در قیام ۱۵ خرداد، گروه‌ها و احزاب خود را نه تنها مبرا می‌دانستند بلکه حتی به تعبیر جلال آل احمد «با شکوه از روی این خون‌ها می گذرند» و یا آن را شورش کور می‌دانستند.

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-نگار احدپور اقبلاغ: تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در دولت وقت که روحانیون بعضی از فقرات آن را مخالف با اسلام می‌دانستند، انقلاب سفید و حمله مأموران حکومتی به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ حوادثی بودند که زمینه ساز حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.روحانیون ایام محرّم آن سال را فرصتی برای تبلیغات علیه برنامه‌ها و سیاست‌های محمدرضا پهلوی دانستند.

تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۴۲ در شهرهای مختلف ایران به صحنه انتقاد علنی از حکومت پهلوی و عملکرد آن تبدیل شد و روزهای یازدهم و دوازدهم محرّم نیز، در ادامه روزهای قبل به تظاهرات سیاسی مردم علیه حکومت پهلوی تبدیل گردید و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و علیه شاه و حکومتش سر داده شد. در روز یازدهم محرّم، دانشجویان دانشگاه تهران به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. حکومت در واکنش به این رویدادها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، در صدد دستگیری امام خمینی و گروهی از روحانیون برآمدصبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و برخی از شهرهااز دستگیری امام خمینی مطلع شده و دست به اعتراض زدند. در تهران، دانشجویان دانشگاه تهران، کلاس‌ها را تعطیل کردند و به تظاهرات مردم پیوستند. بارفروشان به همراهی برخی چهره‌های شناخته شده مثل طیّب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایینیز از مرکز شهر به حرکت درآمده و به تظاهرکنندگان ملحق شدند.

به مناسبت این روز تاریخی با قاسم تبریزی مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتگو نشستیم که در ادامه قسمت دوم این گفتگو را می‌خوانید:

قیام ۱۵ خرداد، یک قیام کاملاً اسلامی بود

وی بیان کرد: در قیام ۱۵ خرداد، گروه‌ها و احزاب خود را نه تنها مبرا می‌دانستند بلکه حتی به تعبیر جلال آل احمد «با شکوه از روی این خون‌ها می گذرند» و یا آن را شورش کور می‌دانستند، رادیو مسکو مطرح می‌کند که عده‌ای مرتجع به کتابخانه های تهران حمله کردند و مراکز فرهنگی را تخریب کردند، یا جبهه ملی اعلام می‌کند ما خودمان را مبرا می‌دانیم از این شورش. در حقیقت این قیام یک حرکت کاملاً اسلامی و هدف آن نیز حرکت براساس مبانی اسلام بود. روند حرکت بعد از قیام امام و آزادی ایشان همچنان ادامه پیدا می‌کند و در حقیقت حرکت هیچوقت تعطیل نمی‌شود و همچنان استمرار پیدا می‌کند، به عنوان نمونه بعد از آزادی حضرت امام ایشان در سالگرد قیام ۱۵ خرداد، طی سخنانی جنایات رژیم را بر می‌شمارند، و به همراه علامه طباطبایی، آیت الله گلپایگانی و برخی مراجه دیگر بیانیه‌ای ارائه می‌کنند و همچنان بر حضور استعمار در ایران که در رأس آنها آمریکا و در ذیل آن اسرائیل و انگلستان قرار داشتند و برنامه آنها برای نابودی اسلام در این مملکت تاکید نمودند.

تبریزی در ادامه با اشاره به موضوع لایحه کاپیتولاسیون بیان کرد: خاطرنشان کرد: بعد از این قضایا، ماجرای تصویب لایحه کاپیتولاسیون در کشور اتفاق افتاد که با تصویب آن در حقیقت، ایران تبدیل می‌شد به مستعمره آمریکا، و طی آن هر امریکایی در ایران مرتکب هرگونه خطا و خلاف و تعرضی بشود، پلیس ایران و محاکم قضائی آن حق تعرض و محاکمه وی را ندارد، اما اگر هر ایرانی در هر مقام و موقعیتی، به یک امریکایی تعرض کند، پلیس باید او را دستگیر و سیستم قضائی باید مجازاتش کند. بدین ترتیب بین سالهای ۴۳ تا ۵۷، ۳۵ هزار مستشار امریکایی در ایران حضور داشتند، (البته این آمار خود امریکایی‌ها در اسناد لانه جاسوسی است که ما تعداد اینها را بیش از ۶۰ هزار، می‌دانیم)، تمام نهادها و وزارت خانه‌های مملکت در اختیارامریکایی ها بود و تنها جریانی که به نام اسلام و با رهبری اسلامی با قضیه مبارزه می‌کرد جریان اسلامی با رهبری حضرت امام خمینی و یاران امام بود.

