میلیشیا عنوان کتابی از «مریم رمضانی» است که از نشر ستاره‌ها منتشر شده است و به سال‌های دهه شصت نقب زده و ماجرای ترور شهید هاشمی‌نژاد را دستمایه خلق رمانی نفس‌گیر قرار داده است.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: لادن عظیمی پژوهشگر مطلبی در معرفی رمان «میلیشیا» اثر مریم رمضانی مطالبی نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

مشروح این نوشتار را از نظر می‌گذرانیم؛

«میلیشیا» واژه‌ای است که شاید به گوش ما دهه هفتادی‌ها و متولدین دهه‌های بعد از هفتاد واژه چندان آشنایی نباشد. اما در فرهنگ لغت سیاسی سال‌های انقلاب یکی از واژگان پرکاربرد محسوب می‌شد و احتمالاً به گوش پدران و مادران ما بسیار آشنا است.

«میلیشیا» یا به انگلیسی Militia به نیروی شبه نظامی‌ای گفته می‌شود که از مردم عادی تشکیل شده باشد. به بیانی کامل‌تر میلیشیا که می‌توان آن را مترادف چریک یا پارتیزان دانست؛ به هواداران یک حزب یا گروه سیاسی اطلاق می‌شود که از حد طرفدار معمولی یا سمپات فراتر رفته و مسلح می‌شود.

این واژه روی جلد کتابی که طرح جلد آن نیز فیلم‌های پلیسی و امنیتی را به ذهن متبادر می‌کند؛ تا حدی تکلیف مخاطب را با موضوع کتاب مشخص می‌کند.

میلیشیا عنوان کتابی از «مریم رمضانی» است که از نشر ستاره‌ها منتشر شده است. مریم رمضانی طی داستانی که در دل داستانی دیگر اتفاق می‌افتد به سال‌های دهه شصت نقب زده و ماجرای ترور شهید هاشمی‌نژاد را دستمایه خلق رمانی نفس‌گیر قرار داده است.

اتفاقات رمان در مشهد و طرقبه می‌گذرد و میان حال و گذشته در نوسان است. این اتفاقاتِ زمان گذشته و حال در یازده بخش رخ می‌دهد که هر بخش خود به قسمت‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شود که شیوه‌های روایت و زاویه دید در هریک از این قسمت‌ها متفاوت است. روایت گاه از زبان برخی از شخصیت‌های داستان و گاه به شیوه دانای کل است و گاه به شیوه دوم شخص نوشته شده است. گاهی نیز تمام روایتِ یک بخش به عهده نامه‌هاست.

میلیشیا روایت نویسنده‌ای به نام «کامران» است که بعد از درگیری با بیماری‌ای کشنده در طرقبه عزلت گزیده است و طی سلسله‌ای از اتفاقات پای یکی از اعضای سابق گروهک مجاهدین خلق به نام فیروز به زندگی او باز می‌شود و از او می‌خواهد تا سرگذشتش را به رمان درآورد. آنچه در خاطرات فیروز می‌گذرد بدنه اصلی رمان را تشکیل می‌دهد.

اتفاقاتی پر از فراز و نشیب و جوش و خروش که در نهایت به ماجرای ترور شهید هاشمی‌نژاد ختم می‌شود. تمرکز اصلی رمان اما شهید هاشمی‌نژاد نیست و از این جهت اتفاقاتی که در داستان رخ می‌دهد سندیت تاریخی ندارد و خیالی است. در واقع نویسنده سعی کرده است تا چهره ضد انسانی و سیاه مجاهدین خلق را به مخاطبش نشان دهد. در راستای همین هدف رمان نیز نحوه جذب نیرو توسط اعضای مجاهدین و نحوه فریب نوجوانانی که عملیات‌های انتحاری ترور را انجام می‌دادند در قصه نمایش داده می‌شود. آنچه در منش اعضای سازمان در کتاب پررنگ شده است توجیه وسیله در راستای رسیدن به هدف است.

