خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: تنها یک روز از سه ماه گرم سال باقی مانده و امروز آخرین پنجشنبه تابستان ۱۴۰۲ است؛ فصلی که بعضی روزهای سوزانش را به سختی گذراندیم. حالا تعطیلات آخر هفته رسیده و هفته پر اتفاق، پر خبر و البته پر حاشیه آخر تابستان را اینجا مرور میکنیم.
اعتراض در کنسرت با پیراهن مشکی!
اگر خاطرتان باشد سال گذشته موجی از اعتراضات، پیرامون درگذشت مهسا امینی آغاز شد که به فضای رسانهای هم رسید و عدهای یقه سلبریتیها و هنرمندان کشور را گرفتند و گفتند باید معترض باشید! باید اعتراض خود را به حکومت نشان دهید. در این میان عدهای خواسته و عدهای هم از سرمایهداری رودربایستی، ادای حال بدها را درآوردند.
یکی گفت دیگر آهنگ نمیخوانم! دیگری گفت آرشیو من را از صداوسیما حذف کنید! یکی که پروژهاش چند ماه قبل مورد موافقت قرار نگرفته بود، روغن ریخته را نذر امام زاده کرد و گفت دیگر کاری از من در تلویزیون نخواهید دید. این موج مدتی ادامه پیدا کرد تا وقتی که سلبریتیهای نامبرده بعد از مدتی کار نکردن، نگران جیبشان شدند و کمکم با اشاره ریز به اینکه شماها این کاره نبودید و ما تا کی در خانه بنشینیم و مسخره شما نیستیم که پول درنیاوریم، شروع به کار کردند.
خلاصه ماجرا این شد که بعد از مدتی، کنسرتها شروع شد و بلیتها هم در همان ساعات اول فروش رفت. سینماها رکورد تاریخی فروش زدند و حالت عادی به جامعه برگشت. در این بین هنرمندان خارجنشین که مقاومت بیشتری از خود نشان داده بودند تا همچنان چهره معترض خود را حفظ کنند، کنسرتهایشان را با «لباس مشکی» شروع کردند و آخر کنسرت بعد از پول هنگفتی که به حسابشان واریز شد، آخرین اجرای خود را به مهسا امینی تقدیم کردند...
از کنسرتهای خارجنشینان گفتیم؛ حیف است یادی از کنسرت «شادمهر عقیلی» نکنیم. کنسرتی که قرار بود شب قبل از سالگرد مهسا امینی در استانبول برگزار شود. شمار زیادی از ایرانیان برای حضور در کنسرت شادمهر و ابراز همدردی با سالگرد مهسا امینی مقابل محل اجرا حاضر شدند و خوش و خرم منتظر آغاز برنامه بودند که پس از دقایقی به علت آنچه نقص فنی سالن اعلام شد، همه چیز لغو شد. شرکتکنندگان این کنسرت هم به علت لغو شدن این مراسم اعتراض خود را به صورت مسالمتآمیزی با شکستن صندلیها و کتک زدن مأموران امنیتی سالن نشان دادند.
شاید باورش سخت باشد اما جماعتی که سال گذشته به امثال شادمهر عقیلی اعتراض میکردند تا کنسرتهایش را لغو کند، امسال در اولین سالگرد مهسا امینی خودشان برای تفریح به ترکیه رفتند، بلیط کنسرت خریدند و بعد از آنکه برنامه خوشگذرانیشان لغو شدن، صندلیها را شکستند، مأمور کتک زدند و استانبول را به آشوب کشیدند؛ تا جایی که پلیس استانبول وارد عمل شد و حتی گاز اشکآور زد.
این ماجرا در ترکیه در حالی رخ داد که شمار زیادی از شهرهای کشور علیرغم فراخوانهای گسترده جریانهای ضدایرانی برای تجمع و آشوب، در آرامش و امنیت کامل بودند. البته تجمعات محدودی در برخی نقاط کشور رخ داد که به هیچ وجه چنگی به دل براندازان نمیزد. اما نکته جالب و طنز درباره این ماجرا این بود که رضا پهلوی بازمانده رژیم مخلوع و فراری، که امیدی به تجمع دوباره نداشت صرفاً از مردم ایران درخواست کرده بود که حداقل در تعطیلات منتهی به سالگرد اعتراضات به مسافرت نروند! این حرف آن قدر مورد توجه قرار گرفت که محورهای شمال به جنوب یکطرفه شد تا بار ترافیکی مسافرانی که به شمال کشور سفر کرده بودند، تخلیه شود!
هم از چمن باختیم هم از النصر!
