ترجمه کتاب «لوکاپوک و ارباب موش ها» نوشته مشاییل کلبرگ توسط انتشارات ذکر منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «لوکاپوک و ارباب موش ها» نوشته مشاییل کلبرگ از مجموعه کتاب‌های قاصدک به تازگی با ترجمه آزاده نیازاده توسط انتشارات ذکر منتشر و روانه بازار نشر شده است.

میشائیل کلبرگ متولد ۲۴ اوت ۱۹۵۹ در اشتوتگارت ، نویسنده و مترجم آلمانی است. وی علوم سیاسی و تاریخ مدرن را در دانشگاه هامبورگ و ارتباط تصویری را درKunsthochschule هامبورگ تحصیل کرده. او در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در رم، برلین، آمستردام و پاریس زندگی می‌کرد و از سال ۲۰۰۰ به عنوان نویسنده و مترجم از انگلیسی و فرانسه، در برلین زندگی می‌کند.

داستان این کتاب درباره لوکای ۱۱ ساله است که تصورش را هم نمی‌کرد که تعطیلاتش شروعی جالب داشته باشد. شب بود و او دوباره در خانه تنها بود. وقتی نگاه لوکا به پنجره باز می‌افتد، به‌موقع متوجه می‌شود که اسکوتی، گربه‌ی پیر، یواشکی از خانه بیرون رفته است. لوکا با کنجکاوی و سماجت گربه را دنبال می‌کند و ناگهان از وسط گورستان بسیار بزرگ شهر سردرمی‌آورد. اینجاست که می‌فهمد او تنها کسی نیست که این موقع شب در این گورستان است. صدها گربه آنجا جمع شده‌اند و اسکوتی رئیس این گردهمایی بزرگ است. اما اسکوتی با این گردهمایی اسرارآمیز چه ارتباطی دارد؟ لوکا متوجه می‌شود که خطر بزرگی گربه‌ها را تهدید می‌کند و از قرار معلوم فقط اسکوتی می‌تواند از این فاجعه جلوگیری کند. لوکا هم باید یک‌طوری به گربه خودشان کمک کند ولی وقت کمی برای آن‌ها باقی مانده: گورستان بزرگ شاهد به قدرت رسیدن دوباره‌ی موش‌هاست.

مترجم در ابتدای کتاب به چگونگی آشنایی خود با کلبرگ اشاره کرده و گفته است: «میشاییل کلبرگ را اولین‌بار در نمایشگاه کتاب تهران دیدم. نویسنده‌ای که در زمره‌ی نویسندگان برجسته‌ی آلمانی است و تاکنون برای آثارش موفق به کسب چندین جایزه ادبی شده است. برای من به عنوان مترجم جالب بود که بدانم انگیزه‌ی او برای نوشتن یک رمان بلند کودکانه از کجا ناشی شده است. رمانی که جایزه‌ی کتاب کودکان و نوجوانان سال ۲۰۱۲ میلادی ایالت زارلند آلمان را دریافت کرده است. این بود که سر صحبت را با او باز کردم. این دومین سفر کلبرگ به ایران بود و همسرش نیز همراهی‌اش می‌کرد. وقتی صحبت را به رمان «لوکاپوک و ارباب موش‌ها» رساندم، کلبرگ حرف‌های جالبی برای گفتن داشت. او درواقع این رمان را برای دخترش به رشته‌ی تحریر درآورده است و گربه‌ای که در این رمان از شخصیت‌های اصلی به شمار می‌رود هم واقعاً در دنیای واقعی وجود دارد.».

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

لوکا بعد از خوردن صبحانه برای اولین بار وارد اتاق کوچک و شلوغ آریستید شد. اتاق او با اتاق خودش کاملاً فرق داشت. برخلاف انتظارش تلویزیون روشن نبود، در عوض میز تحریر کوچک پوشیده از کتاب‌های باز و ابزارآلات بود. آریستید توضیح داد که روز گذشته همین جا بوق‌ها و لامپ‌های هالوژن را درست کرده است. روی دیوارهای اتاق نقشه‌های شهر در کنار هم نصب شده بودند که بیشترشان نقشه‌های پاریس بودند. در این نقشه‌ها آن قدر به جزئیات اشاره شده بود که لوکا از این که دوستش تمام راه‌های میانبر را پیدا کرده بود به هیچ وجه تعجب نکرد. آریستید لابد واقعاً فهرست تمام خیابان‌ها را از حفظ می‌دانست، همان طور که بقیه مردم اشعار یا سروده‌ها را از حفظ بلد بودند. اتاق کمی آشفته بود. به خاطر وجود نقشه‌های ساختمانی، آچار، پیچ گوشتی ها و پیچ‌ها، نقشه‌های کوچک جغرافیایی و کارت پستال‌هایی که از شهرهای دور دست کنار دریا فرستاده شده بودند.

لوکا پرسید: «این کارت‌ها از کجا اومدن؟» و به کارت‌های رنگارنگی با نوشته «با سلام از کازابلانکا»، «غروب خورشید در کیپ تاون»، «سلام از سیدنی» یا «هنگ کنگ_ شهر شهرها».

آریستید جواب داد: «این ها رو پدرم فرستاده.»

لوکا حیرت زده پرسید: «پدرت» و متوجه شد که او هرگز در مورد پدر آریستید فکر نکرده بود. او همیشه فرض را بر این گذاشته بودکه او هرگز پدر نداشته و همیشه فقط با مادرش زندگی کرده است.

این رمان نوجوان در ۳۰۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۹۲ هزار تومان عرضه شده است.