کارشناسان در نشست تخصصی مهر ضمن تشریح علل قطع روابط ایران و مصر در ۴ دهه گذشته تأکید کردند که احیای روابط دو کشور متأثر از عوامل کلان‌تر و رفتار بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است.

خبرگزاری مهر، گروه بین‌الملل: در هفته‌های اخیر زمزمه‌هایی جدی درباره احیای روابط ایران و مصر و ارتقای سطح این روابط تا سطح سفیر در رسانه‌ها منتشر شده است؛ امری که با اظهارات اخیر «حسین امیرعبداللهیان» وزیرخارجه ایران جدی‌تر از قبل هم شده است. روابط تهران و قاهره از سال ۱۳۵۸ و در اعتراض به توافق صلح مصر با رژیم صهیونیستی و پناه دادن قاهره به شاه مخلوع ایران قطع شد. اکنون پس از چهار دهه قطع روابط دیپلماتیک ظاهراً اراده در سران دو کشور برای از سرگیری مناسبات بیش از هر زمانی جدی است.

به منظور بررسی علل و زمینه‌های قطع روابط ایران و مصر در ۴ دهه گذشته و چشم‌انداز عادی‌سازی روابط دو کشور، گروه بین‌الملل خبرگزاری مهر نشستی را با عنوان «دورنمای روابط ایران و مصر» و با حضور مصطفی کمال، پژوهشگر مرکز پژوهش‌های الاهرام در قاهره، جعفر قنادباشی، کارشناس ارشد مسائل آفریقا، محمد خواجویی، عضو پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه انجام داده است که مشروح آن در ادامه می‌آید.

آقای مصطفی کمال با ارتباط تصویری در این نشست شرکت کرد که مشروح سخنان او به صورت جداگانه در اینجا منتشر شده است.

یکی از سوالاتی که در زمینه روابط ایران و مصر مطرح است این است که چه اتفاقی افتاد که بعد از چهار دهه ما هنوز شاهد قطعی روابط ایران با مصر هستیم، با وجود اینکه مصر در جهان عرب نقش محوری دارد و هر چند مصر کنونی با مصر دهه شصت و پنجاه میلادی تفاوت دارد اما مصر همچنان مصر است و خودش را ام‌الدنیا می‌داند. چه شد که ما در چهار دهه گذشته نتوانستیم به مرحله از سرگیری روابط برسیم؟

قنادباشی: یک دسته عوامل مختلف دست به دست هم داده. یک سری عوامل کلان است، یک سری عوامل جزئی‌تر هست و بخشی از این مسئله نیز بر می‌گردد به اهمال‌ورزی‌هایی که در هر دو طرف شده است. شاید یک بخش آن هم مربوط به عدم شناخت ظرفیت‌ها و ماهیت طرف مقابل از هر دو طرف بوده. در سطح کلان سیاست‌های جهانی به هیچ وجه نمی‌پسندد که ایران و مصر به هم نزدیک شوند و این مربوط به امروز هم نیست. یعنی انگلیسی‌ها یک طرحی را گفته بودند و طراحی کرده بودند که مصری‌ها با ترکیه و با ایران هیچ‌گاه کنار هم قرار نگیرند. اگر این سه کشور کنار هم قرار بگیرند دیگر واقعاً جایی برای کسانی که از جنگ جهانی اول و دوم در منطقه هستند وجود نخواهند داشت. لذا انواع راه‌ها را پمپاژ کردند. یکی از راه‌های به اصطلاح قومیتی، اهمیت دادن به زبان‌ها مثل «پان ترکیسم»، «پان عربیسم» و «پان ایرانیسم» است. راه دیگر ایجاد بدبینی‌های مقطعی است که تلاش می‌کند در هر مقطعی، دولت‌هایی که می‌آیند یک سری اختلاف افکنی بکنند که این منوط می‌شود به رسانه‌هایشان و دیپلماسی پنهان. این مربوط به خارج از صحنه داخل دو کشور است.

رژیم صهیونیستی هم خیلی مسئله است. رژیم واقعاً زمانی که اتحادی در جهان اسلام ایجاد شود، نگران می‌شود. البته در خصوص ایران و مصر مسئله خیلی مهم‌تر است. چون مصری‌ها یک آمادگی جدی دارند برای مقابله با رژیم صهیونیستی و خودشان را هم برادر فلسطینی‌ها می‌دانند. غزه زمانی تحت قیمومت مصری‌ها بوده و ایران هم به طور جد می‌خواهد به برادران فلسطینی کمک بکند. این دو اگر به هم نزدیک بشوند با جمعیت، سابقه تاریخی و تمدنی و تأثیرگذاری که در منطقه دارند، می‌توانند کار کنند. طبیعتاً آنها هم کار می‌کنند. یعنی دیپلماسی پنهان و سری اسرائیل در اینکه هرگز مصری‌ها به ایران نزدیک نشوند، دارد کار می‌کند. کما اینکه یکی از اشخاصی که در یک مقطعی در مصر و در وزارت خارجه مصر قرار گرفت به تحلیل تحلیلگران هم مصری و هم ایرانی مواضع ایشان بسیار به مواضع اسرائیلی و صهیونیستی نزدیک بود و تا جایی که توانست حتی بعد از اینکه ایشان رفت در اتحادیه عرب هم تا جایی که توانست علیه ایران حرف زد و سعی کرد چنین چیزی اتفاق نیفتد.

