به گزارش خبرگزاری مهر، المیادین در مطلبی به بررسی قیام عشایر عرب در شرق سوریه و درگیری میان عشایر عرب و شبه نظامیان موسوم به «نیروهای دموکراتیک سوریه» (قسد) در این منطقه با نگاه به نقش اشغالگران و تصمیمگیران آمریکایی پرداخته است.
با توجه به اینکه در گذشته گزارشهای منتشرشده از سوی مؤسسات آمریکایی نسبت به وقوع درگیری میان شبه نظامیان قسد و عشایر عرب در شرق سوریه هشدار داده بودند، بدون شک تحقق این پیشبینی، تصمیمگیران آمریکایی را شگفت زده نکرده است.
یکی از شاخصترین هشدارها در این خصوص در «گزارش نهایی گروه مطالعات سوریه» در سال ۲۰۱۹ و از سوی کمیته مکلف کنگره آمریکا جهت ترسیم راهبردهای کلی آمریکا در سوریه و در پاسخ به پافشاری دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا جهت عقبنشینی از سوریه منتشر شد.
این کمیته که از نمایندگان شاخص احزاب جمهوریخواه و دموکرات کنگره آمریکا تشکیل میشود به این نتیجه رسید که نقش سیاسی و نظامی آمریکا در سوریه باید پررنگتر شود. این کمیته مبارزه با بازگشت داعش، افزایش نفوذ روسیه و ایران، تلاش نظام اردوغان جهت نابودی قسد و عدم سیطره و نارضایتی احتمالی در نتیجه برخورد بد قسد با اکثریت عرب مناطق تحت کنترل این گروه را به عنوان دلایل این موضوع عنوان نمود.
از آغاز انتشار این گزارش دستکم امور زیر مشخص بودند:
۱. بازگشت داعش یا بازتوانی این تشکیلات در سوریه، به نیازی مبرم در فضای داخلی آمریکا جهت توجیه تداوم اشغال مناطق شرقی سوریه در برابر رویکرد جریان ترامپ درخصوص عقبنشینی از این مناطق مبدل شد.
۲. افزایش نفوذ روسیه، حتی پیش از بحراین اوکراین نیز، از منظر یک جنگ بینالمللی، در آمریکا مورد بررسی قرار میگرفت.
۳. افزایش نفوذ ایران از منظر جنگ منطقهای و توازن قوا با رژیم صهیونیستی، در آمریکا مورد بررسی قرار میگرفت.
۴. نزاع نظام اردوغان و قسد از منظر اخلال در معادلات سوریه جهت پیادهسازی طرح ترکیه، در آمریکا مورد بررسی قرار میگرفت. این در حالی است که آمریکا خواستار بقای توازن قوا میان قسد و ترکیه و نیروهای وابسته به آن در اراضی سوریه است؛ موضوعی که توازن حکومت، حاکمیت، یکپارچگی سوریه و در نتیجه کنترل دولت سوریه بر منابع طبیعی این کشور را مختل میکند.
۵. زیادهرویها و چیرگییافتن شبه نظامیان جداییطلب وابسته به آمریکا در برابر اکثریت عرب در مناطق شرقی سوریه آژیر هشدار را از سالها پیش در مقرهای تصمیمسازی آمریکا به صدا در آورده بود.
علاوه بر «گزارش پایانی گروه مطالعات سوریه» گزارشهایی دیگر از جمله گزارش «شورای ناتو» در سال ۲۰۲۱ تحت عنوان «نواقص سیاست آمریکا در قبال عشایر سوریه» نیز هشدارهای مشابهی را در خصوص اوضاع مناطق شرقی سوریه داده بودند. این گزارش هشدار داده که به نظر میرسد سیاست آمریکا در سوریه بیشتر از کُردها جانبداری میکند تا عربها و این موضوع عشایر را به آغوش بازیگران دیگری چون نظام سوریه و ایران سوق میدهد و ادعا میکند که این بازیگران از پیوندهای خود با عشایر جهت بر هم زدن ثبات مناطق تحت کنترل قسد استفاده میکنند.
گزارش «شورای ناتو» درباره نواقص سیاست آمریکا در حسکه، رقه و دیرالزور بیان نمود که واشنگتن تلاش کرده تا عشایر را در قسد ادغام کند، اما تصمیمگیری نهایی در شوراهای منطقهای در اختیار مشاوران کُرد این شوراها قرار دارد.