یکی از تاریخیترین روزهای فوتبالی ایران در هفته آخر شهریور ماه ۱۴۰۲ رقم خورد، جایی که رونالدو و یارانش برای رقابت با پرسپولیس به ایران سفر کردند. البته تا قبل از این مسابقه پیشبینی میشد که اتفاقات نادری رقم بخورد و هواداران شش سیلندر رونالدو هر کاری برای دیدن این ستاره فوتبالی انجام دهند؛ اما باز هم وقایع و تصاویری که از این ماجرا ثبت شد، عجیب و جالب توجه بود؛ اما یکی از این خبرهای جالب و البته خندهدار این بود که به محض ورود تیم النصر به هتل استقرارشان، دروازهبان این تیم در ازدحام جمعیت گم شد. با اعلام این خبر چیزی نگذشت که طنزپردازان غیور کشورمان، بنر گمشده را در اپلیکیشنهای مختلف منتشر کردند.
عدهای که در این حال و هوا دوست دارند ژست فرهیختگی به خود بگیرند، بیکار ننشستند و از حضور عدهای از فوتبالدوستان و رفتارهای آنها پشت اتوبوس حامل رونالدو اظهار تأسف کردند و این ماجرا را خارج از شأن یک ایران و ایرانی دانستند. به نظر میرسد این جماعت خودتحقیر یا نمیدانند یا خودشان را به ندانستن میزنند؛ چراکه حضور ستارهای مثل رونالدو در همه جای دنیا وضع مشابهی را رقم میزند و نمیشود به هوادارانی که شوق دیدن اسطوره خود را به سر دارند، ایراد گرفت.
حواشی این رویارویی از اصل آن بیشتر مورد توجه قرار گرفت. بازی پرسپولیس و النصر سهشنبه ساعت ۹ شب شروع شد ولی چمن ورزشگاه آزادی توانست چند دقیقهای بیشتر تاب نیاورد و بعد از آن مثل مرغ پرکندهای شد. اما درحالیکه اضطراب در چهره مسئولان النصر موج میزد از ترس آنکه بازیکن میلیون دلاریشان در این زمین مصدوم شود، بهترین بازیکن پرسپولیس در همان دقایق ابتدایی روی چمن ورزشگاه زمین افتاد. «مهدی ترابی» دقیقه شش بازی پا به توپ شد ولی با خطای مستقیم چمن ورزشگاه آزادی مصدوم شد و از زمین بیرون رفت. اتفاقی که باعث شد گزارشگر عرب زبان درباره چمن ورزشگاه بگوید: در این زمین باید سیب زمینی کاشت.
همه این اتفاقات در حالی بود که از مدتها پیش وضع نابسامان چمن ورزشگاه برای همه روشن بود و این موضوع مورد توجه رسانهها نیز قرار داشت اما با این وجود مسئولان فکری برای آن نکردند و این ماجرا ما را در دید تماشاچیان این بازی سکه یک پول کرد. با همه اینها، حالا که صندلی وزارت ورزش و جوانان به شخص جدیدی سپرده شده میتوان امید داشت که در یک مدیریت جدید، دلسوزی و توجه بیشتری به این رویدادها صورت بگیرد. رویدادهایی که نه تنها در ایران و در منطقه بلکه در سطح جهانی بازتاب دارد. در هفتهای که گذشت «کیومرث هاشمی» سکاندار جدید وزارت ورزش از نمایندگان مجلس رأی اعتماد گرفت.
خوب است که وزیر جدید و تیم جدید وزارتخانه بدانند، تیمهای عربی و حاشیه خلیج فارس این روزها ستارههای اروپایی زیادی را جذب کرده و میکنند و این یعنی احتمال رویارویی با پدیدههای فوتبال جهان در رقابتهای جام باشگاههای آسیا بیش از همیشه است. بعد از تجربه حضور ژاوی و رونالدو در ایران و نقاط مثبت و منفی آن، بد نیست که برای آینده شکل و شمایل و برنامه دقیقتری در نظر گرفته شود.
به هر شکل، بازی پرسپولیس و النصر در زمینی ناهموار و بدون حضور تماشاگران تمام شد و قرمزپوشان شکست تلخ دو بر هیچ را پذیرفتند؛ اما اتفاق شیرین و زیبایی که به واسطه این رقابت رقم خورد، دیدار «فاطمه حمامی» هنرمند کاشانی و معلول کشورمان بود. کسی که با پاهایش تصویر رونالدو را نقاشی کرد و مدتها آرزو داشت این اثر را به او تقدیم کند، به آرزوی خود رسید تا به همه بگوید آرزو کردن سقفی ندارد!
