خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: هفت روز دیگر هم از تابستان ۱۴۰۲ گذشت و حالا یکی دو روزی است که پا به آخرین ماه فصل گرم سال گذاشتهایم. اولین پنجشنبه شهریور را سراغ اخبار هفت روز اخیر میرویم تا مهمترینها و عجیبترینها را مرور کنیم.
مردم بسوزید! ما پولدار هستیم...
فکر کنید خسته از روز کاری، سر روی بالش گذاشتهاید و فردا باید دربهدر پیدا کردن خانهای ۴۰ متری در ته تهران باشید و وقتی گوشیتان را برمیدارید تا کمی حواستان را از این غمباد پرت کنید، چشمتان به خبری میافتد: «یک زن و شوهر خانهای به ارزش ۵ میلیارد تومان را به نام سگشان زدند!»
در فیلمی که از این خبر عجیب منتشر شد، مشاور املاک میگوید: «چون این آقا و خانم وارثی ندارند تصمیم گرفتند که خانه را به نام سگشان بزنند.» و خانم به سگش میگوید: «مبارکت باشه مامانی جانم..»
پول دارند، نوش جانشان! دلشان میخواهد پولشان را آتشکش کنند، فدای سرمان! اصلاً دوست دارند سگشان را برای تحصیلات آکادمیک به دانشگاه بفرستند، به کسی چه! ولی چرا فیلم منتشر میکنند؟ آن هم روزهایی که همه میدانیم صاحبخانه شدن از مرز آرزو گذشته و برای بسیاری از مردم به رؤیا تبدیل شده است… چه لذتی است که شکاف طبقاتی را توی چشم خلق خدا فرو میکنند؟
بعد از انتشار این فیلم خبر رسید که مشاور املاکی که این معامله را جوش داده پلمب شده است؛ اما بر فرض که مشاور املاک یا هر دکان دیگری بسته شد؛ با این طرز تفکر چه باید کرد؟ با سگ و گربه و میمونی که ممکن است بهزودی در این شهر صاحب خانه و ویلا و ماشین شوند و طبقه مرفه و متمولی که تمایل پیدا کردهاند بالا بودن توان اقتصادی خود را به رخ قشر متوسط و پایین جامعه بکشند! آن هم به هر قیمتی!
سلطان آب را دستگیر کنید
این روزها خبر بحران کمآبی یا بیآبی در سیستان و بلوچستان یا حتی استان کویری مثل یزد شاید چندان غیرمنتظره نباشد؛ اما وقتی استاندار کهکیلویه و بویر احمد که منبع ۱۰ درصد منابع آب شیرین کشور است میگوید: «برخی از روستاهای این استان، به خاطر تنش آبی خالی از سکنه شده است» باید از وضع مدیریت منابع آبی بترسیم، وضعیتی که اگر ادامهدار باشد، احتمالاً سالهای بعد باید بهجای نگرانی برای سوخت و گران شدن آن، اسیر بحران کمیاب شدن آب باشیم.
شاید آن وقت که سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی چپ و راست جاسوس محیط زیستی در کشورمان دستگیر میکردند، باید شصتمان خبردار میشد که قضیه از چه قرار است و نقشه دشمن برای بحرانسازی در کشور چیست. خدا نخواهد، ولی بعید نیست سالهای بعد تیتر بزنیم: «سلطان آب را دستگیر کنید!»
با مداد بنویسید: عربستان یک همسایه معمولی ماست
این روزها خبر و تحلیل است که از درودیوار رسانههای کشور در مورد رابطه ایران و عربستان میریزد مخصوصاً حالا که وزیر خارجه کشورمان با بن سلمان گفتگو کرده و طرف مقابل رسماً از رئیسجمهور کشورمان دعوتی دوستانه به عملآورده است.
نکته جالب این دیدار آنجا بود که وزیر خارجه کشورمان در عربستان چندین بار از کلمه خلیجفارس استفاده کرد و مترجمان سعودی نیز عیناً این کلمه را به کاربردند و از واژه جعلی خلیج عربی در ترجمه استفاده نکردهاند.
