خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری: از زمانی که قیام سیدالشهدا (علیه السلام) سوالهایی در میان نخبگان و اندیشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است که، انگیزه اصلی امام حسین (ع) از اقدام به چنین کاری چه بوده است؟ آیا دعوت مردم کوفه فلسفه قیام آن حضرت بوده، یا قیام امام (ع) علت دعوت کوفیان؟ آیا برقراری حکومتی اسلامی به شیوه امام علی (ع) علت اصلی و غایت نهایی این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهای محدود در ساختار حکومت اسلامی هم میتوانست هدف امام (ع) را تأمین کند؟ این پرسشها و مانند آنها، هر کدام حاکی از نگرشها و دیدگاههای خاص افراد به این حادثه است. با عنایت به چنین واکنشهای گوناگون از زمان وقوع این حادثه تا به امروز، هر اندیشمند مسلمانی که با تاریخ عاشورا سروکار داشته است، به فراخور فهم و برداشت خویش از این واقعه، درباره قیام کربلا و اهداف آن، سخن گفته است.
اندیشه بلند سالار شهیدان حضرت امام حسین بن علی (ع) که در قیام باشکوهش متبلور گشت، نمادها و ظهورات مختلفی دارد که هر یک از دانشمندان به نوبه خود، مطابق شخصیت علمی و فرهنگی خویش به دنبال چهره نهضت حسینی (ع) هستند و عمق باورها و حتی گرایشهای آن حضرت را استنباط میکنند.
از چهرههای باطن نهضت حسینی (ع) تفکر عقلی و عقلانیت نهفته در آن است؛ بر این اساس حضرت آیتالله جوادی آملی از این منظر نیز این نهضت عظیم را مورد تحلیل و بررسی قرار دادهاند، تا چهره باطنی نهضت که عقل و عقلانیت اصیل و مستحکم و تثبیت شده با مصباح وحی است، وضوح بیشتری یابد.
کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی (ع)» در راستای تبیین این حقیقت، در دو بخش و هشت فصل مطالب ارزشمند ذیل را در اختیار قرآنپژوهان و عترتدوستان قرار میدهد. این کتاب مشتمل بر دو بخش است: بخش اول: کلیات، که در فصل نخست به تبیین سیره امام حسین (ع) اشاره شده است و در فصل دوم به پیام نهضت آن حضرت پرداخته شده است. بخش دوم به اثر نهضت حسینی اختصاص دارد که از شش فصل، شکوفایی عقل، رهبران الهی شکوفاگران عقل، اقدامات مخالفان شکوفایی عقل، قیام حسینی برای شکوفایی عقل، اثر قیام حسینی در شکوفایی عقل و تداوم اثر قیام حسینی برای شکوفایی عقل تشکیل شده است.
بخش چهاردهم این سلسله مطالب مربوط به مباحث عاشورایی آیت الله عبدالله جوادی آملی با عنوان شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی در گفتگو با با حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا مصطفیپور، استاد حوزه و دانشگاه است که در ادامه میخوانید:
*در ابتدا بفرمائید که آیتالله جوادی آملی در این کتاب با چه رویکردی به بررسی قیام عاشورا پرداخته است و تفاوت این اثر با دیگر آثار عاشورایی در چیست؟
آیتالله جوادی آملی درباره امام حسین (ع) و قیام کربلا و نهضت عاشورا کتابهای متعددی دارد. اولین کار ایشان اثری است به نام «حماسه و عرفان» است که در واقع با این نگاه به بررسی نهضت عاشورا میپردازد که امام حسین (ع) نهضتش دو بعد دارد هم بعد حماسی دارد و هم بعد عرفانی دارد یعنی هم در آن از شجاعت و مبارزه سخن به میان میآید، هم از عرفان و شهود و عشق. لذا کتابی با این عنوان از ایشان چاپ شده و نامش را حماسه و عرفان گذاشتند.
