رئیس جمهور ترکیه، موافقت با عضویت سوئد در ناتو را به شروط سنگینی منوط کرده بود اما در لیتوانی ورق برگشت و او حاضر شد به توصیه بایدن و استولتنبرگ عمل کند.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: در نشست سران پیمان نظامی آتلانتیک شمالی، قرار گرفتن دو عضو جدید در صف این جبهه قدیمی و حضور زلنسکی رئیس جمهور اوکراین در جمع اعضای باشگاه ناتو، واکنش روسیه را به دنبال داشت و کرملین رسماً اعلام کرد که تأیید عضویت اوکراین، به معنی کلید زدن یک جنگ جهانی خواهد بود.

با وجود تبلیغات گسترده در مورد وحدت و انسجام اعضای ناتو، مشخص شد که این پیمان نظامی، برای مواجهه با قدرت روسیه، راهبرد عملی ویژه ای ندارد و همچنان به حمایت نظامی از اوکراین و تلاش محتاطانه برای عضوگیری جدید ادامه می‌دهد. اما مساله اینجاست که همراهی اعضای جدید نیز نتوانسته در میدان جنگ، تغییر محسوسی به وجود بیاورد. این گزارش به این موضوع می‌پردازد که چرا تداوم عضوگیری برای ناتو مهم است و چه شد که دست انداز و مانعی به نام مخالفت ترکیه با پیوستن سوئد به ناتو، به راحتی پشت سر گذاشته شد؟

تا قبل از برگزاری نشست سران ناتو در لیتوانی، برخی از کشورها، خواهان هموارسازی عضویت اوکراین بودند اما نهایتاً مشخص شد که ترس از کارکرد دفاعی و امنیتی ماده ۵ منشور ناتو، ترس و هراس بزرگی در دل اعضای قدیمی انداخته و حاضرند دورادور از اوکراین حمایت کنند اما مهر تأیید بر عضویت شتاب زده نزنند، چرا که اگر اوکراین همین حالا عضو شود، در این صورت همه اعضای ناتو به طور مستقیم باید وارد جنگ با روسیه شوند! اما در مورد عضویت سوئد و فنلاند، چنین دغدغه‌ای نداشتند.

تناقض در رویکرد دفاعی ناتو ا

از زمان تأسیس ناتو در سال ۱۹۴۹ میلادی، شعارهایی همچون دفاع جمعی، همکاری امنیتی و ثبات در میان کشورهای عضو، مورد تاکید قرار گرفته است. اما واقعیت این است که هدف و فلسفه ایجاد این پیمان نظامی، مقابله با قدرت اتحاد جماهیر شوروی بود و حالا که بیش از ۳۰ سال از انحلال ساختار کلاسیک جماهیر شوروی سپری شده، سران ناتو هنوز هم ادعا می‌کنند که روسیه، تهدیدی علیه امنیت آنان و همچنین تهدید علیه ثبات جهان است. بنا به ادعای سران، ناتو با گسترش قلمرو و عضوگیری جدید، قابلیت‌های نظامی جمعی خود را افزایش می‌دهد و تعهد خود را برای ارائه تضمین‌های امنیتی به اعضای خود تقویت می‌کند. به باور رهبران باشگاه ناتو، گنجاندن اعضای جدید در این سازمان، توانایی ائتلاف را برای جلوگیری از دشمنان احتمالی و حفظ ثبات، به ویژه در مناطق مبتلا به تنش‌های ژئوپلیتیکی، تقویت می‌کند. با این حال، ناتو در پرونده‌های متعددی از بالکان و لیبی گرفته تا افغانستان و دریای سیاه، هیچگاه نتوانسته حرف اول و آخر را بزند.

