کارگردان «خوشدلان» معتقد است بازیگر امانت‌دار کارگردان روی صحنه است و دیگر عوامل نمایش نیز بر این نکته که تئاتر کار کردن برای هنرمندی چون سعید پورصمیمی اهمیت زیادی دارد، تاکید کردند.

خبرگزاری مهر -گروه هنر-فریبرز دارایی، آروین مؤذن‌زاده؛ این روزها تماشاخانه ایرانشهر میزبان نمایش «خوشدلان» به کارگردانی پریزاد سیف است، نمایشی که توسط سعید پورصمیمی هنرمند شناخته شده عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون به نگارش درآمده و وی در آن به ایفای نقش هم پرداخته است.

«خوشدلان» ماجرای علاقه پادشاه به کتاب شعری است که تمامی اشعار آن بی‌محتوا است. پادشاه از خوانده اشعار این کتاب لذت می‌برد و برای کسی که سراینده این اشعار است جایزه‌ای گرانبها تعیین می‌کند. هر کسی در شهر که از این موضوع مطلع می‌شود قصد دارد خود را به جای سراینده این اشعار جا بزند و برنده جایزه شود!

این نمایش که به شیوه نمایش‌های ایرانی و با حال و هوایی طنز اجرا می‌شود، مجموعه‌ای از چند نسل بازیگری را روی صحنه دارد. سعید پورصمیمی، مسعود کرامتی، بهرام ابراهیمی، الهام پاوه‌نژاد، پریزاد سیف، رضا مولایی، بهروز پوربرجی، شاهین علایی‌نژاد، علی‌پویا قاسمی، شهاب عباسیان، حامد مهدی‌نژاد، رضا فیض‌بخش، مریم محبی بازیگران این اثر نمایشی هستند که توانسته با استقبال مخاطبان و علاقه‌مندان تئاتر اجرا شود.

حضور چهره‌های بازیگری تئاتر در کنار هم در نمایشی ایرانی بهانه‌ای شد تا نشستی را در خبرگزاری مهر تدارک ببینیم و درباره این حضور و شکل‌گیری و اجرای نمایش «خوشدلان» به گفتگو بنشینیم. در این نشست مسعود کرامتی، پریزاد سیف، رضا مولایی، بهروز پوربرجی، علی‌پویا قاسمی و حامدی مهدی‌نژاد به همراه سعید خانی تهیه‌کننده و پخش‌کننده سینما که تهیه‌کنندگی نمایش «خوشدلان» را هم عهده‌دار است، حضور پیدا کردند.

این هنرمندان در بخش دوم گفتگوی خود درباره چالش‌های آموزش نسل جوان تئاتر، تقابل نسل‌های مختلف بازیگران تئاتر در کنار یکدیگر در این اثر نمایشی، چگونگی حضور بازیگرانی که خودشان هم کارگردان هستند در یک اثر و مواجهه شان با کارگردان، شیوه برخورد سعید پورصمیمی با بازیگران جوان نمایش و همچنین انعطاف و همراهی اش با کارگردان و اهمیتی که همچنان بعد از این همه سال تجربه برای تئاتر کار کردن قائل است، صحبت کردند.

در ذیل بخش دوم این گفتگو را می‌خوانیم:

* آقای قاسمی شما به‌عنوان نماینده نسل جوان تئاتر ایران مساله آموزش تخصصی در تئاتر را چگونه ارزیابی می‌کنید. آیا آموزش‌های تئوری در دانشگاه تواند به تربیت هنرمندان حرفه‌ای تئاتر کمک کند یا حضور در کنار افراد با تجربه روی صحنه تئاتر و یا رفتن به آموزشگاه‌های خصوصی کمک بیشتری به حرفه‌ای شدن و کسب تجربه علاقه مندان جوان می‌کند؟

علی پویا قاسمی: من فکر می‌کنم تئاتر ما از دانشگاه نابود شده است. به عنوان نمونه خانم سیف وقتی از استادان بزرگی که در دهه ۷۰ در دانشگاه داشته، نام می‌برد من واقعاً متعجب می‌شوم چون در حال حاضر افرادی در دانشگاه تدریس می‌کنند که من اصلاً آنها را نمی‌شناسم و مثلاً یکی از استادان ما با افتخار می‌گوید که ۱۰ سال است تئاتر ندیده و در این فضا حضور ندارد اما تئاتر تدریس می‌کند. پس ما دانشگاهی نداریم که من ِجوان از آنجا یاد بگیرم.