«شورای ناتو» در این گزارش اعلام کرد که باید به عشایر قدرت حضور و اختیارات بیشتری در شوراهای منطقهای داده شود و آمریکا حضور و تعهد خود جهت ماندن در سوریه را تضمین کند تا خیال بزرگان عشایر راحت شود که در صورت عقبنشینی آمریکا از سوریه به دلیل همکاری با اشغالگران آمریکایی از سوی دولت سوریه و همپیمانان آنان مجازات نخواهند شد. به بیان دیگر عشایر مجبور شوند که در رابطه با تعامل با اشغالگران آمریکایی در عمل انجامشده قرار بگیرند.
موانع افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در سوریه
گزارشهای رسانههای سوری و روسی در سال ۲۰۲۳ به افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در سوریه پس از انتقال برخی از آنان از عراق به این کشور در تابستان سال جاری اشاره کردند و دلیل آن را افزایش تنش میان واشنگتن و مسکو عنوان کردند، اما منابع آمریکایی همچنان تعداد نظامیان آمریکایی حاضر در سوریه را پنهان میکنند. البته برخی وبسایتهای آمریکایی به حضور دستکم ۹۰۰ نظامی و تعداد نامشخصی از نظامیان بازنشسته پافشاری دارند.
برای مثال «تایمز آف اسرائیل» نیز اخیراً همین آمار را تکرار کرد. علاوه بر این میدانیم که تعداد بازنشستگان نظامی یا همان مزدورانی که در عراق و سوریه با فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا همکاری میکنند، از ابتدای سال ۲۰۲۳ به ۸ هزار نفر میرسد. منابع غیر رسمی اعلام کردهاند که نزدیک به ۳ هزار نفر از این افراد در سوریه فعالیت میکنند.
نتیجه آن که، افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در سوریه به شکل رسمی یا نظاممند هنوز صورت نگرفته و مانع آن به فضای داخلی آمریکا مربوط میشود، زیرا هواداران عقبنشینی از سوریه در کنگره و جامعه آمریکا همچنان از قدرت برخوردارند. در هفته نخست ماه مارس، قانون عقبنشینی نظامیان آمریکایی از سوریه طی ۶ ماه، با رأی مثبت ۵۶ نماینده دموکرات و ۴۷ نماینده جمهوریخواه به تصویب رسید.
طبیعتاً این مصوبه شکست خورد. بسیاری از نمایندگانی که از این قانون حمایت کردند بر این باورند که حضور نظامی و بدون مجوز رسمی آمریکا در سوریه از سال ۲۰۱۵، عبور از مرز اختیارات آنان از سوی قوه مجریه است. اینجاست که اهمیت فعالنمودن دوباره داعش در سوریه نمود پیدا میکند. تا زمانی که داعش فعال باشد، این افراد توجه بیشتری به مبارزه با تروریسم خواهند داشت و در غیر این صورت آنها خواهان مشخصنمودن مأموریتی روشن برای نیروهای آمریکا در سوریه از سوی کنگره خواهند شد. اگر این مأموریت، حضور مستقیم و نه فقط از طریق گروههای نیابتی در جنگ علیه سوریه باشد، این موضوع درب بزرگی را میگشاید که بستنی نخواهد بود.
وبسایت آمریکایی «The Intercept» اعلام کرد که مت گیتز، نماینده جمهوریخواه ایالت فلوریدا و طراح طرح عقبنشینی از سوریه گفته: به نظر من سوریه ضربه اصلی را میزند. ما سفری را دور دنیا خواهیم داشت، شاید به یمن برویم، شاید تواقفی در نیجر داشته باشیم و شاید در سودان توقف کنیم. شاید هم سفر خود را با اوکراین به پایان برسانیم.
واضح است که موضوع عقبنشینی از سوریه به دوستداشتن سوریه یا مقابله با امپریالیسم ارتباطی ندارد، بلکه به دو موضوع حساس برای آمریکا مرتبط است:
الف- گذرکردن قوه مجریه از اختیارات قوه مقننه.
ب- کشاندن کشور به جنگهایی بیپایان، با اهداف نامشخص که طبیعتاً عقبنشینی نامنظم از افغانستان را تسریع کرد.
