در هشتاد وهشتمين نشست كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،دكتر كريم مجتهدي استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران درباره كتاب " آشنايي ايرانيان با فلسفه هاي جديد " سخنراني كرد .

 
 

 تا زماني كه سنت خودمان را نشناسيم     نمي توانيم به نسبت ميان انديشه خودمان و انديشه غرب درست بيا نديشيم .


دكتر كريم مجتهدي استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران كه در دانشگاه سوربن  دكتراي خود را دريافت كرده است حدود سي و يك سال است كه به تدريس و پژوهش در حوزه فلسفه مي پردازد .  برخي از آثار وي عبارتند از :  چند بحث فلسفي كوتاه، نگاهي به فلسفه جديد غرب، فلسفه در قرون وسطي، درباره هگل و فلسفه او، فلسفه تاريخ، فلسفه و غرب، و آشنايي ايرانيان با فلسفه هاي جديد غرب  .

    مجتهدي در آغاز گفتار خود متذكرشد : من سخنران نيستم ،  معلم فلسفه هستم و به اين جلسات كه حالت خطابي دارد عادت ندارم .  مدرس فلسفه گاهي - حتي در كلاس درس - به ناچار حالت خطابي و تحكمي مي گيرد ، ولي در درجه اول خود را موظف مي داند كه چيزي را بياموزاند .

    وي افزود : در طول  صد و اندي سال كه با اند يشه غرب، در دوره جد يد ش، تماس پيدا كرده ايم دچار مرعوبيت شده ايم . گذ شته خود، و اعتماد به تفكر را از دست داده ايم .  بي فكري رفته رفته جنبه اي از فرهنگ ما شده است، هيچ دوره اي به اندازه پنجاه سال اخير اين بي فكري مشاهده نشده است .  با توجه به مقدمات فوق، من كه معلم فلسفه هستم،  فكر كردم  جستجو كنم كه  در طول اين سالها چه كساني به فلسفه جديد غرب توجه كرده  و به آن پرداخته اند .

    وي گفت :  برخي پرداختن به فلسفه را امري تفنني و غير ضروري مي دانند ، اينان معتقد ند كه پرداختن به مشكلات معيشتي، بهداشتي، و ... اهميت و ضرورت بيشتري دارد .  عده اي ديگر مي گويند كشوري مانند ايران كه خود داراي سنت هاي عميق فلسفي است و فلسفه هاي جديد غرب از آن متاثر شده اند ،  به چه دليل بايد به مطالعه آثار فيلسوفاني مانند دكارت ، اسپينوزا، لايب نيتس، كانت، و ...  بپردازد .  در اين مورد بايد گفت  كسي كه چنين فكر مي كند فلسفه و تفكر را شيء اي تصور كرده كه مي توان مالك آن شد ، درحالي كه فلسفه فعل فكر كردن است ، و شناخت فلسفه ، شناخت آگاهي است .  فلسفه سنتي ما و فلسفه قرون وسطي در غرب،  ميان عقل و وحي در نوسان است ، بعضي از فيلسوفان به عقل نزديك مي شوند ( توماس آكويناس) و برخي به وحي ( آگوستين) .  هيچ يك از اين افراد خود را فيلسوف نام ننهاده است .  در حالي كه متفكران در عصر جديد ( قرن 16و17) خود را فيلسوف ناميده اند .

     مجتهدي گفت :  شاخص تفكر عصر جديد را  دكارت مي دانم ، هرچند كه پيش از دكارت  بيكن  و افراد ديگري  نيز وجود دارند كه رگه هايي از تفكر جديد را مي توان در آثارشان ديد ، ولي اوصاف فكري عصر جديد به صورت فلسفي در آثار دكارت  وجود دارد .  نكته قابل توجه اين است كه در ايران ، اولين كساني كه به فلسفه هاي جديد در غرب پرداختند ، به دكارت توجه پيدا كردند .  اين امر تصادفي نيست بلكه بدون شك وجهي داشته است .