سیف: در توضیح صحبت‌های علی پویا من نکته‌ای را متذکر شوم؛ همیشه وقتی علاقه مندان به هنر از من می‌پرسند که چطور می‌توانند وارد این حرفه شوند من علاوه بر موارد مختلف همیشه به آنها می گویم که به دانشگاه بروید و هنوز هم بر این باور هستم. الان علی پویا می‌گوید برایش سخت است که باور کند آن زمان ما چه اساتیدی در دانشگاه داشتیم در حالی که در زمان ما هم همین شرایط وجود داشت و مثلاً وقتی استاد سمندریان به ما می‌گفت در سال‌های قبل چه هنرمندان بزرگی استادان دانشگاه بودند، باورش برای ما خیلی سخت بود در واقع این قضیه به درازای تاسیس رشته تئاتر در دانشگاه تهران است. مثلاً من ۱۵ سال قبل متوجه شدم در سال‌های پیش یکی از کسانی که خیلی خوب جزوه می نوشته آقای اصغر همت بوده است و از ایشان خواهش کردم که جزوه‌های کلاس شمیم بهار را در اختیار من بگذارد.

سیف: معتقدم دانشگاه رفتن خوب است چون شما در کلاس‌های آزاد همه چیز یاد می‌گیرید اما در دانشگاه یاد می‌گیرید چطور برنامه‌ریزی و مطالعه کنید. دانشگاه بی اختیار مطالبی را که بلد هستید برایتان کلاسه می‌کند و به آنها نظم می‌دهد. متاسفانه استادان در این دوره و زمانه کاری برای دانشجویان نمی‌کنند خود من از جمله کسانی بودم که تئاتر را با دانشگاه شروع نکردم؛ تئاتر را با حمید سمندریان شروع کردم و در کنارش این افتخار و شانس بزرگ زندگی ام را داشتم که بتوانم شاگرد بهرام بیضایی و بعد از آن احمد آقالو باشم. کار کردن با این افراد من را به این نتیجه رساند که باید به دانشگاه بیایم اما واقعیت این است که در دانشگاه اتفاقی برای من نیفتاد و در کل دوره لیسانس و فوق لیسانس تنها آقای عباس شادروان بود که من از او چیز یاد گرفتم چون ایشان آن زمان تازه از آلمان آمده بود و در دوران نبود دنیای مجازی، فیلم‌هایی که با خودش آورده بود و تجربیات و دیده‌ها و شنیده‌هایش به من در زمینه بازیگری خیلی کمک کرد.

هنوز هم معتقدم که دانشگاه رفتن خوب است چون شما در کلاس‌های آزاد همه چیز یاد می‌گیرید اما در دانشگاه یاد می‌گیرید چطور برنامه ریزی و مطالعه کنید. دانشگاه بی‌اختیار مطالبی را که بلد هستید برایتان کلاسه می‌کند و به آنها نظم می‌دهد. متاسفانه استادان در این دوره و زمانه کاری برای دانشجویان نمی‌کنند و وقتی نام استادان را از بچه‌ها می پرسم هیچ کدامشان به گوشم آشنا نیست که این مساله به کلاس‌های آزاد هم رسیده و آدم‌هایی که متعلق به این رشته نیستند در حال تدریس این رشته هستند. مثلاً بازیگر جوانی می‌آید و به من می‌گوید که ۱۰ سال است تئاتر کار می‌کند اما برای گفتن یک دیالوگ روی صحنه تئاتر مشکل دارد چون از پایه چیزی یاد نگرفته است و من باید از ابتدا تنفس و بیان و صدا را به او یاد بدهم.

قاسمی: در حال حاضر شرایط به گونه‌ای شده که هر کس با داشتن مدرک فوق لیسانس می‌تواند در یکی از مراکز آموزشی تئاتری تدریس کند و وضعیت به گونه‌ای است که اگر کسی نتواند در حرفه خودش به صورت عملی پیشرفت کند، می‌رود و استاد دانشگاه می‌شود.

