خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: بسیاری بر این باورند که اگر سیاستهای آمریکا و ناتو برای جذب پیاپی کشورهای اروپایی در این پیمان نبود، بحران موجود میان کشورهای روسیه و اوکراین به این جا نمیرسید. سرانجام، نوبت اوکراین شد و لحظهای که پیمان ناتو از بیش از ۳۰ سال پیش برای آن لحظهشماری میکرد، فرا رسید. بدین ترتیب، ناتو به شکل عملی به مرزهای روسیه میرسید. این موضوع در این برهه سرنوشتساز باعث شروع جنگ بین روسیه و اوکراین شد.
طی سالهای گذشته آمریکا و کشورهای عضو ناتو تلاش کردند که دولتی متخاصم با روسیه در اوکراین بر سر کار بیاید. در نتیجه، همکاریهای خود با اوکراین را در زمینههای گوناگون سیاسی و نظامی تقویت کردند.
در همین راستا، خبرنگار مهر، گفتگویی با «الکساندر زاسبکین»، سفیر پیشین روسیه در لبنان انجام داده است که متن آن در ادامه میآید:
بحران اوکراین به نقطه حساسی رسیده و ناتو که میتوان آن را یک سازمان آمریکایی دانست، در حال افزایش تنش سیاسی و ایجاد التهاب در میدان نبرد است. چرا غرب، حلوفصل موضوع را نمیپذیرد؟
در شرایط کنونی، غرب، حلوفصل سیاسی صلحآمیز جنگ اوکراین را نمیپذیرد؛ زیرا غرب تمایل دارد با هدف استهلاک روسیه و ایجاد مشکلات داخلی جهت تجزیه احتمالی آن، جنگ اوکراین ادامه پیدا کند. این رویکرد، بنیان راهبرد غرب است و از این رو تمامی ابزارها را جهت تحقق اهداف خود به کار میبندد و قصد دارد از نفوذ ممکن خود در این راستا بهره بگیرد. به ویژه آنکه اوکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک کشور متخاصم با روسیه شکل گرفته است.
آیا میتوان گفت که روابط میان روسیه و غرب به رهبری واشنگتن، به مرحله قطع روابط رسیده است؟ آیا نزاع میان روسیه و غرب با وجود نبود تضاد ایدئولوژیکی همانند دوره اتحاد جماهیر شوروی به نزاعی برای بقا، مبدل شده است؟
گمان میکنم که اوضاع کنونی، به اوضاع موجود در برهه «جنگ کبیر میهنی» و ایستادگی اتحاد جماهیر شوروی در برابر ائتلاف متشکل از آلمان نازی و همپیمانان اروپایی آن، شباهت دارد. اکنون نیز تقریباً اوضاعی شبیه به همان اوضاع در اوکراین به وقوع پیوسته است. شدت وضع کنونی از شدت موجود در برهه جنگ سرد میان پیمان ورشو و پیمان ناتو در دوره اتحاد جماهیر شوروی نیز بیشتر است.
در حال حاضر ما نه تنها شاهد حمله نظامی بلکه نظارهگر هجوم همهجانبه و ایدئولوژیک غرب در خصوص سیطره رویکرد «هضم روسیه» در سیاست کشورهای غربی، هستیم. علاوه بر این در برهه کنونی، روسیه، ارزشهای غربی را نمیپذیرد و بر این باور است که در کشورهای غربی، دموکراسی وجود ندارد. در عین حال، ما در روسیه به ارزشهای سنتی خود پایبندیم و در حال رهایی از آنچه جامعه مصرفکننده خوانده میشد و در دهه ۹۰ به ما تحمیل شده بود، هستیم. امروزه در جامعه روسیه، این حالوهوا در حال اصلاح است.
باید اذعان کرد که غرب، در حال حاضر از نظام حاکم بر اوکراین حمایت میکند؛ نظامی که در ۸ سال گذشته، ملت روس را در دونباس بمباران میکرد و اقداماتی را ضدزبان روسی انجام میداد. از این رو این نظام در روسیه، نظامی با انگیزههای نازی شمرده میشود. موضع غرب در برابر این نظام نشان میدهد که آنچه لیبرالیسم اروپایی خوانده میشود، در مسیر تأیید نازیسم گام برمیدارد.
