در نشست تخصصی مهر، کارشناسان در تحلیل تحولات اخیر در نوار غزه، ضمن اشاره به فداکاری و ایثار رزمندگان جهاد اسلامی بر تغییر تاکتیک‌های مواجهه و پاسخ‌دهی به رژیم صهیونیستی تأکید کردند.

خبرگزاری مهر؛ گروه بین‌الملل: رژیم صهیونیستی اخیراً در یک عملیات پنج‌روزه، جهاد اسلامی را هدف حملات خود قرار داده و شش تن از فرماندهان رده‌بالای جهاد اسلامی را ترور کرد. در مقابل هم جهاد اسلامی دست بسته نماند و بیش از هزار راکت و موشک به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کرد که واکنش‌های مختلفی به دنبال داشت. اما سؤالی که در ذهن بسیاری از مخاطبان و رسانه‌ها مطرح‌شده این است که چرا اولاً جهاد اسلامی در یکی، دو سال اخیر در کانون حملات اسرائیل قرار گرفته است و دلیل اینکه به‌راحتی رژیم صهیونیستی می‌تواند فرماندهان جهاد اسلامی را ترور کند چیست؟ و یا این‌که چرا گروه‌های دیگر مقاومت همراه با جهاد وارد نبرد علیه اسرائیل نمی‌شوند و به دفاع از جهاد اسلامی نمی‌پردازند.

برای پاسخ به این سؤالات و روشن‌شدن بخشی از زوایای تاریک این مسئله گروه بین‌الملل خبرگزاری مهر نشستی را با عنوان «بازگشت به سیاست ترور؛ چرا جهاد اسلامی هدف اصلی صهیونیست‌ها شده است؟» و با حضور دکتر «علی عبدی»، کارشناس ارشد مسائل فلسطین و اسرائیل و «علی صمد زاده»، پژوهشگر امنیت و روابط بین‌الملل برگزار کرده که متن کامل و مکتوب آن در ادامه می‌آید.

چرا اسرائیل اساساً در این مقطع زمانی تصمیم گرفت که به جهاد اسلامی حمله کند؟ رسانه‌ها و تحلیلگران دلایلی از جمله بحث انحرافِ افکار عمومی از تظاهرات داخلی، انتقام از عملیات مقاومت در ماه مبارک رمضان و مسائل دیگر مطرح می‌کنند، به نظر شما مهم‌ترین دلایل حملات رژیم صهیونیستی به جهاد اسلامی چیست؟

عبدی: اگر بخواهیم توضیحی داشته باشیم درباره علل وقوع جنگ به دو- سه دسته دلایل یا علل باید اشاره‌کنیم. بخشی از علل وقوع جنگ عللی بود که طی این یکی-دو سال اخیر انباشته شده بود، یعنی ریشه‌های یکی- دوساله و بلکه چندساله دارد. برخی دیگر از عوامل کوتاه‌مدتی بود که شاید در همان چند روز قبل از وقوع جنگ اتفاق افتاد که این‌ها سایه انداخت روی تصمیم کابینه امنیتی نتانیاهو و آن‌ها را وادار کرد که این تصمیم رو بگیرند. غزه همیشه برای رژیم صهیونیستی محل بحران و محل مناقشه بوده و همیشه رژیم به غزه به چشم بحران نگاه کرده است.

این بحران هم از سال ۲۰۰۵ تشدید شد، یعنی زمانی که صهیونیست‌ها در پی مبارزه بی‌امان مقاومت، مجبور به فرار از منطقه غزه شدند و اولین خاک فلسطینی‌ها از اشغال، آزاد شد و تقریباً غزه به حالت مستقل درآمد و کامل در اختیار فلسطینی‌ها قرار گرفت. حداقل نزدیک به دو دهه است که غزه برای اسرائیلی‌ها و اسرائیل به یک پدیده بحران‌زا تبدیل شده است؛ اما مسئله‌ای که آنجا را برای صهیونیست‌ها خیلی جدی می‌کند مقاومت غزه است.

همان‌طور که اشاره شد بخش عمده مقاومت حماس است و بخش کوچک‌تر آن جهاد اسلامی؛ سؤال این است که چرا فقط جهاد اسلامی را آماج حملات خود قرار دادند؛ خب یک دلیل آن برمی‌گردد به ریشه‌های جنبش حماس؛ حماس صبغه اخوانی دارد و درواقع برخاسته از شاخه فلسطینی اخوان المسلمین است و رهبر معنوی آن شیخ احمد یاسین رحمت‌الله بود و خب گرایش‌های سیاسی و اعتقادی آن‌ها کاملاً با اخوانی‌های منطقه در مصر، ترکیه و قطر پیوند خورده است؛ اما جهاد اسلامی صبغه‌ای متفاوت از حماس دارد و درواقع ریشه‌هایش به انقلاب اسلامی ایران برمی‌گردد.

