خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: مهم نیست پول یک پرواز به خارج از کشور را در جیب دارید یا نه، مهم نیست زبان انگلیسی را چقدر بیشتر از «?Hello, How Are You» میدانید، مهم نیست که به یادگیری زبان سوم فکر کردهاید یا نه، مهم نیست در کشور خودتان چقدر دل به کار میدادید یا روزانه چند ساعت کار میکردید، فرقی هم نمیکند چقدر درباره خرج و مخارج بیرون از مرزهای کشور تا اطلاعات داشته باشید، فقط کافی است بگویید: «میخواهم از ایران بروم.» شما باکلاس هستید!
سودای مهاجرت، فارغ از جنبههای اقتصادی، سیاسی، احساسی یا منطقی که ممکن است در بر داشته باشد، میان گروههایی بیش از هر چیز به یک معیار از ادعای روشنفکری تبدیل شده و ممکن است به شما احساس «باکلاس بودن» بدهد. این روزها که مهاجرت به یکی از تبهای واگیردار جامعه تبدیل شده و خیلیها را به خود دچار کرده است، هر کس در هر بستری که میتواند به پخش این ویروس دامن میزند.
شاکی نشوید! ما هم میدانیم اوضاع از چه قرار است! شرایط اقتصادی ایران، افزایش بیبازگشت نرخ دلار و ارز، صعود متوقفنشدنی قیمت مسکن و خودرو تا قلههای دستنیافتنی، صفحه خونین بورس و عدم ثبات در بازار، به هر کداممان لگدی زده و پهلویمان را درد آورده است. اما عدهای از این درد، گردابی از توهم ساختهاند، دست خلقالله را گرفتهاند و جوری میچرخانند که از زمین زیر پا چیزی جز سیاهی نمیتوان دید. حرف رفتن یا نرفتن نیست! حرف سوداگری است، سودای نماندن!
به غیر از بنگاههای بیشماری که با اطلاعات نصفه و نیمه و تبلیغات گسترده و چندوجهی این روزها تلاش میکنند، ایرانیان بیشتری را به آن طرف مرزها بفرستند، عدهای هم در فضای مجازی یک موبایل دست گرفتهاند و از هر طریقی میخواهند به هموطن در وطن مانده خود سرکوفت بزنند که چه در خانه گرسنه و نشستهای؟ که بیرون از خانه وفور نعمت است. آنها با سر زدن به مغازهها و فروشگاههای مختلف، فیلمهایی ضبط میکنند و سعی میکنند قدرت خرید و اقتصاد خانواده یا کارگر ایرانی و اروپایی را با یکدیگر مقایسه کنند. برای مثال در یکی از این ویدئوهای وایرال شده، یک ایرانی مقیم اروپا با یک پنجاه یورویی وارد یک فروشگاه میشود و خرید میکند و ادعا میکند این ۵۰ یورو حداقل حقوق روزانه یک کارگر در کشور هلند است.
حتی اگر بخواهیم خوشبین باشیم و فرض کنیم این افراد صرفاً برای اطلاعرسانی این مقایسهها را منتشر میکنند، باز هم باید یادآوری کنیم اطلاعرسانی آنها تک بعدی و ناقص است و مسائل بسیاری را شامل نمیشود. مثلاً کسی که با ۵۰ یورو به مغازه میرود و خرید میکند چرا نمیگوید اجاره ماهانه یک منزل کوچک در اروپا بین ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ یورو نیاز دارد؛ یعنی چیزی حدود ۹۰ میلیون تومان؛ هزینهای که در همین شرایط بغرنج مسکن در یاران هم میتوان با آن، در منزلی نسبتاً لاکچری زندگی کرد.
حتماً این در چند ماه اخیر درباره رایگان شدن تمام و کمال قبض گاز خود شنیدهاید و میدانید که فقط اگر کمی دقت و ملاحظه کنید میتوانید پرداخت ماهانه خود را به صفر برسانید؛ اما درباره گاز و برق در اروپا یا مثلاً در هلند که یکی از کشورهای مرفه شناخته میشود، خبر دارید؟ قبضهای آب و گاز و برق در این کشور هزینه ماهیانه زندگی افراد را حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ یورو بیشتر میکند، یعنی حدود ۵ تا ۷ میلیون تومان! البته این نرخهای نجومی در اروپا باعث شده مدیریت مصرف توأم در کشورهای مختلف به یکی از عادتهای عمومی تبدیل شود و صرفهجویی نیاز چندانی به تبلیغ ندارد؛ درست بر عکس آنچه که در ایران شاهد آن هستیم و نه تنها صرفهجویی رواج ندارد بلکه اسراف در مصرف انرژی شایع است؛ گویا سالهای زیادی است که به مصرف غلط حاملهای انرژی خو گرفتهایم.