مهمترین بهانه‌های اعلانی و ادعایی ناتو برای شکار عضو جدید از این قرار است: ۱. اعضای جدید قابلیت‌های نظامی بیشتری را برای ناتو به ارمغان می‌آورند و ظرفیت دفاعی کلی اتحاد را غنی می‌کنند. ۲. افزودن کشورهای پیشرفته تکنولوژیک با نیروهای مسلح قوی، ناتو را قادر می‌سازد تا آمادگی خود را بهبود بخشد و در عملیات نظامی مشترک به شکل موثرتری شرکت کند. ۳. به اشتراک گذاری تخصص نظامی، اطلاعات و منابع بین کشورهای عضو به تقویت هر دو کشور و اتحاد به عنوان یک کل کمک می‌کند .۴. ناتو با گسترش دامنه دسترسی خود به کشورهایی که قبلاً بی طرف یا آسیب پذیر بوده اند، ثبات و امنیت را در مناطقی با سابقه درگیری یا بی ثباتی ژئوپلیتیکی تشویق می‌کند. ۵. حضور ناتو در این مناطق به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر اقدامات تهاجمی احتمالی عمل می‌کند، صلح را ترویج می‌کند و به ساختار کلی امنیت کمک می‌کند.

از تمام ادعاهایی که در بالا و از قول مقامات ناتو ذکر کردیم؛ این مورد، از همه عجیب‌تر و باورنکردنی‌تر است: «عضویت های جدید در ناتو فرصتی برای ترویج و تحکیم ارزش‌ها و نهادهای دموکراتیک فراهم می‌کند. چرا که ناتو یک اتحاد سیاسی است و اعضای آن متعهد به حمایت از اصول دموکراتیک، حقوق بشر و حاکمیت قانون هستند. ناتو با استقبال از دموکراسی‌های جدید در اتحاد، از تحکیم حکومت دموکراتیک، ارتقای ثبات و تقویت درک مشترک از هنجارهای دموکراتیک در بین کشورهای عضو حمایت می‌کند!» حال باید پرسید: واقعاً بر اساس ادعاهایی که در اسناد ناتو در پایگاه اینترنتی رسمی این سازمان دفاعی مطرح شده، با یک «اتحاد سیاسی» روبرو هستیم؟ این ادعا در حالی مطرح شده که بارها، بر سر میزان تخصیص بودجه دفاعی؛ بین اعضای ناتو بحث و جدل به وجود آمده و دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا، صراحتاً اعلام کرد که هزینه‌های گزاف ناتو فایده‌ای نداشته است.

در دوران مسئولیت ترامپ، اروپایی‌ها عملاً ترس و هراس احتمال خروج آمریکا از ناتو را تجربه کردند و او اخیراً هم اعلام کرده که ارسال بمب‌های خوشه‌ای به اوکراین، اشتباه است. شاید به همین دلیل است که اکونومیست اعلام کرده، اگر ترامپ رئیس جمهور بود، جنگ اوکراین تا این حد طولانی نمی‌شد. چرا که او اجازه می‌داد، روسیه اوکراین را تصرف کند!

چه شد که اردوغان کوتاه آمد؟

تهدیدات ناتو علیه مسکو و حمله پوتین به اوکراین، مجموعه‌ای از تحولات سیاسی و امنیتی را به دنبال آورد که ترکیه را نیز درگیر کرد. شاید خود مقامات سوئد به عنوان بزرگترین کشور اسکاندیناوی، فکرش را نمی‌کردند که در ماجراجویی ناتو، گرفتار شوند. اما این اتفاق روی داد و علاوه بر سوئد، فنلاند نیز عزم پیوستن به ناتو کرد. از آنجایی که شرط پیوستن هر یک عضو جدید، منوط به اجماع و موافقت یکایک اعضای قبلی است، ترکیه برای اعلام موافقت، شروطی بیان کرد.

پیشتر و در جریان نشست و توافقی که در مادرید اسپانیا بین اردوغان و همتایان غربی او شکل گرفت، ترکیه به شکل مقدماتی، با پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو موافقت کرد و در مقابل، این دو کشور نیز قول دادند که دغدغه‌های امنیتی ترکیه در مورد فعالیت گروه تروریستی پ.ک. ک و شبکه کودتاگر فتح الله گولن را جدی بگیرند. اما مشکل اینجا بود که اردوغان، شروط سنگین‌تر دیگری نیز مطرح کرد. از جمله این که؛ موافقت با عضویت سوئد، منوط به این است که غربی‌ها، از عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا حمایت کنند. اما خیلی زود، آلمان، ایتالیا و آمریکا اعلام کردند که این مسائل، ربطی به هم ندارند. گزارشگر ویژه ترکیه در پارلمان اتحادیه اروپا نیز، به این اشاره کرد که ترکیه نباید به دنبال راه میانبر بگردد. بلکه بهتر است به جای شرط گذاشتن، به معیارهای موسوم به استاندارد دانمارک عمل کند.

