خبرگزاری مهر - گروه سیاست؛ رامین عبدالله شاهی: امسال سال انتخابات است. ماراتن ورود به بهارستان شروع شده است. متقاضیان داوطلبی انتخابات مجلس شورای اسلامی بیش از ۳ برابر مجلس یازدهم در مرحله پیش ثبتنامها ثبتنام کردند تا در روز جمعه ۱۱ اسفند با انتخاب مردم، قطار بهارستان دوازدهم با مشخص شدن اعضای جدیدش آماده حرکت شود.
این در حالی است که ایران در چند سال گذشته و از جمله در پاییز ۱۴۰۱ چند پیچ خطرناک را پشت سر گذاشته و از گردنه جنگ ترکیبی نیز عبور کرده است لذا حضور مردم در پای صندوقهای رأی میتواند خط بطلان بر محاسبات غلط آنانی بکشد که عملاً به دنبال فروپاشی کشور هستند.
«مشارکت بالا» یکی از شاخصههای انتخاباتی است که در سالهای اخیر مورد تاکید ویژه مقامات عالیرتبه کشور به ویژه شخص رهبر معظم انقلاب قرار داشته است. از طرفی مقام معظم رهبری، چهاردهم فروردین ماه در یکی از اولین سخنرانیهای سال جدید به اهمیت کیفیت برگزاری انتخابات پیش رو پرداختند و متذکر شدند که مسئولان، راهبرد «مشارکت، امنیت، سلامت و رقابت انتخابات» را از هم اکنون مشخص کنند تا انتخاباتی خوب، سالم و با مشارکت بالا داشته باشیم. حتی میتوان گفت ایشان واژه «رقابت» را این بار به شکل کاملاً مستقل از مشارکت مطرح کردند و همه مسئولان را برای افزایش مشارکت به عنوان اولویت اساسی کشور فراخواندند.
در همین زمینه و برای اطلاع از برنامه اصلاح طلبان در انتخابات با «اسماعیل گرامی مقدم» قائم مقام حزب اعتماد ملی به گفتگو نشستیم و در فضایی صمیمانه به سوالات ما پاسخ داد.
در اصول کلاسیک گفتگوهای خبری این طراح سوال و مجری برنامه است که مسیر گفتگو را مشخص میکند و این حق را دارد اجازه خروج مصاحبه شونده را از ریل اصلی ندهد، اما گرامی مقدم اصرار داشت در خصوص موضوعات مختلف صحبت کند که برای افزایش تساهلگری این امکان را برای او فراهم شد.
او که دوران نوجوانی در مسیر انقلاب قرار داشته و سلاح بر دست گرفته و در جنگ حضور یافته است، فارغ از اختلافات سیاسی دغدغه بسیاری برای افزایش مشارکت در انتخابات و در جهت بالا رفتن توان چانه زنی سیاسی ایران در مجامع بینالمللی و نیز اقتدار آفرینی برای کشور داشت.
گرامی مقدم در ادامه ضمن انتقاد از پیش ثبت نام مجلس شورای اسلامی، گفت که اصلاح طلبان برای آنکه فرصت را از دست ندهند در حوزههای تک کرسی یا دو کرسی ثبت نامهای خود را انجام دادند.
* مرحله پیش ثبت نامهای انتخابات مجلس دوازدهم انجام گرفت. البته طبق قانون جدید انتخابات این مرحله برای اولین بار در فرآیند ثبت نامها اضافه شد که به شکل الکترونیکی هم بود، شاهد حضور سه برابری داوطلبان حضور در انتخابات مجلس بودیم و شنیدههای میدانی این گونه است که بجز اصولگرایان نیروهای میانه رو و اصلاحطلب قابل توجهی در این مرحله ثبت نام کردهاند. تحلیل شما از این مرحله و تعداد پیش ثبت نام کنندگان چیست؟
در ابتدا لازم است از خبرگزاری مهر به خاطر زحمات و تلاشهایش در جهت تنویر افکار عمومی و حفظ تعادل و اطلاعرسانی تشکر کنم و از اینکه بنده را دعوت کردید، سپاسگزارم.
به لحاظ کمی، تعداد ثبتنامکنندگان افزایش یافته است که این نشان دهنده این است که با تبلیغات زیادی که صورت گرفت، خیلیها ثبت نام کردند و این تعداد نسبت به دورههای قبلی بیسابقه است اما نمیتواند ملاک ارزیابی موضوعیت انتخابات باشد. همانطور که همیشه گفتم موضوعیت انتخابات عبارت است از رقابتی و عادلانه بودن در کنار سلامت انتخابات.
