نفس، نیک پندار و نیک عملی است که خیرخواه بوده و در جهت حل مشکل حرکت کرده و میکند و سعی دارد تا با اهالی موسیقی کمترین چالش را داشته باشد. به همین جهت در رابطه با خود دفتر موسیقی این را بگویم که ما جناب اله یاری را واقعاً حمایت کردیم.
ادامه دارد…