یکی دیگر از آثار ایشان «کوثر کربلا» است. این کتاب حاصل مباحث مختلف ایشان درباره نهضت امام حسین (ع) است. این کتاب بر اساس آیه سوره کوثر نامگذاری شده است و کوثر به معنای خیر کثیر است. ایشان در این کتاب میخواهد بگوید نهضت کربلا مبدا خیر فراوان است، هم خیر معنوی و هم خیر دنیوی. ایشان یک کتاب دیگر هم دارد به نام «کوثر اربعین» که بیشتر در ارتباط با مسئله اربعین نوشته شده است.
یکی از کتابهای ایشان «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی» است. عنوان کتاب نشان میدهد که ایشان در این کتاب نگاه جدیدی به واقعه کربلا دارد. در مقدمه این کتاب آمده است که نهضت امام حسین (ع) ابعاد مختلفی دارد و هر کسی با نگاه خودش به این نهضت نگاه میکند. بعضیها جنبه حماسی این قیام را برجسته میکنند و از جلوههای رشادت آن حضرت یاد میکنند. یک بعد دیگر نهضت امام حسین (ع) بعد عاطفی آن است، در این زمینه کارهای زیادی انجام شده و روضههایی که خوانده میشود نشاندهنده بعد عاطفی نهضت امام حسین (ع) است. اینها ابعاد ظاهری عاشورا است که مناسب با عامه مردم است، قیام عاشورا یک سطح باطنی هم دارد. آن سطح باطنی این است که بعد عرفانی و توحیدی این قیام را بررسی کنیم. طبیعتاً در وسع همه مردم نیست این بعد را دریابند، لذا باید شخص اهل عرفان و شهود و چشیدن حقایق باشد تا با این نگاه نهضت امام حسین (ع) را تبیین کند کما اینکه برخی با این نگاه آمدند و قیام ایشان را بررسی کردند.
ما یک نگاه دیگر هم داریم که برخی با این نگاه قیام عاشورا را بررسی کردند و آن اینکه قیام امام حسین (ع) را با نگاه عقلانی و حکمی بررسی کنیم. میدانید که کار عقل دو چیز است؛ یکی فهم درست مسائل است. از این منظر شایسته است نهضت حسین بن علی (ع) را بررسی کنیم و علل قیام را واکاوی کنیم و نتایج قیام را مورد مطالعه قرار دهیم. کار دوم عقل استدلال است. از این منظر باید ببینیم این کاری که امام حسین (ع) کردند به لحاظ عقلانی قابل پذیرش هست یا نیست؛ اینکه یک انسانی در شرایط ویژهای در برابر حکومت ظالم ایستادگی کند و جان خود را ایثار کند تا این سیره را از خودش به یادگار بگذارد و برای همیشه تاریخ درسآموز و حرکتآفرین باشد و جهتهنده حرکت انسانها باشد.
کتاب شکوفایی عقل بیشتر به این نگاه برمیگردد. این یک مسئله است که بررسی کنیم چرا این قیام انجام شده است و چه نتایج و آثاری داشته است. خب برخی این کار را انجام دادند ولی نگاهی که این کتاب دنبال میکند این است که اگر نهضت امام حسین (ع) را به درستی بررسی کنیم عقل انسان شکوفا میشود.
* لطفاً کمی بیشتر در خصوص «شکوفایی عقل» توضیح بدهید.
فلاسفه از ابنسینا تا ملاصدرا چهار مرتبه برای عقل برشمردند؛ مرتبه اول عقل بالقوه است که همه انسانها واجد آن هستند. مرتبه دوم عقل بالفعل است یعنی آنچه در استعداد داریم به فعلیت برسانیم تا منشأ اثر شود. مرتبه سوم عقل بالملکه است یعنی عقل را در خودمان تثبیت کنیم تا هر حرکتی انجام میدهیم عقلانی باشد. مرتبه چهارم عقل بالمستفاد است یعنی انسان به مرحلهای میرسد که با عقل فعال که منبع علوم و حقایق است ارتباط برقرار میکند و حقایق را از این منبع دریافت میکند.
