قیام ۳۰ تیر الگوی پیروزی در برابر استعمار است که با اتحاد مردم و نخبگان شکل گرفت، همچنانکه دشمن بعد از این قیام، راه تفرقه و دوقطبی سازی در جامعه را پیش گرفت و یکسال بعد توانست کودتا کند.

خبرگزاری مهر - گروه سیاست؛ رامین عبدالله شاهی: وقتی از خیابان امام خمینی (ره) تهران وارد خیابان ۳۰ تیر می‌شوید با خیابانی سنگ فرش شده مواجه خواهید شد. خیابانی که جدا از ابنیه تاریخی زیبای اطراف آن، به خاطر وجود سنگ فرش‌هایش شما را مجبور می‌کند خودروی‌تان را آرام‌تر برانید. اینگونه کمی بیشتر نسبت به نام این خیابان و تحولات تاریخی آن تأمل خواهید کرد.

۷۱ سال از قیام دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ می‌گذرد. رویدادی که در تاریخ استقلال خواهی و مبارزات ضد استبدادی و استعماری کشورمان به عنوان نقطه عطفی روی داده است و همچنان مورد کنکاش و تحلیل صاحب نظران مختلف قرار دارد.

ماجراهای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را باید در بازه زمانی دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت کشورمان بررسی کرد. آن زمان رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت یعنی دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی پرچمدار مبارزه‌های ضد استبدادی و استعماری برای رهایی و استقلال کشورمان بودند و نفت بهانه‌ای بود تا به واسطه آن بتوانیم از دست استعمار بریتانیا رها شویم.

در پی ملی شدن صنعت نفت کشورمان در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ تلاش‌های رهبران نهضت ملی صنعت نفت برای اجرای این قانون بسیار مهم و کسب استقلال واقعی در برابر انگلستان ادامه داشت و در مقابل شاهد به میدان آمدن استعمار بریتانیا با همه توان و قدرت و نفوذ خود برای مقابله با این خیزش، بودیم.

دربار شاه و نیروهای وابسته به آن همه توان خود را برای مهار و کنار گذاشتن رهبران نهضت ملی به کار می‌گرفتند. در این میان و در تیر ماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق به دلیل وجود مشکلات پیش رو خواستار اعطای اختیاراتی از سوی شاه شد. از جمله آن در اختیار گرفتن وزارت جنگ و یا همان وزارت دفاع بود، تا این گونه بتواند در مقابل دسیسه‌های داخلی و خارجی مقاومت کند و نهضت به پیش برود. موضوعی که از سوی شاه مورد پذیرش واقع نشد و به همین خاطر دکتر محمد مصدق استعفای خود را اعلام کرد.

پس از استعفای دکتر مصدق که به گفته برخی کارشناسان و صاحب نظران بدون هماهنگی با آیت الله کاشانی بود، اما آیت الله کاشانی برای حفظ مصالح کشور اقدام به حمایت تمام قد از دکتر مصدق و نخست وزیری مجدد او کرد.

در واقع با صادر شدن اطلاعیه‌های آیت الله کاشانی مردم به خیابان‌ها ریختند و چالشی بزرگ برای دربار و دولت انگلستان به وجود آوردند.

شدت حضور مردم و کفن پوشان در خیابان به حدی بود که عملاً از بعد از ظهرآن روز در تهران و نیز برخی شهرهای مهم کشور نیروهای نظامی و انتظامی ابتکار عمل را از دست داده بودند و اگر اطلاعیه‌های رهبران نهضت نبود می‌توانست خونریزی بسیاری به وجود آید، چرا که مردم به دنبال حمله به مراکز نظامی و انتظامی آن روز بودند.

آنچه که روی داد منجر به عقب نشینی دربار از مقاومت در مقابل خواست رهبران نهضت ملی شدن و مردم شد، به گونه‌ای که دکتر مصدق مجدداً به نخست وزیری بازگشت و قوام السلطنه که در آن زمان برای مدت کوتاهی به جای دکتر مصدق نخست وزیر شده و به دنبال سرکوب نهضت ملی نفت رهبران و مردم بود، از کار برکنار شد.