بنیان‌گذار جنبش جهاد شهید فتحی شقاقی در عنفوان جوانی زمانی که در قاهره در رشته پزشکی تحصیل می‌کرد، شاهد وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. حضور امام را در نوفل‌لوشاتو پیگیری می‌کرد و تحت تأثیر آموزه‌های حضرت امام بخصوص در مورد مسئله فلسطین قرار گرفت. نگاه امام به فلسطین یک نگاه انسانی و اسلامی بود که هم نگاه جدیدی و هم نگاه راهگشایی بود. نگاه‌های قبلی یعنی نگاه ناسیونالیستی که چهره کلیدی‌اش جمال عبدالناصر بود و نگاه‌های چپ که جنبش فتح و جنبش‌های دیگر فلسطینی مانند جنبش دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین، جبهه دمکراتیک خلق برای آزادی فلسطین و جنبش‌های این‌چنینی که چهره‌های بعضاً غیرمسلمان مثل جرج حبش هم در رأس آن‌ها بوده، آزادی فلسطین را هم از طریق چریکی و گرایش‌های مارکسیستی پیگیری می‌کردند که هیچ‌کدام به نتیجه نرسید.

فتحی شقاقی جوان وقتی امام را دید، انگار گمشده خود را پیدا کرد و یک کتاب هم در کوران انقلاب ایران با عنوان «خمینی راه‌حل و آلترناتیو اسلامی» منتشر کرد و جهاد اسلامی را بر اساس یک نگاه کاملاً اسلام‌گرایانه و جهادی پایه‌گذاری کرد و در دهه ۶۰ به ایران نزدیک شد؛ بارها به ایران آمد و با حضرت امام رضوان الله تعالی علیه دیدار داشت. این نشان می‌دهد که جنس جهاد اسلامی متفاوت از سایر گروه‌های مقاومت است. دلیل دوم به نقش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برمی‌گردد؛ زمانی که سردار حاج قاسم سلیمانی فرماندهی سپاه قدس را بر عهده گرفت، یکی از پرونده‌های کلیدی که در اختیار ایشان قرار گرفت، پرونده فلسطین بود.

حاج قاسم سرمایه‌گذاری خیلی خوبی روی گروه‌های مقاومت در فلسطین فارغ از گرایش‌های سیاسی آن‌ها انجام داد، ولی اگر واقعیت‌ها را در نظر بگیریم؛ سرمایه اصلی جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی در فلسطین و بخصوص در غزه همیشه جهاد اسلامی بوده؛ به خاطر اینکه ریشه‌های آن برخاسته از انقلاب اسلامی ایران است. شاید البته این قیاس، قیاس خیلی کامل نباشد ولی جهاد قرابت بیشتری دارد به حزب‌الله لبنان تا حماس؛ جهاد اسلامی به لحاظ اعتقادی به حزب‌الله نزدیک‌تر است و به خاطر همین هم هست که جهاد همیشه در داخل فلسطین مورد اتهام بوده به تشیع و همیشه این تهمت به آن‌ها زده شده که این‌ها شیعه شدند و کتمان می‌کنند و مواردی ازاین‌دست؛ پس اگر این موضوع را در نظر داشته باشیم که جهاد اسلامی سرمایه اصلی ما در فلسطین و به‌ویژه در غزه است؛ به نظرم بخشی از علت حملات یک سال اخیر به جهاد اسلامی تا حد زیادی روشن می‌شود.

دلیل بعدی که باعث شد جهاد اسلامی مورد آماج قرار گیرد؛ برمی‌گردد به اینکه جهاد اسلامی فعالیت خیلی خوبی را در کرانه باختری شروع کرده است؛ بخصوص از فروردین ۱۴۰۰ و عملیات سیف القدس به این‌طرف ما شاهد موج جدید و بی‌سابقه‌ای از عملیات شهادت‌طلبانه انفرادی در کرانه باختری هستیم. بخش عمده‌ای از این عملیات‌های شهادت‌طلبانه به جهاد اسلامی و نفوذ و فعالیت‌های جهاد برمی‌گردد به‌نحوی‌که حتی می‌شود گفت که از حماس هم پیشی گرفته است و این از چشم اسرائیل دور نمانده است. لذا اسرائیل با فهم این دو مسئله که جهاد سرمایه اصلی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان قلب تپنده محور مقاومت است و دوم اینکه جهاد درواقع به یک معنا شروع‌کننده و آغازگر دوره جدید مقاومت و طراح استراتژیک تسلیح کرانه است، شروع به افزایش حملات علیه جهاد اسلامی کرده است. اسرائیل با فهم این دو مسئله که جهاد سرمایه اصلی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان قلب تپنده محور مقاومت است و دوم اینکه جهاد در واقع به یک معنا شروع‌کننده و آغازگر دوره جدید مقاومت و طراح استراتژیک تسلیح کرانه است، شروع به افزایش حملات علیه جهاد اسلامی کرده است.

چه اتفاقی افتاد که در این برهه زمانی رژیم صهیونیستی تصمیم به حمله به غزه گرفت؟

عبدی: یکی از دلایل حمله به نابسامانی‌های داخلی چهار-پنج ساله اسرائیل برمی‌گردد که از زمان روی کار آمدن دولت نتانیاهو این وضعیت بغرنج‌تر نیز شده است و رژیم اسرائیل تلاش می‌کند تا با این اقدامات تهاجمی، بخشی از افکار عمومی اسرائیل را اقناع و یا به سمت مسائل خارجی منحرف نماید؛ دلیل بعدی اتفاقات قبل از وقوع عملیات «تیر و پیکان» و «اتحاد میدان‌ها» و راکت پراکنی از محورهای مختلف مقاومت، جنوب لبنان، غزه، جولان و … به سمت رژیم اشغالی است که باعث افزایش انتقادها نسبت به کارآیی و بازدارندگی رژیم صهیونیستی شد.

