مقام سابق سازمان ملل با اشاره به تداوم استعمارِ فرانسه و غرب در نیجر، بر این باور است که آفریقا می تواند به میدان جنگ و رقابت ژئوپلیتیکی غرب و آمریکا علیه روسیه و چین تبدیل شود.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل -زهرا میرظفرجویان: کودتای نظامی اخیر در نیجر، آینده حضور فرانسه در غرب و مرکز آفریقا را در هاله‌ای از ابهام قرار داده و تردیدهایی را در مورد آینده دخالت نظامی آمریکا در آنجا نیز ایجاد کرده است.

روز ۲۷ جولای (۵ مرداد ماه) بخشی از نظامیان کشور نیجر به رهبری ژنرال عبدالرحمان چیانی با انجام یک کودتا قدرت را در این کشور در دست گرفتند. «محمد بازوم»، رئیس جمهور نیجر و متحد مورد اعتماد فرانسه، از سوی محافظان خود در کاخ ریاست جمهوری گروگان گرفته شد.

معترضان بلافاصله پس از تجمع در سفارت فرانسه، آن را به آتش کشیدند و شیشه‌های آن را شکستند و یک نظامی با یونیفورم در تلویزیون دولتی ظاهر شد و اعلام کرد که ارتش به همکاری خود با فرانسه پایان می‌دهد.

نخستین کشوری که به وقایع رخ داده در نیجر واکنش نشان داد فرانسه بود؛ یعنی کشوری که زمانی بیشترین نفوذ را در میان قدرت‌های غربی در منطقه غرب افریقا داشت.

در این راستا خبرنگار مهر گفت‌وگویی را با «ریچارد اندرسون فالک»، استاد بازنشسته حقوق بین الملل در دانشگاه پرینستون و مقام سابق سازمان ملل انجام داده که متن کامل این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

نقش مخرب استعمار فرانسه در کشورهای غرب آفریقا چه بود؟

مانند جاهای دیگر، اما شاید به شکلی خام‌تر و عمیق‌تر، فرانسه بر کشورهای غرب آفریقا تسلط سیاسی داشت و بی رحمانه از آنها بهره برداری اقتصادی می‌کرد. فرانسه بیش از دیگر قدرت‌های استعماری اروپایی به دنبال جایگزینی فرهنگ بومی، از جمله زبان و غذاهای خود، با آنچه که ادعای برتری آن را داشته یعنی فرهنگ فرانسوی بود. این قدرت‌های استعماری، به‌ویژه فرانسه در آفریقا مجموعه‌ای از شرایط را ایجاد کردند که در صورت کسب استقلال، جامعه را از حکومتداری پایدار و عادلانه ناتوان می‌کرد. در نتیجه، پس از به دست آمدن رسمی دولت مستقل، بقایای استعمار باقی ماند.

به نظر می‌رسد فرانسه حتی پس از استقلال این کشورها نیز نقش استعماری خود را در کشورهای منطقه حفظ کرده است. پاریس برای حفظ نفوذ خود در این کشورها از چه تاکتیک‌هایی استفاده می‌کند؟

دوران استعمار نتوانست نخبگان بومی را که قادر به اداره کشورهای غرب آفریقا بدون کمک فرانسه در حوزه سیاست امنیتی و اقتصادی باشند، آموزش دهد و تربیت کند. هنگامی که استقلال اعطا شد، فرانسوی‌ها در راستای تامین منافع خودشان برای یک سری «ترتیبات خود خدمتی» مذاکره کردند تا بتواند سربازانش را در این کشورها نگه دارند و رابطه مطلوب و بسیار سودآور خودش را با منابع طبیعی هر یک از کشورهای غرب آفریقا که مستعمرات سابق آن بودند، حفظ کند.

شرایط داخلی این کشورها منجر به یک واقعیت ناگفته جدید شد که من آن را «استعمار پس از استعمار» می‌نامم. این راهی برای تأکید بر این نکته است که ساختارهای کنترل و استثمار مدت‌ها پس از دستیابی به دولت مستقل در اوایل دهه ۱۹۶۰، اما بدون انگ «استعمار» پابرجا بوده است. این روند تا حد زیادی توسط همدستی و فساد نخبگان محلی تسهیل می‌شود که به این واقعیت «استعمارزدایی متوقف شده» رنگی ملی‌گرایانه می‌بخشد.

اهمیت سیاسی، اقتصادی و نظامی نیجر برای فرانسه چیست؟ آیا فکر می‌کنید فرانسه می‌تواند به این کشور آفریقایی بازگردد؟

منافع فرانسه، که توسط منافع غرب، به ویژه توسط ایالات متحده، تقویت شده است، به ویژه در نیجر مهم است. فرانسه و غرب برای تثبت حضور خود در منطقه کار خود را ابتدا با مداخله نظامی در لیبی به بهانه حضور گروه‌های افراطی در این کشور شروع کردند. نیجر به ویژه برای فرانسه منبع اصلی اورانیوم برای تأسیسات انرژی هسته‌ای آن و همچنین طلا بود که هر دو با قیمت‌های بسیار پایین‌تر از ارزش بازار خریداری می‌شدند. همسویی و وابستگی نیجر به غرب برای مقابله آتی غرب با روسیه و چین برای برتری ژئوپلیتیکی در جهان اهمیت دارد. آفریقا به عرصه این رقابت آشکار تبدیل شده است که در جریان جنگ اوکراین به سطح آگاهی جهانی رسیده است.