در عین حال ما در حال حاضر نمیدانیم که چه تعداد از اصلاحطلبان ثبت نام کردهاند زیرا فرصت کافی برای آنان نبود و این قانون جدید انتخابات باید حداقل از یک سال قبل تصویب میشد تا جریانات سیاسی خود را برای این مرحله پیشثبتنام آماده میکردند؛ اما چون به هر شکل جریان مقابل در قدرت است و در مجلس نیز حضور دارد لذا بلافاصله این قانون را تصویب کردند و باعث شد که اصلاح طلبان در یک بی تصمیمی قرار بگیرند.
برخی از اصلاح طلبان برای آنکه فرصت را از دست ندهند در حوزههای تک کرسی یا دو کرسی ثبت نامهای خود را انجام دادند البته تا جایی که اطلاعات دارم برخی از اصلاح طلبان برای آنکه فرصت را از دست ندهند در حوزههای تک کرسی یا دو کرسی ثبت نامهای خود را انجام دادند، اما به صورت کلی و تشکیلاتی اصلاحطلبها به دلیل آنکه بهصورت فوری چنین قانونی تصویب شد، نتوانستند به یک تصمیم واحدی دست پیدا کنند. لازم بود قبل از اینکه این پیش ثبتنامها قانون میشد موضوعیت انتخابات و مقدمات و لوازم آن آماده میشد، به همین خاطر از نظر بخشی از اصلاحطلبان برای مرحله پیش ثبت نامها ایراد وارد است، زیرا این فرصت از بسیاری از اصلاحطلبان گرفته شد تا مثل دورههای گذشته که در آذر ماه ثبت نام صورت میگرفت، خود را برای انتخابات آماده میکردند در نتیجه آمادگی اصلاحطلبان برای حضور گسترده در انتخابات عملاً از دست رفت.
از سویی هم اکنون آنچه که مسلم است این است که بعد از پیش ثبت نامها خروجی دستگاههای نظارتی و شورای نگهبان به چه صورت است و باید ببینیم بعد از آنکه نتایج و خروجیها بیرون میآید آن وقت اصلاحطلبان چه موضعی در مقابل تعیین صلاحیتشدگان خواهند داشت.
* استحضار دارید که مدتی است درون بدنه اصلاح طلبی کشور اتفاقات مهمی افتاده است. انتخاب خانم آذر منصوری در شرایطی شکل گرفت که بهزاد نبوی یک شخصیت سیاسی قدیمی و با تجربه برای کشور و جبهه اصلاحات است که به قول یکی از اصلاح طلبها به هر صورت زیرآب نظام را نمیزند اما از این جبهه کنار گذاشته شد و خانم منصوری انتخاب شد. به نظر میآید بدنه اصلاح طلبی دچار نوعی دو قطبی شده است و گروهی از آنان به دنبال رادیکال شدن هستند. رویکرد فضای اصلاح طلبی کشور را با توجه به وضعیت حساس کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
من همچنان طرفدار انسجام اصلاحطلبان هستم و چهار دوره است که به صورت عضو حقیقی این جبهه افتخار داشتم در خدمت عزیزان اصلاحطلب به عنوان یک عضو کوچک اصلاحطلبی فعالیت کنم و تلاشم برای حفظ این انسجام بوده است. پاسخ بنده به این سوال به همه مسائل دیگر در عالم سیاست وابسته است و به نوعی از یکدیگر تبعیت میکنند و به آنها هم در جایگاه خودش ارتباط پیدا میکند، لذا نمیتوان مخفی کرد که در جریان اصلاحات یک دو قطبی و یا سه قطبی وجود ندارد و این امر در همه جریانات سیاسی اتفاق میافتد.
در تئوریهای رفتار سازمانی هم همه اندیشمندان بر این باورند به محض اینکه گروهی شکل میگیرد تعارض و باندهای مختلف تشکیل میشود و این امر اصولگرا، اصلاح طلب، محافظهکار و حزب کار و … هم نمیشناسد و انسان ذاتاً اینگونه است؛ از سویی باید گفت کار گروهی منافعی دارد که وقتی به نتیجه میرسد پیروزیهایی دارد ولی شکستهایش بین همه توزیع و تقسیم میشود در نتیجه اینها از منافعی است که در رفتار سازمانی از آن یاد میشود. به همین خاطر خود من سعی کردم در کار سیاسی همواره تابع تشکیلات و سازمانی باشم.