پاسخ اسرائیل به این حملات فاقد ارزش نظامی بود و یکی از دلایل آن نیز این بود که کابینه نتانیاهو نگران بود که ورود حماس به این درگیری‌ها می‌تواند وضعیت را پیچیده‌تر کند. افزایش انتقادها و متهم شدن کابینه نتانیاهو به بی‌کفایتی و بازدارندگی در مقابل فلسطینی‌ها و افزایش نارضایتی ۷۳ درصد جامعه اسرائیل نسبت به عملکرد نتانیاهو، باعث تهاجمی‌تر شدن کابینه رژیم اشغالگر و افزایش و تداوم حملات علیه جهاد اسلامی شد. اما آن عامل نهایی که باعث کشیدن ماشه حملات شد قهر کردن «بن گویر»، وزیر امنیت داخلی از کابینه نتانیاهو بود و نتانیاهو برای جلوگیری از سقوط کابینه مجبور شد از وی دلجویی کند؛ بن گویر دو شرط برای نتانیاهو گذاشت که یکی تصویب برخی مفاد اصلاحات قضایی و دومی ترور رهبران مقاومت در غزه بود.

خیانت آشکار مصر را در ترور فرماندهان ارشد جهاد اسلامی می‌توان دیدو سه فرمانده ای که در روز نخست به شهادت رسیدند فرماندهانی بودند که همان روز قرار بود برای مذاکرات به مصر سفر کنند و همان روز به شهادت رسیدند. ردپای سرویس امنیتی مصر کاملاً در این ترورها مشهود است؛ هرچند که مصری‌ها بیانیه دادند تا توپ را در زمین اسرائیل‌ها بیندازند؛ ولی به نظر من زد و بندها و مراودات اطلاعاتی مصر در این ماجرا کاملاً مشخص است.

از سوالات پرتکرار این است که چرا و چگونه رژیم صهیونیستی به این راحتی فرماندهان جهاد اسلامی را شناسایی و ترور می‌کند؟ آیا این به ضعف اطلاعاتی، رعایت نکردن دستورالعمل‌های امنیتیِ خود فرماندهان و یا نفوذی‌های رژیم در غزه برمی‌گردد؟

صمد زاده: مجموعه‌ای از همه این عواملی که ذکر شد در ترور فرماندهان ارشد جهاد اسلامی دخیل هست. جغرافیای محدود کرانه باختری و غزه و بسته بودن این محیط باعث شده تا کنترل‌ها نسبت به رهبران و ترددشان به خارج قابل‌احصا باشد؛ یعنی اسرائیلی‌ها به‌خصوص در کرانه باختری با کمک تشکیلات خودگردان در نوار غزه، با توجه به عواملی که مجوز تردد پیدا می‌کنند؛ چون مجوز ورود و خروج به نوار غزه کاملاً یک امتیاز در این باریکه محسوب می‌شود که در کنترل کامل نیروهای امنیتی اسرائیلی است و گذرگاه رفح هم که به مصر متصل است از جانب سرویس اطلاعاتی مصری‌ها یک امتیاز برای کسانی است که می‌خواهند برای کارهای درمانی تردد کنند و تردد افراد عادی با سهولت اتفاق نمی‌افتد. این کنترل گذرگاه‌ها درواقع یک توری برای رصد دائمی و شناسایی افرادی است که قابلیت استفاده به‌عنوان نفوذی و جاسوس را دارند.

دستگاه‌های شنود اسرائیلی‌ها کاملاً محیط را پایش می‌کنند. درواقع هیچ اتفاقی خارج از رصد اسرائیلی اتفاق نمی‌افتد. نکته دیگر این است که رهبران گروه جهاد و تیم امنیتی آن‌ها برای پنهان و مصون ماندن از رصد اسرائیلی‌ها، معمولاً فاقد تشریفات و پروتکل‌های امنیتی هستند؛ اما بعد از عملیات سیف القدس، جهاد اسلامی با یک رویکرد سیاسی وارد فاز بیش فعالی به لحاظ کنش‌های امنیتی شده است که این مسئله باعث افزایش آسیب‌پذیری و ضربه‌پذیری آن‌ها شده است.

بعد از عملیات سیف القدس، ما دو مانور سرتاسری رکن الشدید یک و دو در غزه را داریم، در کرانه باختری چهار گردان شاخه نظامی جهاد اسلامی را داریم که بخش عمده عملیات نظامی دو سال گذشته توسط آن‌ها انجام شده است. خب وقتی عملیات اتفاق می‌افتد با توجه به حجم تدابیر امنیتی که اسرائیلی‌ها دارند شناسایی هم صورت می‌گیرد و بعد از شناسایی وقتی خوب ترددها و رصدهای اطلاعاتی صورت می‌گیرد، به فرماندهان می‌رسد.