یک صحنه دیگری که دنیای غرب خیلی دنبال کرده از زمانی که انقلاب اسلامی شده شما می‌بینید یک سلسله مانورهای مشترک میان آمریکا و مصر از نظر نظامی برگزار می‌شود. الان هم بین آمریکا، عربستان، بحرین و فرانسه گاهی مانور نظامی برگزار می‌شود. ماهیت مانورها را اگر بررسی کنیم و آن را باز کنیم که چه چیزی پشت این قضیه اتفاق می‌افتد چه قصدی آمریکایی‌ها دارند و با چه دشمنی می‌خواهند بجنگند که با مصر مانور مشترک برگزار می‌کنند. یک زمانی کمونیست بود می‌گفتند آمریکایی‌ها در صدد هستند که نیروهایی را آماده کنند که اگر کشورهای کمونیستی در منطقه دارند اقداماتی انجام می‌دهند جواب آنها را بدهند. کما اینکه در رژیم شاه در زمانی خواستند که در ظفار، حتی ویتنام، در سومالی لشکرکشی کند و نیروی نظامی اعزام بکند. اما در مصر می‌خواهند چه کند؟ این مانور ستاره درخشانی که آمریکایی‌ها با مصری‌ها برگزار کردند از ابتدای انقلاب اسلامی و بعداً هم مدتی متوقف شد باز دوباره در زمان آقای السیسی از سر گرفته شده است. اینها برای چه است؟

ببینید دشمن اصلی که در نظر آمریکایی‌ها است در اینجا ایران است و به فکر ایران و فکر مقاومت است. می‌خواهند از قابلیت‌های مصر استفاده کنند. مصر در بین کشورهای عربی هم جمعیت خوبی دارد، هم صنایع نظامی که بتواند لااقل در صنایع سبک کمک کند، دارد و هم اینکه سابقه جنگی و یک مزایایی دارد که همه دوست دارند این کشور را در انحصار خودشان بگیرند و استفاده کنند. پس این نیست که تنها سیاست جهانی این بوده که میان مصر و ایران اختلاف باشد و هیچگاه با هم دوست نباشند بلکه در صدد بودند و هنوز هم هستند که مصر را تبدیل کنند به یک مرکز ارتشی که آماده به خدمت برای کوبیدن دشمنانشان باشد که الان ایران است.

مصری‌ها درآمد کافی نداشتند، طی چهار دهه گذشته وامدار صندوق بین‌المللی پول بودند و بسیاری از بخشش‌های زیادی را دریافت کردند از جانب آمریکایی. چرا؟ به عوض آن سازشی که شد با اسرائیل که هنوز هم دارد اشغال می‌کند؛ اسرائیلی که در گذشته اشغال کرده امروز هم طی یک ماه گذشته اشغال ادامه دارد و اشغال پایان نیافته و مردم مصر هم با این مخالف هستند.

نشانه مخالفتشان کجا است؟ همین که فضا باز شد و آقای مبارک رفت بیرون چه اتفاقی افتاد؟ درست است مردم مصر نارضایتی سیاسی داشتند، نارضایتی اقتصادی داخلی داشتند اما جوانان مصری رفتند به طرف سفارت اسرائیل و یک ساختمان ۵ طبقه را از بین بردند. به طوری که اسناد آن را بیرون ریختند و نشان دادند که چه خشمی دارند نسبت به اسرائیلی‌ها. چون اسرائیلی‌ها هر روز دارند کشتار می‌کنند؛ رژیمی که طی یک ماه گذشته، طی چهار دهه گذشته کودک کشته، کودک را زندانی کرده، خانه فلسطینی را خراب کرده و هنوز هم دارد ادامه می‌دهد. تنها رژیمی که اشغالگر است و هنوز هم اشغالگر است.

کرانه باختری طبق اسناد سازمان ملل اشغال است، جولان اشغال است، سینا را پس دادند ولی خواستند از صحرای سینا برای توریست‌هایشان استفاده کنند و الان هم اسرائیلی‌ها دارند استفاده می‌کنند. یعنی امنیت صحرای سینا دست مصری‌ها است که امنیتش را برقرار کنند برای اینکه توریست اسرائیلی بیاید از دریای سرخ حتی در زمستان که هوای خوبی دارد استفاده کند.