در واقع قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و پیروزی که مردم در آن روز به دست آوردند، نتیجه اتحاد و تبعیت از رهبران آزادی و استقلال کشور بود. امری که بدون حفظ وفاق و اتحاد امکان‌پذیر نبود.

باید توجه داشت آنچه که از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که منجر به شکل‌گیری کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق و شکست نهضت ملی و نیز روی کار آمدن یک استبداد وابسته ۲۵ ساله در کشورمان شد. جنگ نرمی بود که قدرت‌هایی مانند انگلستان و آمریکا به کمک سرویس‌های جاسوسی و عوامل نفوذی خود در داخل کشور و برخی رسانه‌ها شکل گرفت. آنها با ایجاد تفرقه و شکاف و خلق فضای دو قطبی در میان مردم و رهبران نهضت، یاس و ناامیدی و دوری از هرگونه افق و چشم انداز پیروزی را طراحی و اجرا کردند.

می‌توان به جرأت ادعا کرد آنچه که انگلیس و آمریکا در فاصله حدود ۱۳ ماه بعد از قیام ۳۰ تیر در کشورمان به اجرا درآوردند و موفق شدند، همان جنگ ترکیبی و جنگ نرمی است که همچنان می‌خواهند در کشور و در دوره ما پیاده کنند، تا بتوانند سرنوشت ملت ایران را در اختیار بگیرند. موضوعی که مشابه آن را در پاییز ۱۴۰۱ در کشورمان پیاده کردند، هرچند به موفقیت نرسیدند اما همچنان در کمین نشسته اند.

در واقع پیروزی در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ یک الگوی موفق و نقطه عطف و امیدبخش برای همه مردم و کسانیست که دل در گرو استقلال و آزادی و سربلندی ایران دارند، اما بدون ریشه‌یابی و آسیب شناسی وقایعی که تا ۲۸ مرداد در ایران اتفاق افتاد، نمی‌توانیم نقشه راه مناسبی برای سعادت و سربلندی این سرزمین و مردمش طراحی کنیم و در مقابل هجمه دشمنان مصون بمانیم.

حفظ اتحاد یکپارچگی میان مردم و عدم توجه به مسائلی که موجب ایجاد دو و یا چند قطبی میان آنها می‌شود نیازمند تبعیت مردم از رهبری انقلاب و نیاز به از خود گذشتگی و فداکاری میان بزرگان سیاسی کشور دارد تا هرگونه زمینه برای گسترش سایه شوم شکست و بازگشت استعمار به کشور فراهم نشود.

تاریخ آینه عبرت و چراغ راه آینده ماست و چه بسا اگر در اطراف رهبران نهضت یعنی آیت الله کاشانی و دکتر مصدق عده‌ای، ساز تفرقه و عدم اتحاد و خطای محاسبه را کوک نمی‌کردند، رهبران نهضت دچار اختلاف نمی‌شدند و چه بسا سرنوشت کشورمان در ۲۵ سال بعد کودتا به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

این درس عبرتی است برای امروز ما و در شرایطی که کشور با چالش‌های متعددی مواجه است. اتفاقات پاییز سال گذشته و جنگ ترکیبی دشمنان با ایران نمونه‌ای واضح از آن است دشمنی‌ها همان است و راه مقابله همان.