سیف: الان راه‌های زیادی از طریق آموزشگاه‌های مختلف برای بازیگر شدن وجود دارد در حالی که زمان ما اصلاً چنین چیزی وجود نداشت. تنها یک آموزشگاه حمید سمندریان بود و یک آموزشگاه آزاد بازیگری امین تارخ. تازه در دوره من آموزشگاه امین تارخ هم وجود نداشت و ما از طریق یک آگهی کوچک در روزنامه اطلاعات متوجه شدیم که کانون تئاتر تجربی زیر نظر حمید سمندریان در اداره تئاتر کلاس آموزشی برگزار می‌کند و هنوز این آموزشگاهی که امروزه می‌شناسیم نیز وجود نداشت. اما الان با احترام به بچه‌های امروزه و امکاناتی که در اختیارشان است باید بگویم در گذشته، بازده خیلی بیشتر بود.

حامد مهدی‌نژاد: خانم سیف شما مبنای آموزش را از دانشگاه گذاشتید پس ماقبل دانشگاه چه می‌شود؟ خود من از اول دبیرستان به اجبار خانواده ام رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کردم و در مدرسه تیزهوشان نیز درس خواندم. در دانشگاه هم مهندسی الکترونیک خواندم اما همیشه علاقه مند به تئاتر بودم ولی در دوران مدرسه هیچ بهایی به هنر و تئاتر نمی‌دادند. از این رو معتقدم از همان دوران مدرسه باید آموزش‌های هنری وجود داشته باشد تا وقتی فرد وارد دانشگاه می‌شود یک پیش زمینه از قبل داشته باشد.

سیف: من دانشگاه را پایه اصلی آموزش قرار ندادم و خودم هم آموزشم را ابتدا از کلاس‌های آزاد شروع کردم و بعد وارد دانشگاه شدم اما معتقدم که دانشگاه را باید رفت و مهم است. دانشگاه یادتان می‌دهد چطور آکادمیک تئاتر کار کنید.

مهدی نژاد: من در دانشگاه تئاتر نخواندم اما همیشه در دانشگاه‌های مختلف هنر چه در کارهای کلاسی و چه پایان نامه‌ها به عنوان بازیگر حضور داشتم و حتی خیلی از استادان فکر می‌کردند من دانشجوی آن دانشگاه یا یکی از دانشگاه‌های هنر هستم. اما جدا از دانشگاه من ۱۰-۱۵ سال دستیار آقای سعید ساحلی در زمینه صدا و بیان بودم و به جرات می گویم الان از اساتید صدا و بیان در دانشگاه یک پله بالاترم چون آنها تئوری یاد گرفتند اما من عملی یادگرفتم.

* آقای مهدی‌نژاد و قاسمی شما جزو نسل جوانی هستید که در نمایش «خوشدلان» در کنار هنرمندانی از نسل‌های قدیمی تر به ایفای نقش می‌پردازید. پیوستنتان به این نمایش و تعاملی که با بقیه عوامل مخصوصاً آقای پورصمیمی داشتید چطور رقم خورد؟

مهدی‌نژاد: تجربه من از حضور در «خوشدلان» برایم به یک خاطره تبدیل شده است. من و علی پویا دوستان صمیمی هستیم. چند روزی بود که علی در تمرینات نمایش «خوشدلان» شرکت می‌کرد و به من هم گفت یکی از نقش‌ها مناسب تو است بیا و این کاراکتر را بخوان. قبلش او برایم از تجربه برخوردش با آقای پورصمیمی گفت که وقتی برای اولین بار سر صحنه رفته با آقای پورصمیمی سلام و علیم کرده و گفته سلام من علی پویا هستم و ایشان هم در جواب گفته است که سلام من هم پورصمیمی هستم. روزی که من هم سر تمرین‌ها رفتم همین اتفاق برایم رخ داد و آقای پورصمیمی بدون ادعا بعد از معرفی من خودشان را به من معرفی کردند.

در ادامه قرار بود یک از نقش‌ها را بخوانم و چون برای اولین بار بود که آن نقش را اجرا می‌کردم با میزانس آشنا نبودم. در آن صحنه آقای کرامتی و مولایی بازی داشتند. آقای کرامتی که من را این‌طور روی صحنه دید گفت این پسر اصلاً متن را خوانده؟ چرا آنقدر روی صحنه گیج است؟ در حالی که من اولین بار بود روی صحنه این نمایش می‌رفتم. البته حالا یکی از حامی ترین افرادی که در کار با آن برخورد داشتم آقای کرامتی است. حضور ایشان برای ما واقعاً مثل یک کلاس درس است.