     وي افزود : اولين ايراني اي كه درباره روش دكارتي صحبت كرده  يك شخصيت خيالي و فرضي به نام  ازبك است .  اين فرد وجود حقيقي ندارد بلكه در كتاب  نامه هاي ايراني  ، اثر منتسكيو به عنوان فردي توصيف شده است كه در قرن 17 به اروپا رفته و از آن جا به دوستان خود در اصفهان نامه مي نويسد ودر آين نامه ها متذكر مي شود كه من در اين جا با روشهاي جديدي روبرو شدم كه مسائل و مشكلات را تحليل مي كند ( روش دكارتي ).  اما اولين فردي كه در حدود صد و سي سال پيش در دوره ناصرالدين شاه اثر  گفتار در روش درست راه بردن عقل  دكارت را به سفارش  گوبينو  ترجمه مي كند يك يهودي گمنام است . گوبينو متذكر مي شود كه دكارت نسبت به ديگر فيلسوفان براي ايرانيان غريب تر است ، اگر اين اثر ترجمه شود اثر ماندگاري بر جاي خواهد گذارد .  فرضيه گوبينو به دليل ترجمه بد و همچنين دور از ذهن و نامفهوم بودن براي ايرانيان هيچ وقت به واقعيت نپيوست .  نفر دوم افضل الملك كرماني است كه اين اثر دكارت را از تركي عثماني به فارسي ترجمه مي كند . اين ترجمه چاپ نشده است ، ولي قطعاتي از اين اثر در برخي از آثار  - از جمله كتاب خود من -  به چاپ رسيده اند . اين ترجمه نيز به دلايل مختلف مورد توجه قرار نگرفت و منشاء اثر واقع نشد. نفر سومي كه به ترجمه اين اثر دكارت پرداخت  محمد علي فروغي است .  وي در مقدمه چاپ اول اين كتاب ، دكارت را مظهر تفكر جديد در غرب مي داند .  وي براي اين كه اهميت فكر دكارت را نشان بدهد شروع به نوشتن  تاريخ فلسفه غرب از آغاز تا دوره دكارت ، و از دكارت تا دوره معاصر كرد .   از جمله كساني كه آشنايي با تفكر جديد غرب داشتند مي توان از ميزا ملكم خان و  آخوند زاده  نام برد . هر چند ميزا ملكم خان داراي اطلاعات عميق از انديشه غرب است ، ولي وي نسبت به ايران فردي خائن به شمار مي رود . در واقع مي توان وي را دزد با چراغ ناميد  . 

   فرد ديگري وجود دارد به نام  بديع الملك ميرزا  كه هفت پرسش را با آقا علي مدرس معروف به حكيم زنوزي مطرح مي كند .  مجموعه اين پرسش و پاسخ  در كتابي به نام  بدايع الحكم  به چاپ رسيده است . اين كتاب اولين كتاب در حوزه فلسفه تطبيقي به شمار مي رود . از جمله فيلسوفاني كه از آنان در كنار ابن سينا و ديگر فيلسوفان اسلامي ياد مي شود مي توان از  كانت ، فيخته ولايب نيتس ياد كرد . استنباط اوليه من از اين اثر اين بود كه  بديع الملك ميرزا با نام بردن از فيلسوفان غربي قصد اظهار فضل داشته است ، اما اين استنباط غلط بود ، زيرا مداركي پيدا شد ند كه نشان مي داد بديع الملك ميرزا با علوم جديد آشنا بوده است . در واقع وي با طرح اين پرسشها مي خواسته نظر حكماي سنتي ( آقاعلي مدرس) را درباره  تغيير و تحولات عصر جديد بداند .  اين پرسشها با حكيم ديگري نيز در ميان گذارده شده است .  اين حكيم يزدي نسبت به آقا علي مدرس  توجه بيشتري به اين پرسشها نشان مي دهد ، وي به دليل آشنايي با اين تغيير و تحولات  با بديع الملك ميرزا اظهار همدلي مي كند.   

 مجتهدي در پايان سخنراني خود متذكر شد كه من در اين كتاب به عمد  نتيجه گيري قطعي از گفتار خود نگرفته ام زيرا اين كار را نشانه تنبلي ذهن مي دانم .  فيلسوف سوال را حفظ مي كند و در هر بحثي مي كوشد كه عمق مساله را نشان بدهد . از اين حيث هيچ رشته اي مانند فلسفه آينده ساز نيست ، جايي كه فلسفه نيست ، علم هم وجود نخواهد داشت .  كتاب من در واقع مجموعه اي از پژوهش و تجليل از تفكر و فلسفه است .

  دكتر كريم مجتهدي در پايان اين جلسه به برخي  پرسشها پاسخ داد . وي در پاسخ به اين پرسش كه  با توجه به اين كه  محدوده پژوهش شما بيشتر به دوره قاجار اختصاص دارد ، نظر شما درباره تحولات به وجود آمده پس از تاسيس دانشگاه تهران  چيست ؟   گفت :  هر چند در اين دوران نيز كارهايي صورت گرفته است ولي به دليل غلبه كارهاي سياسي و حزب بازي ها ، چندان مورد توجه واقع نشدند .

  وي همچنين به پرسشي در اين باره  كه  بحث شما يك بحث توصيفي و تاريخي از آشنايي اوليه ايرانيان با فلسفه هاي جديد غرب بود ، درحالي كه اين مساله بايد به صوررت فلسفي مطرح شود ونسبت ميان اين انديشه ها با انديشه انديشمندان سنتي مورد بررسي قرار بگيرد چنين پاسخ گفت : اين امر مستلزم شناخت سنت است ، در حالي كه ما هنوز سنت خود را نمي شناسيم . تا زماني كه سنت خودمان را نشناسيم نمي توانيم به نسبت ميان انديشه خودمان و انديشه غرب درست بيا نديشيم .