ترکیه، تصور می‌کرد علاوه بر عضویت در ناتو، به خاطر مجاورت با دریای سیاه و نگرش ویژه به تاتارهای کریمه، در موقعیتی خاص قرار گرفته و حالا پس از هفتاد سال حضور در ناتو، می‌تواند امتیاز چرب و نرمی بگیرد. اما در عالم واقعیت چنین اتفاقی نیفتاد و شاید تنها دستاورد، این بود که جو بایدن اعلام کرده، راه فروش جنگنده‌های اف ۱۶ آمریکایی به ترکیه هموار شده است. به عبارتی دیگر، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه، با وجود مطالبات حداکثری پیشین، نهایتاً حاضر شد در برابر فشار آمریکا و ناتو، کوتاه بیاید.

مهمترین چالش‌های ناتو

با وجود تبلیغات گسترده سران باشگاه نظامی ناتو در مورد فواید و مزایای دفاعی و امنیتی، انتقادات مهمی در مورد عملکرد آن مطرح شده که برخی از آنها عبارتند از:

عدم انطباق با تهدیدات، و عقب ماندن از تحولات: یکی از انتقادات مهمی که در مورد ناتو بیان می‌شود، عدم تطبیق پذیری این پیمان نظامی با تهدیدات امنیتی نوین است. منتقدان استدلال می‌کنند که ائتلاف مزبور، در واکنش و تعدیل استراتژی‌های خود، همواره عقب مانده و کُند عمل کرده است. از این گذشته، با توجه به تهدیدات غیرمتعارف همچون جنگ سایبری، نیاز ناتو به ارزیابی مجدد قابلیت‌ها، ساختارها و فرآیندهای تصمیم گیری مطرح شده است.

مخارج دفاعی: در شرایطی که اغلب کشورهای جهان با مشکلات اقتصادی مواجه هستند، پیمان نظامی ناتو، سال به سال ولخرجی بیشتری می‌کند و برخی اعضا، توان بالا بردن هزینه دفاعی را ندارند. انتقاد مهم حول موضوع تقسیم بار میان کشورهای عضو ناتو، بارها مطرح شده است. این اتحاد بر اساس اصل دفاع جمعی عمل می‌کند، جایی که کشورهای عضو متعهد می‌شوند که درصد معینی از تولید ناخالص داخلی خود را برای دفاع هزینه کنند. با این حال، برخی از منتقدان استدلال می‌کنند که عدم تعادل در هزینه‌های دفاعی، چالش‌های سیاسی به دنبال دارد. به عنوان مثال، کشورهایی همچون یونان، بارها تا مرز ورشکستگی رفته اند و نمی‌توانند بودجه دفاعی بالایی داشته باشند اما آمریکا، بودجه خود را بالاتر برده و به همین دلیل، بارها به طور آشکار، قبر سر دیگران منت نهاده است!

ناتوانی و عجز در حل تعارض: منتقدان، بارها به عجز و موفقیت محدود ناتو در حل و فصل درگیری‌هایی که در آنها مداخله نموده، اشاره کرده اند. به عنوان مثال می‌توان به بی ثباتی مداوم در افغانستان، درگیری‌های طولانی در بالکان و چالش‌هایی که در جریان مداخله ناتو در لیبی با آن مواجه شد، اشاره کرد.

چالش در فرماندهی و هماهنگی: ناتو در زمینه سازوکارهای ارتباطی و هماهنگی داخلی، با مشکلات جدی مواجه است. منتقدین چنین استدلال می‌کنند که ناتو چالش‌هایی در برنامه ریزی و اجرای عملیات نظامی مشترک دارد و چندپارگی، مانع از تصمیم گیری به موقع و منسجم است.

با توجه به چالش‌های بالا، می‌توان به این جمع بندی رسید که پیمان نظامی ناتو، در شرایط کنونی، برای گذار از مشکلات و اختلافات داخلی و رسیدن به قابلیت‌های واکنش سریع و اثرگذار، عملاً ناتوان مانده است.