در اوج سختی قرار داشتم و از همه نه شنیده بودم، توکل خود را از دست ندادم به شهید هادی ذوالفقاری متوسل شدم و فردای آن روز با من برای روایتگری تماس گرفتند.

به گزارش خبرنگار مهر، معصومه امامی محقق و روایتگر زندگی شهدا دیروز پنجشنبه ۳۰ شهریور در برنامه تلویزیونی سلام تهران از تجربه زیست خود به عنوان یک روایتگر زندگی شهدا سخن گفت.

امامی گفت: از کودکی علاقه‌مند به قدم گذاشتن در راه شهدا بودم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم که این کار را به صورت جدی‌تر ادامه دهم. در واقع هدف من این بود که راه را برای نوجوانان مانند خودم نیز باز کنم تا شناخت بیشتری نسبت به شهدا داشته باشند. مادر من در کودکی همواره داستان‌های مربوط به شهدا را برایم تعریف می‌کرد و همین شروع راه من در این حوزه بود.

وی افزود: راه‌های متفاوتی را برای رسیدن به هدف خود که روایتگری زندگی شهدا بود امتحان کردم، اما در هرکدام به نوعی به بن بست خوردم و درها به رویم بسته شد. با این حال من ناامید نشدم و در زمانی که در اوج سختی قرار داشتم و از همه نه شنیده بودم، توکل خود را از دست ندادم به شهید هادی ذوالفقاری متوسل شدم و فردای آن روز با من برای روایتگری تماس گرفتند.

این روایتگر جنگ گفت: بعد از گذراندن چندین تست که میزان تسلط من را می‌سنجید، در نهایت در گلزار شهدا مشغول به کار شدم. در گلزار شهدا، هر هفته پنجشنبه‌ها بر سر مزار یکی از شهدا روایتگری می‌کنم. برنامه‌های ما به گونه‌ای شده که از همه اقشار، پیر و جوان، از آن استقبال می‌کنند.

وی افزود: همه همسن و سالان و اطرافیان من فکر می‌کنند که زندگی من نسبت به آن‌ها بسیار متفاوت است، در صورتی که ما وجه‌های مشترک بسیار زیادی داریم. من بخشی از زندگی خود را به شهدا اختصاص دادم که برایم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

امامی گفت: در زندگی خود ضعف‌های زیادی داشتم و توسل به شهدا زندگی من را به کل تغییر داد. تأثیرگذارترین شهید در زندگی من شهید هادی ذوالفقاری است. او یک فلافل فروش بود و پس از آشنایی با یک آقایی به اردوی کربلا می‌رود. بعد از این سفر او آدم دیگری می‌شود و نمی‌تواند دوری از نجف را تحمل کند. به این شکل مسیر زندگی‌اش متحول شده و بعد از آن در یکی از شهرهای نزدیک به سامرا در یک حمله انتحاری به شهادت می‌رسد.