ما بیش از ۱۸ هزارنفر از این جریان اسلامی را شناسایی کردیم که دستگیر شده و زندان رفتند و باید توجه داشت این ۱۸ هزار نفر از توده‌ای ها و کمونیست ها… نیستند، بلکه کسانی هستند که به نام اسلام و با رهبری امام، مبارزه می‌کردند و دستگیر شدند و به زندان رفتند

وی خاطرنشان کرد: در بین سال‌های ۱۳۴۱ که آغاز جریان است و ۱۳۴۲ که قتل عام و رویارویی جریان اسلامی با حاکمیت است ما بیش از ۱۸ هزارنفر از این جریان اسلامی را شناسایی کردیم که دستگیر شده و زندان رفتند و باید توجه داشت این ۱۸ هزار نفر از توده‌ای ها و کمونیست ها… نیستند، بلکه کسانی هستند که به نام اسلام و با رهبری امام، مبارزه می‌کردند و دستگیر شدند و به زندان رفتند، در اینجا ما شاهد دو جریان هستیم، یکی حاکمیت استبدادی و استعماری رژیم که در حقیقت آمریکا حافظ حاکمیت استبدادی و دست نشاندگی پهلوی است و دوم استبداد حافظ منافع و اقتدارو موقعیت آمریکا درایران. براساس برنامه امریکایی‌ها، قرار بود ایران تبدیل شود به مرکزی برای فعالیت سازمان سیا در منطقه و با ۵ هزار مأمور امنیتی که در ایران داشت، از شاخ افریقا تا اندنزی و آسیای دور و نهایتاً ۲۵۰۰ کیلومتر مرز شمالی ایران با روسیه را رصد کند، تشکیل گروه‌ها و انجمن‌هایی ازجمله فراماسونری و نیز باشگاه لاینز و لاتاری و حتی گروه صلح با اهداف خاص خود نیز از جمله دیگر برنامه‌های امریکایی‌ها برای سلطه بر ایران بود. در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون نظامیان امریکایی در جای جای ایران قدرت هرگونه فعالیت را در دست داشتند، در ذیل آن نیز اسرائیل با سازمان جاسوسی موساد همین اندازه قدرت گرفت و انگلستان نیز از قبل نفوذ خود را در مملکت داشت، بنابراین در مملکتی تا این حد استعمار زده، حضرت امام (ره) بعد از تصویب لایحه، اعلام می‌کند، حاکمیت نه مشروعیت دارد و نه محبوبیت و مجلسین سنا و ملی را منحل اعلام می‌کند و صراحتاً بیان می‌کند، هرگونه قراردای بین ایران و کشورهای دیگر من بعد منعقد شود از نظر ما غیرقانونی است، نمایندگی نمایندگان در مجلس غیرقانونی است.

روند آگاهی بخشی به جامعه از قیام ۱۵ خرداد آغاز شد

تبریزی افزود: در حقیقت امام در برابر حاکمیت اینگونه موضع گیری می‌کند، و تنها جریانی که خواهان از بین رفتن حاکمیت پهلوی و تأسیس نظام اسلامی است امام خمینی و جریان ایشان است و این روند علی رغم زندان و تبعید، مقاومت مردم را در پی داشت. درواقع این مقاومت ۱۵ سال ادامه داشت داشت و در این مدت در سه عرصه حرکت داشت، نخست حرکت آگاهی بخشی به جامعه در افشای ماهیت استبدادی و استعماری پهلوی، نشان دادن اینکه این حاکمیت نه و مدافع اقتدار ملی و استقلالملی است و نه در جهت رشد و تعالی جامعه است، دوم در نشر تعالیم و معارف اسلامی و مباحث ایدئولوِژیکی می‌کوشید و سوم زمینه سازی برای سقوط حاکمیت پهلوی را فراهم می‌کرد.