قاسمی: من آدمی هستم که همیشه دیر سر تمرین‌ها حاضر می‌شدم اما سر این کار ناخودآگاه ۲ ساعت زودتر در سالن حاضر می‌شوم چون این فضا خیلی برایم جذاب است و هر لحظه بیشتر یاد می‌گیرم.

* بعضی بازیگران صرفاً بازیگر هستند اما برخی از بازیگران علاوه بر بازیگری کارگردان هم هستند. بازیگرانی که کارگردان هستند وقتی در محیطی قرار می‌گیرند که قرار است کارگردانی شوند، ممکن است احساس متفاوتی داشته باشند. هم خانم سیف و هم آقای کرامتی و مولایی این تجربه را دارند چون علاوه بر بازیگر، کارگردان هم هستند. به طور کلی چه در «خوشدلان» و چه تجربیات دیگر کاری این موقعیت را چطور توصیف می‌کنید؟

کرامتی: به طور کلی وقتی من به عنوان یک بازیگر در پروژه‌ای حضور می یابم تقریباً تمام تلاشم را می‌کنم که درست بازی کنم. اینکه می گویم تقریباً برای این است که نمی‌خواهم به خودم نمره بالا بدهم بلکه تلاش می‌کنم آنچه را که از پسش بر می آیم انجام دهم. سعی می‌کنم در کارگردانی دخالت نکنم و از این منظر به پروژه نگاه نکنم. تمام تلاشم را می‌کنم که به عنوان بازیگر در خدمت کار باشم. ممکن است به صورت ناخودآگاه به پارتنرم یا کارگردان چیزی را که به نظرم می‌آید بگویم. این اسمش کارگردانی نیست بلکه پیشنهادات دوستانه‌ای است که هر کدام از ما مطرح می‌کنیم از این رو تلاش می‌کنم که در اختیار گروه باشم.

کار کردن در این نمایش هم برای من کار خاصی بود چون اصولاً تا به حال نه این جنس از بازیگری هدفم بوده و نه به دنبال این اکسپرسیون و اغراق در بازی ام بودم. از ابتدا هم با خانم سیف کمی در این زمینه کل کل داشتم و ناخودآگاه دافعه‌ای نسبت به این جنس بازی داشتم اما تلاش کردم کم کم این مساله را از بین ببرم.

الان بی هیچ تعارفی می گویم که در همه فیلم‌ها و تئاترهایی که بازی می‌کنم با خودم می گویم اگر من کارگردان بودم فلان صحنه را به شکل دیگری کارگردانی می‌کردم اما این ایده‌ها برای خودم است و به زبان نمی آورم.

سیف: می‌گویند «بازیگر سلطان صحنه است» اما من آن را قبول ندارم چون معتقدم بازیگر امانت دار صحنه است. یعنی من باید آن چیزی باشم که کارگردانم می‌خواهد و همه دعواها و کل کل کردن‌ها برای بیرون صحنه است و روی صحنه من باید آن چیزی باشم که کارگردانم می‌خواهد. من از استادانم این مساله را یاد گرفتم سیف: واقعیتش این است که من قبل از هر کارگردان بودنی، بازیگر هستم و بیشتر روی بازیگری تمرکز کردم اما چیزی را یاد گرفتم؛ وقتی بازیگر یک اثر هستم، تحلیلم را به کارگردان ارائه داده‌ام و بیشتر مواقع کارگردان‌ها به ایده‌ای که داده‌ام، فکر کرده‌اند و گفته‌اند همین کار را بکن اما اگر کارگردان به من بگوید نه و باید آنچه را که مد نظر من است، اجرا کنی همانطور که آقای کرامتی گفتند، تمام ایده‌هایم را کار می‌گذارم و آنچه را که کارگردان می‌خواهد اجرا می‌کنم.

می‌گویند «بازیگر سلطان صحنه است» اما من آن را قبول ندارم چون معتقدم بازیگر امانت دار صحنه است. یعنی من باید آن چیزی باشم که کارگردانم می‌خواهد و همه دعواها و کل کل کردن‌ها برای بیرون صحنه است و روی صحنه من باید آن چیزی باشم که کارگردانم می‌خواهد. من از استادانم این مساله را یاد گرفتم.

