بیرجند-فرمانده توپخانه لشکر ۵ نصر در دفاع مقدس با بیان اینکه دوران جنگ پر از خاطرات تلخ و شیرین است، گفت: شهید آهنی اسوه ای از سجایای اخلاقی بود.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: علی اصغر قنبری، رزمنده سال‌های دفاع مقدس و پژوهشگر تاریخ انقلاب و دفاع مقدس است. وی سال ۱۳۶۰ وارد جبهه‌های جنگ تحمیلی شد و تا هفت سال بعد از آن در سنگرهای دفاع از کشور و انقلاب اسلامی حضور داشته و حتی دو سال بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ در منطقه جنگی بوده است.

وی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه اولین حضور او در جبهه در ۱۷ سالگی بوده است، بیان کرد: وقتی که جنگ به پایان رسید حدود ۲۴ سال داشتم و در جنگ تحمیلی تا سال ۱۳۶۴ دیده بان توپخانه و از آن سال به بعد، فرمانده توپخانه لشکر ۵ نصر بودم.

این رزمنده خراسان جنوبی ادامه داد: من در سال ۱۳۶۰ با بسیجیان بیرجندی که عمدتاً بسیجیان فعال در مساجد و پایگاه‌های مقاومت شهر بیرجند بودند، با انگیزه دفاع از کشور و انقلاب اسلامی وارد جبهه‌های جنگ تحمیلی شدیم.

هدف دشمن از شروع جنگ تحمیلی

قنبری ادامه داد: وقتی وارد آن فضا شدم، دریافتم که موضوع فراتر از دفاع از تمامیت ارضی کشور است، بلکه علاوه بر آن و یا مهم‌تر از آن، دفاع از هویت دینی و انقلاب اسلامی مطرح است.

رزمنده سال‌های دفاع مقدس گفت: دشمنان به سرکردگی آمریکا و دیگر قدرت‌های آن زمان، می‌خواستند این انقلاب اسلامی و مقدس را به هر نحوی که شده به سقوط بکشانند.

قنبری گفت: لذا جبهه‌ها با این اهداف در دفاع از انقلابی با این ویژگی‌ها، به دانشگاهی انسان ساز به معنای واقعی تبدیل شده بود. من در همان شروع دوران جوانی، انسانیت و معنویت واقعی را در جبهه‌ها درک کردم و فراگرفتم.

پیشکسوت دفاع مقدس تصریح کرد: جبهه‌ها قبل از آنکه صحنه برخورد فیزیکی با دشمن بعثی باشد، صحنه خودسازی، مقاومت و مبارزه با نفس بود.

یک خاطره شیرین از روزهای دفاع

وی با اشاره به یکی از خاطرات خود از سال‌های دفاع مقدس اظهار کرد: خاطرم هست در عملیات بدر من عضو دیده‌بان توپخانه لشکر ۵ نصر بودم و بنا بود که صبح و یا شب بعد بر روی جاده بدر، دیده بانی ما در خط مقدم بر روی مواضع دشمن بعثی آغاز شود.

رزمنده سال‌های دفاع مقدس ادامه داد: آن شب در کنار مواضعی که قرار داشتیم، یک گردان رزمی که در حال نبرد با دشمن بعثی بود، ۲۲۰ نفر از آنان را به اسارت گرفته بود.

قنبری افزود: از آن جایی که این گردان در حال نبرد و پیشروی بود و نمی‌توانستند این تعداد اسیر را در دل شب کنترل کنند، لذا آنها را به ما سپردند تا بتوانند به پیشروی خود ادامه دهند.

این رزمنده خراسان جنوبی ادامه داد: کنترل این تعداد اسیر در آن شب سرد ظلمانی، واقعاً سخت بود و گاه تنها در پرتو نور منورهای دشمن بعثی که هر چند دقیقه‌ای توسط توپ یا هواپیما شلیک می‌کرد، می‌توانستیم اطراف خود را ببینیم و اسیران را بیشتر کنترل کنیم.

قنبری افزود: ابتدا اسرای مجروح و اسرای فرمانده را جدا کردیم و سپس زخم مجروحان را پانسمان کردیم و بستیم و به آنان آب دادیم و سپس چند پتو از داخل سنگرهای خودشان پیدا کردیم و روی زخمی‌ها انداختیم.

تعجب اسیر عراقی از رفتار انسانی رزمندگان

وی گفت: بعد از مدتی که آرامش در صف اسرای عراقی حاکم شد، در آن تاریکی با تعجب دیدم یک اسیر عراقی به زبان فارسی در حالی که در انتهای صف نشسته بود به آرامی مرا برادر قنبری صدا زد.

پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس ادامه داد: بلافاصله در کنارش نشستم و به او گفتم کمی بلند تر صحبت کن که حرف‌هایت را بهتر بشنوم.