مسأله دیگری که در محتوای کتاب چشم‌گیر است نقش خانواده و به طور کلی تأثیر پیشینه تربیتی و خانوادگی انسان‌ها بر تصمیمات و اعمال آنهاست. تأثیر این بعد بر زندگی شخصیت‌های داستان به خوبی در اعمال فیروز و در مرتبه‌ای پایین‌تر در اعمال و تصمیمات کامران نشان داده شده است.

اما در باب رمان، آن گونه که پیش‌تر اشاره کردم «نفس‌گیر» را می‌توان صفت در خوری برای این اثر قلمداد کرد. حال آنکه این صفت خود مدیون عنصری مهم از عناصر داستان است که نویسنده هنرمندانه آن را به کار گرفته است. عنصر «تعلیق» که در همان بخش‌های ابتدایی کتاب با جمله «من زنم، پروا رو کشتم» وارد جریان رمان می‌شود و از آن به بعد هر جایی که بیم آن می‌رود تا مخاطب به کسالت دچار شود؛ به صحنه می‌آید.

به صحنه می‌آید و خواننده را به خواندن باقی ماجرا مشتاق‌تر می‌کند. اما این فقط تعلیق نیست که میلیشیا را خواندنی می‌کند. که چه بسیار رمان‌هایی که با تعلیق‌هایی پر کشش از سایر عناصر مهم رمان خالی‌اند و در نهایت نمره قبولی را از مخاطب نمی‌گیرند و دستشان خیلی زود برای مخاطب حرفه‌ای کتاب رو می‌شود.

در میلیشیا همه چیز در جای خود قرار دارد. شیوه‌های روایت منحصر به هر بخش ضرباهنگ مناسبی به رمان داده است و این موجب شده تا روایت به دام زیاده‌گویی نیفتد و به مثابه لباسی باشد دقیقاً در قد و قواره پی‌رنگ اثر. نویسنده برای رسیدن به این منظور از گفت‌وگوهای میان شخصیت‌ها نیز به خوبی کمک گرفته است و اطلاعات مورد نیاز پی‌رنگ را بی آنکه دیالوگ‌ها تصنعی باشند از این طریق در اختیار مخاطب قرار داده است.

در واقع می‌توانیم مدعی شویم که گفت‌وگوهای میان شخصیت‌ها همه در خدمت پی‌رنگ و عناصر پی-رنگ است و از این جهت نویسنده به هیچ روی در استفاده از کلمه اسراف نکرده است.

با این همه و در کنار همه آنچه میلیشیا را خواندنی می‌کند؛ ضعفی غیرقابل اغماض نیز در اثر وجود دارد که هرچه به پایان کتاب نزدیک می‌شویم پررنگ‌تر می‌شود و آن وجود بیش از اندازه اتفاقات تصادفی است. اتفاقاتی که در سیر منطق پی‌رنگ جایی ندارند و دست تصادف آن‌ها را در قصه کاشته است تا گره‌های ریز شخصیت‌های داستان را باز کند. از جمله این موارد می‌توان به همان اتفاق اول و ورود ناگهانی پری به سلمانی پرویز اشاره کرد. اتفاقی که این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که مبنای انتخاب پرویز توسط پروا چه بود؟ معرفی فیروز به کامران توسط میراب چه پشتوانه منطقی‌ای در سیر داستان داشت؟ و چند خرده اتفاق از این دست که احتمالاً در جریان پرداختن به سایر ابعاد قصه نادیده مانده است.

در مجموع و در یک نگاه کلی می‌توان اعتراف کرد که مریم رمضانی در این اثر خود به خوبی توانسته است در قامت نویسنده‌ای متعهد به ذات داستان اثر شایسته و محترمی خلق کند. اثری که به بیان خود نویسنده دو سال و نیم زمان صرف پژوهش و نگارش آن شده است.

میلیشیای مریم رمضانی با توجه به این که اولین اثر نویسنده است اثر تحسین برانگیزیست که می‌تواند نویدبخش آثار بهتر دیگری باشد که حاصل پیوند میان تاریخ معاصر و رمان است.