خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس مقولهای است که بهراحتی نمیتوان از کنار آن عبور کرد و در واقع کار کردن در حوزه دفاع مقدس یک سرمایهگذاری اجتماعی است؛ همه باید در حوزه دفاع مقدس و پاسداری از خون شهدا و ترویج فرهنگ ایثار و پایداری خود را مسئول بدانند و به طور یقین نویسندگی از جمله کارهای ارزشمند در این حوزه است.
آنچه عموم مردم از زندگی شهدا میدانند، بیشتر مربوط به حضورشان در جبهههای نبرد و شرح رشادتهایشان مقابل دشمن متجاوز بعثی است. به خاطر اهمیت کار رزمندگان در هشت سال دفاعمقدس، کمتر فرصتی پیش آمده تا از پشت جبهه و زندگی روزمرهشان صحبتی به میان آید. درحالیکه زندگی رزمندگان زمانی که عملیات نبوده نکات جذاب زیادی در خود دارد. آنها زمانی که در عملیات نبودند، اوقات فراغتشان را به بهترین شکل پر میکردند و اجازه نمیدادند وقتشان به آسانی هدر شود. مطالعه و کتابخوانی یکی از علاقهمندیهای جدی شهدا بود. بسیاری از شهدا عاشق کتاب بودند و در هر فرصتی که پیدا میکردند، به مطالعه رو میآورند.
دفاع مقدس سراسر رشادت و آزادی بوده است؛ از پشتیبانی جبههها و فعالیت بانوان دوشادوش رزمندگان گرفته است تا رشادتهای میدان نبرد همگی درس ایستادگی و دفاع از میهن را با خود به همراه دارند.
به بهانه آغاز هفته دفاع مقدس مروری بر ۱۵ کتاب با موضوع دفاع مقدس و جنگ تحمیلی داشتهایم که در یک سال گذشته توسط خبرگزاری مهر معرفی شدهاند.
مشروح متن این گزارش را در ادامه میخوانید:
روایت پشتیبانی جنگ اهواز
کتاب «زنان جبهه جنوبی؛ روایت پشتیبانی جنگ اهواز» با تحقیق مریم مرادی کوهآباد و قلم نرگس اسکندری به تازگی توسط انتشارات راه یار منتشر و روانه بازار نشر شده است.
صحنههای تأثیرگذار انقلاب اسلامی همواره شاهد حضور دختران روحالله در خط مقدم میدان بوده است. از تظاهرات علیه رژیم پهلوی تا عرصههای علمی پس از انقلاب و قله این حضور پرشکوه را میتوان در عرصه دفاع مقدس دید. جایی که زنان پشتوانه مستحکم مردان دلیر برای دفاع از مرزهای انقلاب اسلامی بودند.
جایی که زنان پشت جبهههای دفاع به ترمیم زخمهای جنگ میپرداختند و از مردان ایران پشتیبانی میکردند. زنانی که معنای واقعی سرباز گمنام بودند. بدون پلاک، بدون لباس رزم و بدون تقدیر و تشکر. زنانی که پشت جبههها به درجه جانبازی رسیدند. تعداد زیادی از آنها حتی سالها درد شیمیایی شدن را به جان خریدند تا نگذارند پشت رزمندهها خالی شود و همچنان با درد و رنج توأمان ایستادند تا جبههها از مادری و خواهری خالی نشود. لباس رزمندهها تأمین شود. آب و غذای خوب به آنها برسد و جراحت جوانان رشید و دلاور ایران بدون مرهم نماند.
