بیرجند- میلیون ها نفر از نقاط مختلف دنیا خودشان را به کربلا رسانده اند تا مراسم اربعین همان ساعت صفر عاشقی شان باشد و برای فصلی دیگر از زندگی، از صفر شروع کنند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: قدم به قدم جلو می‌روند. گاه بر گام‌هایشان سرعت می‌بخشند و گاه آهسته تر مسیر عاشقی را طی طریق می‌کنند. چهره‌ها و مذاهب متفاوت، اما هدف یکی است. کوچک و بزرگ، ایرانی و خارجی و سفید و سیاه همه برای اربعین آمده‌اند.

آمده‌اند تا روز اربعین را در بین‌الحرمین نوحه سرایی کنند. نگاه هر زائر دنیایی از حرف را مشق می‌کند چراکه اینجا رفتارها معنایی ندارد، همه با پای دل آمده‌اند و با چشم دل مسیرهای عاشقی برای اهل بیت (ع) را جست و جست می‌کنند.

اینجا خاک کربلا است. اینجا نفس‌های آسمان پنجره‌های شهر را سیاه کرده و خورشید بر سر زائران بی قراری می‌کند. صدای ضجه های دلتنگی زائران تمامی ندارد. عده‌ای به سر می‌کوبند و برخی سینه زنان و زنجیر زنان به پیش می‌روند. اینجا قاصدک‌ها فرا رسیدن سوگ اربعین را بین زائران صادر می‌کنند.

آری، اینجا کربلا همه چیز برای عزای اربعین حسینی آماده است. زائران فوج فوج به سمت حرم می‌روند تا از قافله عزا جا نمانند. می‌روند تا شب اربعین را در کنار حرم یار با فاطمه زهرا (س) هم صدا شوند و صدای «لبیک یا حسین» را به گوش افلاک برسانند.

با پای دل آمده‌ام

در گوشه‌ای بر روی ویلچر نشسته است و عاشقانه‌های زائران را می‌نگرد. هر چند گاه قطره اشکی مهمان چشم‌هایش شده و اضافه‌اش از گوشه چشمش سرازیر می‌شود.

از زنجان آمده و از سختی سفر هیچ گله و شکایتی ندارد چراکه عشق حسین (ع) او را به کربلا کشانده و بنا به گفته خودش با پای دل آمده است.

در اولین کلماتش، سلامی بر حسین و سقای کربلا می‌دهد و می‌گوید: از یک هفته پیش به عراق آمده‌ام تا اربعین را در کربلا باشم.

وی با اشاره به وضعیت جسمانی‌اش، می‌گوید: معلولیت برایم هیچ محدودیتی ایجاد نکرده و با همین شرایط، سومین سال می‌شود که در پیاده روی اربعین شرکت می‌کنم.

نفس عمیقی می‌کشد و می‌افزاید: عاشقی برای امام حسین (ع) که پا و جسم نمی‌خواهد تنها یک دل می‌خواهد که آن هم فدای سالار شهیدان می‌کنم.

مسیر عاشقی در کربلا

کوله‌ای مشکی به دوش گرفته و قدم می‌زند. گاهی سر به آسمان می‌گیرد، نجوایی می‌کند و سپس صورتش را در پشت چفیه اش مخفی می‌کند. قدم‌هایش را شمرده شمرده بر می‌دارد. گویی دوست ندارد مسیر دلدادگی برای اهل بیت (ع) به آخر برسد.

با او هم قدم می‌شوم. گرچه به ظاهر غریبه هستیم اما گویی آشنایی دیرینه یافته است. با لبخندهایی از جنس صفا و صمیمیت صحبت‌هایش را بدون هیچ سوالی شروع می‌کند: قدم زدن در خاک کربلا احساس عجیبی دارد. باورم نمی‌شد بتوانم زائر اربعین باشم.

رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: «آقا جان آمده‌ام عقده دل باز کنم. مبادا ناامیدم کنی. مولایم تو امضا کنی همه چیز درست می‌شود.»

می‌پرسم چندمین بار است به سفر کربلا می‌آیی. دست به سینه می‌گذارد. از هویدای دل ضجه‌ای می‌کشد و می‌گوید: «اولین بار است به دیدن آقایم حسین می‌آیم. آمده‌ام تا حضرت ابوالفضل واسطه شود و شفاعتم کند.» به هق‌هق می‌افتد و در دنیای خودش زمزمه می‌کند.

هدف سفر فقط عشق امام حسین (ع) است

گاهی می‌نشیند و با گفتن «یا حسین» بلند شده و دوباره به راه می‌افتند. چادرش را به کمر گره زده تا به راحتی از عصایش استفاده کند. چین و چروک صورتش زیر عینک‌هایش مخفی شده‌اند.

از هدفش می‌پرسم، قد خمیده‌اش را اندکی راست می‌کند و می‌گوید: هدف فقط عشق امام حسین (ع) است.

با پارچه کوچکی عرق پیشانی‌اش را می‌گیرد و می‌افزاید: عشق به حسین (ع) از بدو تولد تا سرازیری قبر در وجود انسان‌ها نهفته است.

به گفته خودش دردی کهنه بر دل دارد و برای درمانش آمده است. هر چند مدت با ناله دعا می‌کند: یا غریب کربلا هیچ دستی را خالی برنگردان و برای این جمعیت مشکل گشایی کن.

می‌گویم: پیاده روی برائت سخت نیست؟ بی درنگ جواب می‌دهد: «هیچ کاری برای رسیدن به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) برایم سخت نیست».

اینجا دل حکومت می‌کند

آری اینجا کربلا است و امروز هزاران هزار عاشق با کوله باری راهی شده‌اند تا با پای پیاده به بین‌الحرمین برسند. گرد و خاک و مسیر طولانی در آن‌ها اثری ندارد و تنها عشق رسیدن به معشوق بر سر دارند.

صدای نوحه کاروان‌ها، پذیرایی موکب‌ها از زائران و صلوات‌های مستمر دلت را به اوج می‌برد. هر کس تلاش می‌کند تا از زائران اباعبدالله به نحوی پذیرایی کند. یکی با جثه کوچکش آب تعارف می‌کند و دیگری غذا. یکی اصرار دارد پاهایت را ماساژ دهد و دیگری تلاش می‌کند با یک استکان چای خستگی را از تنت دور کند.

اینجا تنها دل حکومت می‌کند. اینجا دروغ و نیرنگ جایی ندارد. اینجا هزاران هزار نفر از نقاط مختلف دنیا خودشان را به کربلا رسانده‌اند تا مراسم اربعین همان ساعت صفر عاشقی شأن باشد و برای فصلی دیگری از زندگی، از صفر شروع کنند.