وی تصریح کرد: حرکت جریان اسلامی، حرکت مسلحانه نیست، ترور نیست، حرکت نظامی به معنای متعارف نیست، بلکه حرکتی است که با آگاهی جامعه و حضور مردم در متن مبارزه شروع شده. ما در اینجا چهره‌های برجسته مثل علامه طباطبایی، علامه جعفری، شهید مطهری، شهید بهشتی و وعاظ و روحانیونی داشتیم که در این مدت، کار ایدئولوژیکی کردند و جامعه را آگاه کردند. فعالین فعالیت سیاسی مثل حزب موتلفه و شخصیت‌های برجسته ای مانند شهید سعیدی، شهید غفاری، آیت الله طالقانی، شهید رجایی، آقای عسگر اولادی و دیگران در عرصه مبارزه با رژیم، راه شهادت و زندان و تبعید را در پیش گرفتند و نهایتاً حرکت ایدئولوژیکی و سیاسی و افشای ماهیت حاکمیت که آغاز شده بود در سال ۱۳۵۶ به نتیجه رسید.

تبریزی در این خصوص افزود: اگر این آگاهی و شناخت در جامعه زودتر ایجاد می‌شد، مسلماً در همان ۱۵ خرداد، پیروز بودیم اما بخشی از جامعه آگاهی لازم را نداشت و شاه را اسلام پناه می‌دانست، و معتقد بود شاه تنها پادشاه شیعه در جهان است. عده‌ای نیز در مقایسه کمونیست که به خداوند اعتقادی ندارد و بی دین است با شاه فاسد ایران، شاه را انتخاب می‌کردند و یا برخی که به ذهنشان نیز خطور نمی‌کرد که روزی بتوانند حکومت را از بین ببرند و خودشان حکومت کنند، اینگونه بود که ما با ارائه نظریه ولایت فقیه در سال ۴۸- ۴۹ که بر حکومت دین اسلام تاکید داشت، تلاش کردیم تا قبل از ظهور حضرت حجت، قوانین اسلام را در مملکت پیاده کنیم، و دست سلطه اجنبی، ظالم و ستمگر را از کشور قطع کنیم.

وی با اشاره به نظریه ولایت فقیه تصریح کرد: اگر در سال‌های ۴۱ تا ۴۸، تلاش ما در نفی رژیم استبدادی پهلوی بود، با ارائه نظریه حکومت اسلامی، تلاش ما از ۴۸ به بعد در اثبات حکومت اسلامی بود و در کتاب‌هایی که محرمانه و مخفیانه منتشر می‌شد و احیاناً بعداً توقیف می‌شد، به این مسائل پرداخته می‌شد، با ارائه توضیح مدل حکومت حضرت علی (ع). دراین دوران ما اسلام را به عنوان ایدئولوژی و فرهنگ و تمدن به عنوان سیستم حکومتی مطرح کردیم و در حقیقت ایدولوژی، انسان سازی، فرهنگ و تمدن جامعه سازی اسلامی، مباحث سیاسی و حاکمیت سیاسی اسلامی مشخصاً ایدولوژیِ سیاسی فرهنگی جامعه را به حدی از آگاهی رساند. از طرفی نیز براساس اسناد برجای مانده از ساواک که به پرونده‌های حضرت امام (ره)، آیات گلپایگانی، مرعشی، میلانی و.... اشاره می‌کند، حکایت از مبارزه مستمر این جریان در بیداری و آگاهی بخشی به جامعه در آن دوران و آمادگی جامعه برای این موضوع دارد.

