به گزارش خبرنگار مهر، مستند «برای پس از مرگم» درباره شخصیتی است که شاید برای مخاطب عام و گسترده شناخته شده نباشد، اما برای بسیاری آشنا و محبوب است. علی صفایی حائری روحانی و متفکری است که زندگیاش فرازهای جالبی دارد، از جمله پیوندش با هنر و همنشینیاش با اهالی سینما.
رد پای او در سینمای داستانی ایران وجود دارد و «برای پس از مرگم» نخستین مستندی است که بر او، آموزههای اخلاقی و زیست و زمانهاش تمرکز کرده است.
همزمان با اکران عمومی و آنلاین مستند «برای پس از مرگم» که این روزها با استقبال علاقهمندان نیز همراه شده است به گفتگو با عبدالرضا نعمتالهی کارگردان این مستند پرداختهایم.
* از اینجا شروع کنیم که چرا علی صفایی حائری؟ در میان روحانیون یا چهرههای مشهور و محبوب حتی جنجالی، علی صفایی حائری، کمتر شناخته شده یا دست کم برای طیف خاصی شناخته شده است. چه شد که برای مستندسازی سراغ او رفتید؟
آقای صفایی را از ده دوازده سال پیش میشناختم، سخنرانیهایش را گوش داده بودم و از او خوشم میآمد. گذشته از حال و هوا و نگاه و سیر و سلوک متفاوتش، زندگی خودش هم برایم بسیار جذاب و پرکشش بود. تجربهها و دردسرهایی که کشیده و سرسختیاش در مواجهه با مشکلات برایم عجیب بود. فکر میکردم میشود مستندی دربارهاش ساخت و نتیجهاش شد «برای پس از مرگم».
* برای بررسی درباره او اسناد و مدارک وجود داشت؟ چقدر جامعه حوزه و دانشگاه از او میدانند؟
کتابهای زیادی از ایشان به جا مانده، صوت و تصویر جلسات سخنرانیهایشان هم کم نیست. نوشتههای ایشان مخاطبان متنوعی دارد از نسلهای مختلف اما فکر میکنم به خصوص در فضای دانشگاهی، روز به روز توجه و اقبال به نوشتههای ایشان بیشتر میشود. درباره مشکلات و محدودیتهایی که برای ایشان بهوجود آمد هم، به جز نوشتهای با عنوان «برای پس از مرگم» که نام فیلم ما هم از آن گرفته شده، صوت پنج ساعته جلسه او با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم موجود است اما همه اینها برای طرحی که در ذهن داشتم کافی نبود، به همین دلیل روایت فیلم را با خاطرات شفاهی دوستان و آشنایان و مرتبطین با ایشان پیش بردم.
* جالب است که طیف متنوعی از شخصیتها را در فیلم گرد هم آوردید. سینماییها، دانشگاهیها، زنان، معممین. این به فیلم وجهی چند صدایی بخشیده است. همه شاگردان و اطرافیان او تمایل به صحبت داشتند یا در این مسیر گرفتار مشکلاتی شدید؟
بله، در واقع فکر میکردم برای توضیح دادن سبک و سلیقه آقای صفایی، برای توضیح دادن منشش در ارتباط با آدمها، باید این طیف گسترده را تا جایی که یک فیلم مستند ظرفیتش را داشته باشد گرد هم آوردم. همه آنها البته همکاری نکردند. چند نفری بودند که نپذیرفتند، یا اول گفتند میپذیریم ولی بعد پای حرفشان نایستادند.
