به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «کارگاه داستاننویسی» با حضور خسرو باباخانی؛ داستاننویس، منتقد ادبی و برنده چند جایزه ادبی، روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت در سالن جوایز سی و چهارمین نمایشگاه کتاب برگزار شد.
خسرو باباخانی داستاننویس در این نشست گفت: روایت داستانی یک پدیده نو و تازه در کشورمان است و سابقه زیادی ندارد، خوشبختانه مورد اقبال عمومی قرار گرفته و آینده درخشانی دارد. در دنیا بیشترین هزینهای که در سطح کلان میشود، در سطح دانشگاهی و نخبگانی، برای علوم تجربی و شیمی و فیزیک است، چراکه علوم تجربی پایههای محکمی دارند و مسئولان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورها گمان میکنند این علوم، مورد استقبال بیشتری قرار خواهند گرفت و بر جامعه بشری تأثیر بیشتری خواهد داشت.
وی افزود: ذات بشر، ذهن و مغز انسان به گونهای تکامل و تربیت یافته که با قصه عجین است و گویی جزو فطرت ماست. قدیمیترین تصاویر روی دیوار غارها نشان میدهد که آن زمان که بشر بدوی بود، سوادی نداشت، تمدن و شهرنشینی نبود و مردم شکار میکردند. شکارچیانی که لحن بهتری داشتند و وقایع را تعریف میکردند، اولویت داشتند. جای دور نرویم، کتاب مقدس ما قرآن نیز، جدیترین مطالب خود را در قالب قصه تعریف کرده است، چون قصه یوسف. فراتر از آن، خود ما نیز از کودکی، قصه برایمان تعریف میکردند و با تمام وجود گوش میدادیم.
باباخانی ادامه داد: قصه جاذبه عجیبی دارد. تأثیری که قصه، داستان و ادبیات بر جامعه میگذارد، بینهایت عمیق است و فرهنگ و رفتار و عادات مردم را تغییر میدهد. تحقیق کردهاند که بیشتر ترس و تروماها از دوران کودکی و از ادبیات و سینما نشأت میگیرد. از داستان و قصهای که در کودکی و نوجوانی خوانده و دیدهایم.
این مدرس داستاننویسی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به دلایل تأثیرگذاری داستانها گفت: داستانها به دو دلیل برجسته تأثیرگذارند، اول اینکه از عنصر عاطفه در آن استفاده میکنند که خیلی مهم است. ادبیات روی عاطفه خواننده اثر میگذارد، روی قلبش اثر میگذارد. اگر عنصر عاطفه نداشته باشد، مخاطب را جذب نمیکند. دوم این است که در داستان حداقل یک عادتزدایی باشد. اگر زیاد باشد، اثر عکس میگذارد. باید علتی داشته باشد که مخاطب را شگفتزده کند.
این منتقد در ادامه صحبتهایش به روایت اشاره کرد و ادامه داد: روایت چندسالی است در کشور ما گسترش یافته است. روایت یعنی خودافشایی، بعضی قلم دست گرفتند و و درباره خود یا با تحقیق از دیگران یک مسألهای را مطرح میکنند. شاید اولین روایت خودنوشت جدی در ادبیات ما، «سنگی برگوری» جلال آل احمد است که جسورانه نوشته است، اما در ادبیاتمان تا سالها نمونه درخشان دیگری نداشتیم.
وی با اشاره به ملزومات روایتنویسی، ادامه داد: اولین قدم برای نوشتن روایت، داشتن یک رنج عمیق بشری است. یک رنج عظیم بشری باید باشد که حرف برای گفتن داشته باشد. مورد دوم این است که بر پایه واقعیت باشد، نمیتوان تخیل کرد، باید با تمام وجود و سلول به سلول بدن، آن درد و رنج را کشیده باشی. از همه مهمتر، بینهایت جسور باشی، خودافشایی، یعنی خود را در معرض قضاوت دیگران میگذاری. آنچه تا دیروز از دیگران پنهان بود، باید بنویسی و این سختترین مرحله است. مورد بعدی این است که باید صمیمی و راستگو و صادق باشی، حتی اگر آبرو به ظاهر و در بین عوام بریزد. البته داستاننویسان، روایت را که مینویسند، میتوانند از عناصر داستان در روایت استفاده کنند.
باباخانی افزود: تأثیری که روایت دارد، اگر بیشتر از رمان نباشد، کمتر هم نیست و تغییر فرهنگ و دیدگاه در جامعه ایجاد میکند. اولین ناشری که در ایران دست به چاپ روایت زد، بانو نفیسه مرشدزاده با نشر اطراف بود. روایتنویسی را باید نوشت، اما باید ببینیم آنقدر جسور هستیم و شهامت داریم که بهلایههای پنهان خودمان بپردازیم. دومین ناشری که در زمینه روایت کار کرده، نشر جامجم است. نوشتن از رنجها، از اعتیاد، از بیماریها، از سفرها، وقتی این موضوعات نوشته میشوند، نویسنده چارهای جز نوشتن ندارد.
وی همچنین در ضرورت روایتگری گفت: ما باید حرف بزنیم و بنویسیم تا مشکلات را با هم حل کنیم. وقتی مینویسیم میبینیم افراد مختلفی چون ما هستند و از میان صحبتها راهحل پیدا میکنیم. نوشتن و خودافشایی در کشور ما بینهایت سخت است. ما به لحاظ فرهنگی عادت داریم بهترین جلوه خودمان را به دیگران نشان دهیم. اما اگر مشکل جدی در خانواده داشته باشیم، جایی بازگو نمیکنیم و به لحاظ فرهنگی مشکلاتمان را زیر فرش میاندازیم، در این فرهنگ نمیشود از رنج خود نوشت.