آگاهی از رموز هستی تأثیر بسیاری بر دیدگاه افراد به دنیای اطراف دارد و از این رو علم و دین با یکدیگر ارتباطی عمیق خواهند داشت .
معلم ، مدرس و استادی که مفاهیم و مطالب دینی را ارائه می دهد در چگونگی انتقال آنها بسیار مؤثر است، در این راستا می توان گفت هر درسی با بیان متناسب مدرس، تکمیل می شود و در صورتی که این توان وجود نداشته باشد، تأثیرات مثبت چندانی حاصل نمی شود .
اگر مدرس معتقد و مؤمن باشد می تواند علاوه بر بیان دانش و علم روز، رموز این علوم تخصصی را به دانش آموزان انتقال و نتیجه بررسی این علوم را به سمت درک قدرت خداوندی سوق دهد اما هم اکنون معلمان و مدرسان تنها به ارائه مباحث علمی اکتفا می کنند .
مربیان باید به این امر توجه داشته باشند که شاخه های مختلف علم باید به جهت کشف رموز انسانها و آفریدگار هستی تبیین شوند و از این رو لازم است این مدرسان به موضوعات دینی و اعتقادی اشراف لازم را داشته باشند . به کارگیری افراد غیر متخصص برای تدریس این مباحث ارزشمند و سازنده، منجر به ضعف دانش آموزان در مباحث دینی شده است.
در حال حاضر درس دینی در میان دروس محوری مدارس جایگاهی ندارد . باید طرحی اجرا شود که دانش آموزان و نوجوانان بتوانند پاسخ سؤالات فرهنگی، هویتی و دینی خود را به درستی دریافت کنند .
انتقال مفاهیم دینی انتاز سوی مربیان و معلمان مدارس همواره با این چالش همراه بوده که با تأثیرات معکوس همراه شود و تکرار مفاهیم دینی برای دانش آموزان نوعی دلزدگی ایجاد کند به همین دلیل به نظر می رسد لازم است انتقال مفاهیم دینی در کتابهای درسی و به طور اخص در کتاب دینی مورد بازنگری قرار گیرد .
ترغیب دانش آموزان به سوی مفاهیم و باورهای دینی و توجه به نهادینه شدن این باورها در شخصیت آنان از برنامه های ملی است و با توجه به اینکه پایه های نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر دین است ، بررسی های عمیق کارشناسان در مورد بازنگری کتابهای دینی الزامی به نظر می رسد علاوه بر این معلمان نیز باید به نوع تدریس خود توجه ویژه ای داشته باشند چرا که امر آموزش مفاهیم دینی به همان اندازه که حائز اهمیت است، فعالیتی دشوار و حساس خواهد بود .
اگر شیوه تدریس در مدارس ضعیف و به گونه ای نباشد که جوابهای سؤالات دانش آموزان ارائه نشود، بی شک دیگرانی که چه بسا مورد تائید ما نباشند، به آنها پاسخ خواهند داد !
در چنین شرایطی دشمنانی که برای تضعیف هویت و سیطره بر افکار و عقاید جوانان ایرانی در تلاش هستند، بهترین بهره را کسب کرده، به واسطه شبیخون فرهنگی، اندیشه های قشر جوان را تسخیر و آنان را همانگونه که خود می خواهند پرورش می دهند .
این همان تهاجم فرهنگی است که همگان اذعان داریم ضربه های جبران ناپذیری به پیکره جامعه وارد می کند و برای جلوگیری از آن پیشگیری بهتر از درمان بوده و نتایج ارزشمندتری نیز در پی خواهد داشت .
پیشگیری از تهاجم فرهنگی بیگانگان نیازمند فرهنگسازی دینی قوی و ریشه ای است و تحقق این مهم را نیز می بایست از سنین کودکی و آموزشهای ابتدایی آغاز کرد . تنها در این صورت است که می توانیم جامعه را در مقابل هر گونه تهاجم فرهنگی بیمه کنیم . امر مهمی که امروزه کمتر در مدارس مورد توجه قرار می گیرد .