اشخاص در طول تاریخ وقتی می‌خواهند مطلبی که قبلاً گفته شده را تکمیل کنند مستدرک می‌نویسند لذا منظور از مستدرک کتابی است که تکمله کتابی دیگر باشد.

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری: می‌توان گفت توجه دوباره به نهج‌البلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکیدات امام خمینی و تلاش‌های متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنه‌ای، شهید مطهری، محمد رضا، حکیمی محمد تقی شریعتی و علی شریعتی و…که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهج‌البلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد.

اهتمام به این کتاب شریف را می‌توان در سخنرانی‌های آیت الله خامنه‌ای در کنگره نهج‌البلاغه که نخستین بار در بهار ۱۳۶۰ ایراد شد، مشاهده کرد: ما امروز در دنیای اسلام - که درک و دریافت و بینش اسلامی در آن گاهی با فاصله‌هایی به اندازه‌ی فاصله‌ی ایمان و کفر از هم دور هستند - با واقعیتی مواجه هستیم. امروز آشکارترین و روشن‌ترین حقایق اسلامی بوسیله‌ی بعضی از مدعیان اسلام در کشورهای اسلامی نادیده گرفته می‌شود. امروز همان روزی است که شعارها یکسان است اما جهت‌گیری‌ها به شدت مغایر یکدیگر است، امروز شرایطی مشابه شرایط دوران حکومت امیرالمؤمنین است، پس روزگار نهج‌البلاغه است. امروز می‌شود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام به واقعیت‌های جامعه و واقعیت‌های جهان نگاه کرد و بسیاری از حقایق را دید و شناخت و علاج آنها را پیدا کرد. لذاست که به نظر ما امروز از همیشه به نهج‌البلاغه ما محتاج‌تریم. این یک جهت که ضرورت پرداختن به نهج‌البلاغه و بازگشت به این مجموعه‌ای که از زبان امیرالمؤمنین و مولای متقیان نقل شده، و هر چه بیشتر کار کردن روی اینها از لحاظ مقدماتی که آنها را بتواند معتبرتر و قابل استنادتر و قابل فهم تر و قابل تطبیق تر بکند از همیشه ضروری‌تر و لازم‌تر است.

خبرگزاری مهر در سلسله گزارش‌ها و گفتگوهای «بازگشت به نهج‌البلاغه» به تبیین و واکاوی هم موضوعات مرتبط با این کتاب شریف و آموزه‌هایش خواهد پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید قسمت اول از این مجموعه است:

مستدرک نهج‌البلاغه کتابی به زبان عربی در شرح نهج‌البلاغه تألیف هادی کاشف الغطاء است. این کتاب همانند نهج‏‌البلاغه به سه بخش تقسیم شده و دارای ٩۳ خطبه، ۴۶ نامه و ۷۰۰ حکمت است. شیوه مؤلف مانند سیدرضی تقطیع و تلفیق است و سند و منبع احادیث را ذکر نکرده است.

در مقدمه کتاب، مطالبی درباره مؤلف، شروح نهج‌البلاغه، اعتقادات شیعه، اشکالات بعض مخالفین بیان شده است. کاشف‌ الغطاء در این اثر تلاش کرده تا از نهج‌البلاغه در مقابل شبهات عصر خویش مبنی بر عدم صحت انتساب آن به امام علی (ع) و گردآورنده آن دفاع کند. مؤلف درصدد اثبات این حقیقت است که قبل از سیدرضی نیز می‌توان ردپای نهج‌البلاغه را حتی با سند کامل در این آثار پی‌جویی کرد و این بهترین و محکم‌ترین دلیل برای نفی عقیده عدم صحت انتساب نهج‌البلاغه به حضرت امیر (ع) است.

در همین رابطه و با هدف آشنایی بیشتر با مستدرکات نهج‌البلاغه با محمد عترت‌دوست عضو هیأت علمی دانشگاه شهید رجایی و عضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات نهج‌البلاغه ایران گفت‌وگو کردیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

* در ابتدا توضیحی درباره کتاب‌های مستدرک و سنت مستدرک‌نویسی در فرهنگ اسلامی بفرمائید.