دموکراسی، خود را به عنوان فلسفه پذیرش دیگری و مدیریت اختلافات و نزاعها از روشهای صلحآمیز معرفی میکند. حال، چگونه میتوان کشورهایی که با روسیه قدرتمند، چین که اقتصاد فعال و توسعهیافتهای دارد و ایران که ایدئولوژی متفاوتی دارد و تلاشش استقلال و عدم تبعیت از دیگر کشورها است، قادر به همزیستی نیستند و در عین حال خود را دموکراتیک مینامند، درک کرد؟ چرا غرب، ارزشهای دموکراتیک خود را در روابط بینالمللی پیاده نمیکند؟
روشن است که غرب شعار دموکراسی را برای فتنهانگیزی و دیکته بر کشورهایی که سیطره غرب را نمیپذیرند، به کار میگیرد. به این ترتیب به آسانی تمام، دموکراسی به ابزار غرب جهت تحمیل سیطره بر دیگران تبدیل شده و هرکشوری که خواستههای غرب را نپذیرد، در فهرست حکومتهای دیکتاتور قرار میگیرد.
از این رو، باید تلاشهای خود ضد این موضوع را یکپارچه کنیم. شعارهای بسیار خوبی مبنی بر جهان چند قطبی، احترام به ویژگیهای تمدنی و فرهنگی، اقتصاد آزاد و احترام به حق حاکمیت کشورها، رواج یافته است. اینها اصولی هستند که بیشتر کشورهای جهان میتوانند جهت رهایی از سیطره غرب، حول آن اتفاق نظر داشته باشند. این موضوع، عنوان برهه کنونی است که در آن به سر میبریم.
چرا روسیه نسبت به توقف پیمان صادرات غلات از بنادر اوکراین اقدام کرد؟ آیا این اقدام در پاسخ به افزایش تنشها از سوی غرب و بمباران پل کریمه صورت گرفت یا دلایل دیگری دارد؟ آیا این اقدام روسیه باعث بحران غذایی که چندین کشور از جمله کشورهای فقیر دوست روسیه را تهدید میکند، نخواهد شد؟
تصمیم خروج از پیمان غلات، در پاسخ به طرفهای دیگری صورت گرفت که به تعهدات خود پایبند نیستند؛ زیرا پیمان غلات، تنها به معنای تعهد طرف روسی نیست، بلکه به موجب این پیمان کشورهای غربی نیز تعهداتی دارند که باید بدان پایبند باشند. هر آنچه که در پیمان غلات به امور لجستیک و تسهیلات مورد نیاز شرکتهای روسی مربوط بوده اجرا نشده و همواره این روسیه بوده که بر اساس حسن نیت خود و بدون هرگونه منفعتی برای خود، تعهدات خویش را به اجرا گذاشته است.
اکنون اما، واقعیتها فرق کرده است. روسیه دیگر نمیتواند در مرحله آتی، این موضوع را تحمل کند، به ویژه آنکه بر اساس اطلاعات واصله، مقصد صادرات غلات، کشورهای فقیر نبودهاند، بلکه غلات به کشورهای اروپایی و دیگر مقصدها صادر شدهاند. این در حالی است که بر اساس بیانیههای سازمان ملل، هدف از این پیمان، کمک به کشورهای فقیر بوده است؛ هدفی که به دلیل مواضع اوکراین و کشورهای غربی محقق نشده است.
همچنین باید اذعان کرد که بحران غذا ریشه در سیاستهای غرب در دوره بیماری کرونا دارد. در آن دوره، کشورهای غربی مقادیر بسیاری از غلات را خریداری میکردند و این امر به افزایش قیمت مواد غذایی انجامید. روسیه به پیمان غلات پایبند بوده و اگر طرفهای دیگر منافع روسیه را تأمین کنند به این پیمان بازخواهد گشت.