یکی از دلایل این حملات، فراتر از رهبران جهاد؛ شهید طارق عزالدین رهبر عملیات گروه‌های مقاومت در کرانه باختری بود. آن چیزی که اسرائیلی‌ها را در دو سال گذشته خیلی آزار داده، افزایش عملیات‌ها در کرانه باختری و اراضی متصل به کرانه باختری و اراضی ۱۹۴۸ است. تهدیدات نوار غزه به‌زعم سیستم امنیتی اسرائیل خیلی محاسبه پذیر هست. الان حملات موشکی غزه، برای رژیم صهیونیستی غافلگیرکننده نیست؛ اما چرا در عملیات سیف القدس اسرائیل واقعاً غافلگیر شدند؟ چون اولین بار بود که فلسطینی‌ها آغاز به عملیات می‌کردند؛ یعنی شروع‌کننده اسرائیلی‌ها نبودند. شروع‌کننده عملیات تهاجمی فلسطینی‌ها بودند. نکته دوم در کیفیت موشک‌ها و تسلیحاتی بود که در سیف القدس استفاده شد که خب موشک‌های برد بلند به تل‌آویو رسید. مناطق قدس اشغالی از همان ابتدا مورد هدف قرار گرفت و سپر دفاع موشکی اسرائیل هم نتوانست مقابله کند.

در حال حاضر حملات موشکی غزه، برای رژیم صهیونیستی غافلگیرکننده نیست؛ اما چرا در عملیات سیف القدس اسرائیل واقعاً غافلگیر شدند؟ چون اولین بار بود که فلسطینی‌ها آغاز به عملیات می‌کردند؛ یعنی شروع‌کننده اسرائیلی‌ها نبودند. شروع‌کننده عملیات تهاجمی فلسطینی‌ها بودند. نکته دوم در کیفیت موشک‌ها و تسلیحاتی بود که در سیف القدس استفاده شد که خب موشک‌های برد بلند به تل‌آویو رسید. نکته سومی که در سیف القدس اتفاق افتاد خیزش ۹۰ شهر در اراضی کرانه باختری و ۱۹۴۸ بود. از بین این سه تا آنکه اسرائیلی‌ها را بیش از همه غافلگیر کرد علاوه بر برد موشکی و کیفیت تسلیحات، مورد سوم بود. تصمیم اقدام عملیات هم که خود حماس به خاطر اینکه دعوا بر سر تعرض صهیونیست‌ها به مسجدالاقصی بود چند ساعت جلوتر اعلام شد. یعنی در شروع عملیات نظامی هم غافلگیری وجود نداشت، اما آن خیزش سرتاسری که این‌قدر وسیع بود که بعضی از شهرهای کوچک اسرائیل را از کنترل خارج کرد، مثلاً شهر لود که ۱۰ کیلومتر با تل‌آویو فاصله دارد. فرمانداری آنجا سقوط کرد.

اسرائیلی‌ها صراحتاً اعلام کردند که این شهر از کنترل نیروهای امنیتی به مدت چند ساعت خارج‌شده است. این غافلگیری اصلی بود. در این غافلگیری سهم نیروهای جهاد اسلامی بسیار برجسته و قابل‌توجه بود. چون اسرائیلی‌ها دارای شبکه‌های تبادل اطلاعات و تمرکز روی حماس بودند. اسرائیلی‌ها در موردتعامل با کشورهای حامی حماس کم نمی‌گذارند؛ اما در مورد جهاد اسلامی اسرائیلی‌ها مسیری برای تبادل ندارد. جهاد اسلامی گروهی است که هیچ تبادل اطلاعات مستقیمی با اسرائیلی‌ها ندارد.

جهاد اسلامی از سال ۲۰۱۰ در سخنرانی رسمی نتانیاهو متهم به یک حزب شیعی و ایرانی است، این را نتانیاهو نگفته که صرف یک اتهام به جهاد اسلامی وارد نماید؛ این را گفته که مانع نزدیک شدن گروه‌های مقاومت به جهاد اسلامی باشند. این نکته قبل از سال ۲۰۱۰ و قبل از شکافی است که بین جمهوری اسلامی ایران و حماس در سوریه اتفاق افتاده است. پس آن چیزی که در مورد رهبران جهادی اتفاق میفتد ترکیبی است از همه این عوامل؛ از بسته بودن جغرافیا تاتبادلات اطلاعاتی کشورهای دیگر از نوع سیاست‌های امنیتی در تقابل با گروه‌های مقاومت.

ترور رهبران جهاد اسلامی درواقع ایجاد نوعی از موازنه جدید بین خود گروه‌های مقاومت فلسطینی است. یعنی رهبران نظامی حماس به لحاظ تجربه و سابقه مبارزه حتماً نسبت به رهبران نظامی جهاد اسلامی برتری خواهند داشت. چون جهاد اسلامی با از دست دادن یک فرمانده ۶۲ ساله مجبور به جایگزینی او با یک نیروی باسابقه جهادی کمتر می‌شود. این نسل از فرماندهان که الآن به شهادت رسیدند همه نسل اول جهاد اسلامی محسوب می‌شوند. فرماندهانی که جایگزین می‌شنوند؛ به‌ناچار جوان‌تر خواهند بود.