«زنان جبهه جنوبی» تلاش کرده تا گوشهای از صحنههای مجاهدت دختران و زنان اهوازی در پشت صحنه دفاع مقدس جبهه حق را روایت کند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
رزمندگان پنجه به پنجه دشمن که میگذاشتند، خروارخروار لباسهای زخمخورده روی دستان کشور باقی میماند. نمیشد که همه آنها را دور ریخت. همان دستهایی که با قدرت به لباسها مشت میزدند، حالا باید با ظرافت، نخ و سوزن به دست میگرفتند. لباسها بهدست مادران دوباره زنده میشدند و بههمراه خود، مهر مادری را برای رزمندگان هدیه میبردند. این غیور زنانِ تاریخ، از چایخانه تا زینبیه و حتی از خانههای خود، خیاطخانههایی ساختند و در سرمای جنگ، بر تنِ رزمندگان، پزشکان، بیماران و گاهی هم شهدا لباس نو پوشانند.
این کتاب در ۲۱۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷۰ هزار تومان عرضه شده است.
ماجرای بمباران هوایی قم در جنگ
کتاب «نشانی گنج» نوشته فاطمه بهبهانی بهتازگی توسط انتشارات کتاب جمکران با مشارکت ستاد ملی کنگره شهدای استان قم منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب برای نوجوانان نوشته شده و به ماجرای بمباران خیابان آذر شهر قم و شهادت خانواده قربانیان در این بمباران میپردازد.
کتاب پیشرو از زاویه دید «رضا قربانیان» پسر نوجوان خانواده قربانیان که بر حسب اتفاق از بمباران جان سالم به در برده و با وجود سن کم باید بار مصیبت از دست دادن خانواده را به دوش بکشد، ماجرا را روایت میکند و مخاطب را با خود به دهه شصت برده و در حال و هوای آن روزها با رضا همراه میکند.
«نشانی گنج» شامل ۱۱ فصل از خاطرات رضا قربانیان از روزهای آخر سال ۱۳۶۶ و بهار سال ۱۳۶۷ و ماههای پایانی جنگ و افزایش حملات هوایی به شهر قم است.
در بخشی از متن این کتاب میخوانیم:
خورشید وسط آسمان بود. رانندهها کلافه و خسته، لودرها را خاموش کردند و از آنها پایین آمدند. وقت نماز و ناهار شده بود. قیافه دایی درهم بود. ناآرام و نگران به نظر میرسید. صورتش زیر آفتاب سوخته بود. طوری خودش را در کنارم پهن کرد که مشتی خاک با نشستنش بلند شد. رویم را به طرفش برگرداندم. خواستم کمی دلداریاش بدهم تا خستگی از تنش بیرون برود. دیدم تمام بدنش را روی زمین پهن کرده. انگار که زیرش فرش پهن شده باشد.
با خودم فکر کردم که چرا دایی اینقدر برای پیدا کردن چند تکه نشانی گنج، عتیقهجات و یا کتانی من، نگران است؟ واقعاً به دنبال چه چیزی بود؟
این کتاب با ۹۵ صفحه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ در والفجر ۱
کتاب «زمینهای مسلح» نوشته گلعلی بابایی بهتازگی توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ دوم رسیده است.
این کتاب از نظر بازه زمانی از ابتدای پاییز ۶۱ و خاتمه عملیات کوهستانی مسلمبنعقیل (ع) شروع میشود و تا پایان خونین نبرد والفجر ۱ در روزهای پایانی فروردین ۶۲ ادامه پیدا میکند.
تدوین کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ در حوزه یگاننویسی، پاییز سال ۷۵ بر اساس طرحی از حسین بهزاد و گلعلی بابایی آغاز شد و اولینکتاب آن با عنوان «همپای صاعقه» منتشر شد که درباره تشکیل تیپ ۲۷ و حضورش در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس و پس از آن حضور تیپ ۲۷ در سوریه و لبنان بود. «همپای صاعقه» در واقع کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ از بدو تشکیل تا پایان فرماندهی احمد متوسلیان بر آن است.