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، تهدید کرده که به اقدام تروریستی بمباران پل کریمه پاسخ خواهد داد. منابع روسی بر این نکته تأکید داشتهاند که مسئولیت بمباران پل کریمه تنها بر عهده اوکراین نیست، چراکه این اقدام با پشتیبانی صریح قدرتهای اروپایی و آمریکا به وقوع پیوسته است. آیا از این موضوع میتوان استنباط کرد که پاسخ روسیه، فراتر از محدوده اوکراین خواهد بود؟ آیا در خصوص گسترش میدان نبرد به این دلیل یا به دلایل دیگر، نگرانی وجود دارد؟
این موضوع درست است که احتمال گسترش درگیریها به دلیل مواضع غرب، همواره وجود داشته است. غرب سلاحهای پیشرفته بیشتری را به اوکراین میفرستد و این اقدام به افزایش تنش و تداوم جنگ میانجامد. موضوع دیگر این است که روسیه میتواند با تمامی این سلاحها مقابله کند و به پیروزی خود باور دارد. لازم به ذکر است که ما باور داریم که این درگیری نباید از خطوط قرمز بنیادین، عبور کند. به عبارت دیگر نباید درگیری مستقیم میان روسیه و ناتو به وقوع بپیوندد، زیرا این موضوع به صورت خودکار، به کارگیری سلاح هستهای و جنگ هستهای را در پی خواهد داشت؛ موضوعی که دور از ذهن و غیر ممکن است.
شاهدیم که غرب هر از چندگاهی، با مطرحکردن موضوع سلاح هستهای، تلاش میکند مسئولیت بهکارگیری این سلاح را بر دوش روسیه بیاندازد؛ اما این اقدام کاملاً اشتباه است، زیرا روسیه نیتی برای استفاده از این سلاح ندارد؛ البته باید اذعان کرد که غرب نمیتواند روسیه را برای جهان، ضعیف نمایش بدهد. سلاح هستهای ارزشی ندارد و این روش، در بازی جهان، روشی نادرست است. ما باید در بهکارگیری سلاح هستهای محتاط باشیم و استفاده از آن باید خیلی بعید باشد. در عین حال همگان باید بدانند که سلاح هستهای وجود دارد و کار میتواند به استفاده از سلاح هستهای بکشد. مهم این است که در نهایت، جنگ جاری پایان یابد.
کسانی در اروپا جرئت گلایه از فشارهای ناشی از جنگ را پیدا کردهاند و حتی در آمریکا هم صدای اعتراضها بالا رفته است. پیامدهای جنگ برای کشورهای غربی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا مسکو روی پاپسکشیدن کشورهای غربی حساب باز کرده است؟ آیا انتظار دارید که غرب از رویارویی با تبعات جنگ اوکراین بازبماند؟
طبیعتاً جنگ اوکراین بر تمامی طرفهای ذیربط به ویژه کشورهای اروپایی اثر منفی میگذارد. این کشورها در گذشته از روابط اقتصادی با روسیه به ویژه در زمینه انرژی بهره فراوانی بردهاند و امروزه این همکاریها تقریباً قطع شدهاند.
حاکمان اروپا، سیاست پیروی از آمریکا را دنبال میکنند؛ سیاستی که در جهت منافع حکومتها و ملتهای آنان نیست. ما تحولات را زیر نظر داریم، اما روی تغییرات در اروپا حساب باز نمیکنیم. اروپا توجهی به منافع روسیه ندارد. آیا در اروپا تغییراتی حاصل خواهد شد و ملتهای اروپایی به شدت در برابر سیاستهای حاکمان خود خواهند ایستاد؟ این، موضوعی است که ما از آن اطلاعی نداریم.
شاخصهای زیادی وجود دارند که نشانگر احساس برخی از مردم اروپا در خصوص ضرورت بازستانی حاکمیت کشورهایشان هستند؛ حاکمیتی که در راستای تأمین منافع آمریکا، از دست رفته است. ما نمیدانیم که چگونه ممکن است تحولاتی در این خصوص به وقوع بپیوندد، اما در هر صورت، روسیه بدون توجه به تحولات کشورهای اروپایی، روی توسعه اقتصادی و اجتماعی خود کار میکند.