درصورتی‌که فرماندهان موشکی حماس هنوز نسل اولی هستند. این به لحاظ تجربه، به لحاظ اقناع‌کنندگی، به لحاظ برتری بین گروه‌های مقاومت با توجه به فرهنگ حاکم بر گروه‌های مقاومت، نوعی برتری را برای حماس به وجود می‌آورد. ما به‌طور بی‌سابقه‌ای شاهد نظامی‌شدن پرونده اسرائیل نزد گروه‌های مقاومت هستیم. یعنی خنثی کردن حملات نظامی گروه‌های مقاومت برای رژیم صهیونیستی امری ممکن است، لذا بعد از عملیات سیف القدس تلاش گسترده‌ای کردند تا گروه‌های مقاومت را به سمت کنش و تحرک سوق دهند تا آن‌ها را شناسایی کنند.

«عملیات مجدو» که یک عملیات امنیتی بود اسرائیلی‌ها توانایی هیچ توضیح و پاسخی نداشتند؛ اگر گروه‌های مقاومت دوباره به این عملیات‌های امنیتی مثل دهه ۱۹۹۰ و عملیات‌های یحیی عیاش برگردند؛ اسرائیلی‌ها توانایی بازدارندگی بسیار پایینی دارند. اما متأسفانه اسرائیلی‌ها تلاش می‌کنند تا با هوشمندی و با کار رسانه‌ای و سیاسی و در لایه‌های دفاعی و امنیتی در حال ایجاد یک تغییر رفتار در گروه‌های مقاومت هستند تا آن‌ها را به سمت نقطه عملیات‌های نظامی سوق دهند و آن‌ها را شناسایی کنند.

جهاد اسلامی هم متأسفانه در همین پازل رژیم صهیونیستی وارد شده است و علی‌رغم اینکه می‌تواند عملیات‌ها را به‌صورت پنهانی و امنیتی انجام دهد، اما مسئولیت عملیات‌ها را می‌پذیرد و بیانیه صادر می‌کند، نفرات آن به‌صورت رسمی درگیر می‌شوند و تلاش می‌کنند تا یک نوع برند سازی انجام دهند که در حوزه امنیتی تبدیل به یک ضعف و پاشنه آشیل می‌شود. این کاری است که به نظر من حماس و به‌خصوص شاخه نظامی آن‌که با شاخه سیاسی آن همچنان تفاوت رویکردهای جدی دارد را با درایت در مدیریت می‌کند و تلاش می‌کنند که خود را از معرکه نظامی و حتی عملیات امنیتی دور نگه دارند.

بعد از این عملیات پنج‌روزه نتانیاهو بحث بازدارندگی را مطرح کرد، اما روزنامه یدیعوت آحارونوت به‌صراحت اعلام کرد که نتانیاهو دروغ گفته که بازدارندگی اتفاق افتاده و ما در غزه همچنان در همان باتلاقی هستیم که بودیم. آیا واقعاً نتانیاهو توانست به اهداف بازدارندگی برسد؟

عبدی: مقاومت دو گزینه در مقابل رژیم صهیونیستی دارد؛ یکی اطلاعاتی امنیتی و یکی نبرد نظامی؛ یا اصطلاحاً آن چیزی که خودشان می‌گویند نبرد سایه‌ها یا جنگ سایه‌ها. واقعیت این است که بعد از عملیات سیف القدس به این‌طرف کل تلفات رژیم صهیونیستی یک نفر بود، در این نبرد اخیر هم یک نفر یا نهایت ۲ نفر تلفات دادند. اگر ما تلفات را با تلفاتی که اسرائیلی‌ها دارند در عملیات‌های امنیتی مقاومت در کرانه می‌دهند مقایسه کنیم؛ می‌بینیم که قبل از نبرد و از ابتدای سال میلادی تا انتهای ماه مبارک رمضان حدود ۲۳ یا ۲۴ نفر تلفات داشتند؛ یعنی بیش از کل نبرد سیف القدس؛ ما باید ببینیم که هزینه یک نبرد چقدر هست و چقدر شما باید موشک شلیک کنید و باید شهید بدهیم که بتوانیم ۱۲ نفر از جبهه مقابل تلفات بگیریم.

وقتی یکی مثل مثلاً شهید «رعد حازم» در خیابان دیزنکوف تلاویو عملیات انجام می‌دهد، اصلاً به لحاظ محاسبه‌پذیری قابل قیاس با سیف القدس نیست. آن شب ۱،۰۰۰ نیروی امنیتی و یگان ویژه اسرائیل وارد تل‌آویو شد برای پیدا کردن رعد حازم و یگان‌های اسطوره‌ای «سایرت متکل» را آوردند، نیروهای امنیتی شاباک را آوردند تا بعد از ۹ ساعت توانستند این رعد حازم را پیدا بکنند و به شهادت برسانند. واقعیت این است که گزینه نظامی مثلاً همین نبرد ثارالاحرار که ۱۴۰۰ راکت شلیک شد و اسرائیلی‌ها گفتند ۴۳۷ عدد آن را منهدم کردند و حدود ۱٬۰۰۰ راکت از گنبد آهنین رد شد ولی تلفات آن یک نفر بود و تعداد مجروحان آن خیلی قابل‌توجه نبود؛ ولی در مقابل جهاد اسلامی شش فرمانده ارشد خود را از دست داد و دستاوردها در دو طرف را وقتی میزان می‌کنیم می‌بینیم که موازنه برقرار نیست، یعنی دستاوردی که اسرائیل به دست می‌آورد و دستاوردی که مقاومت به دست آورد قابل قیاس نیستند.