اما موانع دیگر، عدم شناخت است. تعریفی که از ما کردند در مصر و تعریفی که از مصری‌ها کردند در ایران بسیار نادرست بوده. مردم دو کشور همدیگر را دوست دارند. دوستان ما هر کدام که مصر رفته‌اند می‌گویند مردم واقعاً عاشق ایرانی‌ها هستند و ایرانی‌ها را دوست دارند. واقعاً یک ایرانی را می‌بینند به وجد می آیند. چون می‌بینند ایرانی‌ها به جد در صدد اجرای قرآن هستند و آنها به قرآن اهمیت می‌دهند. در صدد مخالفت با فحشاء و منکراتی هستند که قرآن منع می‌کند. چون به جد در حال مقابله با اسرائیل و استعمار هستند و خوششان می‌آید از این اقدامات. و هیچ گاه بحث عربیت و جدایی همانطور که اسلام گفته که عرب و عجم برای ما فرقی نمی‌کند و همه نژادها یکی هستند.

جمهوری اسلامی ایران ابتدای انقلاب، کاری که انور سادات کرد در پی این اقدام (عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی) ما رابطه‌مان را قطع کردیم به فرمان امام و درست هم بود. کل جهان عرب، کل کشورهای آفریقایی رابطه شأن قطع کردند. کل کشورهای آفریقایی و بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم اما بعد از آن چون باید یک پاسخی به این خیانت آقای انور سادات داده می‌شد چون واقعاً خیانت کرد از نظر مردم مصر هم ایشان خیانت کرد منتها بعد از آن ما کوشش کردیم زمینه‌ای برای روابط دو کشور ایجاد بشود. ببینید همه وزرای خارجه ما کنار آقای مبارک نشانده شدند. یعنی اراده نظام این بود که ما باید با مصر رابطه برقرار کنیم و آنها چراغ سبزهایی از غرب و منطقه دریافت نمی‌کردند یعنی مصر متأسفانه در این زمینه بر اساس منافع ملی در دوران مبارک فکر نکرد و الان هم گاهی همینطور می‌شود یعنی منافع ملی تعیین کننده نیست. چراغ سبزها یا چراغ قرمزها است که آنها را وامی دارد در یک زمینه‌ای تصمیم‌گیری کنند و این خیلی اهمیت دارد.

پس از تحولات ۲۰۱۱ در مصر و سرنگونی دولت «حُسنی مبارک»، سیاست‌های منطقه‌ای قاهره تهاجمی‌تر شد، مخصوصاً در قضیه سوریه و حتی در قضیه یمن. این عوامل و مسائل دیگر منطقه‌ای نشان داد همگرایی بین ایران و مصر چندان مسئله عجیب و غریبی نیست. اگر بخواهیم یک سوال مشخص در این رابطه داشته باشیم چه عواملی در زمینه همگرایی ایران و مصر مطرح است و در صورت کنونی آیا این عوامل همگرایی تشدید شده یا نه؟

خواجویی: ببینید آن چیزی که ما تحت عنوان تحول در روابط ایران و مصر در ماه‌های اخیر از آن اسم می‌بریم تحت تأثیر بیش از هر چیز توافق ایران و عربستان در مارس امسال در پکن بود و به عبارتی آغاز مذاکراتی که بین هیئت‌های ایرانی و مصری صورت گرفت در عراق ما شاهد بودیم که چند دور مذاکراتی صورت گرفت. پادشاه عمان سفری داشت به قاهره و هم به تهران و با هدف میانجیگری برای جوش دادن این روابط بعد از قطعی روابط بیش از چهار دهه‌ای به عبارتی این روندی که آغاز شده طی سه، چهار، پنج ماه اخیر زمینه اصلی آن توافق ایران و عربستان بوده است. به طور کلی توافق ایران و عربستان را هم ما باید در یک قاب بزرگ‌تر معنا بکنیم. یعنی تحلیل ما از تحولات اخیر در روابط ایران و مصر و آغاز تلاش دو کشور برای احیای این روابط تحت تأثیر یک زمینه کلان در منطقه است و به عبارتی یک تکه‌ای از یک پازل بزرگ‌تر در منطقه است.

تحول در روابط بین ایران و مصر را باید متأثر از عادی‌سازی روابط بین تهران و ریاض دانست. به طور کلی توافق ایران و عربستان را هم ما باید در یک قاب بزرگ‌تر معنا بکنیم. یعنی تحلیل ما از تحولات اخیر در روابط ایران و مصر و آغاز تلاش دو کشور برای احیای این روابط تحت تأثیر یک زمینه کلان در منطقه است و به عبارتی یک تکه‌ای از یک پازل بزرگ‌تر در منطقه است.