اولین نکته من درباره این است که معنا و مفهوم کلمه «مستدرک» چیست و به چه کتابی مستدرک گفته می‌شود. مستدرک به معنای تکمیل‌کننده و اضافه‌کننده به آن چیزی است که قبلاً گفته و نوشته شده است. اشخاص در طول تاریخ وقتی می‌خواهند مطلبی که قبلاً گفته شده را تکمیل کنند مستدرک می‌نویسند لذا منظور از مستدرک کتابی است که تکمله کتابی دیگر باشد.

در طول تاریخ دو جنس کتاب‌های مستدرک داریم که در بسیاری از کتاب‌ها مثل الفهرست ابن ندیم اسامی آنها ذکر شده است. ما باید به جریان‌شناسی کتاب‌های مستدرک توجه داشته باشیم. ما دو نوع مستدرک داریم برخی نقد کتاب‌های پیشین هستند یعنی زمانی که افراد می‌خواستند مطالب شخص دیگری را نقد کنند و بگویند شما گزینش خوبی در احادیث یا عقاید کلامی یا گزینش اخبار یک فرد یا تاریخ یک ماجرا نداشتید، مستدرک می‌نوشتند که نوعی نقد محترمانه به شمار می‌آمد. لذا در جریان کتاب‌های کلامی و همچنین کتاب‌های فقهی این مسئله را می‌بینیم که گرچه نام کتاب مستدرک گذاشته نشده ولی وقتی محتوای این کتاب‌ها را مشاهده می‌کنیم در واقع مستدرک هستند.

مثلاً فردی آمده اقوال فقهی یک مذهب را جمع‌آوری کرده، بعد از او افراد دیگری نظرات همان مذهب را جمع‌آوری کردند و می‌خواهستند بگویند فرد قبلی گزینش ناقصی داشته است. پس این یک نوع از کتاب‌های مستدرک است که در واقع نقد کتاب‌های پیشینی است. جریان دوم مستدرک‌نویسی تأیید کتاب‌های پیشین است. در واقع مستدرک هم برای نقد بوده و هم برای تأیید. ما شاهد کتاب‌های بسیار زیادی با نام مستدرک هستیم که تأیید کننده کتاب قبلی هستند و نویسنده برای اینکه عمل مؤلف قبلی را تأیید کند در تکمله مطالبی که فرد بیان کرده است کتاب جدیدی نوشته و در آن آن چیزهایی که از دست مؤلف قبلی در رفته و از قلم افتاده و نتوانسته آنها را جمع‌آوری کند، جمع‌آوری و تکمیل کرده است. در دسته دوم مستدرک‌نویسی تلاش بسیار می‌شده ساختار کتاب قبلی دقیقاً حفظ شود و در ذیل آن ساختار، این تکمله بیان شود.

* به عنوان سوال دوم، توضیحی پیرامون مستدرکات نهج‌البلاغه و انواع آنها بیان بفرمائید.

نکته مهم که در ابتدا باید عرض کنم این است کلیه مستدرکاتی که در رابطه با نهج‌البلاغه نوشته شده در جریان دوم و به معنای تأیید نهج‌البلاغه هستند. بر اساس چه دلیلی این مطلب را می‌گوئیم؟ به این دلیل که در تمامی کتاب‌هایی که درباره نهج‌البلاغه نوشته شده شاهد دو مطلب هستیم. مطلب اول اینکه مؤلفان در مقدمه کتاب‌های خودشان به تعریف و تمجید از سیدرضی پرداختند و اقدام شایسته سیدرضی در معرفی شخصیت و محاسن کلام امیرالمومنین (ع) را تجلیل کردند. حتی شاهد هستیم برخی مؤلفان در مقدمه به صراحت بیان کردند چقدر از نهج‌البلاغه فیض بردند و تحت تأثیر قرار گرفتند؛ مثل مقدمه‌ای که محمدباقر محمودی بر کتاب «نهج‌السعاده فی مستدرک نهج‌البلاغه» نوشته است.

