به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از تاس، «ینس استولتنبرگ»، دبیرکل ناتو خواستار کاهش وابستگی کشورهای عضو این سازمان به چین شد و در این ارتباط گفت: کشورهای عضو ناتو باید وابستگی خود را به واردات چین کاهش دهند و از صادرات فناوریهای پیشرفته به چین خودداری کنند.
استولتنبرگ در روز صنعت که توسط فدراسیون صنایع آلمان برگزار شد، مدعی شد: «ما باید به وابستگی خود به چین پایان دهیم. ما نباید برای مواد خام و محصولات حیاتی به طور کامل به چین متکی باشیم. ما نباید فناوریهایی را صادر کنیم که میتواند علیه ما استفاده شود یا کنترل زیرساختهای حیاتی مانند شبکههای ۵G را از دست بدهیم.»
استولتنبرگ تصریح کرد که ناتو به تجارت و تعامل با چین ادامه خواهد داد، اما در عین حال باید از وابستگیهایی که ما را آسیب پذیر میکند، اجتناب کنیم.
رئیس ناتو از کشورهای عضو و شرکتهای خصوصی خواست تا برای کاهش وابستگی به چین با یکدیگر همکاری کنند.
پیشتر «جوزف بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در یادداشتی با عنوان «اتحادیه اروپا مواضع خود را در قبال چین در زمینه ارزشها، امنیت اقتصادی و استراتژیک تغییر خواهد داد» به بررسی و چشم انداز روابط اتحادیه اروپا و چین پرادخته بود. این مقام اروپایی در این یادداشت گفته بود:
رشد ناسیونالیسم در چین، تشدید رقابت آمریکا و چین و ظهور پکن به عنوان یک نیروی ژئوپلیتیک، دوراهی سختی را برای اتحادیه اروپا ایجاد کرده است. اتحادیه اروپا با چین به طور همزمان به عنوان یک شریک و یک رقیب ساختاری برخورد خواهد کرد. نحوه برخورد با چین یک موضوع سیاسی مهم برای اتحادیه اروپا است، موضوعی که پیچیدهتر از برخورد با روسیه است. مطمئناً نوع روابط سیستمهای سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا با روسیه و چین تفاوتهای عمیقی دارند. برخلاف روسیه، چین یک بازیگر واقعی سیستماتیک است که به ۲۰ درصد اقتصاد جهان نزدیک شده و در حال رشد است، در حالی که روسیه حدود ۲ درصد را نمایندگی میکند و در حال کاهش است.
نفوذ اقتصادی، سیاسی و مالی چین قابل توجه است و قدرت نظامی آن همچنان در حال رشد است. جاه طلبی آن به وضوح ایجاد نظم جهانی جدید است که چین در مرکز آن قرار دارد و تا اواسط قرن به قدرت برتر جهان تبدیل میشود.اتحادیه اروپا باید بداند که بسیاری از کشورها نفوذ ژئوپلیتیک چین را به عنوان وزنهای در برابر غرب و در نتیجه اروپا میدانند و در جهانی که پراکندهتر و چندقطبیتر میشود، اکثر کشورهای نوظهور در حال تبدیل شدن به بلوکهای کوچکتر هستند.
لذا اتحادیه اروپا حداقل به سه دلیل مجبور است سیاست خود را در قبال چین دوباره تنظیم کند: تغییرات در داخل چین با ناسیونالیسم و ایدئولوژی در حال افزایش است، تشدید رقابت استراتژیک آمریکا و چین بسیار مهم است و ظهور چین به عنوان یک بازیگر کلیدی در مسائل منطقهای و جهانی قابل توجه است. با وجود این تفاوتهای اساسی، جوامع اروپایی و چینی باید یکدیگر را بهتر بشناسند. موانع جریان آزاد افکار و حضور اروپاییها در چین باید برداشته شود. در غیر این صورت چین و اروپا با یکدیگر بیگانهتر خواهند شد.