عدهای در حال تحلیل مثبت از این ماجرا و تعامل سازنده با کشور همسایه میگویند و معتقدند عربستان دیگر گاو شیرده آمریکا نیست، عدهای ماجرا را حزبی کرده و میگویند اگر این رابطه در دولت قبل اتفاق میافتاد چه واکنشهای منفی در پی داشت. عدهای هم این سیاست عربستان را صرفاً سرگرم کردن وزارت خارجه ایران میدانند تا زمان بخرد و اتفاقی دیگر در خاورمیانه رخ دهد.
باید دید عربستان از جنگ با یمن طاقت و توانش تمامشده و دست سمت ایران دراز کرده یا واقعاً سرش به سنگ خورده و میخواهد حداقل یک همسایه معمولی برای ایران باشد. پس فعلاً با مداد مینویسیم: «عربستان همسایه است، یک همسایه معمولی!»
بزنبزن بر سر روایتهای نارنجستان
ماجرای ضارب امربهمعروف در نارنجستان این روزها سوژه داغ رسانهها بود؛ بهانه دوباره دیگری برای دوقطبیسازان در جامعه! قضیه از این قرار بود که فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که در آن، مردی به جان یک زن محجبه افتاده و او را به باد کتک گرفته بود. به نظر میرسید قصه همان قصه امر به معروف و نهی از منکر بوده که در نهایت به درگیری فیزیکی منجر شده است. اما آنچه اعصاب همه را مخدوش کرد، تصویر کتک خوردن زنی بیدفاع، از یک مرد تنومند بود.
بعد از این اتفاق تلخ، رئیس دادگستری فارس رأی بدوی مبنی بر محکومیت ضارب به تحمل ۷۲ ضربه شلاق تعزیری، ۲ سال تبعید و ۵۰ میلیون تومان جزای نقدی بدل از حبس را اعلام کرد که این رأی قابل تجدیدنظرخواهی بود.
این ماجرا کمکم از تبوتاب افتاد تا اینکه گزارشی از روزنامه فرهیختگان دوباره آن را به سر خط اصلی خبرها تبدیل کرد. این گزارش ماجرا این طور را روایت کرده که زن آمر به معروف با نحوه برخورد خود، شروعکننده درگیری با زن بدحجاب بوده، چند بار مکرراً با آنها برخورد تند کرده تا اینکه شوهر زنی که حجابش مورد تذکر بوده به درگیری ورود میکند و زن محجبه را کتک میزند و این همان صحنه و لحظاتی است که فیلم آن منتشر میشود.
پس از انتشار این روایت، رسانههای معاند با موجسواری روی آن، ماجرای این درگیری را تا حد تضییع حقوق بینالملل داغ کردند. اما به نظر میرسد برای پذیرش هر روایت و جزئیاتی از ماجرا بیش از آنکه بتوانیم به نقل قولها اطمینان کنیم به مستندات نیاز داریم.
اما بیایید دو حالت ممکن را تصور کنیم؛ اگر فرض کنیم این روایت مخدوش باشد، یعنی زن محجبه و آمر به معروف، شروعکننده درگیری لفظی و فیزیکی نبوده که اما و اگری درباره این ماجرا باقی نمیماند؛ در حالت دوم اگر فرض کنیم زن آمر به معروف، باعث شروع تنش شده باشد، آیا میان درگیری دو زن، یک مرد باید به ماجرا ورود کند و یکی از آنها را به باد کتک بگیرد؟ کدام مرام مردانگی، کدام معرفت انسانی و کدام غیرت اخلاقی اجازه میدهد، یک مرد تنومند، در منظر عموم زن بیدفاعی را با چک و لگد بزند؟!