* خانم سیف یعنی شما هیچ چالشی با آقای پورصمیمی نداشتید؟

سیف: خیر به هیچ عنوان. در صورتی که ایشان هم متن را نوشته و هم بازیگر کار است و هم تجربه کارگردانی دارد.

کرامتی: من واقعاً از این قضیه حیرت می‌کنم و این همه هیچ چیز نگفتن سعید پورصمیمی در طول این کار برایم حیرت انگیز و جالب است.

سیف: شاید من اعتماد آقای پورصمیمی را جلب کرده‌ام. در این کار من بارها شده که متن ایشان را بی رحمانه کوتاه کرده‌ام. این نمایشنامه بسیار بلند است همانطور که «داستان ضحاک» همینطور بود و من ۱۵ -۱۶ بازیگر را برای اجرای نمایشنامه خوانی این متن تبدیل به ۵ بازیگر کردم. با این وجود آقای پورصمیمی هیچ دخالتی در این کار نداشت. ایشان می‌گوید بعد از اینکه من متن را نوشتم دیگر این متن از من جداست و شما کارگردانی و تصمیم می گیری که با متن من چه کار کنی. این تفکر یعنی نهایت بی طرفی و هوشمندی. حتی خیلی جاها به من گفته من حرف تو را قبول ندارم اما کارگردان تو هستی پس هرچه می‌خواهی را عملی کن. در کارگردانی و بازیگری هم آقای پورصمیمی همینطور است. همیشه جمله شان را با «ببخشیدا، ببخشیدا» شروع می‌کند و می‌گوید حرفی که می‌خواهم بزنم یک پیشنهاد است و تو می‌توانی آن را قبول کنی یا نکنی.

یک نویسنده در زمان نگارش متنش خیلی از صحنه‌ها و موقعیت‌ها را به صورت ناخودآگاه پیش برده و مثلاً برای آقای پورصمیمی این‌طور نبوده که بگوید خب من می‌خواهم بنشینم و یک نمایشنامه براساس ویژگی‌های نمایش ایرانی و مثلاً تخت حوضی بنویسم. حالا من از نمایشنامه ایشان یک معنای ابزورد بیرون کشیدم که برایشان خیلی عجیب بود. یا در نمایش صحنه‌هایی داریم که در متن اصلی اصلاً وجود ندارد اما زمینه‌اش در متن وجود داشته است. مثلاً بازیگران در صحنه‌هایی برخی جملات را تکرار می‌کنند. آقای پورصمیمی به من گفت چرا این تکرار وجود دارد و من برایشان توضیح دادم که یکی از ویژگی‌های کار ابزورد تکرار و درهم ریختگی زبان است که البته فاکتورهای آن در متن نمایشنامه وجود دارد مانند اشعار بی معنایی که می‌توان از درونشان معنا بیرون کشید. آقای پورصمیمی وقتی می‌بینند من برای کاری که می‌کنم تحلیل دارم، به من اعتماد می‌کنند و آنچه را که از او می‌خواهم، می‌پذیرند. شاید او در خیلی از صحنه‌ها اگر قرار بود خودش کارگردانی کند به شیوه دیگری بازی می‌کرد.

به عنوان نمونه من معتقدم در یکی از پرده‌های نمایش ریتم کند است و آنچه که می‌خواهم نیست. آقای پورصمیمی به من گفتند اگر من کارگردانی می‌کردم این پرده نه تنها خسته‌کننده نمی‌شد بلکه یکی از جذاب‌ترین قسمت‌های نمایش می‌شد. اما نمی‌توانم ایده‌ام را به شما بگویم چون نگاهی که به نمایش داری عوض می‌شود. نه اینکه نخواهم بگویم اما در این نمایش تو تحلیل و سبکی را پیش گرفتی که با تحلیل و سبک من همخوانی ندارد.

مولایی: من وقتی قرار است سر کاری برم قبل از شروع همه گپ‌ها را می‌زنم و صحبت‌هایم را با کارگردان می‌کنم و با اعتماد کامل و یک ذهن سفید سر آن کار می‌روم. برای همین هم است که می گویم سر هر کاری نمی‌روم و برایم بازی کردن در تئاتر امری دلی است پس اگر نقش و کارگردان را دوست داشته باشم خودم را مثل یک خمیر در اختیار کارگردان قرار می‌دهم.