زمینه منطقه‌ای این مسئله را ما باید بشناسیم. صرفاً این موضوع را در قالب روابط بین دو کشور و ملاحظات بین دو کشور نباید تحلیل کنیم. به این دلیل که به هر حال طی این چهار دهه بویژه از طرف ایران اصرار بود برای احیای این روابط اما طرف مصری همیشه احتیاط داشت نسبت به احیای این روابط. مهمترین دلیل آن هم این است که اساساً پرونده رابطه با ایران در مصر در دست نهادهای امنیتی مصری است و نهادهای امنیتی- نظامی در مصر تحت تأثیر ملاحظات اسرائیل و آمریکا حرکت می‌کنند و البته کشورهای حاشیه خلیج فارس. ولی وقتی که می‌بینیم به یک‌باره یک تحولی رخ می‌دهد و تماس‌هایی گرفته می‌شود پس این نشان می‌دهد که یک زمینه منطقه‌ای به وجود آمده است.

این زمینه منطقه‌ای که حتی تحول در روابط ایران و عربستان هم در این چارچوب معنا پیدا می‌کند روندی است که از حدود ۲.۵ سال گذشته در منطقه شروع می‌شود یعنی آن چیزی که ما در مورد ایران و عربستان شاهد هستیم در ادامه تحولات در منطقه است. این تحولات چه هست؟ تقریباً از حدود ۲.۵ سال گذشته حالا با اندکی این طرف و آن طرف تر یک اراده‌ای گویی در کشورهای منطقه شکل می‌گیرد که تنش‌ها در منطقه را کاهش بدهند.

ما در ژانویه ۲۰۲۱ شاهد احیای روابط بین عربستان و قطر بودیم. ترکیه روابطش را با امارات و مصر احیا می‌کند. تقریباً از همان مارس ۲۰۲۱ شاهد کلید خوردن مذاکرات ایران و عربستان بودیم که چند دور برگزار می‌شود و نهایت هم بعد از حدود دو سال به نتیجه می‌رسد. بعد از آن شاهد آغاز روند عادی سازی روابط کشورهای عربی با سوریه بودیم که یک یک کشورهای عربی می‌روند روابط خودشان را با سوریه احیا می‌کنند که آن چیزی که در مورد ایران و عربستان هم بود بخشی از این روند است. این روند معنایش یک چیز است. اینکه کشورهای منطقه به این نتیجه می رسند که تحولاتی که مشخصاً از انقلاب‌های عربی آغاز شد عملاً رهاورد آن چیزی جز بی ثباتی و ناامنی و تروریزم در منطقه نبوده و عملاً کشورها دارند وارد یک شرایطی می‌شوند که همه دارند بازنده می‌شوند و یک عقلانیتی شکل می‌گیرد در همه این کشورها که باید بیایند این تنش‌ها را کاهش بدهند تا یک شرایط اولیه‌ای را در منطقه شکل بدهند که بتوانند در این چارچوب، کشورها روابط خارجی شأن و اقتصادشان را بتوانند مدیریت بکنند.

شما ببینید عربستانی که حمله می‌کند به یمن بعد از یک مدتی در کنار آن پروژه‌های اقتصادی و توسعه‌ای بزرگی را کلید می‌زند دو این با هم همخوانی ندارد و به این نتیجه می‌رسد که من نمی‌توانم در همسایگی خودم یک آتشی را بیاندازیم و بعد خودم نظاره گر این حادثه باشم.

همه کشورها از ایران گرفته تا ترکیه، تا قطر، تا عربستان به این نتیجه رسیدند که این تنش‌ها کاهش پیدا کند. وقتی که توافق ایران و عربستان شکل می‌گیرد از آنجایی که مصر روابط منطقه‌ای‌اش بویژه در مورد موضوع ایران تابعی از روابط ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و روابط ایران و آمریکا و روابط ایران و اسرائیل است یعنی نوع سیاست ایران در قبال اسرائیل و بالعکس؛ وقتی این نگاهی که در قاهره وجود دارد عملاً سیاست‌شان تابعی از این موضوعات است وقتی تحول مثبتی در روابط ایران و عربستان شکل می‌گیرد عملاً زمینه اولیه‌اش آغاز می‌شود برای شروع این روابط؛ برای به اصطلاح کلید خوردن مذاکرات برای احیای این روابطی که بعد از چهار دهه وجود داشته است.

اما من این نکته را می‌خواهم بگویم که با وجود اینکه دو کشور دارای اشتراکات بزرگ زیادی هستند. از جمله اینکه دو کشور میراث دار دو امپراتوری بزرگ در منطقه بودند و دو قدرت منطقه‌ای بزرگ بودند و جمعیت تقریباً برابری را دارند، مسائل و حتی چالش‌های ما و مصر خیلی شبیه هم است. از مسائل اقتصادی گرفته و حتی مسائل اجتماعی خیلی شبیه هم هستیم. علیرغم همه این اشتراکات و بعضی موضوعات منطقه‌ای از جمله ملاحظه‌ای که مصری‌ها در قبال تحولات سوریه داشتند یا در قبال یمن داشتند که بیاییم این پرهیز از ورود به منازعه بود. علیرغم این موضوع، من احساس می‌کنم آن چیزی که در مورد تحول در روابط دو کشور شکل گرفته یک مقداری در ایران دارد راجع به آن اغراق صورت می‌گیرد.

