داودآبادی در بخش‌های پایانی کتاب که می‌خواهد باب سخن را ببندد، نوشته: کل ماجرا این است؛ در وهله اول، بین فالانژها و ایرانی‌ها درگیری می‌شود و یکی از آنها به دست فالانژها به شهادت می‌رسد...

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: شهادت حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در جنوب لبنان، یکی از واقعیت‌های تاریخی دهه‌های معاصر تاریخ ایران بود که از بهار سال ۱۳۹۸ تا امروز که در بهار ۱۴۰۲ قرار داریم، در قالب مطالب پ‌رونده‌های مختلف ازجمله پرونده‌هایی که درباره دفاع مقدس، ادبیات این حوزه و تاریخ جاسوسی‌ها و آدم‌کشی‌های اسرائیل منتشر کردیم، در پی پرداختن به آن بودیم.

اولین‌مطلب از این‌سری‌مطالب اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۸ با رویکرد نقد و بررسی مطالب کتاب «سی‌وهفت سال (نگاهی واقع‌بینانه به طولانی‌ترین گروگان‌گیری قرن اخیر)» نوشته حمید داودآبادی بود که قاتل شهید متوسلیان را به‌طور ضمنی و تقریباً غیرمستقیم معرفی می‌کرد. این کتاب اردیبهشت همان‌سال توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

روایت‌هایی که داودآبادی در این کتاب آورده، همگی موید شهادت متوسلیان بودند با این تبصره که در آن‌ها به جای اسم این شخصیت از لفظ «آن یک نفر» یا «یک نفر از آن‌ها» استفاده شده است. یکی از روایت‌های مهم کتاب، مربوط به روبرت مارون حاتم (معروف به کبرا) محافظ شخصی ایلی حبیقه فرمانده پست بازرسی حاجز برباره است. طبق نوشته‌های مندرج در کتاب، این فرد قاتل حاج احمد متوسلیان است که چند سال پس از این اتفاق در بیروت صاحب یک تعمیرگاه بوده اما زمانی‌که داودآبادی متوجه این واقعیت می‌شود و قصد پیداکردنش را داشته متوجه می‌شود به کانادا فرار کرده است.

مشروح متن این مقاله در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «تیر خلاص به پرونده دیپلمات‌های ایرانی / حاج احمد شهید شده است!»

مطلب دوم که البته موضوع شهادت متوسلیان در تیتر اصلی آن نیامد، یکی از قسمت‌های پرونده «جنگ بی‌تعارف» بود که اسفندماه سال ۱۳۹۸ منتشر شد و یکی از مطالب نقد و بررسی کتاب «همپای صاعقه» در مهر بود.

در این مقاله بلند، با توجه به مندرجات کتاب «همپای صاعقه» از عبارت قطعی شهادت برای اشاره به سرنوشت متوسلیان استفاده کردیم؛ همچنین به ماجرای اعزام نیروهای ایرانی به سوریه در سال ۶۱ و تشکیل حزب‌الله لبنان اشاره شد اما در کنار این اشارات، مساله لزوم تشکیل جبهه مدافعان حرم با تیتر «لزومی که درک نشد» هم مطرح شد.

یکی از نکاتی که در مقاله مذکور بیان شد، این بود که پس از اعزام نیروهای ایرانی در سوریه و مدتی پس از حضورشان در این کشور، متوسلیان که روز ۳ تیر ۶۱ برای کسب‌تکلیف درباره ماندن یا نماندن در سوریه به ایران رفته بود، پس از چندروز به سوریه بازمی‌گردد و متوجه می‌شود چندتن از نیروهای ایرانی توسط عوامل اسرائیل یعنی فالانژها دستگیر شده‌اند. بنابراین به‌محض ورود به سوریه، در مذاکره با نمایندگان احزاب لبنان تهدید می‌کند اگر چندنیروی مذکور آزاد نشوند، دست به اقدام نظامی خواهد زد. در نتیجه ربایندگان، ۳ ایرانی اسیر را آزاد می‌کنند اما یکی از نکات مهم و دردناک تاریخ این است که چرا وقتی چند روز بعد (۱۴ تیر) متوسلیان به اسارت درآمد، چنین اراده و جدیتی برای آزادسازی او به کار گرفته نشد؟

یکی از مسائل دیگری که در این مقاله به آن اشاره کردیم، خاطره‌ای از نصرت‌الله کاشانی مسئول وقت واحد مهندسی تیپ ۲۷ است که در تائید کشف‌وشهودهای شخصی متوسلیان درباره شهادتش روایت شده است. این ماجرا و اشارات دیگر کتاب «همپای صاعقه» به شهادت حاج احمد متوسلیان در پیوند زیر قابل مطالعه هستند:

* «جنگ نفر با تانک برای فتح خرمشهر / وقتی موشک آرپی‌جی ۴ هزارتومان بود»

سومین‌مطلب که با تیتر صریح در مهر منتشر شد، گزارش یکی از جلسات «قرار سه‌شنبه‌ها» با حضور سردار جعفر جهروتی‌زاده همرزم شهید متوسلیان و حمید داودآبادی نویسنده کتاب «سی‌وهفت‌سال» بود. جلسات قرار سه‌شنبه‌ها به‌طور هفتگی توسط انتشارات شهید کاظمی در شهر قم برگزار می‌شدند. گزارش پوشش این جلسه از این‌سری‌جلسات هم آذرماه سال ۱۴۰۰ روی خروجی خبرگزاری مهر قرار گرفت.