کتابهای «ضربت متقابل» درباره حضور لشکر ۲۷ در عملیات رمضان، «کوهستان آتش» درباره حضور در عملیاتهای والفجر ۳، ۴ و ۵ و «شرارههای خورشید» درباره حضور در عملیات خیبر منتشر شدند. این میان از نظر تاریخی، فاصله بین کتابهای «ضربت متقابل» و «کوهستان آتش» یعنی عملیاتهای رمضان و والفجر ۴ که مربوط به حضور لشکر ۲۷ در عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک میشد خالی مانده بود. البته طرح پرداخت به این دو عملیات پیشتر با عنوان کتاب «زمینهای مسلح» آغاز شده بود که بهدلایلی ازجمله گردآوری اسناد و مدارک، انتشار آن تا امروز میسر نشد و نوبت چاپش پس از چهارکتاب مورد اشاره ممکن شد. به این ترتیب، «زمینهای مسلح» جلد چهارم از کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ است اما از نظر ترتیب چاپ، پنجمینکتابی است که در قالب مجموعه ۱۰ جلدی حماسه ۲۷ چاپ شد.
چاپ اول «زمینهای مسلح» آذرماه سال ۱۴۰۱ به بازار نشر عرضه شده است.
روایتی از زندگی شهید عباس جولایی
کتاب «راهی به مجنون» شامل روایتی مستند از زندگی شهید سیدعباس جولایی به قلم جواد کلاته عربی بهتازگی توسط انتشارات مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران منتشر و راهی بازار نشر شده است.
سیدعباس جولایی، از فرماندهان مهندسی رزمی سپاه در زمان دفاع مقدس است و کتاب «راهی به مجنون» دوران کودکی تا شهادت این فرمانده بزرگ را به تصویر میکشد.
این کتاب حاصل دهها ساعت مصاحبه نویسنده کتاب با خانواده، همکاران و همر زمان این شهید والامقام و پژوهش در زندگی او است. شهید جولایی از جمله فرماندهانی بود که در ساخت و نصب پل معروف خیبر نقش اساسی داشته است. او در دوران خدمت خود در سپاه و جنگ، منشأ آثار فراوانی بوده؛ بهنحوی که محسن رفیقدوست، وزیر سپاه وقت، در مراسم ختم شهید جولایی، میگوید: «شهید سیدعباس جولایی آچار فرانسه سپاه بود. با شهادت ایشان موتور وزارت سپاه خاموش شد.»
جواد کلاته عربی پیش از این کتابهای «مگر چشم تو دریاست»، «در هیاهوی سکوت»، «ماجرای عجیب یک جشن تولد» و… را به انتشار رسانده است. وی همچنین در عرصه تحقیق و پژوهش سینما و تلویزیون در آثاری همچون فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» فعالیت داشته است.
این کتاب با ۱۲۰ صفحه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
هفت خیزِ بلند
کتاب «هفتخیزِ بلند» نوشته اصغر استادحسن معمار بهتازگی در ۱۹۲ صفحه توسط انتشارات سرو موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
«هفت خیز بلند»، حکایت گذر عارفانه و عاشقانه از هفت شهر عشق و دلدادگی و رسیدن به وادی ایمن و نوشیدن شهد جاودانگی از دست پربرکت ساقی کوثر است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
ابراهیم با هفت خیزِ بلند خود را به خاکریز اسماعیل رساند و آن را چنگ زد. خاک و سنگ کنار رفتند. صعود کرد. بالای تاج خاکریز آتشی را دید. سرازیر شد. گرد و غبار که کنار رفت، دید چشمهای کوچک از میان چالهی خمپاره سر باز کرده است. دست به سوی آسمان بالا برد: الله اکبر!...
این کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۲۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان منتشر شده است.
روایتی از مقاومت زنان، دفاع مقدس و پشتیبانی جبههها
کتاب «دایکه کان ایستادهاند؛ تاریخ شفاهی مقاومت زنان، دفاع مقدس و پشتیبانی جبهه ها» نوشته زهره یزدان پناه قره تپه به تازگی توسط انتشارات راه یار منتشر و روانه بازار نشر شده است.
این کتاب حاصل ثبت ۵۳ خاطره از زنان غرب کشور است که نویسنده به آنها سفر کرده و پای صحبتهای زنان نشسته است؛ استانهایی مانند کرمانشاه، ایلام، کردستان و آذربایجان غربی در دوران دفاع مقدس و مقاومتها و فعالیتهای شأن در مراکز پشتیبانی جبهه و هنگام بمبارانهای شهری است.