نیازی به دورنگری بیشتر نیست که بفهمیم بالارفتن هزینههای اشغالگران آمریکایی در مناطق شرقی سوریه به تقویت جریان عقبنشینی از سوریه خواهد انجامید. این موضوع تنها زمانی موضوعیت نخواهد داشت که «تروریسم تکفیری» مطرح باشد؛ موضوعی که به عنوان خطری برای فضای داخلی آمریکا ترسیم شده است. این موضوع حتی زمانی که به عنوان ابزاری آمریکایی نه تنها ضدمحور مقاومت یا ارتشهای عربی بلکه در نزاع سیاسی داخلی در آمریکا نیز استفاده شود، صدق میکند.
چه چیزی مانع از فرمانبرداری عشایر عرب در مناطق شرقی سوریه میشود؟
گزارش «شورای ناتو» اشاره میکند که دولت آمریکا در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ به صورت جدی تأسیس نیروهای عشایری در شرق سوریه و پشتیبانی از آنها، مانند «شوراهای بیداری» در غرب عراق را مورد بررسی قرار داده است، اما به دلیل درگیریهای شدید میان عشایر عرب در این منطقه در آن زمان، چنددستگیهای آنها و عدم همبستگی آنان مانند قسد از این امر صرف نظر کرده و به سوی سوقدادن عشایر عرب مناطق شرق سوریه به پذیرش فرماندهی قسد حرکت کرده است.
اما بر خلاف ادعاهای «شورای ناتو» تلاشهای آمریکا برای قراردادن عشایر عرب در جایگاه فرودست قسد به طرحی ژرفتر با هدف محو هویت سوریه ارتباط دارد، زیرا یکی از اهداف طرح «شوراهای بیداری» در عراق، تقویت هویت مذهبی اقلیت در غرب عراق در راستای پروژه تجزیه عراق بود، اما اقدام به تأسیس شاخه نظامی یکپارچه برای عشایر در سوریه میتواند از کنترل آمریکا خارج شود و شاید این عشایر برای تحمیل موجودیت خود رویکردی عربی برگزینند و خود را در اتحاد با سوریه و محور مقاومت بیابند.
کسانی که چارچوبی واحد برای «شوراهای بیداری» در غرب عراق به وجود آوردند میتوانستند مشابه آن را برای پسرعموهای آنان در شرق سوریه ایجاد کنند، اما طرح تجزیه سوریه و نابودی هویت عربی آن اقتضا میکرد که گفتمان قومیتی که قسد در حال تبلیغ برای آن درباره «خلقها، نژادها و زبانهای سوریه» است، ترویج پیدا کند. اقلیتهای نژادی و زبانی که حقوقشان قابل انکار نیست، در تمامی ملتهای جهان وجود دارند، اما این موضوع، موجودیت ملتها یا هویت فراگیر آنان را از بین نمیبرد.
سوریه یک کشور عربی است و هرکسی که از سال ۱۹۲۵ وارد آن شده مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، همگی حقوق یکسانی خواهند داشت و برخی نیز به مناصب بالایی رسیدهاند، اما نابودی هویت، تجزیه و محرومنمودن سوریه از دستیابی به منابع خود تحت تحریمها و محاصره اقتصادی و منحرفکردن نگاهها از آن با گفتمان قومیتی، طرح «کیفونیم»، جهت تجزیه کشورهای عربی بر اساس مذهب، نژاد و منطقه است؛ کیفونیم مجلهای است که سخنگوی صهیونیسم جهانی است و این طرح را در سال ۱۹۸۲ مطرح کرد. این طرح در ادامه گفتمان «برنارد لوئیس»، شرقشناس صهیونیست و گفتمان عمومی صهیونیسم است که به خوبی میداند امنیت راهبردی رژیم صهیونیستی به ایجاد خدشه در مفهوم «عربیت» و تجزیه کشورهای عربی و به ویژه زدودن مرکزیت از آن گره خورده است.
دیدیم که اگرچه قسد زمینه مارکسیسمی- لنینی دارد و کُردها تنها ۱ درصد جمعیت استان دیرالزور، ۲ درصد جمعیت استان رقه و ۱۷ درصد جمعیت استان حسکه را تشکیل میدهند، صهیونیسم جهانی و سرکردگان لیبرالیسم غربی از آن حمایت کردند.