* با توجه به آنچه بر علی صفایی گذشته، در مسیر ساخت فیلم نگران بروز مشکل یا جریانی علیه فیلم نبودید؟
از پیش از شروع ساخت فیلم، از همان دوره پیشتولید، فکر میکردم کسانی این روایت از علی صفایی را نپسندند یا اذیتمان کنند. برای همین اولویتم در انتخاب سرمایهگذار برای فیلم هم، جایی بود که اسم و رسم حرفهای داشته باشد و پای کار و تبعات احتمالیاش بایستد. فکر میکردم مرکز گسترش بهترین سرمایهگذار برای چنین طرحی خواهد بود. در دوره نمایش فیلم در جشنواره شانزدهم حقیقت، حواشیای برای فیلم ایجاد شد که نگذاشتیم دامنهدار شود. با صحبت و گفتگو حلش کردیم. گروهی از آقایان ایرادهایی به فیلم داشتند و میخواستند بخشهایی از آن حذف شود. من پیشنهاد دادم چیزی از فیلم حذف نکنیم و در عوض با توضیح بیشتر، جلوی سو برداشتهایی که آنها نگرانش بودند را بگیریم. در نتیجه نسخه بعد از جشنواره (آنچه الان در حال اکران است) پنج دقیقه طولانیتر شد.
* چرا تصاویر از علی صفایی در فیلم کم است؟ تصاویر کم بود یا شما ترجیح دادید ساختار فیلم را بر این موضوع استوار کنید که از زبان دیگران پرتره علی صفایی ساخته شود و در چشم مخاطب شکل بگیرد.
تصاویر آقای صفایی که بهطور کلی زیاد نیست اما از آنجا که روایت فیلم، متمرکز بود بر جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سال ۱۳۶۱، تصمیم گرفتم بیشتر از عکسهای جوانی ایشان استفاده کنم و این محدودترم میکرد. در واقع میخواستم عکسهای واقعی و تصاویر بازسازیشده هارمونی بیشتری با هم داشته باشند و خب بازسازیها هم مربوط به سال ۶۱ بود، یعنی مقطع سی و یکی دو سالگی آقای صفایی.
* میدانید که بسیاری از سینماگران که در فیلم شما هم هستند متأثر از او بودند. در فیلمهای رضا میرکریمی یا منوچهر محمدی اگر روحانی هست، اشارهای به علی صفایی است. این فیلمها را دیدهاید؟ فیلمهایی مثل «طلا و مس».
بله آن فیلمها را دیدهام، دقیقاً همینطور است. آن جنس روحانیتی که در این فیلمها میبینیم رنگ و بویی از علی صفایی دارد. البته نه اینکه همان باشد، ولی کاملاً متأثر است.
* ساختار روایی فیلم، از ابتدا این طور طراحی شد یا به مرور به این نتیجه رسیدید که فیلم را بر اساس گفتگوها پیش ببرید؟
نه، از ابتدا همینطور طراحیاش کرده بودم. میخواستم نریشن نداشته باشد، با خاطرات شفاهی پیش برود و راویان متعدد و متنوعی داشته باشد، بحثها توی هم دوخته شوند و ذرهذره شکل بگیرند و کامل شوند.
* کارگردان فیلم، موضعی درباره قهرمان اثرش دارد؟ شما احساس یا عاطفهای نسبت به او دارید یا علی صفایی صرفاً برایتان یک سوژه بوده است. یک سوژه کمتر دست یافتنی و گمشده در تاریخ معاصر؟
نمیشود موضع نداشت. من به سوژهام تعلق خاطر داشتم که رفتم سراغش، او را دوست داشتم. منتها وقتی تصمیم میگیرید درباره کسی فیلم مستند بسازید نمیتوانید به قواعد کارتان پشت کنید. نمیتوانید تصمیم بگیرید به نفع او از چیزی چشم بپوشید، این خلاف تعهد فیلمسازی مستند آن هم در ارتباط با سوژه و مقطعی است که به هر حال جنبه تاریخی پیدا کرده، در همین مدتی که فیلم به نمایش درآمده است، نظرات مختلفی شنیدهام؛ عدهای از موضع فیلم درباره مرحوم آقای مشکینی خوششان نیامد، یا فکر میکردند خوب نیست اسمی از آقای مکارم آورده شود. بعضیها اینکه مرحوم مصباح طرفدار آقای صفایی بوده را دوست نداشتند! بعضی دیگر فکر میکردند میشود تکذیبیه دفتر آقای منتظری را نیاورد یا بهتر است به آقای معادیخواد فرصت ندهیم از خودش دفاع کند. یا مثلاً سراغ آقای محمود علیزاده نرویم. خب اینجوری نمیشود فیلم مؤثر ساخت. نمیشود با این همه ملاحظهکاری و سیاستزدگی روایت دقیق ارائه داد. من سعی کردم اسیر دلبستگی خودم نشوم، مصلحتسنجیهای بیهوده را کنار بگذارم و خودم را به مسیر فیلم بسپارم.
