سند راهبردی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۵، راهبرد امنیتی این کشور در کشورهای اسلامی را ایجاد تغییرات امنیتی با نقش آفرینی زنان و جوانان اعلام کرده بود.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست: محمدحسین مهدی‌پور، پژوهشگر اجتماعی، در یادداشتی در خصوص چرایی حضور برخی از بانوان و جوانان در اغتشاشات سال گذشته، نوشت: یکی از ویژگی‌های محوری جامعه شناختی اغتشاشات سال ۱۴۰۱، پیگیری مطالبات فمینیستی بوده است. مطالباتی که با تأثیرگذاری دشمنان خارجی و ضد انقلاب خارج از کشور و رسانه‌های انبوه آنان برای بخشی از جامعه داخل کشور برجسته گردید و در رأس آن پیرامون کشف حجاب مطرح شد. همچنانکه سند راهبردی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۵، راهبرد امنیتی این کشور در کشورهای اسلامی را ایجاد تغییرات امنیتی با نقش آفرینی زنان و جوانان اعلام کرده بود.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

یکی از محورهای مورد توجه در اغتشاشات سال گذشته مرتبط با مسائل ناشی از تغییر در سبک زندگی افراد بوده است. پژوهش‌های صورت گرفته در خصوص بازداشت شدگان این اغتشاشات حاکی از انحراف جدی تعداد قابل توجهی از افراد بازداشت شده از معیارهای اسلامی و ایرانی در حوزه سبک زندگی است. روابط خارج از چارچوب، عدم تقید به اصول سبک زندگی اسلامی، مصرف مشروبات الکلی، همزیستی با حیوانات بخصوص سگ و … از جمله این ویژگی‌های خاص بوده است.

این در حالیست که یکی از ویژگی‌های محوری جامعه شناختی اغتشاشات سال ۱۴۰۱، پیگیری مطالبات فمینیستی بوده است. مطالباتی که با تأثیرگذاری دشمنان خارجی و ضد انقلاب خارج از کشور و رسانه‌های انبوه آنان برای بخشی از جامعه داخل کشور برجسته گردید و در رأس آن پیرامون کشف حجاب مطرح شد. موضوعی که از سال‌های منتهی به اغتشاشات تحت شدیدترین عملیات رسانه‌ای شبکه‌ها و صفحات مجازی خارج از کشور قرار داشت و با تمرکز برگشت ارشاد ادامه یافت و حتی بعد از اغتشاشات نیز در کانون توجه این شبکه‌های بیگانه قرار دارد.

جریان فمینیستی در ایران با توجه به طراحی‌های بیرونی، یک جنبش برنامه داری است که حداقل دارای دو هدف عمده راهبردی و یک هدف عملیاتی است. تغییر در سبک زندگی زنان ایرانی و از آن طریق تغییر در سبک زندگی سایر اقشار و نیز ایجاد تغییرات عمده در ترکیب جمعیتی کشور از اهداف راهبردی جریان فمینیستی است.

از دیگر سو، شبکه سازی و ایفای نقش محوری و همگرایی ساز در بین اقشار ناراضی و خرده جریان‌های اعتراضی، هدف عملیاتی جریان فمینیستی با برجسته سازی دروغین از مطالبات زنان در کشور است.

اثرگذاری بر جریان ایرانی از طریق امواج فمینیستی اما سبقه ای طولانی‌تر از ایام مقارن با اغتشاشات سال ۱۴۰۱ دارد که از طراحی خزنده و آهسته دشمنان خارجی این مرز و بوم حکایت دارد. آلن تورن، جامعه شناس سیاسی فرانسوی و از نظریه پردازان جنبش‌های اجتماعی نوین که با دعوت وزیر ارشاد دولت اصلاحات در ایران حضور پیدا کرد، برای آینده ایران، نسخه انقلاب زنان را تجویز می‌کند.