ما وارد یک فضای جدید شده‌ایم و قطعاً روابط ایران و مصر روند احیای آن آغاز شده و تردیدی نیست که روند آن کلیدی خورده است. ما با شرایط جدیدی چه در منطقه و چه در روابط ایران و کشورهای عربی از جمله روابط با مصر روبرو هستیم. ما شاهد این هستیم که به موازات این تلاش‌هایی دارد برای احیای روابط بحرین صورت می‌گیرد یا در مورد ارتقا روابط دیپلماتیک ما با اردن دارد صورت می‌گیرد.

اما با این وجود در مورد روابط با مصر به نظر می‌رسد کمی در ایران یک مقدار اغراق دارد صورت می‌گیرد. ما در فضای مصر وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که کمی با احتیاط همانطور که مهمان برنامه‌تان هم اشاره داشتند توأم با یک سکوت است از طرف مصری‌ها و حتی بعضی اوقات مواضع منفی در این زمینه اتخاذ شد. اخیراً وزیر خارجه‌شان گفته که خیلی تحول جدی رخ نداده. احساس می‌شود طرف مصری با یک نوع احتیاط دارد برخورد می‌کند با این شرایط.

تحلیل من این است که در ارتباط با تحولی که در روابط دو کشور دارد شکل می‌گیرد و به نظر می‌رسد که این روابط در آینده‌ای نه چندان دور احیا می‌شود اما راجع به چند و چون این احیای روابط و راجع به جنس احیای این روابط نباید خیلی اغراق کرد.

تحلیل من این است که این روابط احتمالاً به سمت نوعی همکاری بین دو کشور در زمینه‌های اقتصادی، امنیتی نخواهد رفت و بیشتر یک نوع احیای روابط دیپلماتیک به صورت نمادین است که شکل می‌گیرد. موانع جدی وجود دارد در این موضوع که مانع از این می‌شود که مصر و ایران در برهه کنونی به همدیگر نزدیک بشوند با وجود خیلی از اشتراکات.

در چهار دهه گذشته همواره یک سری مشکلاتی بین ایران و مصر بوده. به عنوان مثال در برهه‌ای مصری‌ها اعلام آمادگی کردند برای از سرگیری روابط که مشروط به یک سری شرایط بود. یکی از این شرایط عوض کردن اسم خیابان «خالد اسلامبولی» بود که ظاهراً طرف ایرانی حاضر به این کار نیست، زمینه این نوع مخالفت‌ها چیست؟

قنادباشی: ولی به نظر می‌رسد همانطور که آقای خواجویی هم گفتند ما با یک فضای جدیدی در منطقه روبرو هستیم و ممکن است خیلی از این تابوها را بشکند و کشورها به این نتیجه برسند برای رسیدن به منافع از سرگیری روابط و منافع ارتباط با یکدیگر از یک سری از خطوط قرمز که خطوط قرمز خیلی مهمی هم نیستند، بگذرند.

با توجه به این شرایط به نظر شما آیا ما می‌توانیم شاهد تحول جدی در روابط ایران و مصر در این برهه باشیم مخصوصاً اینکه رژیم صهیونیستی همچنان به عنوان یکی از موانع جدی از سرگیری روابط ایران و مصر است؟

قنادباشی: به نکته اساسی اشاره کردید. در یک مقطعی اگر به خاطر داشته باشید حتی اسم خیابان خالد اسلامبولی که به عنوان بهانه عرض شد ولیکن دیدید با اینکه عوض شد و گفته شد و تصمیم گرفته شد طرف مصری در این زمینه هیچ اقدامی صورت نداد و معلوم شد که این یک بهانه‌ای بود برای روابط و مسلم هم هست.

دو چیز من بگویم که خیلی مهم است برای این چیزی که هم آقای خواجویی گفتند و اینکه سوال شما را پاسخ بدهم. ببینید از وقتی که جنگ اوکراین آغاز شد یک فرضیه‌ای مطرح شد و تا اندازه‌ای هم درست است و عملاً هم اجرا شد آن چیزی که پیش بینی شده بود. جنگ اوکراین جنگ انرژی است یک بخش بزرگی از آن. گاز و نفت روسیه و تحریم آن و نفت و گاز آمریکا بفروشند به اروپا و قیمت نفت.

کجای جهان نفت خیز است؟ کجای دنیا بیشترین نفت دنیا را دارد؟ منطقه خاورمیانه. این قسمت اگر در آن تنش باشد جریان انرژی در این منطقه مختل می‌شود. جنگ یمن ادامه داشته باشد یمنی‌ها اجازه داشته باشند هر آن نفت عربستان را بزنند. یعنی به خودشان اجازه بدهند در برابر تجاوزاتی که می‌کند و یا مناطق صادراتی‌اش را بزنند یا در خلیج فارس اتفاقاتی بیفتد با توجه به روند عادی سازی که امارات و بحرین با اسرائیل کردند که همزمان چندین کشتی نفتی در اطراف امارات هم مورد اصابت قرار گرفت.