از این زاویه واقعاً بازدارندگی موشکی برقرار نیست، چون اسرائیل توان مهار را ندارد. همان‌طور که سخنگوی ارتش اسرائیل گفت انتظار نداشته باشید که ما بتوانیم صد درصد موشک‌ها را بزنیم، بازدارندگی اسرائیل از این نظر واقعاً تضعیف‌شده، ولی آن چیزی که رژیم اسرائیل را بیشتر آزار می‌دهد، بعد بازدارندگی عملیات‌های امنیتی است.

برند اسرائیل در دنیا نیروهای اطلاعاتی و امنیتی است؛ اما وقتی ناکامی‌های نظامی اسرائیل بخصوص از سال ۲٬۰۰۰ به این‌طرف را فهرست می‌کنیم، می‌بینیم که تعداد ناکامی‌های نظامی‌اش بیشتر از ناکامی‌های امنیتی آن است. واقعیت این است که سیستم امنیتی اسرائیل برتری دارد به سیستم نظامی آن؛ اسرائیل در نبردهای اخیر، نبرد ۳۳ روزه و سیف القدس، واقعاً طعم شکست را در بعد نظامی چشید، اما در ساحت امنیتی حداقل تا قبل از این ۲ سال اخیر هیچ تقریباً ناکامی چشم‌گیر امنیتی نداشت. برند اسرائیل در دنیا نیروهای اطلاعاتی و امنیتی است؛ اما وقتی ناکامی‌های نظامی اسرائیل بخصوص از سال ۲٬۰۰۰ به این‌طرف را فهرست می‌کنیم، می‌بینیم که تعداد ناکامی‌های نظامی‌اش بیشتر از ناکامی‌های امنیتی آن است. واقعیت این است که سیستم امنیتی اسرائیل برتری دارد به سیستم نظامی آن؛ اسرائیل در نبردهای اخیر یکی نبرد ۳۳ روزه و یکی هم سیف القدس، واقعاً طعم شکست را در بعد نظامی چشید اما در ساحت امنیتی حداقل تا قبل از این ۲ سال اخیر هیچ تقریباً ناکامی چشم‌گیر امنیتی نداشت. ولی بعد از فروردین سال ۱۴۰۰ هم در کرانه هم در سرزمین‌های ۱۹۴۸ عملیات‌هایی انجام شده که اوج آن همین عملیات مجدو بوده است که یک نفر یا یک تیمی از لبنان وارد شده و خود را تا قدس شرقی رسانده و آنجا عملیات انجام داده است.

رژیم صهیونیستی تقریباً در بعد نظامی این ناکامی را چشیده و خودش نیز این را فهمیده، به هر جهت در بعد نظامی این چالش موشکی رو را نمی‌تواند کامل حل کند و تنها دستاوردش در حوزه امنیتی بود که این بعد امنیتی هم خدشه‌دار شد.آن بخشی که روزنامه یدیعوت آحارانوت اشاره می‌کند با فهم این مسئله است که هم ابعاد اطلاعاتی و امنیتی و هم ابعاد نظامی بازدارندگی علی‌رغم هزینه ۶۸ میلیارد شِکل معادل ۲۰ میلیارد دلار مخدوش شده است. علی‌رغم این هزینه سنگین، این‌همه ناکامی دارند، ناکامی‌هایی که با قدرت رسانه‌ای داخل و بیرون از اسرائیل دارند سعی می‌کنند روی آن سرپوش بگذارند، ولی واقعاً موفق نمی‌شوند.

ترور فرماندهان جهاد اسلامی ناشی از ضعف اطلاعاتی است یا به خاطر نوع واکنش به حملات رژیم صهیونیستی بود؟ خوب جهاد کاری نکرده بود، این رژیم بود که نبرد را شروع کرد، به نظر شما جهاد اسلامی در این مقطع زمانی و در مقابل این حملات، چه عکس‌العملی باید نشان می‌داد؟

عبدی: تحلیل این شرایط مقداری پیچیده است؛ ازاین‌جهت که نیاز داریم جدای از اطلاعات آشکار، مقداری اطلاعات محرمانه هم داشته باشیم. در حال حاضر ما نمی‌توانیم خیلی با قاطعیت نظر بدهیم؛ ولی تحلیل شخصی من این است که حداقل تا نبرد وحدت ساحات این غافلگیری به این شکل اتفاق نیفتاد.

جهاد شروع کرد به ماجراجویی و شلیک موشک‌ها که بعد نتیجه‌اش به شهادت رساندن فرماندهان جهاد شد. در آن زمان تحلیل من همین بود کاش جهاد اسلامی با حماس هماهنگی بیشتری داشت که حداقل این اتفاق رقم نمی‌خورد که بعد از سه روز مجبور شود شروط اسرائیل را بپذیرد. کاملاً درست است، این دفعه اسرائیل بود که ماجرا را شروع کرد ولی وقتی نگاه می‌کنم بعد از پنج روز شش تا از بهترین فرماندهان جهاد به شهادت رسیدند، شاید می‌شد تدبیر دیگری اندیشید که مثلاً جنگ همان دو روز اول متوقف بشود به جای اینکه امتداد پیدا کند و سه فرمانده دیگر هم از دست بروند.