چرا برخی از کشورهای آفریقایی با وجود اینکه خود از استعمار فرانسه رنج می‌برند، آماده جنگ علیه نیجر و در واقع جنگ به نفع فرانسه هستند؟

بر اساس اطلاعات موجود، پاسخ قانع کننده دشوار است، به خصوص که کشورهای مختلف آفریقایی انگیزه‌های ملی مشخصی در چنین وضعیت پیچیده ای دارند. به نظر می‌رسد که بسیاری از کشورهای آفریقایی نگران ثبات خود هستند و نمی‌خواهند نمونه دیگری از کودتای موفق در غرب آفریقا ایجاد کنند. علاوه بر این، نخبگان فاسد از آسیب پذیری خود ناشی از گسترش این اصطلاحات رادیکالیسم ضد غربی می‌ترسند. بخشی از واقعیت استعمار پس از استعمار، عادت‌های وابستگی است که به سختی می‌توان آن‌ها را ترک کرد، به‌ویژه اگر با انگیزه‌های فاسدکننده و تهدیدهایی برای نخبگان ملی همکار همراه باشد.

همچنین مسائلی وجود دارد که ناشی از مداخلات غیرآفریقایی توسط بازیگران خارجی است، اگر آفریقا برای معکوس کردن نتیجه کودتا اقدامی نکند. نگرانی فزاینده ای وجود دارد که در صورت ادامه وقوع جنگ سرد دوم، آفریقا می‌تواند به میدان جنگ برای رقابت ژئوپلیتیکی شامل ایالات متحده، روسیه و چین تبدیل شود. جنگ اوکراین نگرانی‌هایی را در مورد خطرات جنگ هسته‌ای ایجاد کرده است که به نظر می‌رسد وسوسه‌هایی را برای انتقال مبارزات مسلحانه به جنوب جهانی ایجاد می‌کند، همانطور که در جنگ سرد اتفاق افتاد.

به نظر شما آیا جنگ در منطقه به راه خواهد افتاد؟

گفتنش سخت است و تا حدی بستگی به میزان فشار آمریکا و اروپا دارد. همچنین تا حدودی در مورد اینکه دیگر دولت‌های آفریقایی چقدر نگران خطر کودتا در کشور خود هستند. نیجریه که تلاش برای معکوس کردن نتیجه در نیجر را رهبری می‌کند، کلید اصلی این موضوع است که آیا می‌توان درباره یک سازش دیپلماتیک مذاکره کرد یا یک جنگ شروع شود.

موضوع اصلی این است که آیا نیروهای خارجی اجازه خواهند داشت در نیجر باقی بمانند. نتیجه اصلی کودتاهای مشابه اخیر در بورکینافاسو، مالی و گینه همگی با حضور نیروهای خارجی فرانسه و ایالات متحده تحریک شد. هر یک از این کودتاها منجر به برکناری آنها شد. در حال حاضر، پایگاه‌های فرانسوی، آمریکایی و ایتالیایی و گروه‌های مسلح در نیجر وجود دارد. اگر این نیروهای خارجی برکنار شوند، این یک پیروزی برای ارتش ملی است که این کودتای اخیر را به راه انداخت، و اگر اجازه ماندن به آنها داده شود، یک شکست تحقیرآمیز خواهد بود.

رئیس جمهور مخلوع نیجر، محمد بازوم، در غرب به عنوان «اولین رئیس جمهور منتخب دموکراتیک» در این کشور مورد ستایش قرار می‌گیرد و توسط رهبری کودتا به عنوان فاسد و همدست غرب محکوم می‌شود. شکی نیست که جنگ در نیجر یک تراژدی برای این کشور و منطقه خواهد بود، با جمعیتی که در حال حاضر فقیر هستند و در کل رتبه پایینی برای این کشورهای ساحل غربی آفریقا در شاخص توسعه انسانی دارند.

هم‌اکنون بسیاری از نیروهای واگنر روسی در نیجر مستقر هستند، در صورت وقوع هر جنگی، واکنش روسیه چه خواهد بود؟

نقش و پاسخ گروه واگنر بخشی از عدم قطعیت کلی است. تاکنون روسیه به طور کلی از کودتا حمایت کرده و با مداخله خارجی مخالفت کرده است. هنوز معلوم نیست که آیا گروه واگنر توانایی کافی برای تغییر روابط نیروها در نیجر یا غرب آفریقا را دارد یا خیر. خطر یک جنگ نیابتی وجود دارد که نبرد را طولانی می‌کند و خطر برد و باخت را افزایش می‌دهد و عواقب بدی برای مردم نیجر و سایر نقاط منطقه خواهد داشت. لازم به تاکید است که این کشورها دارای بالاترین نسبت مردمی هستند که حتی بدون محرومیت‌های اضافی ناشی از جنگ در فقر شدید زندگی می‌کنند.

اینکه آیا کودتا در نیجر نمایانگر آخرین مرحله استعمار زدایی است یا تنها یک فصل دیگر از داستان روایت نشده استعمار پس از استعمار است را باید منتظر ماند و دید.