در عین حال علی رغم وقوع قطعی کودتا و اعتراف آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی بر آن و نیز افشای اسناد این عملیات نظامی توسط آمریکا و انگلستان، متأسفانه شاهد هستیم برخی از روی عمد و یا از روی ناآگاهی، ۲۸ مرداد را کودتا نمی‌دانند! باید از این کاسه‌های داغ‌تر از آش پرسید با وجود اعتراف خود آمریکایی‌ها و اسناد افشا شده سازمان سیا جز کودتا چه نامی بر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌توان گذاشت؟

پیروزی ۳۰ تیر مرهون آیت الله کاشانی و مردم بود

موسی حقانی رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در گفتگو با خبرنگار مهر، در خصوص سالگرد ۳۰ تیر و ماجراهای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، گفت: ماجرای قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به موضوع استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری باز می‌گردد که مورد موافقت شاه قرار نگرفت و دولت قوام السلطنه روی کار آمد.

وی افزود: این امر زمینه‌ها و ریشه‌هایی دارد زیرا در اواخر ۱۳۳۰ دوره مجلس شانزدهم به پایان رسید؛ در ادامه و در ارتباط با مجلس هفدهم یک سری تنش‌هایی در جامعه آن زمان داریم که باعث می‌شود انتخابات نیمه تمام بماند. دکتر مصدق اعتراض اصلیش این بود که در انتخابات تقلب شده است و برخی با اعمال نفوذ دربار و بیگانگان توانستند وارد مجلس شوند. در نهایت در اردیبهشت ۱۳۳۱ با افتتاح مجلس هفدهم روبرو هستیم که البته مصدق به عنوان اعتراض در جلسه افتتاحیه، شرکت نکرد.

این کارشناس تاریخ‌پژوه ادامه داد: همزمان اختلاف ما با انگلیسی‌ها ادامه دارد و آمریکایی‌ها به عنوان میانجی در این موضوع ورود می‌کنند اما در ماجرای نفت نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. در نتیجه کار به دادگاه لاهه کشیده می‌شود اما همچنان دولت ایران نمی‌تواند نفت بفروشد. از سویی دولت شرایط مالی خوبی ندارد و این در حالی است که در مجلس هفدهم، طرفداران دکتر مصدق اکثریت را در اختیار نداشتند. در مجلس سنا نیز افراد زیادی هستند که با ادامه نخست وزیری دکتر مصدق موافق نبودند. از سویی دکتر مصدق به دادگاه لاهه می‌رود و در آنجا کار با پیروزی ایران به پایان می‌رسد. زمانی که دکتر مصدق به ایران می‌آید، دادگاه رأی را اعلام می‌کند بر این مبنا که دادگاه صلاحیت بررسی پرونده اختلاف میان ایران و انگلستان را در خصوص نفت ندارد. ضمن آنکه دکتر مصدق در بازگشت از لاهه با استقبال گسترده‌ای مردم مواجه می‌شود.

حقانی در ادامه و با اشاره به مجلس هفدهم، اظهار داشت: در مجلس هفدهم سید حسن امامی که مخالف دکتر مصدق و از وابستگان دربار بود، به عنوان رئیس مجلس انتخاب می‌شود. بر اساس قانون چنانچه مجلس جدیدی افتتاح می‌شد نخست وزیر وقت باید استعفا کند و پس از آن مجدداً رأی لازم را از مجلس اخذ کند. هر چند در مجلس هفدهم دکتر مصدق با همان ترکیب هم رأی لازم را داشت اما در مجلس سنا رأی کافی را نداشت. به همین خاطر دکتر مصدق با شاه ملاقات کرد و دو تقاضا داشت اول آنکه وزارت جنگ به دکتر مصدق سپرده شود تا بتواند با برخی از توطئه‌ها مقابله کند و دوم آنکه اختیارات ۶ ماهه از مجلس می‌خواست.

این کارشناس و پژوهش گر تاریخی، بیان داشت: شاه با این دو توافق موافقت نکرد. دکتر مصدق هم بدون مشورت با همفکران خود مانند آیت الله کاشانی استعفا داد. در روز ۱۹ تیر ماه ۱۳۳۱ آیت الله کاشانی اعلامیه شدیداللحنی علیه مجلس سنا و در حمایت از دکتر مصدق صادر کرد و از اصناف و بازرگانان و پیشه‌وران درخواست کرد، اعتصاب کنند و با توطئه مجلس سنا که هم انگلیسی‌ها و دربار پشت آن بودند، مخالفت کنند.