همه ما این عقل را داریم ولی باید عواملی فراهم شود تا عقلی که در انسانها وجود دارد شکوفا شود چون یک عده هستند نه تنها عقل را شکوفا نمیکنند بلکه عقل را خاموش میکنند. قرآن در ارتباط با فرعون میگوید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» یعنی فرعون برنامههایی را در زمان خودش اجرا کرد که مردم قدرت تشخیص را از دست دادند لذا ناآگاهانه و مقلدانه دنبال فرعون حرکت کردند. خیلی از مسائل هست که ممکن است در یک زمانی عقل انسانها را خاموش کند و نگذارد عقل فعال شود و از حالت بالقوه خارج شود ولی پیامبران الهی یکی از کارهایی که انجام میدهند این است که عقل انسانها را شکوفا میکنند لذا امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه وقتی آمدن پیاپی پیامبران را مطرح میکند چند تا هدف برای آنها ذکر میکند که یکی از اهدافشان این است «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول» یعنی انبیا میآیند برای اینکه گنیجنههای عقل که در درون ما است را شکوفا کنند. انبیا این کار را از طریق علم و آگاهی و وحی و پرورش اخلاق انجام میدهند کما اینکه قرآن فرمود: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ».
با توجه به این نکته حسین علی (ع) در شرایطی دست به قیام زد که دید عقل انسانها پنهان مانده و در حالت بالقوه قرار گرفته است و قدرت تشخیص را از دست دادند یعنی به جای اینکه دنبال امیرالمومنین (ع) حرکت کنند دنبال معاویه حرکت کردند. بعد از معاویه نیز کسی روی کار آمده که به انواع مفاسد آلوده است. طبیعتاً با حاکم شدن چنین انسانی باید فاتحه اسلام و عقل و عقلانیت را خواند کما اینکه حضرت فرمود: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَی الاْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ». اینجا است که امام حسین (ع) میگوید من باید قیام کنم تا عقل مردم شکوفا شود. هم در آن زمان عقل شکوفا شود و هم برای همیشه یک رهنمودی از قیام حسین بن علی (ع) برجای بماند تا امتهای بعد عقل خود را شکوفا کنند.
*لطفاً در ادامه به معرفی فصلبندی و بخشهای مختلف این کتاب بپردازید و توضیح بفرمائید که در هر بخش به چه موضوعی پرداخته شده است.
کتاب شکوفایی عقل دارای دو بخش است. بخش اول دو فصل دارد بخش دوم هم دارای فصولی است. در بخش اول ما دو فصل داریم یکی راجع به سیره حسینی است، یک فصل هم بیان نهضت حسینی است. تعبیر ایشان این است که سیره حسینی همان سیره نبوی است یعنی امام حسین (ع) همان روشی را در طول زندگی خودش به کار گرفته که سیره پیامبر (ص) بوده است. در نامهای که ایشان به برادرش محمد حنفیه مینویسد میفرماید: «إنّی لَم أخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً و إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی اُرِیدُ أن آمُرَ بِالْمَعرُوفِ و أنهی عَنِ الْمُنکَرِ و أسِیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ أبی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ» یعنی من خوشگذرانی خروج نمیکنم بلکه برای اصلاح امت جدم حرکت میکنم. خیلیها میگویند امام برای اصلاح دین قیام کردند ولی حضرت میفرمایند برای اصلاح امت قیام کردم. همانطور که پیامبر (ص) برای اصلاح همه شئون زندگی مردم آمد، امام حسین (ع) هم برای اصلاح همه شئون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زندگی مردم آمده است و میخواهد از راه آموزههای دین فسادهایی که در جامعه به شکلهای مختلف پیدا شده است را اصلاح کند.
قرآن در سوره ابراهیم میفرماید: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» یعنی قرآن را نازل کردیم تا مردم را از ظلمت خارج کنی و مردم نورانی شوند، هم در زندگی مادی و هم در زندگی معنوی، هم در در دنیا و هم در آخرت. این هدف نهایی پیامبر اکرم (ص) است. امام حسین (ع) هم میخواهد همین سیره پیامبر (ص) را احیا کند یعنی جامعهای که گرفتار ظلمت و جهالت شده است را از ظلمت خارج کند و نورانی کند.