اینکه باید تنش در این منطقه کاهش پیدا کند یک خط کلی است. و آیا آمریکایی‌ها با این موافق هستند و جالب اینکه روس‌ها هم نظر دارند به این. یعنی هر دو طرف می‌خواهند اگر جنگ رسید به جاهای خطرناک‌تر، این منطقه جزو طرف مقابل نشود. یک یارگیری این چنینی را آنها حواسشان هست که اجازه ندهند لااقل نیروهایی که در منطقه خاورمیانه است و بخشی هم از آن اقتصاد است این بازار به سمت طرف مقابل برود.

لذا یک بخشی از آنچه که فضا عوض شده است این است. اما یک بخش دیگر آن چون ما تا الان این گونه نگاه نکرده‌ایم به سیاست خارجی آن را نشناختیم این را باید باز کنیم و بشناسیم چون عادت نداریم و در این زمینه کسی صحبت نکرده است.

ببینید واقعاً مردم مصر راجع به سیاست خارجی شأن نظر دارند. بله. واقعاً ناراحت هستند که رابطه با اسرائیل برقرار بشود به گونه‌ای که اسرائیل هر روز دارد آدم می‌کشد. این را خفت بار می‌دانند. یکی از دلایلی که منجر به بیداری اسلامی شد این بود که اینها احساس خفت می‌کردند. چه خفتی؟ مصری‌ها خودشان را قهرمان جنگ با اسرائیل می‌دانستند در دو، سه جنگ، بیشترین نقش را داشتند، یک دفعه دیدند یک گروه کوچکی در جنوب لبنان (حزب‌الله)، اسرائیل را در ۳۳ روز شکست داد و خود اسرائیلی‌ها هم اعتراف کردند که شکست خوردند. ناتو هم آمد کمک اسرائیل. و بعد دیدند که غزه اصلاً غزه را اینها ساپورت می‌کردند. دیدند که غزه با موشک اسرائیل را می‌زند. آرزوی دیرینه مصری‌ها و می‌گفتند عجب! ما که قهرمان بودیم آشتی کردیم چطور اینها دارند...

پس از شروع جنگ اوکراین فرضیه‌ای که مطرح شده بحث گذرا از نظم فعلی در عرصه جهانی است و چه در محافل آمریکایی و چه محافل چینی و روسی و حتی در ایران هم خیلی مطرح شده که نظم حاکم بر جهان دارد دچار یک تغییراتی می‌شود. متأثر از این تغییر نظم، زیرمجموعه‌های نظم بین‌المللی هم دچار تغییراتی شده، از جمله نظم حاکم بر خاورمیانه. نمونه آن در روابط ایران و عربستان دیدیم و نمونه دیگر آن هم روابط کشورهای دیگر منطقه با هم است که می‌توان گفت ما هم‌اکنون با یک منطقه جدیدی سرو کار داریم و یک تحولی در منطقه دارد اتفاق می‌افتد. پس از شروع جنگ اوکراین فرضیه‌ای که مطرح شده بحث گذرا از نظم فعلی در عرصه جهانی بود و چه در محافل آمریکایی و چه محافل چینی و روسی و حتی در ایران هم خیلی مطرح شده که نظم حاکم بر جهان دارد دچار یک تغییراتی می‌شود.آقای ظریف هم اخیراً توضیح دادند که ما در مرحله پس از نظام تک قطبی هستیم. متأثر از این تغییر نظم، زیرمجموعه‌های نظم بین‌المللی هم دچار تغییراتی می‌شود، از جمله نظم حاکم بر خاورمیانه. نمونه آن هم در روابط ایران و عربستان دیدیم و نمونه دیگر آن هم بحث روابطی بوده که کشورهای دیگر منطقه با هم داشتند که شما به درستی اشاره کردید که ما با یک منطقه جدیدی سرو کار داریم دارد و یک تحولی در منطقه دارد اتفاق می‌افتد.حالا ذیل این نظم جدید که در واقع احتمالاً یک نظم منطقه محور خواهد بود؛ نظمی که با مشارکت بازیگران بین‌المللی باشد و مصر هم جزئی از خاورمیانه است.