پرونده پرحاشیه حضور النصر در تهران را با خبر تشکر رونالدو از میزبانی و استقبال ایرانیان ببندیم. گرچه همه کسانی که به ذوقزدگی هواداران رونالدو ایراد گرفتند، چشم انتظار بودند تا واکنش تمسخرآمیزی از این چهره سرشناس در مورد درباره سفرش به ایران ببینند و همان را پرچم کنند تا فرهیختگی خودشان را به اثبات برسانند، اما رونالدو بعد از پایان سفرش در صفحه اینستاگرام خود از مردم ایران و طرفدارانش تشکر ویژهای کرد و گفت: «فکر نمیکردم در ایران چنین استقبال خوبی از من صورت بگیرد.»
بوی ماه مدرسه
یک روز دیگر بیشتر از تابستان ۱۴۰۲ نمانده است و خنکی پاییز کم کم هوا را پر میکند. تابستانی را از سر گذراندیم که به اعتراف ناسا گرمترین تابستان زمین و زمان بود. ناسا با اشاره به زمانی که ثبت جهانی دما آغاز شد، تأیید کرد که امواج گرمای سوزان در آمریکای شمالی، اروپا، آسیا و مناطق دیگر، تابستان امسال را به گرمترین تابستان زمین از سال ۱۸۸۰ میلادی تا کنون تبدیل کرد.
حالا که بعد از تابستانی سوزان، پاییز رسیده کم کم باید آماده باشید که در کوچه و خیابان ببینید یک کوله پشتی در خیابان راه میرود و با دیدن یک کودک نیموجبی یادتان بیفتد که سال تحصیلی جدید شروع شده است و صاحبان این کولهها کلاس اولیها هستند؛ خوشحال ترینهایی که هنوز داغاند و نمیدانند تا چندین سال باید از خواب نازشان بزنند تا درس بخوانند.
حالا که صحبت از اول مهر شد از دغدغه والدین بگوییم که این روزها دلشوره تأمین وسایل فرزندانشان را دارند. گرچه این روزها، لیستهایی از مجموع هزینههای تأمین کولهپشتی یک دانشآموز منتشر شده اما بسیاری از آنها فاصله قابل توجهی تا واقعیت دارند. یک دو دو تا چهارتای ساده نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت ممکن و گرفتن وسایلی معمولی هر خانوار باید برای هر فرزند محصل خود، حدود دو میلیون تومان هزینه کند. با این شرط که مدرسه دولتی باشد و خبری هم از کتاب و کلاس فوقالعاده نباشد. کاش مسئولان کمی در بازار لوازمالتحریر واقعبینانه به ماجرا نگاه میکردند.
بغض با یزدانی، ذوق با زارع
هفته آخر شهریور ۱۴۰۲ آنقدر از پشت تلویزیون بارانداز کردیم، خودمان را جای کشتیگیران کشورمان گذاشتیم و خودمان را کش و قوس دادیم که بدنهایمان گرفته، با پیروزی بچههای کشتی دستمان توی دست داور بالا رفت و با شکستها سرمان پایین افتاد و بغض کردیم.
حالمان هم گرفته شد؛ نتوانستیم قهرمان جهان شویم و بعد از آمریکا در رده دوم قرار گرفتیم. غصه خوردیم؛ از دیدن آن صحنه که حسن یزدانی خجالتزده روی تشک در مقابل تیلور آمریکایی نشسته است. اما به زخمزبان ایران اینترنشنال و بی بی سی و خوشحال شدنشان از شکست پهلوان ایرانی اعتنا نکردیم و آنقدر قربان صدقه حسن یزدانی رفتیم که ملتهای دیگر برای پیروزشدگانشان اینچنین نمیکنند. به هر حال یزدانی با کارنامه پهلوانی و قهرمانیاش برای ما یک اسطوره است. با همه این تراژدیها، مدال طلای «امیرحسین زارع» در روز آخر قند توی دلمان آب کرد و توانستیم بر طبل شادانه بکوبیم و صدای سالار عقیلی درونمان را آزاد کنیم...
رقابتهای جهانی کشتی سال ۲۰۲۳ تمام شد و از حالا منتظر المپیک پاریس میمانیم تا شاید آنجا پوزه تیلور، آمریکا و ناایرانیانی که از باخت ورزشکارانشان خوشحال میشوند را با هم به خاک بمالیم.
آزمون و خطای مسئولان برای سرنوشت کنکوریها
از وقتی یادمان میآید هر از گاهی حرف جدیدی درباره کنکور و نحوه برگزاری آن میزنند و تصمیم جدیدی میگیرند، گاهی این نطقخوانیها به قانون تبدیل شدند مثل ماجراهای سال گذشته که بعد از تصمیمات شورای عالی انقلاب فرهنگی کنکور ۱۴۰۲ با یک رویکرد جدیدی برگزار شد. همه اینها در حالی است که هنوز دو ماه از آزمون کنکور سراسری ۱۴۰۲ نگذشته، بار دیگر آقایان مسئول تصمیمی اتخاذ کردند و فهمیدند: «نه اینجوری هم خوب نبود! دوباره از اول…» و قرار شد کنکور تا زمان آماده شدن زیرساختها به روال قبلی برگزار شود.