نکته مهمی که وجود دارد این است که اساس شکل‌گیری رژیم صهیونیستی بر مقوله امنیت و وعده رفاه برای سرزمین‌های اشغالی بوده و شلیک هر موشک و راکت به سمت شهرک‌ها و تل‌آویو یا جای دیگر به‌منزله یک ضربه بزرگی به این ایده اولیه شکل‌گیری رژیم است و این باعث یک مهاجرت معکوس از فلسطین اشغالی به کشورهای اروپایی و سایر کشورهای جهان شده است؛ اگر از این زاویه نگاه کنیم شاید بتوانیم گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت در مورد باتلاقی که رژیم صهیونیستی در آن گیرکرده است را بهتر بپذیریم. به نظر شما مهم‌ترین پیامد این جنگ برای رژیم صهیونیستی چیست؟

صمد زاده: وقتی درباره بازدارندگی صحبت می‌کنیم باید از این فضای ژورنالیستی فاصله بگیریم، چون بحث بازدارندگی یکی از ارکان هر ساختار سیاسی است و اگر بازدارندگی مخدوش شود، مسئولین ارشد نظامی و امنیتی دیگر خواب راحتی را نخواهند داشت ولو اینکه عامل بر هم زدن بازدارندگی از بین رفته باشد. مشکل و آسیبی که اسرائیل دارد و عملیات‌های حماس یا جهاد اسلامی آن را مضاعف می‌کند، بحث اختلافات داخلی است. این جریان‌های داخلی که در رژیم صهیونیستی وجود دارد هیچ‌کدامشان در اشغالگری اختلاف ندارند. این نکته خیلی مهمی است؛ چون اخیراً این موضوع خیلی داغ شده که به دلیل این اختلافاتی که بر سر لایحه اصلاحات قضایی رژیم صهیونیستی هستید، اسرائیل دچار فروپاشی شده است، اما فروپاشی یک سامانه به این سادگی اتفاق نمی‌افتد.

درست است که یک گسست اجتماعی و سیاسی بر مبنای اختلاف بر سر این لایحه شکل‌گرفته اما هیچ‌کدام از طرفین دعوا در مورد اشغالگری اختلاف‌نظری ندارند. نکته دومش مثلاً در مورد موضوع خود مواجهه رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی هم هیچ‌کدام از طرفین اختلافی در این زمینه ندارد. حتی خیلی از همین‌هایی که امروز مخالف نتانیاهو هستند اعتقاددارند که نتانیاهو به این دلیل بازدارندگی را مخدوش کرده که به خاطر طرح لایحه اصلاحات قضایی به محل اختلاف در داخل، موضوع ایران را از اولویت خارج کرده است. یعنی جناح نفتالی بنت که جناح سکولار محسوب می‌شود و دولت راست‌گرا نداشتند و دولت با ائتلاف چپ و با جبهه‌ی مرکزی تأسیس کرده بودند و سویه‌های مذهبی‌شان نسبت به تیم نتانیاهو سویه‌های مذهبی کمتری است، ادعا دارند که نتانیاهو موضوع ایران را به انحراف کشانده و به موضوع دعوا بر سر لایحه اصلاحات قضایی تبدیل کرده است.

این‌ها چیزهایی است که متأسفانه در نظام خبری رسانه‌ای ما اصلاً اشتباه مخابره می‌شود. یعنی برعکس داریم راجع به آن حرف می‌زنیم. ما دشمن را درست باید بشناسیم موضوع را نباید تغییر بدهیم؛ الان یکی از بزرگ‌ترین اتفاقاتی که افتاده این است که در جامعه دفاعی اسرائیل هیچ‌کس درباره اشغال مجدد غزه صحبت نمی‌کند. همین امروز در همین عملیات اخیری که صورت گرفته یکی از برتری‌های مقاومت در غزه که جهاد هم بخش توانمندی از این مقاومت است؛ این است که فرمانده جبهه جنوب الیزر تولدانو صراحتاً می‌گوید حجم انباشت تسلیحات ضد زره که در نوار غزه است، هرگونه حمله و تعرض زمینی به نوار غزه را به‌مثابه خودکشی می‌کند.

درباره تسلیحات ضدزره استفاده‌نشده و یگان‌های ضد زره که آموزش‌دیده و آماده آغاز عملیات نظامی هستند، برآورد طرف اسرائیل این است که دست برتر با گروه‌های مقاومت است. چون تجربه اندوخته شده در سال ۲۰۰۶ و جنگ ۳۳ روزه با حزب‌الله لبنان امروز در نوار غزه جریان دارد. اصلاً مسئول آموزش، انتقال تجهیزات، انتقال امکانات و آموزش فرماندهان با حزب‌الله لبنان بوده است و این چیزی است که خود طرف فلسطینی‌ها هم به آن اشاره می‌کنند. اسرائیلی‌ها که نمی‌توانند شلیک موشک را متوقف کنند، اما تلاششان این است که بین این شلیک موشک و اهداف سیاسی این شلیک موشک فاصله‌گذاری کنند. یعنی اگر این شلیک موشک برای غذا هست؛ ما غذا را به شما می‌رسانیم.

