خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه : این کتاب در 12 بخش تدوین شده که از عناوین آن میتوان به حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر، وجود محمولی از دیدگاه کانت و ملاصدرا، مسئله وجود در فلسفه ابنسینا، نور در سهروردی و وجود در ملاصدرا، وجود از دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا، حرکت جوهری و نتایج فلسفی آن و تبیین وجودی « زمان» در نظام فلسفی صدرالمتالهین اشاره کرد.
نظر فلاسفه اسلامی درباره علم به « وجود»، خدا در فلسفه ملاصدرا، معاد جسمانی در فلسفه ملاصدرا، فلسفه عملی در حکمت متعالیه ملاصدرا و سیر فلسفه در جهان اسلام از دیگر موضوعات این کتاب هستند.
در مقدمه این کتاب آمده است : ویژگی مهم یک نظام فلسفی کارآمد آن است که بتواند پاسخگوی سوالات مهم و اساسی جدید باشد. هرچند شاید فیلسوف موردنظر آن مسئله را بصورت دقیق طرح نکرده باشد، اما محقق و متعمق در آثار وی باید بتواند از مجموع آثار و اندیشه آن فیلسوف پاسخ به پرسش موجود را پیدا کند.
در میان نظامهای حکمی و فلسفی جهان اسلام شاید بتوان گفت : بهترین مکتبی که میتواند انتظار فوق را برآورده سازد مکتب حکمی و فلسفی حکمت متعالیه است. بنیانگذار این مکتب که خود قبل از طرح نظریه خویش به صورت دقیق و عمیق به مطالعه نظامهای پیشین پرداخته بود توانست با تفکر و تعمق و تذوق فوقالعاده خود به ایجاد و ابداع مکتبی دست زند که جامع عقل و شهود یا به عبارت دیگر مشایی و اشراقی باشد.
رضا اکبریان در ادامه اضافه کرده است : ملاصدرا آنچه را که در این زمینه از قدمای یونان و بویژه افلاطون و ارسطو رسیده بود و آنچه را حکمای بزرگ اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی و شیخ اشراق و غیره توضیح داده یا از خود افزوده بودند و آنچه که عرفای بزرگ با هدایت ذوق و قوّت عرفان یافته بودند، به خوبی جذب و هضم کرد و از نو اساس جدیدی را پیریزی کرده و آن را بر اصول و قواعدی محکم و مستدل استوار کرد.
حکیم صدرالمتالهین آنچه را که به حکمت مشاء و یا حکمت اشراق معروف بود و دو هزار سال مشاجرات فلسفی بین این دو دسته چه در یونان و چه در اسکندریه و چه در میان مسلمین و چه در اروپای قرون میانه ادامه داشت با اساس جدیدی که از نو پیریزی کرد به این مشاجرات خاتمه داد.
این استاد فلسفه در ادامه میافزاید : پرسش اساسی این است که نظام فلسفی حکمت متعالیه چگونه میتواند با فلسفههای جدید یا به تعبیر دیگر با تفکر فلسفی معاصر ارتباط برقرار کند.