اصفهان – شهید مهدی یزدی از شهدای امنیت است که نماز شب را بر پشت بام خانه پدری اقامه می‌کرد و شهادتش را از شهدای آرامیده در گلستان شهدا هدیه گرفت.

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها – مریم یاوری: مدافعان امنیت مردانی از جنس نور همواره در تاریکی شب سپر تیر و تیزی اشرار می‌شوند، مردانی که تعطیلی برایشان معنایی ندارد و در همه مناسبت‌ها و تعطیلات در همه فصول و شرایط آب و هوایی، در همه مکان‌ها و زمان‌ها از نقطه صفر مرزی گرفته تا شهرها و روستاها، از ارتفاعات کوه‌های سر به فلک کشیده تا کف جاده، خیابان و سر چهارراه‌ها توقف و مکث برایشان معنی ندارد، همان عده که در ایام تعطیل و فراغت مردم حجم کارشان چند ۱۰ برابر می‌شود تا فراغتی به مشکلی تبدیل نشود.

مدافعان امنیت همواره خود را سیبل آماج ناجوانمردانگی‌هایی می‌کنند تا شهرها در آرامش باشند و کودکی به راحتی بتواند در کوچه‌شان توپ بازی کند، سالمندی به راحتی از خیابانی عبور کند و کسی اجازه نگاه چپ به بانوان هنگام حضور در جامعه را نداشته باشد.

شهید مهدی یزدی زاده سال ۵۸ در اصفهان از جمله همین مردان بود، مدافعی که در کلانتری شماره ۱۹ کاوه خدمت می‌کرد و در بامداد سیزدهمین روز از اردیبهشت سال ۱۴۰۲ در حین انجام وظیفه و در تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد تا به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت برسد، در ادامه گفت‌وگویی را با خانواده شهید داشته‌ایم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم..

شهید یزدی مسئولیت پذیر و خوش قول بود

ابوالقاسم یزدی، پدر شهید یزدی نانوا است و سال‌ها است از کسبه‌های قدیمی و مورد اعتماد خانه اصفهان است، آقا مهدی فرزند ارشدش بوده و به جز فرزند شهیدش سه فرزند پسر دیگر دارد.

او که معتقد است آقا مهدی از کودکی نشانه‌هایی از شهید شدن را داشته است، به خبرنگار مهر می‌گوید: آقا مهدی در اتاق خاکی و به راحتی متولد شد، من خبر نداشتم که آقا مهدی به دنیا آمده و زمانی که پدرم پیش از ظهر مشغول به اذان گفتن شد متوجه شدم که فرزندم به دنیا آمده است.

پدر شهید یزدی که همبازی فرزند شهیدش در دوران کودکی بوده است، درباره کودکی شهید نیز می‌گوید: آقا مهدی در دوران کودکی به اندازه‌ای جذاب و شیرین زبان بود که توجه همه را به خودش جلب می‌کرد و من بیشتر مواقع او را با خودم به سرکار، مسجد و خانه اقوام می‌بردم.

او خوش قول بودن، مسئولیت پذیری و خوش اخلاق بودن به ویژه در محیط خانواده و اقوام را از ویژگی‌های بارز اخلاقی شهید یزدی عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: هرگز از آقا مهدی بداخلاقی و تندی ندیدم و همواره با احترام و مهربانی با بزرگ و کوچک رفتار می‌کرد.

پسرم نماز شب را در پشت بام می‌خواند

همچنین عذرا آقاجان، مادر شهید یزدی نیز با اشاره به خاطره‌ای از شهید حین آزمون ورود به نیروی انتظامی به خبرنگار مهر می‌گوید: آقا مهدی زمان آزمون داد و در مرحله طب کار متوجه مشکل در کمر پسرم شده بودند، آقا مهدی برای بار دوم یکی از دوستانش را با نام خودش برای عکس گرفتن از کمرش برده بود تا بتواند به نظام وارد شود.

او با بیان اینکه آقا مهدی همیشه به نماز اول وقت تاکید داشت، ادامه می‌دهد: آقا مهدی در بسیاری از موارد و در دوران مجردی نماز شب را روی پشت بام می‌خواند.

مادر شهید یزدی با بیان اینکه هیچگاه نماز و روزه شهید در دوران زندگی اش ترک نشد، اظهار می‌کند: در ماه رمضان سال ۸۵ آقا مهدی از مأموریت به خانه برگشته بود، همه خواب بودند و بدون سر و صدا برای سحری قرمه سبزی درست کرده بود، نزدیک سحر که از خواب بیدار شدم متوجه بوی قرمه سبزی شدم، فکر می‌کردم خواب می بی نم اما وقتی بیدار شدم متوجه شدم که پسرم برای ما سحری درست کرده است.

آقا مهدی عاشق آشپزی بود

همچنین فهیمه یزدی، همسر شهید مهدی یزدی در خصوص ازدواجش با شهید می‌گوید: من و آقا مهدی دختر عمو پسر عمو بودیم، ما خیلی کم همدیگر را می‌دیدیم، آقا مهدی پنج سال اول خدمتش در نیروی انتظامی را در تهران بود، روز ۲۱ ماه مبارک رمضان بود ما برای زیارت اهل قبور رفته بودیم، آقا مهدی هم از تهران برای مرخصی آمده بود، با زن عمو و عمو آمده بودند، در آن روز آقا مهدی من را دیده بودند و به مادرشان گفتند که از من خواستگاری کند.