یکی از دلایلی که جهاد اسلامی نمی‌توانست عملیات را تداوم بدهد، نیروگاه برق غزه بود که سوختش همیشه وارداتی بود و امکان ذخیره‌سازی سوخت ندارد. نیروگاه روز چهارم نبرد اعلام کرد که تا ۷۲ ساعت دیگِر بیشتر می‌توانیم برق تأمین کنیم، خب وقتی برق وجود نداشته باشد، خدمات پزشکی هم در غزه وجود ندارد، وقتی برق وجود نداشته باشد حدود ۲ میلیون جمعیت که در غزه هستند همه این‌ها مطالباتشان انباشته می‌شود و جهاد اسلامی که گروه کوچک و حداکثر ۲۰٬۰۰۰ نفر است، حتماً نمی‌تواند پاسخگوی مطالبات بر زمین‌مانده ۲ میلیون نفر باشد. این چیزی است که صراحتاً الیزر تولدانو به آن اشاره می‌کند و می‌گوید ما باید بین یک نظام رفاهی و مطالبات گروه‌های مقاومت فلسطینی یک نوع توازن و بالانس و دوقطبی مقاومت و معیشت ایجاد کنیم؛ یعنی همان کارکردی که نظام تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی قرار بوده ایجاد کند که مردم به خاطر معیشت از ساختار، از اهداف و از آرمان‌های انقلاب فاصله بگیرند.

به‌هرحال ما در یک میدان هستیم که دستمان باز نیست. به نظر من نقطه بحث باید این باشد که امروز سیاست مواجهه با رژیم صهیونیستی که از لایه‌های مختلف و متعددی دارد چیست؟ آیا درست طراحی‌شده؟ در این چینش پیچیده وظیفه‌ای که به جهاد سپرده شده چیست؟ آیا جهاد در انجام وظایفش کوتاهی می‌کند؟ اعتقاد من این است که جهاد اسلامی فداکارانه و مخلصانه مأموریتی که به آن محول شده را انجام می‌دهد. جهاد مأموریت را پذیرفت، رسالت را پذیرفته و به آن رسالت عمل می‌کند.

به نظر می‌رسد بخشی از این تنها ماندن جهاد اسلامی ناشی از درست عمل نکردن سایر اجزا و ناشی از یک برآورد غلط بالادستی است. اینکه رژیم صهیونیستی تلاش می‌کند بین حماس و جهاد دشمنی و فاصله‌گذاری ایجاد کند، کینه ایجاد کند، کدورت ایجاد کند که بر هیچ‌کس پنهان نیست. هم فلسطینی‌ها می‌دانند، هم اسرائیلی‌ها و هم آمریکایی‌ها می گویند؛ پس چرا اجازه می‌دهیم که این شرایط پیش بیاید. وقتی اسرائیل جهاد اسلامی و محور مقاومت را به سمت معادله نظامی هل می‌دهد که آسیب‌پذیری آن بیشتر باشد، چرا باید شهادت فرماندهان را با شلیک موشک از نوار غزه پاسخ بدهیم؟ رکن اصلی بازدارندگی این است، وقتی با یک بازیگری مواجه هستیم که منطق سود و زیان آن کشف شد، حالا ما شرایطی را برایش فراهم می‌کنیم که بر اساس منطق سود و زیان آن‌ها، این اقدام به نفع آن‌ها نباشد. آن‌ها به یک نظام محاسبه پذیر از رفتار محور مقاومت رسیده‌اند و می‌دانند که چه محدودیت‌هایی دارد و مجبور می‌شود برای رفع این محدودیت‌ها از خطوط قرمز خود عبور کند و این باعث ریزشی در بدن سرمایه اجتماعی و نارضایتی در بدنه اجتماع می‌شود. محور مقاومت باید رفتارهای محاسبه پذیر را برای دشمن به حداقل برساند.

اما باید تأکید کرد که وقتی جهاد اسلامی به‌تنهایی می‌تواند رژیم صهیونیستی را به چالش بکشد؛ قطعاً اتحاد میدان‌ها و در کنار هم بودن همه گروه‌های مقاومت یک تهدید بسیار بزرگ و راهبردی برای اسرائیل خواهد بود. جبهه حماس، جبهه شمال عراق، جبهه حزب‌الله و حتی جبهه انصار الله یمن که اخیراً وارد معادلات محور مقاومت شده، همه این بازوها وقتی در کنار هم قرار بگیرند، می‌توانند یک هراس راهبردی و یک تهدیدی برای رژیم اسرائیل رقم بزنند که سامانه‌های گنبد آهنین یا فلاخن داود یا سامانه‌های دیگر قادر نخواهند بود با آن مقابله کنند و این همان کابوسی است که رژیم صهیونیستی منتظر وقوع آن است و یا دست‌کم در ارزیابی راهبردی خود آن را لحاظ می‌کند.