پیش از این نیز کتاب «اینجا سوریه است» روایت صدای زنان از جنگ سوریه و فتنه شام است که توسط همین انتشارات به چاپ رسیده است و نویسنده برای نگارش آن چندین بار به استانهای محل روایت کتاب سفر داشته و پای صحبت زنان سوری نشسته است.
نویسنده در بخشی از مقدمه این کتاب میگوید:
این کار، تلاشی است برای ثبت خاطرات زنان غیرتمند و عفیف غرب کشور در استانهای کرمانشاه، ایلام، کردستان و آذربایجان غربی در دوران دفاع مقدس، مقاومتها و فعالیتهای بیدریغشان در مراکز پشتیبانی جبهه و هنگام بمبارانهای شهری...
پای روایت زنانی نشستم که با ترسیم بخشی هرچند اندک از فضای زندگی توأم با صبر و ایستادگیشان در دوران دفاع مقدس و روزهای دفاع و مقاومت همسر، برادر و پسرانشان در جبهه، روزهای مقاومت و چگونگی فعالیتهای همراه با ایثارشان برای کمک به جبهه را هم ترسیم میکردند. زیر آتش بمبارانها، در دوران جنگزدگی و مهاجرت، زیر چادر با قناعت زندگی کردند و در لحظههای دیدن داغ عزیزان و همشهریها و هموطنانشان مقاوم بودند تا همچنان فعال، در سنگر پشتیبانیهای جبهه و جنگ، پابهرکابِ یاری انقلاب و نظام جمهوری اسلامی باشند که با خون هزاران شهید آبیاری میشد تا از نهالی تازه به درختی استوار تبدیل شود.
این کتاب شامل ۸ خاطره از زنان ایلام، ۱۸ خاطره از زنان کرمانشاه، ۱۱ خاطره از زنان کردستان و ۱۶ خاطره از زنان آذربایجان غربی میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
ما اهل کرمانشاهیم. فارسی صحبت میکنیم؛ کردی خیلی بلد نیستیم. مادرم و خانواده اش هم کرمانشاهی بودند؛ پدرم هم همین طور. ولی پدربزرگم اهل قزوین بود؛ پدر پدرم. بهش میگفتیم «حاجی بابا». سالها بود توی کرمانشاه زندگی میکرد. زن اولش مادربزرگ من بود. وقتی مادر بزرگم از دنیا میرود، حاجی بابا هم زن دوم میگیرد. تاجر پارچه بود. با زن دومش سه ماه کربلا بود، سه ماه سوریه، سه ماه مشهد و سه ماه هم کرمانشاه.
مرد مؤمنی بود. اذان گو بود. صبح و ظهر و مغرب میرفت پشت بام خانه و اذان میگفت. خانهای بزرگ توی چهار راه اجاق کرمانشاه داشت؛ کوچه دلال باشی، روبه روی مسجد حاج محمد تقی. تا مدتی قبل از پیروزی انقلاب، ما هم توی همان خانه زنگی میکردیم؛ از آن خانههای قدیمی که اندرونی و بیرونی داشت. حدود چهارصد متر بود. اول وارد حیاط بیرونی میشدیم. توی حیاط بیرون دوتا اتاق بود. طبقه بالای آن، خواهرم مهرانگیز که شوهر کرده بود زندگی میکرد. اتاق پایینی هم دست کارگری بود که کارهای خانه را انجام میداد. بعدش از توی یک دالان وارد حیاط اندرونی میشدیم. حیاط بزرگی که دور تا دورش اتاق بود و سه چهار تا زیرزمین که خیلی هم پله نداشتند؛ شش هفت تا اتاق دوازده متری و یک آشپزخانه.