او افزود: آبان ماه سال ۸۵ عقد کردیم، سال ۸۶ به خانه بخت رفتیم و سال ۸۸ دخترم ثنا به دنیا آمد، در همانسال انتقالی همسرم به شهرستان لالی خوزستان آمد، هر چه اصرار کردیم ما را با خودش نبرد تا اینکه دخترم دو ساله شد و در سال ۹۰ ما دو سال دوم مأموریت را با آقا مهدی به شهرستان لالی رفتیم.

همسر شهید مهدی یزدی با بیان اینکه شهید یزدی خودش کم کم خانه مان را ساخت، می‌افزاید: هر بار که از مأموریت بر می‌گشت بیکار نبود و کارهای ساختمان را پیگیری می‌کرد و آجر به آجر این خانه را با دست‌های خودش گذاشته است.

او مهربانی، خوش اخلاقی، متعهد و مسئولیت پذیر بودن را از ویژگی‌های بارز همسر شهیدش می‌داند و ادامه می‌دهد: آقا مهدی همواره در کارهای خانه به من کمک می‌کرد، عاشق آشپزی بود به اندازه‌ای که فرزندانم دستپخت پدرش را بیشتر از دستپخت من دوست داشتند.

همسرم شهادتش را از شهدا هدیه گرفت

همسر شهید یزدی با بیان اینکه آقا مهدی در بسیاری از موارد ۲ شیفت سرکار بود، ابراز می‌کند: شهید همواره به من می‌گفت شرمنده‌ام که همیشه تو را تنها می‌گذارم و این برای من بسیار شیرین بود که همسرم همه شرایط را درک می‌کند.

او با بیان اینکه شهید یزدی عاشق شهادت بود، می‌گوید: آقا مهدی همیشه می‌گفت مرگ حق است اما من عاشق شهادتم و همیشه از خدا خواسته‌ام که شهید شوم.

همسر شهید یزدی با بیان اینکه این شهید چند مدت قبل از شهادتش همیشه خواب شهادت می‌دید، اظهار می‌کند: قبل از عید یک شب خواب شهادت دیده بود، به من گفت من خیلی گریه کردم اما به من گفت نترس و دعا کن به من آرزویم برسم، ماه رمضان امسال نیز مجدد آقا مهدی خواب شهادت دیده بود و برایم تعریف کرد و آخرین بار نیز دو روز قبل از شهادتش خواب شهادت دیده بود، شهید خواب دیده بود که شهید شده بود، جسمش در تابوت بوده و خودش بالای سرش ایستاده بوده و به خودش لبخند می‌زده است.

او با بیان اینکه شهید بعد از این خواب برای من وصیت کرد، می‌افزاید: آقا مهدی از من خواست تا به خوبی از فرزندانمان مراقبت کنم و نسبت به نماز اول وقت توجه داشته باشم.

همسر شهید یزدی با بیان اینکه شهید یزدی برای آرامش گرفتن به گلستان شهدا می‌رفت، می‌افزاید: آقا مهدی همیشه اعتقاد داشت که شهدا حاجت می‌دهند و همیشه در گلستان شهدا از شهدا می‌خواست که حاجت روایش کنند تا شهید شود.

او با بیان اینکه همسرم همواره از بازگشایی گره مردم لذت می‌برد، ادامه می‌دهد: همسرم همیشه با سربازان خوش رفتار بود به گونه‌ای که بعد از دوران سربازی هم با وی در ارتباط بودند و برای دیدنش می‌آمدند.

همسر شهید یزدی با بیان اینکه شهید یزدی در همه کارها با من مشورت می‌کرد، اظهار می‌کند: شهید به جز سرکار هیچ کجا تنهایی نمی‌رفت و حتی برای خرید یک قلم جنس نیز باید من همراهی اش می‌کردم.

او در خصوص شب شهادت همسرش نیز می‌گوید: آقا مهدی از ظهر شبی که به شهادت رسید آرامش نداشت، خوابش نمی‌برد، ساعت ۶ عصر که می‌خواست سرکار برود، لباسش را پوشید و رفت، دوباره برگشت، گفت طاقت نمی‌آورم شما در خانه باشید لباس بپوشید تا شما را به مسجد ببرم، ما هم آماده شدیم و ما را به مسجد برد، دو بار زنگ زد و گفت صبح به خانه می‌آیم و نمی‌روم بانک برای پول رسانی که دیگر به خانه بازنگشت و ساعت ۲ و ۳۰ دقیقه بامداد در بزرگراه شهید ردانی پور حین ماموریت و تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد.

پدرم همیشه اعتقاد داشت که نماز باعث باز شدن گره‌ها می‌شود

همچنین ثنا یزدی، فرزند شهید یزدی نیز که مسئولیت پذیری و وقت شناسی را ویژگی بارز پدرش می‌داند، به خبرنگار مهر می‌گوید: پدرم همیشه اهل کمک کردن به دیگران بود و بر نماز اول وقت تاکید داشت، هر بار که بیرون می‌رفتیم به نزدیک ترین مسجد می‌رفتیم و نماز می‌خواندیم.

او ادامه می‌دهد: پدرم همیشه اعتقاد داشت که نماز باعث باز شدن گره‌ها می‌شود، او همیشه تاکید داشت که باید نماز و قرآن را درک کنیم.

فرزند شهید یزدی با بیان اینکه پدرم همیشه نماز امام زمان (عج) را می‌خواند، می‌افزاید: پدرم همیشه با خدا حرف می‌زد و این ویژگی برایم خیلی جالب بود.

این روزها به دلیل دشمنی دشمنان خارجی و داخلی روز به روز به تعداد شهدای امنیت در کشور افزوده می‌شود وباید توجه داشت که این مردان سرمایه‌های تکرار نشدنی هستند که باید به نسل جوان امروز معرفی شوند تا الگویی باشد موفق برای ادامه راهشان.