شما روابط ایران و مصر را تا چه میزان در شکل دهی نظم جدید مؤثر می‌دانید چون بسیاری معتقدند که نظم جدید قطعاً با مشارکت ایران، ترکیه، عربستان و مصر در منطقه خاورمیانه ساخته خواهد شد. به عبارتی بهتر بگویم تأثیرات و پیامدهای مثبت از سرگیری روابط ایران در عرصه منطقه‌ای چه خواهد بود؟

خواجویی: ببینید اینکه منطقه تابعی از آرایش کلان در نظام بین‌الملل هست و در حال تغییر نظم هستیم در منطقه تردیدی در آن نیست. در نوع سیاست کشورهای منطقه هم ما شاهد تغییراتی هستیم در سیاست خارجی‌شان. مثلاً کشوری مثل عربستان که سال‌ها ما آن را ذیل استراتژی و سیاست‌های ایالات متحده تحلیل می‌کردیم، امروز شاهد تغییر در این رویکرد هستیم به دلیل این تغییراتی که در سطح نظام بین‌الملل افتاده به این شکل که عربستان در شرایطی که قدرت‌های نوظهور دیگری، قدرت‌های اثرگذاری دیگری هم در جهان آمدند از جمله چین و روسیه تلاش می‌کند که یک نوعی از توازن را در روابط خودش داشته باشد. یعنی صرفاً به عنوان یک متحد تمام عیار برای ایالات متحده نباشد یک نوع موازنه مثبتی را در این حوزه پیش بگیرد.

یکی از دلایل آن بر می‌گردد به کاهش اثرگذاری ایالات متحده در منطقه و به موازات آن افزایش اثرگذاری قدرت‌های جدید از جمله چین. ما اگر نگاهی به آمار تبادلات تجاری بین چین و کشورهای منطقه بکنیم خیلی چیزها روشن می‌شود.

حدود ۲۰ سال پیش یعنی در ابتدای سال ۲۰۰۰ حجم تبادلات تجاری چین با کشورهای منطقه حدود ۱۵ میلیارد دلار بود. امروز این عدد رسیده به حدود ۳۰۰ میلیارد دلار. در مقابل، ایالات متحده در آن دوره ۶۸ میلیارد دلار تبادلات تجاری اش بود با منطقه. امروز این عدد رسیده به حدود ۱۰۰ میلیارد دلار. یعنی به عبارتی حتی این عدد دو برابر هم نشده. مضافاً بر اینکه بخش مهمی از این عدد هم مربوط به فروش تسلیحات می‌شود. ما از آن طرف شاهد افزایش حضور سرمایه گذاری چینی هستیم که در کنار این وقتی شما قدرتی می‌بینید با این میزان وارد عرصه سرمایه گذاری در این کشورها می‌شود به تبع آن نقش آفرینی سیاسی هم می‌آید.

از جمله اینکه چین در موضوع منازعه بین ایران و عربستان به صورت کنشی برخورد کرد. چرا؟ چون برایش مهم است. وقتی این همه حجم سرمایه گذاری در منطقه دارد دیگر نمی‌تواند نسبت به منازعات سیاسی بی تفاوت باشد.

از طرفی ما شاهد به اصطلاح شکل‌گیری بعضی تجربیات هم بودیم. به عنوان مثال اتفاقی که در حمله به آرامکو افتاد در تغییر نگرشی که عربستان نسبت به آمریکایی داشت بسیار مؤثر بود. اصلاً عدم واکنشی که آمریکا در مقابل حمله به آرامکو داشت یک سوال جدی را در کشورهای عربی از جمله عربستان شکل داد که این ائتلاف ما با ایالات متحده در نهایت در بزنگاه‌ها چه سودی و چه فایده‌ای برای ما دارد؟ از همان مقاطع بود که رگه‌های از این تغییر نگاه را ما در سعودی‌ها شاهد بودیم که الان در شرایط کنونی تلاش می‌کنند که به نوعی به یک توازن برسانند در عرصه سیاست خارجی بین قدرت‌های بزرگ.

اما اینکه مصر چه نقشی در این شرایط جدید دارد، من خیلی نقش مصر را جدی نمی‌گیرم. به این دلیل که اساساً مصر فاقد توان و اراده و قدرت لازم برای کنشگری مستقل در منطقه است. دلایل مختلف وجود دارد از جمله بحران اقتصادی این کشور.

ببینید مصر یک کشوری است که ضعیف شده یعنی مصر را ما نباید در چارچوب‌های مثلاً سه، چهار دهه پیش که پیشرو بود در جهان عرب آن را تحلیل بکنیم. مرکز ثقل تصمیم‌گیری، مرکز ثقل قدرت و ثروت در جهان عرب، امروز کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند. وقتی ما سیاست خارجی مصر هم تحلیل می‌کنیم می‌بینیم بسیار بسیار این کشور تحت تأثیر معادلات و سیاست گذاری و اولویت‌های کشورهای حاشیه خلیج فارس است به ویژه در مناسبات کلانشان.

وقتی کشوری وابستگی اقتصادی جدی سرمایه گذاری کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته باشد به تبع آن به هر حال توان لازم برای کنشگری مستقل را ندارد. اقتصاد مصر اقتصاد بحران زده است. عرصه سیاسی مصر یک عرصه بحران زده است. سیاست داخلی مصر هنوز هم شاهد کشمکش‌های جدی بین دولت و مخالفان است. این تأثیر می‌گذارد در نقش آفرینی این کشور در عرصه منطقه‌ای.