مصدق بدون هماهنگی با کاشانی استعفا داد

موسی حقانی با اشاره به لزوم مشورت مصدق با کاشانی، گفت: اگر کسی چنین پشتیبانی دارد لازم است که قبل از استعفا با او یک هماهنگی انجام دهد ولی دکتر مصدق بدون هماهنگی با آیت الله کاشانی استعفا داد و بعداً هم خود او پشیمان شد. از سویی این کار دکتر مصدق می‌توانست رأی دادگاه لاهه را هم تحت الشعاع قرار دهد در نتیجه موقعیت خطرناکی بود که خوشبختانه برطرف شد.

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر با اشاره به دولت قوام، تصریح کرد: مجلس و شاه بعد از استعفای دکتر مصدق تمایل داشتند که قوام السلطنه بر روی کار بیاید. هرچند شاه به لحاظ شخصی با قوام مشکل داشت اما فکر می‌کرد که تنها کسی که می‌تواند با دکتر مصدق حریف شود، قوام است. قوام السلطنه هم که نخست وزیر شد، از همان ابتدا شمشیر را از رو برای مردم و طرفداران نهضت صنعت نفت بست. وی در ۲۷ تیر ماه اطلاعیه‌ای با این عنوان صادر کرد که «کشتیبان را سیاستی دگر آمد.» قوام اعلام کرد که محاکم انقلابی تشکیل می‌دهد که این موضوع خیلی رویکرد خشنی با مردمی بود که در حال احقاق حقوق کشور بودند. قوام مردم را تبهکار نامید و گفت روزانه صدها تبهکار را بر اساس حکم خشک قانون تیره روزی می‌نمایم و چنین عباراتی را به کار برد.

وی با اشاره به حمایت‌های بیگانگان از قوام افزود: در واقع قوام با پشتیبانی آمریکا و انگلیس آمده بود تا کار نهضت نفت را یکسره کند. چون نهضت نفت هم نهضتی ضد استعماری بود و درست است که بهانه آن نفت و ملی شدن آن بود، اما اساساً به دنبال آن بود تا سلطه بیگانگان را از بالای سر ایران بردارد.

حقانی با اشاره به سوابق فراماسونری قوام تاکید کرد: قوام با توجه به سابقه وابستگی‌اش به تشکل فراماسونری با انگلیسی‌ها آمده بود که کار را تمام کند. مصدق هم که به خانه خود رفته بود و کسی که صحنه گردان بود و علیه قوام اطلاعیه صادر کرده و مردم را به خیابان دعوت می‌کرد، مرحوم آیت الله کاشانی است.

وی ادامه داد: تقریباً از ۲۸ تیر ماه ۱۳۳۱ خیابان‌های تهران و ایران شرایط عادی نداشت و تظاهرات‌ها با دعوت آیت الله کاشانی صورت می‌گیرد که در این خصوص قوام درخواست اختیارات ویژه می‌کند تا مجلسین را منحل کند و بتواند آن سرکوب مورد نظر خود را علیه مردم اجرا کند. در نتیجه آیت الله کاشانی پیامی به شاه می‌دهد مبنی بر آنکه اگر دکتر مصدق به نخست وزیری باز نگردد، کفن پوشیده و مردم را به سوی کاخ شاه هدایت می‌کند. در ۳۰ تیر عملاً این اتفاق می‌افتد و از ۷ صبح روز ۳۰ تیر درگیری‌ها در تهران شروع می‌شود و خیابان‌های مهم شهر در اطراف دانشگاه تهران و همینطور خیابان فردوسی صحنه درگیری می‌شود. تعداد قابل توجهی از مردم زخمی شده و تعدادی نیز به شهادت می‌رسند و دامنه اعتراضات به شهرستان‌ها نیز کشیده می‌شود. در اهواز هم تعداد شهدا قابل توجه است.