اصلاً چرا راه دور برویم؟ چند ماهی است که شایعه افزایش قیمت بنزین تن و بدنمان را میلرزاند و وزیر و نماینده مجلس و مسئول را وادار به تکذیب میکند. اما این نگرانی در شرایطی است که ایران یکی از نازلترین قیمتهای سوخت را دارد. بنزین، یکی دیگر از مواردی است که معمولاً در قیاسهای نصفه و نیمه میان زندگی داخل کشور و خارج از کشور نادیده انگاشته میشود. سوخت از گرانترین اقلام مصرفی در کشورهای اروپایی است؛ هر لیتر بنزین در هلند حدود دو و نیم یورو است و این یعنی برای پر کردن باک یک پژو ۲۰۶ که پنجاه لیتر طرفیت سوخت دارد، باید ۱۲۵ یورو بپردازید؛ یعنی حدود ۶ میلیون تومان!
همین قیمت نجومی سوخت یکی از دلایلی است که رغبت خرید خودروی شخصی را در این کشورها را تا حد قابل توجهی کاهش داده و بسیاری از افراد در اروپا به ویژه در هلند ترجیح میدهند دوچرخه سواری کنند یا خودروهایی با پایینترین میزان مصرف سوخت را انتخاب میکنند. قطعاً طبیعی است که وقتی کسی دلش نمیخواهد برای یک باک بنزین ۱۲۵ یورو بپردازد، عدم تقاضا در بازار خودرو، قیمت آن را حسابی ارزان میکند. ۲۰۶، یار محبوب ما ایرانیها، در هلند حدود ۱۲۰۰ یورو است، یعنی فقط ۶۰ میلیون تومان! راستش را بخواهید خودرو اگر دست دوم هم باشد با قیمتهای فوقالعاده پایینتری خرید و فروش میشود؛ اما نکته این است که سوخت آن قدر گران است که احتمالاً اگر خودرو رایگان هم باشد باز هم دوچرخه یا وسایل حمل و نقل عمومی انتخاب منطقیتری باشند.
گرچه مقایسه قیمت خودرو در ایران و کشورهای اروپایی روان هرکسی را آزار میدهد، اما نکته مهم آن است که تکیه به این مقایسههای تک بعدی نمیتواند محل خوبی برای اظهار نظر یا تصمیمگیری باشد. هر کشور با توجه به فناوریها و منابع طبیعی که در اختیار دارد، ممکن است در بخشی از هزینهها، نرخ پایینتر و در بخش دیگری نرخ بالاتری را تعیین کند. ایران که در وفور منابع انرژی همچون نفت و گاز زبانزد است، قیمت ناچیز این موارد گرچه عجیب است اما دور از ذهن نیست و از طرف دیگر، ارزان بودن خودور در اروپا که ید طولایی در صنعت دارد، گرچه برای ما پراید را بیش از ۳۰۰ میلیون میخریم زور دارد اما نباید باورنکردنی باشد.
اما «مالیات» یکی از آن شاخصهایی است که میتوان بدون در نظر گرفتن منابع خدادادی و صنایع و فناوریهای موجود آن را به عنوان محل قیاس در نظر گرفت. نیازی به گفتن ندارد که مالیات در ایران حال و روز خوبی ندارد و تنها چند سالی است که دولت و مجلس در تلاشاند با اصلاح نظام مالیاتی، فرارها را کاهش دهند و درآمدهای خود را برای عرضه خدمات بیشتر کنند. اما کافی است درباره پرداختهای مالیاتی در اروپا جستجوی کوچکی داشته باشید تا ببینید نرخ آنها به خصوص در شماری از کشورها تا حد سرسامآور است.
مثلاً هلند کشوری است که سیستم مالیاتی نسبتاً پیچیدهای دارد و عوامل زیادی در تعیین میزان مالیات تاثیرگذارند. دولت هلند درآمد خود را به طور عمده از مالیات کسب میکند بنابراین قوانین مالیاتی هلند بسیار دقیق وضع شده است. مالیات بر فروش، مالیات بر ارزش افزوده و مالیات بر حقوق بخشی از قوانین مالیاتی هلند هستند و دولت هلند ممکن است بتواند تا سقف ۵۰ درصد از درآمد افراد را از آنها دریافت کند. در ایران اما بعد از آنکه تلاش فراوانی شد تا از طریق سازوکارهای مختلف و پر هزینه از فرارهای مالیاتی جلوگیری شود، از پرده فروش و یخچال فروش در بازار گرفته تا جراح قلب و بینی در مطب، هر کاسبی از مراجعهکننده خود میخواهد به جای کارت کشیدن در دستگاه پز به نزدیکترین شعبه بانک برود تا از درآمدش مالیات کسر نشود.