سوال این است که آیا آرامش روانی دانشآموزان و کسانی که استرس و اضطراب رقابت سخت کنکور به اندازه کافی آنها را به چالش میکشد، یک شوخی است؟ دغدغه هزینههای سر به فلک کشیده کنکور و مخلفاتش اعم از کتاب کمکآموزشی، آزمونها، کلاسهای تستزنی و … برای شرکتکنندگان و خانواده آنها کافی نیست؟ اگر فرض کنیم کسی پشت کنکور مانده باشد تا نتیجه بهتری بگیرد در دو یا سه سال متوالی، سه بار با تغییر مواجه بوده است! تعیین چگونگی برگزاری آزمون سرنوشتساز تحصیلی جوانان کشور، با آزمون و خطاست؟
بلبشوی بازگشت کنکور به حالت سابق در حالی اتفاق است که تضاد کاملی با صحبتهای ۲۰ روز پیش وزیر آموزش و پرورش دارد. این قانون بدون هیچ مقدمهای از سوی نمایندگان مجلس اعلام شد و گفته شده که آموزش و پرورش از کنکور ۱۴۰۶ به بعد زیر ساختها را برای تأثیر مستقیم معدل آماده کنند. با همه اینها به نظر میرسد سرنوشت کنکور ۱۴۰۳ نیز معلوم نیست و خدا به داد استرس این بچهها برسد!
آستارا غرق آب است…
حواشی این هفته آنقدر زیاد و عجیب بود که اصلاً متوجه نشدیم سیلی ویرانگر در آستارا زندگی مردم را دچار مشکل کرده است. آنقدر حواسمان به رونالدو و مانه و چمن ورزشگاه آزادی پرت شد که یادمان رفت خبری از مردم شریف آستارا بگیریم. آنقدر درگیر var کرایهای ایافسی بودیم که یادمان رفت به مسئولان بگوییم به داد مردم آستارا برسید.
برآورد اولیه خسارت سیل آستارا ۶ هزار میلیارد ریال بود. ۴۰۰۰ خانه از سیلاب آستارا آسیب دیدهاند و خانهها در ۴ روستای کانرود، سیبلی، خلیلسرا و خسروآباد خسارت جدی دیده و وسایل برقی و دیگر کالاهای درون این خانهها هم غیر قابل استفاده است. آب و برق و گاز برخی مناطق با مشکل مواجه شده بود تا اینکه مدیریت بحران گیلان اعلام کرد در حال حاضر آب، برق و گاز همه مناطق متأثر از سیلاب در آستارا وصل شده است.
پاکسازی خانههای آسیب دیده از ورود سیلاب در حال انجام است و امدادرسانیها ادامه دارد. ۱۵۰ خانوار سیلزده اسکان اضطراری داده شدهاند و با تلاش ۸ گروه جهادی، نیروهای دستگاههای مختلف اجرایی امکانات زیرساختی مناطقی از که به دلیل بارش باران قطع شده بود، دوباره برقرار شد. به کمک نیروهای هلال احمر، بستههای غذایی، آب معدنی و موکت بین هزاران خانوار توزیع شد.
باز هم خبری از آدم فضاییها نیست!
هنوز چندماهی از دیده شدن جسمی عجیب و نورانی در آسمان خلخال نمیگذرد. همان روزها بود که همزمان از جانب مأمور اطلاعاتی آمریکا نیز اعلام شد آدم فضاییها وجود دارند. شاید ما هم ذوق کردیم که آدم فضاییها به ایران هم آمدهاند! البته ذوقمان طولی نکشید که متوجه شدیم آن بشقاب و نور چیزی جز استارلینک ایلان ماسک در آسمان کشور نبوده است.
این بار هم وقتی خبر سقوط جسمی ناشناس در گرگان منتشر شد، ساعات اول گمان کردیم بالاخره آدم فضاییها آمدند؛ شاید این حدس و گمانها به خاطر این بود که بعضیهایمان شنیده بودیم چند روز پیش در پارلمان مکزیک از فسیل آدم فضاییها رونمایی کردند. اما باز هم بعد از چند بعد فهمیدیم یک فروند پهپاد را به جای بشقاب پرنده اشتباه گرفتیم. این پهپاد که با سقوط در گرگان توجههای زیادی را به خود جذب کرد و در ابتدا باعث سوالهای زیادی شد که این جسم چیست و از کجا آمده است؟ اما نیروی انتظامی خیلی زود اعلام کرد که موضوع این جسم چیزی جز یک فروند پهپاد نبوده است و جای نگرانی وجود ندارد.