این تاریخ شناس اذعان داشت: پس از این حوادث تعدادی از نمایندگان نزد شاه می‌روند و به او می‌گویند که رژیم در حال سقوط است. در نتیجه شاه تسلیم می‌شود و با بازگشت دکتر مصدق موافقت می‌کند. قوام کنار می‌رود و مجلس برای نخست وزیری دکتر مصدق اعلام آمادگی می‌کند. در واقع پیروز ماجراهای ۳۰ تیر مرحوم آیت الله کاشانی و مردم هستند.

باید با انگلیس انقلابی برخورد می‌شد

موسی حقانی با تحلیل حوادث بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ گفت: متأسفانه که از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ غفلتی صورت می‌گیرد که اگر به آن توجه نشود نمی‌توانیم مسائل را به خوبی تحلیل کنیم. در واقع دکتر مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ استعفا می‌دهد یعنی عملاً به بن‌بست رسیده بود و به دنبال آن بود که یک طوری کنار برود و با تقاضای مردم و حمایت آیت الله کاشانی به نخست وزیر بازگردد و اختیارات مورد نظرش هم به او داده شد، اما مسئله آن بود که دشمنان در کشور سنگ‌اندازی می‌کردند و شما با یک کشور استعمارگری مواجه بودید که کشورهای بسیاری را تحت سلطه خودش داشت، لذا شاید باید با انگلیس و عوامل آن انقلابی‌تر برخورد می‌شد.

خواست آیت الله کاشانی مقابله با روش‌های غیر معمول با انگلستان بود

وی افزود: خواست آیت الله کاشانی این بود که ما با روش‌های معمول نمی‌توانیم با پدیده استعمار و نفتی که قلب استعمار را به تپش وا می‌دارد، برخورد کنیم، اما مصدق در چهارچوب همان مبارزات پارلمانی و سیاست‌های گام به گام و استفاده از اختلاف میان آمریکا و انگلستان، تلاش می‌کرد ماجرا را در حوزه بین المللی و داخلی حل کند که این هم اشتباهی بود که باعث شد، امور در ایران با یک وقفه‌ای مواجه شود.

حقانی با اشاره به تغییر رفتار دکتر مصدق با آیت الله کاشانی اظهار داشت: تقریباً ۷ الی ۸ روز بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ رفتار دکتر مصدق با مرحوم آیت الله کاشانی عوض شد. وی در محافلی شروع به انتقاد از آیت الله کاشانی کرد. برخی از اعضای دولت دکتر مصدق هم این ماجرا را تشدید می‌کردند. مصدق می‌گفت آیت الله کاشانی، در امور دخالت می‌کند و سفارش این و آن را می‌کند. کاشانی هم می‌گفت که من یک روحانی هستم و در خانه‌ام به روی مردم باز است، مردم می‌آیند و تقاضاهایی می‌کنند من آنها را می‌نویسم و به شما منتقل می‌کنم؛ شما آنها را بررسی کنید اگر قابل اجرا بود آنها را تحقق ببخشید و اگر نه بفرمائید که هنوز وقت آن نرسیده است یا امکان اجرای آنها نیست اما در کل معلوم بود دستی در حال ایجاد اختلاف است.

شروع تفرقه بعد از پیروزی ۳۰ تیر

این کارشناس تاریخ شناس اذعان داشت: باید ماجراهای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد سال بعد را دقیقاً مرور کنیم چون در این مقطع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پ یروزی از آن مردم است که به خیابان آمدند. حتی بعد از ظهر آن روز مأموران انتظامی شهرهای ایران را خالی کردند و مردم قدرت را به دست گرفته بودند. اگر آیت الله کاشانی نبود و او و دکتر مصدق اطلاعیه صادر نمی‌کردند و از مردم نمی‌خواستند که به مراکز انتظامی و نظامی حمله نکنند، معلوم نبود چه اتفاقی می‌افتاد. حال شما این پیروزی را دارید که شاه را شکست داده و کمر عامل انگلستان را در ایران شکسته شده است، اما در حالی که باید پس از این پیروزی با اتحاد و قدرت بیشتر این راه را ادامه دهید، شاهد تفرقه در نهضت می‌شوید.