در این نمایش هم نگاه خانم سیف را به این متن خیلی دوست داشتم. من نمایش ایرانی کمتر کار کردم اما می دانم اگر ظرائف کار از دست برود نمایش متلاشی می‌شود. مثلاً اگر بخواهید به هر طریقی از تماشاگر خنده بگیرید خیلی از ثانیه‌ها و لحظات و کاراکترها از دست می‌روند و به اصطلاح می‌گوییم کار چرک شده است. این مسائل برایم خیلی مهم بود اما وقتی که می بی نم نگاه خانم سیف چطور است و فضایی ایجاد شده که تک تک افراد گروه مراقب کار هستند و با هم حرف می‌زنند و درباره اجرا نظر می‌دهند از اینکه در این گروه هستم راضی ام و حالم خوب است و می بی نم که تماشاگر هم حالش خوب است.

بهترین آماری که می‌توانید از میزان رضایت تماشاگران بگیرید زمانی است که به رورانس می آیید چون در طول اجرا نفس تماشاگر به شما خورده است و متوجهید که واکنشش به اجرا چگونه است از این رو نمی‌توانید خودتان را گول بزنید. با توجه به واکنش‌هایی که ما هر شب در رورانس می‌گیریم، می‌توانم بگویم که ۸۰ درصد مخاطبان کار را دوست دارند و خب هیچ اثر هنری هم نمی‌تواند رضایت ۱۰۰ درصد مخاطبانش را داشته باشد.

مولایی: حس می‌کنم این نمایش بزرگداشتی برای آقای پورصمیمی است. از دید من این نمایش کاری کرده که آقای پورصمیمی مثل یک بچه ۵ ساله سرحال و شاداب روی صحنه برود. کاش این اتفاق برای همه هنرمندان پیشکسوت ما بیفتد چون هنرمند تا وقتی که روی صحنه است، زنده است و من خیلی کیف می‌کنم وقتی این اتفاق را می بی نم درباره حرف آقای کرامتی هم که گفتند از اینکه آقای پورصمیمی هیچ دخالتی در کار نداشته، حیرت کرده باید بگویم این رفتار از هوشمندی وی است و خود ما هم از این برخورد حیرت کرده بودیم چون معمولاً نویسنده‌ها خیلی نسبت به تغییر و حذف بخش‌هایی از متنشان حساس هستند و من این برخورد را با رفتار استانیسلاوسکی و چخوف مقایسه کردم که با هم بر سر اجرای آثار چخوف خیلی درگیر بودند در حالی که آقای پورصمیمی متنی را نوشته و اجازه داده که پرداخت شود. من درباره کاراکتر خودم با آقای پورصمیمی گپ زدم و پرسیدم آیا آنچه که مد نظر شما بوده در اجرا شکل گرفته و جالب اینجاست که آقای پورصمیمی دوست داشت کاراکترهایش را رها کند و ببیند هر بازیگر با شخصیتی که در اختیارش است چگونه برخورد می‌کند و این آزاد گذاشتن بازیگران و کارگردان خیلی هوشمندانه است.

سیف: در همین زمینه یک نکته جالب را یادآوری کنم که تنها ۲ نفر از بازیگران نمایش قبل از اینکه سر کار بیایند درباره نقش‌هایشان با من بحث کردند یکی بهروز پوربرجی و دیگری رضا مولایی. من قبلاً تجربه همکاری با بهروز پوربرجی را در نمایش «تیاتر قجری» به عنوان بازیگر داشتم که او در آن نمایش نقش اعتمادالسلطنه را بازی می‌کرد و ابتدا این شبهه برایش پیش آمد که نقش وزیر در نمایش «خوشدلان» شبیه نقشش در نمایش «تیاتر قجری» است. من توضیحی برای بهروز ندادم و نقش را برایش تحلیل نکردم و تنها به او گفتم که اصلاً این‌طور نیست و این ۲ نقش شباهتی به هم ندارند و او به من اعتماد کرد. البته پارسال در تمرین‌ها به من گفت که حالا می فهمد که چرا او را برای نقش وزیر انتخاب کردم.