* فیلم شما، برای مخاطب خاصی ساخته شده؟ به نظرم «برای پس از مرگم» میتواند برای دوستداران، منتقدان او و حتی آنانی که علی صفایی را نمیشناسند، جذاب باشد.
من دو گروه مخاطب برای فیلم در نظر داشتم. گروه اول که بهنظرم مخاطبان اصلی فیلماند، کسانی هستند که اسمی از آقای صفایی به گوششان خورده یا او را کم و بیش میشناسند. کاری که «برای پس از مرگم» با این دسته میکند این است که به شناختشان از این آدم عمق میدهد، بُعد میدهد. آنها را با جنبههایی از زندگی او آشنا میکند که معمولاً در موقع بحران برای یک قهرمان فرصت بروز پیدا میکند. و بحران در اینجا، همین مصائبی است که بر این شخصیت وارد شده است. گروه دوم کسانی هستند که اصلاً او را نمیشناسند. به گمانم «برای پس از مرگم» طعمی از خاص بودن و متفاوت بودن یک عالم دین، یک روحانی را میتواند به این دسته از مخاطبان بچشاند. و اگر این آشنایی، به یک دوستی ادامهدار بیانجامد بهترین اتفاق ممکن است.
* جایی، بر اساس مصلحت یا توصیه از گفتن حقایق درباره او و سرنوشتش کوتاه آمدید؟
ابداً مصلحتسنجی نکردم. سعی کردم روایت مستند و صادقانهای ارائه دهم. توصیههایی البته بود که خوشبختانه به هیچیک گوش ندادم!
* بازسازی صحنه دادگاه بسیار خوب است. ایده این بخش و استفاده از صدای علی صفایی از کجا آمد و چطور شکل گرفت؟
خب من از ابتدا تصمیم داشتم از صوت آن جلسه در فیلم استفاده کنم. میخواستم آن صدا از ابتدا تا انتها در کنار روایت مصاحبهشوندگان جلو بیاید. یعنی تقریباً هر هفت هشت دقیقه، بخشی از آن شنیده شود. بهنظرم رسید میتوانم بهجای استفاده از عکسهای آرشیوی، این موقعیت را بسازم. منتها نمیخواستم این بازسازی به چشم بیاید، به رخ کشیده شود و حواس مخاطب را در تطبیق جزئیات پرت کند. برای همین موقعیت خلوتی طراحی کردم که کمی فضاسازی کند و کمک کند به بهتر شنیده شدن صدای آن جلسه.
* ابتدای فیلم و صحبتهای آقای عسگرپور درباره مرگ علی صفایی، یکی از جذابیتهای فیلم است که تعلیق خوبی هم به وجود میآورد. چرا این شروع را انتخاب کردید؟
اشاره به مرگ آقای صفایی را به دو دلیل گذاشتم در همان افتتاحیه فیلم، یک اینکه نمیخواستم نقطه عطف پایانی فیلمم مرگ آقای صفایی باشد، تصمیم داشتم با جمعبندی آدمها از آقای صفایی، فیلم را برسانم به خاطره نشان دادنِ تنهایی کبوترها در آسمان و بعد جملهای که بیژن بیرنگ میگوید و فیلم را همانجا تمام کنم. دوم اینکه از آنجا که فیلم متمرکز بود بر طرح شایعات و ابهامات پیرامون ایشان، میخواستم با سوال کردن درباره مشکوک بودن یا نبودن فوت ایشان، حجم شایعات پیرامون او را در همان شروع فیلم برجسته کنم؛ اینکه این شایعات آنقدر زیاد بوده که حتی برخی تردید دارند مرگ او طبیعی بوده باشد. (که البته قرائن نشان میدهد مرگ طبیعی است.)