* پس جبهه اصلاحات چند شاخه شده است. رویکردهای کلی آن را توضیح میدهید؟
در جبهه اصلاحات دو نگاه و رویکرد در سالهای اخیر شکل گرفته است که یک نگاه صرفاً معتقد به جامعه محوریست و میگوید جامعه به هر سویی که ایستاد ما باید در همان سو بایستیم و اساساً باید سخن جامعه را بیان کنیم و اگر اختلافی میان حکومت و جامعه پیش آمد ما طرفدار حاکمیت نیستیم و باید مطالبات جامعه را پیگیری کنیم. نقطه ضعف این رویکرد این است که هرگز تاکنون در مباحث نگفتند و بیان نکردند کدام جامعه و کدام طبقه را مد نظر خود قرار دادند؟ چون هر جامعهای دارای طبقات، تنوع اندیشهها و افکار مختلف است و اینکه کدام جامعه از جریان سیاسی توقع دارد که سطح مواضعاش را در این حد پایین بیاورد که از خردورزی و سیاستورزی فاصله بگیرد و فقط مطالبات را بیان کند؟ در حالی که مردم توقع دارند مطالبات عملیاتی و اجرایی شود و حتماً این مطالبات از مسیر صندوق میگذرد.
یک نگاه در جبهه اصلاحات صرفاً معتقد به جامعه محوریست و میگوید جامعه به هر سویی که ایستاد ما باید در همان سو بایستیم… و باید مطالبات جامعه را پیگیری کنیم. نقطه ضعف این رویکرد این است که هرگز تاکنون در مباحث نگفتند و بیان نکردند کدام جامعه و کدام طبقه را مد نظر خود قرار دادند؟
نگاه دوم در اصلاحات که خود بنده هم از این گروه هستم دیدگاه جامعه محوری است که به دنبال مطالبات حداکثری جامعه هستیم. برای اینکه کشور از امنیت کافی برخوردار باشد بایستی مطالبات مردم اولویت بندی، طبقهبندی و دستهبندی شود و با تفکر اصلاح طلبی به منصه اجرا گذاشته شود ولی این امر در خلأ امکانپذیر نیست و باید از مسیر صندوقها بگذرد به همین خاطر نگاه دوم امکانپذیرتر است. در واقع هم جامعه محور و هم صندوق محور است لذا از نگاه ما اگر مانند مجلس دهم داشته باشیم خیلی بهتر از مجلس یازدهم است و اگر مجلسی مانند مجلس پنجم داشته باشیم حتماً خیلی بهتر از مجلس هشتم است.
با همه احترامی که برای اعضای ۴۵ نفره جبهه اصلاحات و شخص خانم آذر منصوری قائل هستم، انتقاداتی به اتفاقات تیرماه دارم و برای ریاست جبهه اصلاحات ویژگیهایی قائل بودم که در مجموع شایستگی ریاست جبهه اصلاحات را در شخص آقایان نبوی و مرعشی میدیدم.
به نظرم در شرایط کنونی ریاست جبهه اصلاحات شایسته یک سیاستمدار است که سردی و گرمی عالم سیاست در ۶۰ و ۷۰ سال گذشته را چشیده باشد تا بتواند برای جبهه اصلاحات هدایت کنندهای مناسب باشد که آقای نبوی چنین ویژگی داشت. به هر صورت در شش ماه گذشته اتفاقاتی افتاد که به نظرم از سر دلسوزی بود و موافقین برکناری آقای نبوی معتقد بودند ایشان سن و سالی از او گذشته است و چنانچه ما انتقاداتی به آقای احمد جنتی به لحاظ سن و سال ایشان داریم خودمان هم رعایت کنیم و چرخش نخبگانی را در درون خود انجام دهیم. اما بنده در خصوص این موضوع هم به دوستان گفتم که مشکل ما با آقای آیت الله جنتی مسئله سن و سال ایشان نیست بلکه ما با اندیشه و تفکر او در نظارت استصوابی مشکل داریم. در واقع میتوان گفت موضوع سن و سال مسئله نبود، بلکه بهانهجویی برای برکناری آقای نبوی بود. هرچند این از اختلافاتی که وجود دارد و در جبهههای دیگر نیز کم و بیش وجود دارد.