همچنین شاهد بودیم که نیروهای آمریکایی وارد مناطقی در نوار شرقی رود فرات که قسد از آن جا رانده شده بود شدند تا کنترل دوباره این مناطق را به قسد برگردانند. همزمان آمریکاییها به عشایر وعده دادند که برخورد قسد با آنها بهتر خواهد شد. بی تردید آمریکاییها اکنون تلاش خواهند کرد که در میان عشایر تفرقه ایجاد کنند تا بخشی از آنها را علیه برخی دیگر با خود همراه کنند.
گفته میشود که رسانههای منطقه بدون توجه به ستمهای فراوانی که عشایر عرب به اعتراف آمریکا در سایه سیطره قسد متحمل شدهاند، به صورت آشکار با برنامههای آمریکایی- صهیونیستیِ همسو با گفتمان قسد همراه شدهاند و ادعا میکنند که دمشق و تهران در پس تحرکات عشایر عرب در مناطق شرقی سوریه و کرکوک علیه طرح کُردها هستند.
به هر حال اگر فرض کنیم که این اتهام صحت داشته باشد، اتهام بدی نیست. قسد برای منحرفکردن نگاهها از عوامل واقعی بدبختی اکثریت عربها در مناطق تحت سیطره خود که تعداد زیادی هم هستند، اعلام کرده که کسانی که به مبارزه با قسد پرداختهاند از آن سوی رود فرات آمدهاند. این در حالی است که اگر اشغالگران آمریکایی نبودند، قسد نمیتوانست بیشتر از چند هفته دوام بیاورد.
برخی با ذکر فعالیت «شورای نظامی دیرالزور» تحت کنترل قسد و تعرضهای آن قصد دارند این نزاع را یک نزاع داخلی مانند نزاع بر سر اصلاحات قضائی در اراضی اشغالی جلوه بدهند، اما این درگیری تنها نقطه آغاز قیام ملی عربها بود.
قسد با وجود این که بسیار از «خلق» و دیگر امور سخن میگوید، اما در واقع نماینده یک طرح تجزیه کُردی و چپاول منابع طبیعی مناطق شرقی به سود اشغالگران آمریکایی است. قسد نمیتوانست به اکثریت قاطع عرب تریبونی بدهد که از طریق آن نظرات خود را حتی زیر سقف سیاسی قسد بیان کنند، زیرا این اقدام توازن قدرتها را در مناطق شرقی سوریه بر خلاف میل آن تغییر خواهد داد.
اگر اشغالگران آمریکایی برای تحمیل سیطره خود بر مناطق شرقی سوریه، محرومنمودن این کشور از دستیابی به منابع طبیعی خود در سختترین لحظات و محرومنمودن آن از حق حداقلی حضور نظامی در این مناطق، با چندهزار نظامی و مزدور آمریکایی به قسد تکیه کردهاند، پس وظیفه ملی، نژادی و مقاومتی در برابر سیطره غرب اقتضا میکند که ثبات سیطره قسد بر مناطق شرقی سوریه با تمامی امکانات و ابزارها بر هم بخورد، زیرا این موضوع کلید برهم زدن ثبات اشغالگران آمریکایی در مناطق شرقی سوریه است.
بدیهی است که حساب مناطقی مانند حومه حلب جداست. در حومه حلب خطر دستدرازی اشغالگران ترک و تروریسم مورد حمایت آنان ضد مواضع ارتش سوریه به بهانه نجات عشایر عرب همچنان پابرجاست. سوریه امروز با ۳ دسته از اشغالگران دستوپنجه نرم میکند؛ اشغالگران آمریکایی، اشغالگران ترک و اشغالگران صهیونیست. تمامی این اشغالگران به صورت تاریخی با عربیت، دشمن هستند، در راستای کاهش اتحاد در سوریه و جدانمودن تکهای از آن اقدام کردهاند و هرکدام از نظر کارآیی به دیگری کمک کردهاند. هرکدام از این اشغالگران، نیروهایی نیابتی در اختیار دارند که از نیروهای نیابتی ۲ اشغالگر دیگر کمخطرتر نیستند؛ بنابراین سوریه نمیتواند از هیچکدام از آنها غافل شود؛ موضوعی که دشوار است و تنها با شکست همه این اشغالگران پایان خواهد یافت.