ماجرا از این قرار بود که سعید حجاریان در شهریور سال ۱۳۸۰ طی سخنرانی جنجالی خود در اردوی سالیانه دفتر تحکیم وحدت، دهه پیش رو را «دهه فعالیت معرفتی اصلاحات» معرفی کرد و به طور خاص از یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی و نظریه پرداز شهیر نافرمانی مدنی به عنوان یک الگوی برجسته برای جنبش دانشجویی یاد کرد. این چنین بود که عطاالله مهاجرانی (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) در مقام رئیس مرکز بین المللی گفتگوی تمدن‌ها بین سال‌های ۸۰ تا ۸۴ از هفت فیلسوف برجسته انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و آلمانی برای سفر به ایران دعوت کرد.

یکی از این افراد، آلن تورن بود که در پایان زمستان سال ۱۳۸۰ به ایران آمد و ایران را بهشت ایده آلی برای «جنبش دانشجویی دختران» معرفی کرد. اویک نظریه پرداز پرآوازه در خصوص جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی بود که به ایران آمد و خلق یک انقلاب زنانه در ایران را به اصلاح طلبان پیشنهاد داد. او این پیشنهادات را در محافل مختلفی در ایران از جمله در مؤسسه مطالعات وزارت امورخارجه، مرکز گفتگوی تمدن‌ها و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران مطرح ساخت. تورن گفت: به اعتقاد من، شما می‌توانید نخستین کشور در جهان باشید که «انقلابی بر پایه حمایت از حقوق زنان» بوجود آورد. چون بر حسب آنچه دیدم، ایران از معدود کشورهایی است که مسائل زنان در کانون مسائل آن قرار دارد. در پایان هم تورن گفت که راه تجدد ایران از مرزهای ترکیه عبور می‌کند که آزمایشگاه خوبی‌ها و بدی‌های تجدد و برون رفت روشنفکران دینی از آن برای غرب بوده است.
انقلاب زنانه و اولین انقلاب جنسیتی جهان همان واژه آشنایی است که طی اغتشاشات سال گذشته، برخی از حامیان آن برای توصیف وقایع آن زمان بکار بردند. البته زمانی که متوهمانه فکر می‌کردند، جمهوری اسلامی واپسین نفس‌های خود را می‌کشد و احتمالاً برای برپایی یک ساختار جدید، زنبیل می‌گذاشتند!

ولی قضیه این نبود که تورن به ایران آمده باشد و صرفاً با انتشار گفته‌هایش رفته باشد، بلکه روح تعالیم او در بخشی از فعالین فمینیستی و نظریه پردازان سیاسی و اجتماعی در کشور باقی ماند. جالب اینکه سلمان صادقی زاده فارغ التحصیل جامعه شناسی سیاسی دانشگاه تهران طی سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ با همکاری نشر ثالث کتابهای «برابری و تفاوت؛ آیا می‌توانیم با هم زندگی کنیم» و «بازگشت کنشگر؛ نظریه اجتماعی در جامعه پساصنعتی» را از تورن روانه بازار نشر ایران کرد. قابل توجه اینکه آلن تورن خود برای کتاب برابری و تفاوت، پیش گفتاری به زبان فارسی تقریر کرد و در اختیار آنها قرار داد.

صادقی زاده در یک مصاحبه، هدف خود از انتخاب آثار تورن برای ترجمه را چنین مطرح می‌کند: «برداشت من این بود که اندیشه‌های این متفکر، بسیار اساسی و بنیادی است… اگر ما با رویکرد تورن همراه شویم، نخست می‌توانیم تبیینی عمیق‌تر و ژرف‌تر از جهان بدست دهیم و در ادامه، در پی راه حل های شدنی‌تر و گام‌های جدی تر در اصلاح نظم اجتماعی، پیشبرد عدالت اجتماعی و بویژه آزادی‌ها و سوژه گی انسانی داشته باشیم».