وی با اشاره به حضور جدی سرویس‌های جاسوسی انگلیس در ایران، بیان داشت: جاسوسان در مجلس و حتی دولت دکتر مصدق حضور داشتند و حتی برخی از گزارشات جلسات خصوصی دولت در اختیار انگلستان و آمریکا قرار می‌گرفت. این یک مشکل امنیتی بود که دست دولت ایران را رو می‌کرد در نتیجه آن شور و امیدی که در میان مردم به وجود آمده بود، تبدیل به ناامیدی شد.

حقانی ادامه داد: تقریباً بعد از واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ جامعه دو قطبی شد. اگر قبلاً دربار و انگلستان مقابل مردم ایران بودند اما بعد از آن متأسفانه در میان صفوف مردم ایران یک دو قطبی ایجاد شد. طرفداران دکتر مصدق و طرفداران آیت الله کاشانی و نیز عوامل حزب توده و برخی تشکل‌های دیگر هم وجود داشتند، لذا اتفاقاتی شکل گرفت که منجر به تفرقه میان رهبران نهضت و نیز مردم در سطوح پایین شد.

وی با اشاره به زمینه‌سازی انگلیس و آمریکا از حدود یک سال قبل از کودتا، تاکید کرد: عملیاتی که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بعد از ۳۰ تیر انجام دادند به مراتب بزرگ‌تر از خود اجرای کودتا در ۲۸ مرداد است. در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران کودتا صورت گرفت. از ۲۵ مرداد آن سال این عملیات شروع شد که ابتدا با شکست مواجه شد اما دشمنان عملیات بعدی را با شکست طرح اول، اجرا کردند و با کمک نیروهای انتظامی و نظامی که تحت نفوذ داشتند آمدند و دولت را ساقط کردند.

۲۸ مرداد اگر کودتا نبود پس چه بود؟

این کارشناس مسائل تاریخی با اشاره به کودتا بودن ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تاکید کرد: هر چند امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها آنقدر وقیح هستند که عذرخواهی را بر نمی‌تابند اما خود آمریکایی‌ها خود یکی دو بار توسط وزاری خارجشان به کودتای ۲۸ مرداد اعتراف کردند. می اوان گفت ما با یک پدیده بزرگ‌تر از صرفاً یک کودتای نظامی مواجه هستیم. آنها چیزی را در بعد از ۳۰ تیر کاشتند که در ۲۸ مرداد با یک حرکت نظامی نه چندان قوی و پیچیده برداشت کردند و توانستند عمر دولت مصدق و نهضت ملی شدن نفت را خاتمه دهند. آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها خود اعتراف دارند که با میدان دادن به اراذل و اوباش و نظامیانی مانند تیمور بختیار که از کرمانشاه لشگر زرهی را به سمت تهران حرکت داد، کودتا کردند لذا اگر این کودتا نیست چه نام دیگری را بر روی این اتفاق می‌توان گذاشت؟

مصدق دولت دوم خود را مدیون آیت الله کاشانی است

مسعود رضایی پژوهشگر و کارشناس تاریخی در گفتگو با خبرنگار مهر و در خصوص ماجراهای قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ گفت: بعد از آنکه مجلس شانزدهم عمرش به پایان رسید. مجلس هفدهم شروع به کار کرد و اختلافات میان دکتر مصدق آیت الله کاشانی هم رو به افزایش گذاشت. تا مقطعی که دکتر مصدق خواستار تنفیذ اختیارات وزارت جنگ به خودش شد.