دلیل دوم این است در تمامی این کتاب‌ها ساختار واحد و ثابت تقسیم مطالب به سه‌گانه خطبه، نامه و کلمات قصار را شاهد هستیم و از طرفی می‌دانیم این تقسیم‌بندی سه‌گانه یک اقدام نوآورانه و جدیدی بوده که توسط سیدرضی صورت گرفته است. اگرچه در بسیاری از کتاب‌های حدیثی جمع‌آوری اقوال امیرالمومنین (ع) را به صورت پراکنده داریم ولی این سه‌گانه، امری انحصاری است که فقط در نهج‌البلاغه شاهد آن هستیم. در بسیاری از مستدرکاتی که در طول تاریخ برای نهج‌البلاغه نوشته شده، مؤلفان با این سه‌گانه جلو آمدند و تلاش کردند این سه‌گانه را تأیید کنند. عرض کردم ما در بسیاری کتاب‌های حدیثی که مسندات اهل بیت را جمع‌آوری کردند این سه‌گانه را نمی‌بینیم و در هیچکدام از کتاب‌هایی که درباره اهل بیت (ع) نوشته شده این سه‌گانه وجود ندارد و این انحصاری نهج‌البلاغه است. پس نکته مهمی که خواستم اینجا عرض کنم این است که تمامی مستدرکات نهج‌البلاغه موید نهج‌البلاغه است و هدف آن تأیید نهج‌البلاغه و اقدام سیدرضی بوده است.

بسیاری از عالمان در جهان اسلام وقتی می‌خواستند علاقه خودشان را به تشیع یا یک فرد عالم یا اقدام خوب یک فرد نشان دهند برای تأیید آن کار و نشان دادن علاقه خودشان به آن کار تکمله و مستدرک می‌نوشتند. اینکه در طول تاریخ ده‌ها مستدرک برای نهج‌البلاغه داریم همه اینها علاقه‌مندی افراد به این خاندان و کلام نورانی اهل بیت (ع) را نشان می‌دهد. لذا ابن‌ابی‌الحدید، ابن میثم بحرانی، محمد عبده اهل سنت شرح بر نهج‌البلاغه می‌نویسند تا همه ابراز علاقه و محبت خودشان را به امیرالمومنین (ع) نشان دهند. ابن‌میثم صراحتاً در مقدمه خودش اشاره می‌کند که به پاس خدمات سیدرضی این کار را انجام می‌دهم و این امر نشان می‌دهد چقدر علاقه‌مند به سیدرضی است.

مستدرکات نهج‌البلاغه دو نوع هستند. برخی از مستدرکات هستند که نام مستدرک بر آنها نقش بسته و خود مؤلف صراحتاً این مطلب را در عنوان کتاب آورده است که نمونه بارز آن مستدرک کاشف الغطا است. ایشان از علمای بزرگ عراقی بوده است و صراحتاً عنوان کتابش را مستدرک نهج‌البلاغه گذاشته است یا محمدباقر محمودی که نام کتابش را «نهج‌السعاده فی مستدرک نهج‌البلاغه» گذاشته است. همه اینها نام مستدرک را در کتاب‌های خودشان ذکر کردند اما دسته دومی از کتاب‌های مستدرک وجود دارد که مؤلفان آنها، نام مستدرک را در عنوان کتاب ذکر نکردند ولی از محتوای کتاب و ساختار آن متوجه مستدرک بودن آن می‌شویم؛ مثلاً احمد بن ناقه کوفه کتابی به نام مُلحَقُ نهج البلاغه دارد که ملحقاتی برای نهج‌البلاغه است یا مثلاً حویزی مشعشعی کتابی به نام «النهج القویم فی کلام امیرالمومنین» دارد که آن هم مستدرکی برای نهج‌البلاغه است.

همچنین علامه میرجهانی اصفهانی از علمای بزرگ کتابی دارد به نام «مصباح البلاغه فی مشکاه الصیاغه» که گفته شده مستدرکی برای نهج‌البلاغه است. شیخ جعفر حائری نیز ائری به نام نهج‌البلاغه الثانی دارد که برخی فکر کردند نهج‌البلاغه جدیدی است ولی خود مؤلف در کتاب ذکر می‌کند من آنچه سیدرضی نیاورده می‌آورم، پس آن هم نوعی مستدرک محسوب می‌شود.

باز از سید صادق موسوی کتابی به نام «تَمامُ نَهْجِ الْبَلاغه» داریم. آیت‌الله خویی نیز کتابی به نام «منهاج البراعه فی شرح نهج‌البلاغه» دارد که برخی فکر کردند فقط شرح نهج‌البلاغه است در حالی که وقتی وارد متن آن می‌شویم می‌بینیم مواردی که سید رضی نیاورده را آیت‌الله خویی در شرح خودش آورده است. ابن ابی الحدید نیز همین کار را کرده و همه اینها نوعی از مستدرک‌نویسی است و همه این اقدامات در راستای تأیید مذهب تشیع، امیرالمومنین (ع) و تأیید اقدام سیدرضی بوده است.