حال درست است که آقای نبوی کنار رفتند اما به قول مرحوم شریعتی که میگفت «به خدا سوگند حقیقت را فدای اکثریت نخواهم کرد»، من هم این حقیقت را نمیتوانم فدای اکثریت ساختگی کنم. البته هر تلاشی که از دستم برآید در جهت حفظ اتحاد جبهه اصلاحات انجام خواهم داد و وقتی که خودم احساس کنم دیگر توان این کار را ندارم و یا اجازه انجام آن را ندارم، در این صورت تصمیم دیگری میگیرم و در جای دیگری فعالیت سیاسی خود را ادامه میدهم و برایم فرقی نمیکند که در جبهه اصلاحات باشم یا نباشم. بنده به عنوان قائم مقام حزب اعتماد ملی و یا به عنوان یک فعال سیاسی به فعالیتهای خود ادامه خواهم داد.
* شما در صحبتهای خودتان اشاره کردید که به مسئله صندوق به شدت پایبند هستید. رهبری انقلاب در ابتدای سال در سخنانی به مسئولان تاکید کردند که لازم است انتخابات مشارکتی، رقابتی، سالم و ایمن را داشته باشیم. این امر رهنمودهای بسیار مهمی بود و با توجه به اینکه حدود شش ماه به انتخابات باقی مانده است، ارزیابی و تحلیل شما از این سخنان به چه صورت است؟
سخنانی که رهبری در مشهد فرمودند، باید گفت امیدوار کننده بود و واقعیت آن است که یک بارقه امیدی ایجاد شده است که دیگر نحلههای فکری هم بتوانند در صحنه باشند در رابطه با سخنانی که رهبری در مشهد فرمودند، باید گفت امیدوار کننده بود و واقعیت آن است که یک بارقه امیدی ایجاد شده است که دیگر نحلههای فکری هم بتوانند در صحنه باشند. در واقع وقتی از رقابت میگوئیم این رقابت است که خود انتخابات را میسازد زیرا انتخابات یک لوازمی دارد که یکی از آن لوازم رقابت است، حال میتوان این رقابت را حداقلی و یا حداکثری کرد. رقابت حداقلی مانند انتخابات گذشته ما است که در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس یازدهم اتفاق افتاد. اما در انتخابات سال ۷۶ شاهد رقابت حداکثری بودیم. همچنین در همین چند ماه گذشته در ترکیه نیز یک رقابت حداکثری اتفاق افتاد. لذا فرمایشات رهبری که حتماً بیان یک مسئله نیست زیرا حتماً ایشان دغدغههایی دارند و حتماً نگران مشارکت حداکثری هستند و این مسئلهای است که به دلیل سوابق و اشرافی است که ایشان بر مسائل دارند و حتماً میدانند اگر رقابت وجود نداشته حتماً مشارکت از مرز ۴۸ درصد انتخابات گذشته که وجود داشته است، فروکش میکند و آنگاه ویترین جمهوریت نظام خدشهدار میشود. پس باید هدفگیری این باشد که مشارکت در انتخابات افزایش یابد و به ۸۰ درصد برسد.
من شنیدم وزیر محترم کشور مشارکت ۶۰ درصد را هدف گذاری کرده است به نظرم این یک هدفگذاری صحیحی نیست و باید از سوی حاکمیت روی ۸۰ تا ۹۰ درصد هدفگذاری شود لذا برای جمهوری اسلامی شایسته نیست که گرفتار نرخ مشارکت ۶۰ درصد باشد، اگر ۶۰ را در نظر گرفتیم معلوم نیست که به ۵۰ هم برسیم. البته واقعیات را هم قبول دارم که چیز دیگریست؛ پس ما هم به عنوان حزب اعتماد ملی به همراه بخشهایی از اصلاحطلبان و همفکرانمان باید کارهایی بکنیم این موضوع محقق شود، هرچند ما طرفدار یک انتخابات رقابتی عادلانه و آزاد هستیم و این سه ابزار انتخابات است و اگر این گونه باشد قدری به مشارکت کمک میکند.