وی افزود: مصدق معتقد بود توطئه‌هایی ممکن است بر علیه او صورت بگیرد ولی شاه با خواست مصدق مخالفت کرد. لذا در اواخر تیر ماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق استعفا داد.

رضایی ادامه داد: مصدق به املاک شخصی خود در احمدآباد که نزدیک تهران بود، رفت ولی با رهبری آیت الله کاشانی و قیام ملی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ صورت گرفت، شاه ناچار شد مجدداً حکم نخست وزیری دکتر مصدق را امضا کند و با شرایط او برای در اختیار گرفتن وزارت جنگ موافقت کرد. می‌توان گفت دکتر مصدق دوره دوم نخست وزیر خود را مرهون آیت الله کاشانی بود زیرا آیت الله کاشانی اعلام کرده بود که اگر حکم نخست وزیری قوام لغو نشود و دکتر مصدق به نخست وزیری بازنگردد، مردم کفن پوش را به سمت دربار خواهد برد.

این کارشناس تاریخ اظهار داشت: قوام با استعفای مصدق و در ابتدای نخست وزیری خود با تأیید شاه اقدام به سرکوب قیام مردمی کرد. عده‌ای از مردم در روزهای منتهی به ۳۰ تیر به شهادت رسیدند. وسعت و گستردگی قیام به حدی بود که قوام و شاه متوجه شدند که با این سرکوب‌ها نمی‌توانند حرکت مردم را متوقف کنند.

وی ادامه داد: بعد نخست وزیر مجدد دکتر مصدق نوعی احساس بی‌نیازی نسبت به آیت الله کاشانی در او شکل گرفت. شاید به خاطر همین تصور بود که بازگشت خود به نخست وزیری را صرفاً به خاطر محبوبیت شخصی خودش در میان مردم می‌دانست.

رضایی با اشاره به برخی از افراد که موجب جدایی میان مصدق و کاشانی شدند، تصریح کرد: مسائل مختلفی رخ داد و تعداد اختلافات به وجود آمده افزایش یافت. ضمناً باید به این نکته اشاره شود که متأسفانه در اطراف هر دو شخصیت یعنی اطراف آیت الله کاشانی و مصدق افرادی بودند که به این اختلافات دامن می‌زدند و متأسفانه از طرف آنها نیز طرد نمی‌شدند و بعداً مشخص شد که این افراد دچار سو نیت هم بودند. این افراد با اقدامات تفرقه انگیز خود بر دامن آتش اختلافات افروختند. انگلیس و آمریکا نیز با تمام قدرت بر کوره آتش این اختلافات با تمام ابزارها و روش‌ها می‌د میدند.

وی در خصوص صحبت‌هایی که ادعا کردند واقعه ۲۸ مرداد کودتا نیست، تأکید کرد: باید گفت خود کودتاگران اعتراف کردند که ما در ۲۸ مرداد در ایران دخالت کردیم و چه کسی است که بتواند دخالت‌های آشکار انگلیس و آمریکا را در برنامه‌ریزی برای سرنگونی دولت دکتر مصدق انکار کند؟ اسناد و مدارک در این مسئله آشکار و منتشر شده است. در واقع کودتا چیست جز آنکه اقدام نظامی غیرقانونی برای سرنگونی یک دولت قانونی صورت بگیرد.

وی ادامه داد: با توجه به اسنادی که وجود دارد، انگلیس و آمریکا با تمام قوا پشت سر این ماجرا بوده نیروهای خود را به ایران فرستادند، از جمله ژنرال «شوارتسکوف» امریکایی و «کیم روزولت» آمریکایی را و سفارت آمریکانیز در این ماجرا مرکز فرماندهی داخلی کودتا بود. آنها در قبرس یک مرکز فرماندهی مشترکی با انگلستان داشتند لذا اگر کسانی حرف‌های دیگری می‌زنند چشمان خود را برای واقعیت‌ها کاملاً بسته‌اند و می‌خواهند تاریخ ایران را تحریف کنند.