داودآبادی در سخنرانی خود در این نشست گفت:

در دیداری با حاج قاسم سلیمانی، به ایشان گفتم، ۲۵ سال است روی پرونده شهادت حاج احمد کار کرده‌ام. گفتند: «به چه نتیجه‌ای رسیدی؟» گفتم به این نتیجه رسیدم که ایشان شهید شده‌اند، گفت: «هر چهار نفر آن‌ها شهید شده‌اند». سردار پرسید: «دیگر به چه نکته‌ای رسیدی؟»، گفتم به این‌که پیکر ایشان تهران است. حاج قاسم خندید و گفت: «چهارتای آن‌ها تهران هستند»، گفتم: یعنی چی سردار؟ من فقط برای وجود حاج احمد دلیل دارم. سردار پاسخ داد: «قطعا هر چهار نفر همان شب به شهادت رسیده‌اند». در ادامه گفت: «ما چند وقت پیش تبادلی با قوات اللبنانیه داشتیم، از آن‌جایی‌که می‌گفتند که پیکرشان را دفن کردند، پیکرها را به ما دادند. اکنون هم پیکرها تهران است، اما ظاهراً می‌گویند دی ان ای آن‌ها همخوانی ندارد»

مشروح گزارش این نشست هم در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «حاج احمد متوسلیان به شهادت رسیده است»

مطالب چهارم، یکی از قسمت‌های پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» نوشته رونین برگمن بود که مردادماه سال ۱۴۰۱ منتشر شد. در این مطلب شهادت متوسلیان به اعتراف اسرائیلی‌ها به‌طور صریح مطرح و نام قاتلش یعنی روبر حاتم دوباره برده شد. در صفحه ۲۲۶ جلد دومِ (ترجمه وحید خضاب از کتاب) است که به روبیر حاتم معروف به کبرا به‌عنوان جلاد ارشد فالانژها اشاره می‌شود که گفته بود افسران موساد کشتن چند نفر از زندانی‌های فالانژها را تأیید کرده بودند؛ ازجمله چهار دیپلمات ایرانی که پیش از این‌که به سرشان شلیک شود و در چاله آهک انداخته شوند، شکنجه هم شدند.

با انتشار عکس الکس لواک عکاس اسرائیلی از صحنه دستگیری دو مبارز فلسطینی که خبر مرگ‌شان به دروغ و با جزئیات غیرواقعی منتشر شده بود، یک‌رسوایی امنیتی در اسرائیل به وجود آمد و بالاگرفتن تحقیقات در این‌باره باعث شد اوایل خرداد ۱۳۶۵ آوراهام شالوم فرمانده نیروهای شین‌بت و دوستانش شروع به تدوین فهرستی از کشته‌شدگانی که به‌طور غیرقانونی توسط اسرائیل کشته شدند، بکنند؛ فهرستی که در آن، نام ۴ دیپلمات ایرانی هم که موساد اجازه داده بود در بیروت توسط روبیر حاتم شکنجه و کشته شوند، به چشم می‌خورد. اسم این فهرست، «پرونده جمجمه‌ها» گذاشته شد و تدوین‌کنندگانش به‌طور مخفیانه اعلام کردند اگر تحت تعقیب قانونی قرار بگیرند، بقیه را ازجمله نخست‌وزیر را با خود به پایین می‌کشند.

مقاله مورد اشاره نیز در پیوند زیر قابل دسترسی است؛

* «ترور فرمانده فلسطینی با خمیر دندان / سندی دیگر از شهادت متوسلیان»

و پنجمین مطلب در این‌باره، خروجی مرور خاطرات محسن رفیقدوستبرای تاریخ می‌گویم») و بررسی جلد اول خاطرات وی به‌عنوان وزیر سپاه بود. این مطلب هم با یک‌تیتر صریح درباره شهادت متوسلیان طی روزهای آذرماه ۱۴۰۱ به انتشار رسید و در آن اشاره کردیم خاطرات محسن رفیقدوست هم با وجود برخی جملات ابهام‌برانگیز موید این هستند که متوسلیان و همراهانش توسط شبه‌نظامیان لبنانی فالانژ که تحت حمایت اسرائیل بودند، با اطلاع صهیونیست‌ها به شهادت رسیده‌اند.

رفیقدوست در این کتاب می‌گوید «خبرهایی که اوایل می‌رسید این بود که وقتی جلوی آن‌ها را گرفته‌اند، دو نفرشان در جا کشته شده‌اند. ما می‌گفتیم اگر از بین آن‌ها کسی مقاومت کرده و شهید شده باشد، حتماً اولی‌اش حاج احمد است. برای این‌که او آدم خاصی است و زیر بار زور نمی‌رود.» (صفحه ۲۲۷)

مطلب مذکور هم در این پیوند قرار دارد:

* «سند دیگری از شهادت احمد متوسلیان»

برچسب‌ها