قنبری اظهار کرد: اما او گفت اگر بلندتر صحبت کنم، بعثی هایی که در صف در کنارم نشسته‌اند حرف‌هایم را با شما می‌شنوند و ممکن است که بعداً مرا اذیت کنند.

وی اظهار کرد: این اسیر ادامه داد که بعثی‌ها من را مجبور به حضور در جنگ کرده‌اند، اگر می‌شود مرا که اهل بصره، ماهی گیر و خانواده دارم در دل این شب تاریک، آزاد کن که بروم.

رزمنده سال‌های دفاع مقدس با بیان اینکه من به او گفتم فعلاً تو اسیر ما هستی و امکان آزادی تو وجود ندارد، گفت: وقتی که این خواسته‌اش از طرف من برآورده نشد، ادامه داد از شما پاسدارها و بسیجی‌ها برای ما حرف‌های خیلی بدی زدند، اما امشب رفتار انسانی و اسلامی شما با ما اسیران، خلاف آن حرف‌ها را دارد ثابت می‌کند.

جنگ روانی دشمن در ایام دفاع مقدس

قنبری بیان کرد: آن اسیر همچنان که به آرامی با من صحبت می‌کرد، ادامه داد، شما از سهمیه آب خودتان به ما دادید، (در حالی که آب توسط قایق به صورت دبه ای از ۱۰ کیلومتر آن طرف تر برای رزمندگان آورده می‌شد و از آب‌های آلوده هور نمی‌توانستیم بخوریم)، زخم مجروحان ما را پانسمان کردید و حتی پتو برایشان تهیه کرده حتی دست به جیب‌هایمان نزدید و و اشیای گران قیمت ما را نگرفتید.

این رزمنده سال‌های دفاع مقدس گفت: آن اسیر افزود ولی به دروغ به ما گفته بودند که اگر دست بسیجی‌ها و پاسدارها به شما برسد شما را اذیت خواهند کرد و تکه بزرگتان، گوشتان خواهد بود.

قنبری گفت: همه صحبت‌های این اسیر نشان از دروغ و جنگ روانی سنگینی بود که رژیم بعثی صدام علیه رزمندگان ایران راه انداخته بود و این جنگ روانی و دروغ پردازی دشمنان انقلاب اسلامی توسط امپراطوری رسانه‌ای، علیه باورها و مبانی دینی و هویت مردم ایران همچنان ادامه دارد.

وی اظهار کرد: نمونه‌ای از این جنگ روانی را در اغتشاشات پاییز سال گذشته دیدیم که الحمدالله با فرهنگ مقاومت به جا مانده از دوران دفاع مقدس، بازهم سنگ دشمنان، منافقین و معاندین این انقلاب به سنگ خورد.

یادی از شهید بزرگوار سردار آهنی

رزمنده سال‌های دفاع مقدس با اشاره به برخی از فرماندهان نام آشنای خراسان جنوبی چون شهید رجبعلی آهنی گفت: در عملیات فتح خرمشهر، من در یک گردان و شهید آهنی در گردان دیگری در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بود.

این پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس گفت: شهید آهنی در همان زمان فرمانده گردانی به نام «ابوذر» و من آرپی چی زن در گردان «حُرّ» بودم، اما او را در جبهه می‌دیدم و از شجاعت و سجایای اخلاقی او خبر داشتم.

قنبری ادامه داد: شهید آهنی هیچگاه خط را خالی نمی‌کرد و حتی در حماسه فتح خرمشهر و در شب اول عملیات با اینکه به شدت مجروح شده بود ولی راضی به برگشت نشد و تا نزدیک ظهر روز بعد، صحنه نبرد را ترک نکرد و با همان وضعیت به هدایت گردانش ادامه داد.

وی افزود: حتی روز بعد، وقتی که در حال بیهوشی او را به بیمارستان صحرایی منتقل می‌کنند، چند لحظه بعد بیمارستان را ترک می‌کند و مجدد در اردوگاهی که قبل از آغاز عملیات، گردانش در آنجا حضور داشت بر می‌گردد و در یکی از چادرها به استراحت می‌پردازد.

وی افزود: ما نسبت به معرفی فرماندهان خراسان جنوبی در سال‌های دفاع مقدس کم کاری کرده‌ایم در حالی که فرماندهان شهیدی چون شهید فایده، شهید آهنی، شهید آخوندی و دیگران در قامت و اندازه شهیدانی چون شهید همت و دیگران بودند.

رزمنده سال‌های دفاع مقدس گفت: من بعد از جنگ تحمیلی وارد سنگری دیگر در دفاع از انقلاب اسلامی شده و تا مقطع دکترا، تحصیلاتم را در دانشگاه ادامه دادم.

قنبری یادآور شد: سپس در دانشگاه امام حسین (ع) فعالیتم را آغاز کرده و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۳۹۳، مشغول تدریس و پژوهش در این دانشگاه بودم.

وی افزود: هم اکنون مشغول پژوهش در موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در سطح خراسان جنوبی هستم.