خبرگزاری مهر، محمدحسین سیفاللهی فعال رسانهای یادداشتی در زمینه زندگی و عاقبت تعدادی از یاران سیدالشهدا که کمتر نام آنها را شنیدهایم در صفحه شخصی خود نوشته است:
مراهم گردن بگیر!
امسال برای محرم کتاب إبْصارُ العَین فی أنْصارِ الحُسین علیهالسلام نوشته مرحوم محمد سماوی را مطالعه میکنم. کتابی که اصحاب عاشورایی حضرت سید الشهدا را معرفی کرده و به بخشی از زندگی آنها پرداخته است.
راستش چه کاری است این همه مقتل سید الشهدا را خواندن هر چند که خواندن مقتل در ظهر عاشورا سفارش شده است اما اصحاب شناسی هم عالمی دارد. برای همین تصمیم گرفتم که امسال اصحاب شناس شوم.
برخی از اصحاب که در کربلا به شهادت رسیدند فاصله یک قدمی داشتند تا دوزخ و حتی مورد لعن قرار گرفتن! اما یکباره ورق برگشت و مورد سلام معصوم قرار گرفتند.
کاری به زهیر و پسرعمویش، وهب و ابو وهب و.... ندارم که از ابتدا در لشکر امام حسین بودند. روی حرف من با اینان است:
حارث ابن عمرو القیس کندی
نُعمان ابن عمرو الرّاسبی
حُلاس ابن عمرو ازدی راسبی
مسعود ابن حجاج
عبدالرحمن ابن مسعود ابن حجاج
عمر ابن صبیعة ابن قیس ابن ثعلبه ضبُعی تیمی
قاسم ابن بِشر ازدی
جُوین ابن مالک ابن قیس ابن ثَعلبه
عبدالله ابن بُشر خثعمی
سعد ابن حارث انصاری عجلانی
ابوالشّعثا کندی
حر ابن یزید ریاحی تمیمی
اینان با دستور عبید الله و بعضیهایشان همراه عمر سعد وارد کربلا شدند و حتی به سوی لشکر امام حسین هم هجوم برده و چه بسا چند تنی از اصحاب هم به شهادت رسانده باشند اما به یک باره عاطفه شأن به جوش میآید و رو به سمت سید الشهدا کرده و در رکابش شهید شدند.
راستش را بخواهید از ابتدای محرم تا الان فقط این را زمزمه میکنم که آقاجان من نه اندازه حبیب ابن مظاهرم نه اندازه مسلم و سعید و عابس و نافع ابن هلال اما بالاغیرتا مثل این افراد هم نیستم که مقابلت شمشیر بزنم و معاذالله به شما ناسزا بگویم و...
از وقتی یادم میآید دوستت داشتم. حالا روزگار مرا از شما دور انداخته، اما بیا و من را هم گردن بگیر و بگو این هم مالِ ما است.
بالاخره یک جایی به کارتان میآیم.
پ.ن: خون مرا بگیر به گردن، مرا بکش
تا زیر تیغ سجدهی اعلی کنم تو را