از طرف دیگر مصر به شدت تحت تأثیر ملاحظات اسرائیل، ملاحظات امنیتی اسرائیل هست. به دلیل اینکه به ویژه در ارتباط با پرونده ایران، این پرونده در دست نیروهای امنیتی در مصر است و آنها هم روابط تنگاتنگی با اسرائیل و آمریکا دارند و کشورهای حاشیه خلیج فارس و خود این نگرانی‌هایی که این کشورها دارند نسبت به احیای این روابط، من باورم این است که یکی از موانع جدی است.

به عبارتی یک اراده‌ای وجود دارد که مانع از همگرایی بین ایران و مصر در دوره پیش رو می‌شود. شاید در حد احیای روابط یک نوع چراغ سبزی وجود داشته باشد از سمت کشورهای حاشیه خلیج فارس یا از سمت آمریکایی‌ها یا با اندکی اغماض از سمت اسرائیل که البته اسرائیل در مورد همین نفس احیای روابط دیپلماتیک هم ملاحظاتی دارد اما به باور من هر سه این طرف‌ها که عرض کردم کشورهای حاشیه خلیج فارس از عربستان گرفته تا امارات و آمریکا و همینطور اسرائیل اینها نفع شأن در این نیست که ایران و مصر همگرا بشوند در منطقه.

کشورهای حاشیه خلیج فارس نگران هستند از اینکه این همگرایی مرکز ثقل تصمیم‌گیری در منطقه را از خودشان تغییر بدهد برساند به محورهای دیگر از جمله اتحاد بین ایران و مصر. آمریکایی‌ها هم طبیعتاً با توجه به ادامه نزاع‌شان با ایران و ابهامی که هنوز در ارتباط با روابطشان با ایران دارند نگران هستند از اینکه ایران نقش آفرینی منطقه‌ای‌اش توسعه پیدا کند به سمت آفریقا و شمال آفریقا حرکت کند. اسرائیل هم به طور طبیعی وقتی که می‌بینید این همه حجم نزاع بین ایران و این رژیم وجود دارد طبیعتاً نسبت به اینکه روابط دیپلماتیک ایران و مصر بخواهد احیا شود و حرکت کند به سمت روابط نزدیک، برود به سمت سرمایه گذاری اقتصادی، برود به سمت روابط تنگاتنگ اقتصادی و امنیتی. طبیعتاً مایه نگرانی برای آنها است. وقتی می‌بینند این احتمال وجود دارد که این همگرایی باعث افزایش تأثیرگذاری ایران بر معادلات داخل فلسطین باشد طبیعتاً بسیار بسیار فشار می‌آورند که این همگرایی رخ ندهد. پیش بینی من این است که احتمالاً روابط دیپلماتیک تحت تأثیر فضای جدید در منطقه شکل می‌گیرد بین ایران و مصر در آینده نه چندان دور اما اینکه این روابط دیپلماتیک به سمت همکاری حرکت بکند، به سمت همگرایی حرکت کند به دلیل موانعی که گفتم این سه طرفی که وجود داشت و نبود اراده لازم و توان لازم برای خود مصر، برای کنشگری مستقل این روابط به سمت همگرایی بر همکاری تمام عیار به نظر من حرکت نخواهد کرد.

جمع‌بندی

همان طوری که در جلسه امروز بررسی شد عوامل واگرا در روابط ایران و مصر همچنان بیشتر از عوامل همگرا هستند و با توجه به موانعی که بر سر راه وجود دارد نباید انتظار داشته باشیم به سرعت این موانع از بین برود مخصوصاً دخالت بازیگران و متغیرهایی در واقع مداخله‌گری دیگری که مانع از بهبود روابط ایران با مصر می‌شود. ولی همان طوری که امروز اساتید مطرح کردند احتمال دارد که از سرگیری روابط ایران و مصر در سطح سیاسی اتفاق بیفتد ولی بازیگران مزاحم مخصوصاً رژیم صهیونیستی حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس که بسیار احساس تهدید خواهند کرد از اینکه دو کشور تقریباً با جمعیت نزدیک ۱۸۰ میلیون نفر در کنار هم قرار بگیرند با توجه به آن نقشی که دو کشور در گذشته داشتند و نقشی که امروز ایران در منطقه ایفا می‌کند.

همچنان این امیدواری وجود دارد که منطقه خاورمیانه متأثر از تغییری که در نظم جهانی در حال رخ دادن است به سمت خاموش شدن کانون‌های تنش پیش برود؛ تنشی که در سوریه، عراق، لبنان، یمن و حتی در شمال آفریقا وجود دارد. این امیدواری همچنان وجود دارد چرا که بازیگران تأثیر گذار و تعیین کننده این کانون‌ها یعنی ایران و عربستان به هم نزدیک شدند و اراده‌ای در ریاض وجود دارد مبنی بر اینکه از دوران تنش‌زایی به سمت دوران تنش زدایی حرکت کند؛ این را در رفتار و سخنان محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد و حاکم عملی عربستان شاهد هستیم.