* به نظر میآید در اردوگاه اصلاح طلبها مسئله تحریم انتخابات همچنان وجود دارد. حتی در سال ۱۴۰۰ انتخابات ریاست جمهوری نظر بهزاد نبوی رأی به همتی بود اما بخشهای دیگر اصلاحطلبها دارای اختلاف بودند و انتخابات را تحریم کردند و این موضوع در پیش ثبت نامها هم دیده شد. متأسفانه هم اکنون هم این فضا ادامه دارد لذا بخشهایی از اصلاح طلبان مانند شما البته با همان الزامات رقابتی و مشارکتی بودن انتخابات، خواستار مشارکت در انتخابات هستید اما گروههای دیگری از میان آنها نگاه تندی دارند و به دنبال تحریم انتخابات هستند. با توجه به ترکیب هیئت رئیسه جبهه اصلاحات که عموماً از حزب اتحاد ملت هستند، فکر میکنید در نهایت جبهه اصلاحات چه رویکردی اتخاذ کند، آیا مواضع رادیکالها بر این جریان تعمیم مییابد؟
من نمیتوانم کتمان کنم که هیئت رئیسه جبهه اصلاحات اکثراً یا عضو حزب اتحاد هستند و یا هواداری آن را در گذشته داشته و دارند. طبعاً هر کس یک فکری دارد اما واقعیت این نیست که دوستانی که مخالف ما هستند قصد تحریم انتخابات را دارند. آنها دست کم و هم اکنون قصدشان را بازگو نمیکنند و به هر حال مسئله آنها همانطور که میگویند موضوع جامعه محوری است و حالا نزدیک انتخابات چه تعریفی از آن خارج شود من نمیتوانم بگویم و خودشان بگویند بهتر است.
* آیا فکر نمیکنید که دوستان شما در تحریم انتخابات نگاه تاکتیکی دارند و نه راهبردی و به دنبال برنامههای دیگری هستند؟
در این دوره از انتخابات تاکتیک و یا مسائل دیگر را نداریم و نمیتوانیم از آن استفاده کنیم چون اساساً جامعه فعلاً به صندوقها رویکرد خوشی ندارد. البته قصد ندارم از آنانی که در جبهه اصلاحات رویکرد بنده را ندارند دفاع کنم اما حقیقتی را باید بگویم و آن اینکه برخی دوستان ما که رادیکال میشوند یا شدهاند به دلیل آن است که در واقع رادیکالیسم در برابر رادیکالیسم شکل میگیرد.
آن طرف ما جبهه پایداری را داریم که در شرایط کنونی در ارکان قدرت است و کشور را به سمت و سویی میبرد که مردم را ناامید کند تا در انتخابات شرکت نکنند و اگر بخواهیم در مورد مصادیق آن صحبت بکنیم خیلی روشن است در بخشهای دیگر آن را عرض کنم.
باید عرض کنم اگر حاکمیت انتخابات رقابتی، سالم، آزاد و عادلانه برگزار کند همه اصلاح طلبها طرفدار چنین انتخاباتی هستند و حتماً دوستان اصلاح طلب ما که در زندان و یا بیرون هستند از یک چنین انتخاباتی حمایت میکنند.
وقتی که شورای نگهبان در دوره قبل اجازه نداد اصلاح طلبان در رقابت حضور پیدا کنند چه کسی باعث تحریم انتخابات شده است؟ لذا ما چرا این اتهامها را به اصلاحطلبها میزنیم که به جامعه محوری میاندیشند و به آنها اتهام تحریم انتخابات را میزنیم. آنها نهایتاً میگویند ما لیست نمیدهیم زیرا چارهای به جز لیست ندادن هم ندارند.
* در این صورت معنی این کار همان تحریم میشود. آیا غیر این است؟
وقتی شما دایره انتخاب شوندگان را محدود میکنید حتماً دایره انتخاب کنندگان هم محدود میشود و این یک قاعده است و یک رابطه ریاضی است این نامش تحریم نیست چون نمیتوانند لیست بدهند. شما انتظار دارید وقتی که ما لیست نمیتوانیم بدهیم به لیست اصولگرایان رأی بدهیم؟ حال اسمش را تحریم میگذارید، بگذارید. آن طرف جریان شورای نگهبان و هیئتهای نظارت و جریان پایداریچی که در ارکان نظارت هم حضور دارد مانع از این میشوند که افراد صالح که شرایط لازم در انتخابات را دارند، حضور پیدا کنند. در این صورت تحریم کننده چه کسی میشود؟ آنها نمیگذارند مردم دایره انتخاب خود را گسترده ببینند. وقتی شما دایره انتخاب شوندگان را محدود میکنید حتماً دایره انتخاب کنندگان هم محدود میشود و این یک قاعده است و یک رابطه ریاضی است.
وقتی در رابطه ریاضی متغیر ایکس شما به سمت بینهایت میل کند عموماً مشارکت شما افزایش مییابد ولی اگر متغیر ایکس شما محدود شود و دایره آن محدود شده و به سمت صفر میل کند، مشارکت هم به سمت صفر میل خواهد کرد.