* اشاره کردید یکی از مهمترین مستدرکات نهج‌البلاغه، مستدرک کاشف‌الغطاء است. درباره ویژگی‌های این اثر توضیح بفرمائید.

کتاب «مستدرک نهج‌البلاغه»، تألیف شیخ هادی کاشف‌الغطاء به زبان عربی شرحی است بر کتاب شریف نهج‌البلاغه که در عراق تألیف و به چاپ رسیده است. این اثر یکی از شروح نهج‌البلاغه است که تمام خطبه‌های نهج‌البلاغه و دیگر مطالب آن را در هر بخشی که وارد شده، به خوبی تبیین کرده است. از آنجایی که مؤلف آن از بزرگان علمای شیعه می‌باشد، از علوم مختلفی در شرح کلمات امام (ع) سود برده است.

گزارشی از محتوا و ساختار کتاب

کتاب در سه باب و بخشی به نام «مدارک نهج‌البلاغه و دفع الشبهات عنه» تبیین شده است. بخش آخر خود نیز دارای مقدمه، سه باب و الحاق می‌باشد. مستدرک نهج‌البلاغه همانند نهج‌البلاغه به سه بخش تقسیم شده: سخنان، نامه‌ها و کلمات قصار. وی سند و منبع احادیث را به دست نداده است و مانند سید رضی ملتزم نیست که تمامی خطبه، یا نامه را ذکر کند یا تنها از یک منبع حدیث را بگیرد بلکه شیوه تقطیع و تلفیق را در نظر دارد. مستدرک نهج‌البلاغه دارای ٩٢ خطبه و ۵٣ نامه است. این کتاب در ١٨٩ صفحه، در ١٣۵۴ قمری توسط انتشارات کتابخانه آندلس در بیروت به چاپ رسیده است. نویسنده، مدارک نهج‌البلاغه را هم در ٨٠ صفحه به دنبال آورده است.

در باب اول کتاب به بعضی از خطبه‌های حضرت علی (ع) پرداخته شده است و در این بخش مؤلف خطبه را از مسانید مختلف مورد بررسی قرار داده است و کم و زیاد بودن مطالب را در پاورقی متذکر شده است. باب دوم کتاب، به بررسی نامه‌های حضرت صرف شده است و تعدادی از این نامه‌ها را مورد نقد قرار داده است. باب سوم، کتاب متعلق به کلمات قصار حضرت می‌باشد.

در بخش آخر کتاب «مدارک نهج‌البلاغه و دفع الشبهات عنه» که خود به سه بخش تقسیم می‌شود و در ابتدا نیز مؤلف مقدمه‌ای در توضیح کتاب نهج‌البلاغه در ابتدای کتاب، ذکر کرده است. در مقدمه کتاب، مطالبی درباره مؤلف، شروح، اعتقادات شیعه، کلمات بعض شکاکین، … بیان شده است.

اصطلاح مستدرک‌نویسی در میان نویسندگان، اصطلاحی آشناست و به این معناست که اموری در راستای هدف مؤلف بوده است ولی مؤلف به آن دستیابی نداشته است تا بتواند همه را در تألیف خویش ذکر نماید، لذا لازم است در کتاب دیگری جمع آوری شود. نکته قابل توجه، هدف و انگیزه‌ی مؤلف است که در مستدرک‌نویسی باید مورد لحاظ قرار گیرد. مثلاً در کتاب شریف نهج‌البلاغه سید رضی به قصد جمع‌آوری سخنانی فصیح و بلیغ، دست به تألیف زده است و علاوه بر این می خواسته فضائل جامع حضرت و محاسن او را بیان کند.

با توجه به مطالب فوق، مستدرک‌نویس‌های نهج‌البلاغه غالباً نتوانسته‌اند به هر دو هدف دست یابند، گر چه در جلب هدف دوم موفق بوده‌اند. در مجموع مستدرکاتی برای نهج‌البلاغه وجود داشته که برخی‌ها در دسترس نیست و فقط نامی از آنها به یادگار مانده و برخی از آنها موجود است. از برخی از نسخه‌های نهج‌البلاغه برمی‌آید که سید رضی خود در فکر تکمله‌ای بوده تا همه سخنان حضرت را به منظور تأمین هدف خویش در آن ارائه نماید، ولی چیزی از آن به دست ما نرسیده است.