تبریزی افزود: براساس اسناد ساواک در سال ۵۵ اعلام شد «دستگاه آیت الله خمینی (ره) را فرزندش سید مصطفی می‌گرداند و اگر او نباشد، آیت الله خمینی در این سنین کهولت، کار خاصی نمی‌تواند انجام دهد، بنابراین در پی حذف فرزند امام برآمد و با شهادت سید مصطفی خمینی، جامعه با یک حرکت عظیم، رهبری خود را به رژیم نشان داد و اتفاقات ایام بعد از شهادت فرزند امام در حد فاصل آبان تا دی ۱۳۵۶، رژیم دچار وحشتی شد که به انتشار مقاله کذایی بر علیه امام منجر شد، در آن مقاله آمده بود که آیت الله خمینی وابسته به استعمار سرخ و سیاه (که یک افسانه مضحک است چون هم شوروی با ایران رابطه خوبی داشت و هم کشور چین، هم آمریکا و انگلیس)، البته منظور از ارتجاع مدنظر آنان مشخص بود که منظور روحانیت بود، اما آن مقاله شعله انقلاب را افزون کرد و موجب تظاهرات مردم قم و طلاب در روزهای ۱۷ تا ۱۹ دی ماه شد، در همین ایام در شهرهای دیگر نیز تظاهرات و درگیریهایی رخ داد که نهایتاً موجب شهادت طلاب در ۱۹ دی ۵۶ در قم و قیام ۲۹ بهمن ۵۶ در تبریز شد. اگرچه در این مدت شهرهای دیگرهم اعتراضاتی داشتند، اما ابعاد اعتراضات تبریز بسیار وسیع و گسترده بود و به تعبیر برخی، در یک روز تبریز تبدیل شد به شهری جنگ زده، تمام دفاترحزب رستاخیر و مراکزفساد تعطیل شدند و روند همینطور ادامه پیدا می‌کرد، و گسترده‌تر می‌شد.

وی در ادامه با اشاره به حادثه ۱۷ شهریور عنوان کرد: در حالی که اعتراضات گسترده در سال ۱۳۵۷ در سراسر کشور ادامه داشت، جمعیتی عظیمی بعد از نماز عید فطر سال ۵۷ در تهران از قیطریه به سمت میدان آزدی حرکت کردندو با قرائت بیانیه بر علیه رژیم پهلوی و در مدح حکومت اسلامی ادامه پیدا می‌کند. اما متأسفانه رژیم علی رغم تجربه سال‌های گذشته و با خطایی بزرگ‌تر از ۱۵ خرداد و ۱۹ دی، دست به قتل عام مردم در ۱۷ شهریور سال ۵۷ می‌کند. البته تحلیل حاکمیت این بود که مردم این بار مرعوب شده و به میدان نمی‌آید، علی رغم این تحلیل غلط و غافل از اینکه مردم در این دوره به رشد و اگاهی بالایی رسیدند و می تونند پایه‌های لرزان حکومت را بیشتر متزلزل کنند تا جایی که نهایتاً شاه مجبور به تغییر دولت شده و تلاش می‌کند تا اصلاحاتی را جهت متقاعد کردن جامعه انجام دهد، حتی دستگیری بیش از ۳۵ نفر از رجال حکومتی و درباری، از جمله داریوش همایون و … برای اینکه جامعه تصور کند مقصر همه این حوادث این افراد بودند و شاه نقشی نداشته، و این پیام شاه که می‌گفت «من صدای انقلاب شما را شنیدم، به شما ظلم شده وبه قانون عمل نشده. از این به بعد تعهد می‌کنم به عنوان شاه مملکت، که حافظ قانون و حقوق مردم باشم». دیگر برای حکومت راه نجات نبود چراکه روند حرکت روند پرشتابی بود، به ۳ دلیل، نخست: رهبری هوشیار ما که هرگونه سازش و کوتاه آمدن از ارزشها را نهی می‌کرد، گرچه نهضت آزادی و برخی احزاب معتقد بودند، شاه باید بماند و سلطنت کند، اما حکومت نکند، مجلس و انتخابات آزاد باشد که البتهشاه به این‌ها رضایت داده بود، اما امام روی اصلی که حاکمیت استبدادی و استعماری باید ساقط بشود، و جمهوری اسلامی باشد تأسیس شود تاکید داشتند. دوم: رهبران انقلاب بودند که در مسیر اهداف امام ثابت قدم بودند از جمله شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی، شهید صدوقی و دیگر شاگردان و یاران امام. سوم: خود مردم که علی رغم شهادت در این راه و حتی تحت تأثیر قرار گرفتن کسب و کار بازاریان از پای ننشستند و نهایتاً سقوط رژیم حتمی شد.