اما با رضا مولایی قبلاً کار نکرده بودم و به او حق می‌دهم که درباره نقشش از من سوال بپرسد. او به من گفت که تحلیلت برای نقش کتاب فروش چیست؟ و معتقد بود که این نقش خیلی نقش مهمی نیست. اما وقتی برایش توضیح دادم که این شخصیت را چگونه می بی نم، پذیرفت و قبول کرد که در نمایش ایفای نقش کند.

قاسمی: نکته جالبی در صحنه‌ای که من و آقای پورصمیمی و آقای پوربرجی در کنار هم حضور داریم وجود دارد؛ اینکه تفاوت عجیب نسلی در این صحنه دیده می‌شود. من دهه هفتادی هستم، آقای پوربرجی دهه پنجاهی است و آقای پورصمیمی دهه ۲۰ که من به آن می‌گویم شکاف نسل‌ها. من واقعاً اوایلش می‌ترسیدم سر تمرین‌ها حاضر شوم و حتی برای اولین بار بود که تلاش کردم متنم را حفظ کنم چون آقای پورصمیمی و پوربرجی متن را حفظ بودند و به کار اشراف داشتند و من واقعاً می‌ترسیدم جلوی این ۲ عزیز بازی کنم. قبل از حضورم در نمایش هم من را ترسانده بودند که آقای پورصمیمی بداخلاق و جدی است در حالی که اصلاً این طور نبود و هم آقای پورصمیمی و هم بهروز عزیز آنقدر در صحنه‌های مشترکی که داشتیم با من همراه بودند که من این تفاوت نسلی را احساس نمی‌کردم. در خیلی از مواقع من آقای پورصمیمی را رفیق خودم می دانم و با اینکه من جای نوه ایشان هستم هروقت می‌خواهند نکته را به من بگویند ابتدا می‌گویند «ببخشیدا، ببخشدا» و بعد حرفشان را می‌زنند.

* آقای خانی با توجه به وضعیت اقتصادی که درباره اش صحبت شد، نقطه پایان «خوشدلان» برایتان کجاست؟ برنامه‌ای برای ادامه نمایش دارید.

خانی: واقعیت این است که ما ماه‌ها و روزهای خوبی را در سال گذشته سپری نکردیم. قرار بود این نمایش مهر ماه سال ۱۴۰۱ به صحنه برود که این امکان فراهم شد. مساله این است که میزان استقبال از یک اثر حالا در سینما کمتر و در تئاتر خیلی بیشتر، بستگی به وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی جامعه و حال مردم دارد. من در این شب‌ها تا جایی که وقت دارم در سالن حضور پیدا می‌کنم و برایم جذاب است که در میان تئاتری‌ها بگردم. برخی مواقع می شنوم که یکی می‌گوید حاضر است در این شرایط روی اسنپ کار کند تا اینکه بخواهد در تئاتری حضور یابد. خب این تفکر برای من جالب است. ولی در نهایت فکر می‌کنم اگر شرایط مناسب و حال مردم هم خوب باشد نمایش می‌تواند تا قبل از ماه محرم و صفر اجرا برود. من به عنوان تهیه کننده حس خیلی خوبی می‌گیرم وقتی که می بی نم در رورانس، مردم بازیگران را تشویق می‌کنند و کار را دوست داشتند. از این رو تا جایی که مخاطب از نمایش استقبال کند علاقه مند هستم که اجرا ادامه پیدا کند.

* برخلاف تجربه قبلی که در تئاتر داشتید آیا این تجربه خوشایند شما را ترغیب می‌کند که تهیه کنندگی در تئاتر را ادامه دهید؟

خانی: من در سینما فرد شفاف و رک گویی هستم و بعضاً تاوان آن را هم داده‌ام. صادقانه اش این است که انگیزه اولم از تهیه کنندگی این نمایش سعید پورصمیمی بود اما از زمان اجرا به بعد همه بچه‌ها انگیزه من برای ادامه کار شدند و کل این گروه حال من را خوب کرد. مساله‌ای که وجود دارد این است که در تئاتر تهیه کنندگی به اصطلاح خیلی «کیلویی» شده است و من خیلی از افرادی را که نامشان تحت این عنوان مطرح می‌شود، نمی‌شناسم. این مساله در سینما هم وجود دارد اما در تئاتر خیلی بیشتر به چشم می‌آید.