فصل دوم کتاب مربوط میشود به پیام نهضت حسینی. امام حسین (ع) هدفی داشت و هدف ایشان احیای دین بوده است. ایشان میخواست دین را احیا کند و احیای دین با تأسیس نظام اسلامی اتفاق میافتد. مبنای آن حضرت این بود که حق بر باطل پیروز است، بر اساس این مبنا ایشان قیام کرد تا حق حاکم شود لذا در برخی سخنرانیهای خود صراحتاً میفرماید آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل اجتناب نمیشود، لذا من آمدم که حق حاکم شود.
بخش دوم کتاب عنوانش اثر نهضت حسینی است. بخش دوم شش فصل دارد. فصل اول عنوانش شکوفایی عقل است که راجع به آن صحبت کردم. ایشان میگوید رهبران الهی برای اینکه عقل را شکوفا کنند خودشان باید جامعیت داشته باشند، حسن فعلی و حسن فاعلی داشته باشند، از عزم استوار برخوردار باشند و خودشان آمادگی لازم را داشته باشند و در کنار اینها انسانهای آمادهای باشند تا به این دستورات عمل کنند. فصل دوم راجع به شکوفاگران عقل است یعنی چه کسانی میتوانند عقل را شکوفا کنند. در مرحله اول پیامبران و اولیای الهی هستند و در مرتبه دوم پیروان انبیا و اولیا و کسانی که سیره انبیا و ائمه را ادامه میدهند.
*در فصل سوم، مؤلف ارجمند درباره مخالفان شکوفایی عقل صحبت میکنند. آنها چه کسانی هستند؟
فصل سوم کتاب که شما هم اشاره داشتید درباره مخالفان شکوفایی عقل است. افرادی که از قدرت برخوردار هستند، چه قدرت سیاسی، چه قدرت اقتصادی و چه قدرت فکری میخواهند عقل افراد را تباه کنند مثل ماجرای فرعون که عرض کردم. بیان امیرالمومنین (ع) در عهدنامه مالک اشتر این است که این دین دست اشرار اسیر بوده است. ائمه آمدند این دین را از اسارت اشرار آزاد کنند. طبیعتاً کسانی که دین را اسیر میکنند دین را میفروشند. این ویژگی کسانی است که مانع و مخالف شکوفایی عقل هستند لذا تا پیامبران و امامان الهی برمیخیزند با آنها مقابله میکنند. در مقابل، امام حسین (ع) آمده تا عقل انسانها را شکوفا کند، مردم را آگاه کند، عزت و کرامت در جامعه احیا شود. طبیعتاً پشتوانه همه این امور هم نماز است کما اینکه در سوره حج میخوانیم که خدا میفرماید: «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ».
فصل ششم کتاب پیرامون تداوم اثر نهضت حسینی برای شکوفایی عقل و راههای زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. اگر بخواهیم نهضت حسینی را به عنوان یک مکتب در همه دورانها زنده نگه داریم باید راههایی را طی کنیم که بتوانیم به این نتیجه دست پیدا کنیم. به عنوان مثال یکی از راهها زیارت است. در زیارتنامه آن حضرت در روز اربعین میخوانیم که امام خونش را داد تا مردم را از جهالت و ضلالت نجات دهد. اینها آموزهها و پیامهایی است که ما در زیارتنامههای معصومین میخوانیم. ایشان در کتاب این نکته را بیان میکند که برای تداوم اثر نهضت حسینی باید چهار شرط را در خودمان ایجاد کنیم؛ یکی ترک دنیا، دوم محبت اهل بیت (ع)، سوم علم و دانش و چهارم معرفتافزایی و آگاهی لازم و ستیز با خرافات. اگر این کار را کردیم در همه شرایط میتوانیم از نهضت قیام حسینی استفاده کنیم و عقل خود را شکوفا کنیم.