اما و اگرها و علامت سوال و تعجبها کار به جایی نمیبرد؛ بالاخره باید دید فیلمی از دوربینهای مداربسته نارنجستان منتشر میشود تا ابعاد قضیه مشخص شود یا همچنان باید در فضایی غبارآلود این ماجرا هم با پرداخت هزینههای هنگفت به فراموشی سپرده شود.
چند قلم دارو، مواد مخدر و پاور بانک ممنوع!
دو هفتهای بیشتر تا اربعین باقی نمانده و هرسال این روزها خبرهای عجیبوغریبی از طرف عراقی منتشر میشود که تعجب زائران را برمیانگیزد. امسال اما خبری عجیب، باعث گرد شدن چشمهای زائران اربعین شد و سرخط خبرها قرار گرفت. رئیس پلیس فرودگاههای کشور گفت: «یکی از اقلامی که امسال دولت عراق اعلام کرده است که در سفرهای هوایی نباید همراه زائران باشد، پاور بانک است؛ چرا که بعضاً حمل این پاور بانکها باعث انفجارهای کوچک میشود!»
ایکاش رئیس پلیس فرودگاههای کشور از طرف عراقی سوال میکرد سالانه هزاران مسافر عراقی با پاور بانک راهی ایران میشوند و اتفاقی رخ نمیدهد، اینکه چرا درست در ایام اربعین زمانی که پاوربانک یکی از اقلام ضروری زائران است، باید پاور بانکها بسوزند و آتش بگیرند؟
حالا زائرانی که سفر هوایی را انتخاب کردهاند وضعیت عجیبی دارند، یا باید یک نفر را پیدا کنند که از مرز زمینی پاوربانکشان را به دستشان برساند یا دست در جیب مبارک کنند و از عراق پاور بانک بخرند و احتمالاً باید پایان سفر هم آن را در فرودگاههای عراق به یادگار بگذراند.
حالا که بحث اربعین شد بد نیست از سامانه سماح هم بگوییم؛ این سامانه از ابتدا برای ساماندهی زائران اربعین حسینی طراحی شد اما این روزها از دسترس خارج شده و به سامانه سرکاری تبدیلشده است. تجربه نشان داده هرسال اربعین پرشورتر برگزار میشود و بعد از همه این سالها باید تجهیز زیرساختها آبرومندانه باشد تا یک ثبتنام ساده این همه معطلی نداشته باشد.
سلطان جنگل را دو در کردند
این روزها به شنیدن خبر همه جور دزدی عادت کردهایم اما حیوان دزدی خبر نوبری است؛ آنهم نه گوسفند و گاو و مرغ نه! شیر! دزد، سلطان جنگل را زیر بغل زده و با خودش برده است. فرمانده انتظامی شهرستان ساری خبر داد که عدهای سارق در حال سرقت یک میمون از باغوحش ساری دستگیرشدهاند که قبل از آنهم شیر این باغوحش را دزدیده و در کشوری دیگر فروختهاند!
جز بهجز این خبر مو به تن آدم سیخ میکند، چطور عدهای به این فکر میکنند که از باغوحش شهری بزرگ دزدی کنند، آنهم نه یک حیوان کوچک و بیآزار یک حیوان عظیمالجثه و وحشی! اول که این خبر به گوش رسید، باور اینکه چطور حیوان وحشی را از باغوحش خارج کردهاند برایمان سخت بود، تا آنکه فهمیدیم نه فقط از باغوحش، بلکه سلطان را از کشور هم خارج کردهاند و به ارزش ۵۰۰ میلیون تومان آن را به یکی از همسایهها فروختهاند. همه اینها به کنار، سیر نشدهاند و برگشتهاند تا میمونها را هم مثل حیوان قبلی به جیب بزنند و آب کنند!
اگر مسئولان دیرتر متوجه ماجرا شده بودند، ممکن بود سارقان دفعات بعدی، زیر ماشین حمل حیوانات باغوحش هم آجر میگذاشتند و لاستیکهایش را هم میبردند. درست است باغ وحش حیوانات جنگل را در خود جای داده است اما قرار نیست با قانون جنگل اداره شوند آقایان مسئول.