بطور کلی برابری و تفاوت را باید مانیفیستی کاربردی برای ساخت مقاوم خود به عنوان سوژه نامگذاری شده و با نقد نظام‌های آموزشی حاکم، مأموریت اصلی مدرسه را افزایش ظرفیت سوژه شدن در افراد معرفی کرده؛ نه تبدیل کردن آنها به شهروند. تورن در بخش‌های عمده‌ای از این کتاب به ستیز بی وقفه سوژه بین دو جبهه یعنی ایدئولوژی‌های جماعتی و ایدئولوژی نئولیبرال برای ساختن سوژه شخصی و نشان دادن مقاومت پرداخته است. به هر حال، محتوای این کتاب‌ها حرف‌های زیادی برای آن دسته از افرادی داشت که خود کنشگران فمینیستی به سبک غربی در ایران و تعلیم گر سایرین می‌پنداشتند.

البته مثل همیشه رسانه‌های وابسته به قدرت‌های استکباری و ضد انقلاب به عنوان عمال استکبار هم در این میان بیکار ننشستند، بی نقش نبودند و نقش خود برای جهت دهی افکار عمومی و مخاطبین به سمت اهداف اربابان خود در ایران و تکمیل پازل را برعهده گرفتند.

برای نمونه در تیر ۱۳۹۳، جنبش زنان به عنوان محور براندازی جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس بیست و پنجم بنیاد پژوهش‌های زنان ایران اعلام شد. در این کنفرانس، راهبرد «اینترسکشنالیتی» برای براندازی در ایران ارائه گردد. منظور از این راهبرد، ایجاد همگرایی بین مطالبات رادیکال فمینیستی، مطالبات رادیکال قومی و سایر اقشار معترض کنشگر اجتماعی با محوریت زنانه بود. مثلاً شبکه العربیه (وابسته به عربستان) در خصوص راهبرد اینترسکشنالیتی در ایران به قلم شیما سیلاوی خبرنگار و فعال به اصطلاح حقوق بشری اینطور گزارش داد: برای اولین بار، کیمبرلی کرنشا، یک فمنیست آفریقایی – آمریکایی، ۲۹ سال پیش از اصطلاح intersectionality یا تقاطع برای توصیف تبعیض مضاعف علیه زنان اقلیت در جامعه آمریکا استفاده کرد. او در واقع کسی بود که برای اولین بار به این پدیده اسم داد.

العربیه در ادامه با دروغ، سعی در القای مشابهت سازی بین وضعیت زنان قومیت‌های ایران با زنان اقلیت نژادی در آمریکا داشته و این گونه ادامه می‌دهند؛ معضلی که زنان سیاه پوست در آمریکا با آن دست و پنجه نرم کردند، شباهت بسیاری با وضعیت مبارزانی زنان اقلیت‌ها در ایران دارد. آنچه بین تجربه زنان عرب، کرد، بلوچ، ترک، ترکمن، لر و … از تبعیضِ تقاطعی مشترک است؛ آگاهی ما و خواهرانمان به چیزی است که روزانه در ایران با آن مواجه هستند. شاید نمی‌دانند که این پدیده تبعیضِ اسم دارد، ولی هر روز آن را احساس می‌کنند. جالب‌تر اینکه سند راهبردی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا نیز در سال ۲۰۱۵، راهبرد امنیتی این کشور در کشورهای اسلامی را ایجاد تغییرات امنیتی با نقش آفرینی زنان و جوانان اعلام کرده بود.

حالا بعد از سال‌ها، مرتبطین این جریانات بیگانه و وابسته به بیگانه در داخل کشور سعی داشتند؛ با دریافت همکاری از مجموعه شبکه‌های رسانه‌ای مثل بی بی سی و ایران اینترنشنال و با اسم رمز مهسا به تقاطع مطالبات فمینیستی و مطالبات قومیتی در کشور ما، یک روح اعتراضی و اغتشاشی برای پیشبرد اهداف قلدرهای جهانی در ایران بدمند. غافل از اینکه آنچه از آن به عنوان تبعیض علیه زن و تبعیض علیه اقوام رشید ایرانی در ایران یاد می‌کنند، اصلاً وجود نداشت که بخواهد تعبیر شود و توده‌های مردمی را بتواند با مطامع آنها همراه کند. عامل اساسی که از تبدیل اغتشاشات سال گذشته به جنبش یا انقلاب مد نظر دشمنان خارجی این ملت جلوگیری کرد.