بنابراین تهیه کنندگی تئاتر هم نیاز به آموزش دارد چون شاهد هستیم فردی به عنوان سرمایه گذار وارد می‌شود و بعد از مدتی ادعای تهیه کنندگی دارد. خود من فرد بی تجربه‌ای در تئاتر هستم برای همین وقتی خانم سیف، نورالدین حیدری ماهر را به عنون مجری طرح نمایش پیشنهاد داد با کمال میل پذیرفتم چون او بلد کار است و به مسائل تولید آشناست. به هر حال اگر در آینده کار خوبی پیشنهاد شود که البته کم پرسوناژ هم باشد (خنده جمع) چرا که نه، از آن استقبال می‌کنم.

خانی: فلان بازیگر یک فیلم بازی کرده و بعد به خودش اجازه می‌دهد که ورکشاپ بازیگری برگزار کند بعد فردی مثل پورصمیمی با این همه سابقه و تجربه و سن و سال، بازی در یک تئاتر را برای خودش کلاس درس می‌داند و برایش آنقدر مهم است که کار اجرا برود * و حرف آخر؟

رضا مولایی: اتفاق جذابی که از نظر من در این نمایش افتاده و می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که حس می‌کنم این نمایش بزرگداشتی برای آقای پورصمیمی است. از دید من این نمایش کاری کرده که آقای پورصمیمی مثل یک بچه ۵ ساله سرحال و شاداب روی صحنه برود. کاش این اتفاق برای همه هنرمندان پیشکسوت ما بیفتد چون هنرمند تا وقتی که روی صحنه است، زنده است و من خیلی کیف می‌کنم وقتی این اتفاق را می‌بینم.

سیف: البته در مورد آقای پورصمیمی، این مساله که کنج خانه بنشینند و از فضا دور باشند، صدق نمی‌کند و خوشبختانه ایشان از همه ماها پرکارتر و پرتحرک تر هستند و این مساله شاید در مورد من بیشتر صدق کند و این آقای پورصمیمی است که باعث می‌شود من از خانه بیرون بیایم و کار کنم.

خانی: زمانی که در اجرای نمایش وقفه‌ای افتاده بود من به آقای پورصمیمی پیشنهاد دادم که نقش کوتاهی را در یکی از سریال‌هایی که در دست داشتم بازی کند که اتفاقاً دستمزد خوبی هم داشت اما آقای پورصمیمی به من گفت تا وقتی که این تئاتر تمام نشود من سر کار دیگری نمی‌روم و این تئاتر برای من مانند یک کلاس است و من با خودم فکر کردم فلان بازیگر یک فیلم بازی کرده و بعد به خودش اجازه می‌دهد که ورکشاپ بازیگری برگزار کند بعد فردی مثل پورصمیمی با این همه سابقه و تجربه و سن و سال، بازی در یک تئاتر را برای خودش کلاس درس می‌داند و برایش اآنقدر مهم است که کار اجرا برود.

سیف: این اتفاق در زمان نمایش «آواز قو» هم رخ داد چون آن موقع هنوز زمان اجرای کار مشخص نبود و آقای پورصمیمی هم برای بازی در یک سریال طولانی مدت که فیلمبرداری اش ۱۸ ماه طول می‌کشید و یک فیلم سینمایی قرارداد داشت اما وقتی زمان اجرای ما مشخص شد با وجودی که ایشان صحبت‌های زیادی با تیم نویسندگان سریال در مورد نقشش کرده بود و این ۲ پروژه تداخل آن‌چنانی هم با اجرا نداشت، قراردادشان را با آن ۲ کار کنسل کردند و گفتند من تئاتر دارم و اصلاً نباید فکر من هنگام اجرای تئاتر مشغول باشد. در نتیجه وقتی شما روی یک کار تمرکز می‌کنید نتیجه اش یک اتفاق درخشان می‌شود که در مورد آقای پورصمیمی شاهد هستیم.

خانی: می‌خواهم از همه عوامل گروه و همچنین مدیر شهرک سینمایی غزالی که بخشی از لباس‌های نمایش را تامین کرد، تشکر کنم. همچنین از طرف گروه نمایش درگذشت آقای اسماعیل سلطانیان بازیگر پیشکسوت و قدیمی سینما و تلویزیون را هم تسلیت می گویم و برای خانواده شان طلب صبر دارم.