در واقع باعث این موضوع آنهایی هستند که در ارکان حاکمیت هم هستند. آنان که میخواهند باند و گروه و حزب خودشان به قدرت برسد و رقیب را حذف میکنند. بعد رقیب آنها میگوید من شرکت نمیکنم، چه کار کند که شرکت نکند. لیست ندهد چه کار کند؟
کسی که دلش به حال این حاکمیت و مملکت میسوزد شفاف و روشن بایستی نظارت استصوابی را کنار گذاشت با نظارت استصوابی نمیتوانیم مشارکت حداکثری را به این سادگی به وجود آوریم لذا خیلی مشکل است که در انتخابات این موضوع شکل بگیرد؛ البته شاید نتوانیم این قانون را برداریم ولی میشود مانند مجلس ششم بدون آنکه قانون نظارت استصوابی را برداریم، عمل کنیم. در نتیجه پیشنهاد میکنم اگر میخواهید مشارکت افزایش یابد و دغدغه آن افزایش مشارکت باشد. حاکمیت مجلس کاری را انجام دهد که نظارت استصوابی حذف شود لذا برای آنکه مشارکت افزایش پیدا کند حاکمیت و شورای نگهبان لازم است یک دو فوریتی به مجلس ببرند و نظارت استصوابی را از قانون حذف کنند؛ در نتیجه انتخاب شوندگان مردم و نخبگان انگیزه پیدا میکنند که برای خدمت کاندیدا شوند به خودی خود ماشین مشارکت حرکت میکند و نیازی به چیز دیگری نیست. از طرفی اگر فکر کنیم که بین جریان آقای قالیباف و جریان آقای زاکانی در شهرداری و بین جریان آقای رئیسی و بین جریانات آقایان دیگر در دایره اصولگرایی از رادیکال ریشه دوم تا رادیکال ریشه سوم و محافظه کاران بتوانند مشارکت ۶۰ درصدی ایجاد کنند، به نظرم بر ضد منافع ملی حرکت کردیم. در انتخابات ۱۴۰۰ هم این حرفها را گفتیم و توجهی به آن نشد. البته آقای قالیباف اخیراً از لزوم حکمرانی نو صحبت کردند که به نظرم حکمرانی نو این است که اگر نمیتوانیم یک طرح دو فوریتی به مجلس ببریم دست کم حکمرانی مان به گونهای باشد که انتخابات پرشور باشد زیرا نظام انتخاباتی ما کهنه است.
*مگر نظارت استصوابی قانون جدیدی است؟ با همین قانون اصلاح طلبان چند دوره انتخابات کرسیهای مجلس را از آن خود کردهاند. مانند دوره گذشته مجلس یعنی مجلس دهم. مگر برای انتخابات مجلس ششم نظارت استصوابی نبود؟ فکر نمیکنید نظارت استصوابی به بهانهجویی تکراری اصلاح طلبان در آستانه هر انتخاباتی تبدیل شده است؟
بله بود. در مجلس ششم نظارت استصوابی بود اما حکمرانی خوبی شکل گرفت، هرچند یک جاهایی اصلاح طلبها تند روی کردند.
* یعنی معتقدید اگر حذف نظارت استصوابی امکان پذیر نبود، اما با حکمرانی نو در آن مسیر گام برداشته شود؟
بله احسنت. مگر در مجلس ششم نظارت استصوابی نبود؟
* یعنی میشود اینگونه گفت که شما قبلاً اصرار داشتید که نظارت استصوابی به مجلس برود و حذف شود اما اگر شرایط کشور و قوانین این اجازه را نمیدهد، حداقل در حکمرانی نگاه باز و گستردهای به حضور کاندیداها داشته باشیم. درست است؟
بله همین طور است حکمرانی خوب میتواند نظارت استصوابی را اجرا کند تا عدالت برقرار شود و رقابت را افزایش دهد.
*معتقد هستید که اگر مشارکت افزایش پیدا کند برنده همه کشور خواهد بود؟
بله همین طور است. در این رابطه من به دنبال مشروعیت حاکمیت جمهوری اسلامی هستم. من به دنبال آن هستم تا ویترین جمهوری اسلامی در دنیا برترین باشد و منافع ملی ما از این جهت حفظ شود کاری ندارم حزب من به قدرت میرسد یا خیر.