طرف دیگر حیاط هم حوض خانهای بود هم سطح حیاط و طبقه بالایش اتاقی بزرگ که مهمان خانه بود. با چهار تا فرش دوازده متری فرش شده بود. حوض خانه هم حوضی داشت و فوره آب. چون هوای خنکی داشت، عصرهای تابستان میرفتیم آنجا مینشستیم یا استراحت میکردیم.»
این کتاب در ۳۳۷ صفحه به همراه آلبوم تصاویر، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان عرضه شده است.
روایت غیر رسمی از شعر جنگ ایران
کتاب «شعر جنگ به روایت غیررسمی (برگهایی فراموششده از تاریخ ادبیات ایران: ۱۳۷۹ _ ۱۳۵۹)» نوشته کامیار عابدی بهتازگی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب شانزدهمینعنوان از مجموعه «هزارتوی نوشتن» است که این ناشر چاپ میکند.
کامیار عابدی پژوهشگر تاریخ و ادبیات که پیشتر دو کتاب «مهدی حمیدی شیرازی؛ شاعر و عاشق» و «سیمین بهبهانی شاعر و تکاپوگر مدنی» را با همکاری این ناشر منتشر کرده، در اثر جدید خود سراغ شعر جنگ ایران در سالهای دفاع مقدس رفته است.
این پژوهشگر میگوید پس از آغاز جنگ ایران و عراق، تعدادی از شاعران جوان و میانسال کشور که به ایدئولوژی مذهبی و انقلابی تمایل داشتند، به شروع به سرایش و انتشار آثار خود درباره جنگ کردند. این گرایش «شعر جنگ به روایت رسمی» است اما در مقابل، جریان دیگری هم بود که براساس ایدئولوژیهای ملی یا چپ و یا براساس نگاه عرفی آثار زیاد و پراکندهای درباره جنگ سرود. عابدی اینگونه اشعار جنگ را در گروه یا جریان غیررسمی طبقهبندی میکند و در کتاب پیشرو سراغ آن رفته است.
«شعر جنگ به روایت غیررسمی» دربرگیرنده بیش از ۲۰۰ قطعه شعر سنتی و نو از حدود ۹۰ تن سراینده است. عابدی میگوید این آثار بهمثابه برگهایی فراموششده از تاریخ ادبیات ایران هستند که در قالب این کتاب چاپ شده و در دسترس قرار گرفتهاند.
کتاب پیشرو یکمقدمه با عنوان «پیشسخن (دگرها شنیدستی این هم شنو)» دارد و پس از آن، آثار شاعرانی که برای جنگ ایران و عراق شعر سرودهاند، مرور میشود. در این زمینه نام این شاعران در کتاب درج شده است:
عمران صلاحی، احسان طبری، م. آزرم، سیمین بهبهانی، محمد خلیلی، خسرو فرشیدورد، طارم سربلند، جلال سرافراز، سید محمد محیط طباطبایی، ژاله اصفهانی، سیاوش کسرایی، محمد مختاری، خلیل سامانی، رضا براهنی، جهان، بتول عزیزپور، محمدرضا نعمتیزاده، منصور اوجی، کاظم سادات اشکوری، فریدون فریاد، مسعود فرح، شمس لنگرودی، ناهید، محمد احمدپناهی سمنانی، آزاد ماتیان، ح. خسروی، عظیم خلیلی، فرامرز سلیمانی، شرفالدین خراسانی، عبدالعلی ادیب برومند، کامیار صالحیار، غلامحسین متین، مهدی اخوان ثالث، مرتضی ثقفیان، محمدعلی شاکری یکتا، حسن فدایی، م. آزاد: محمود مشرف آزاد تهرانی، کاوه گوهرین، کریم امیری فیروزکوهی، عباس مهری آتیه، سیدعلی صالحی، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمد باقری، محمد زُهری، رضا فیاض، منوچهر نیستانی، حسن نیکبخت، آرمان هارطونیان، علی باقرزاده، یعقوب طبری، جعفر حمیدی، هادی مؤمنی، غلامحسین مولوی، حیدر رقابی: هاله، نیّر سعیدی، محمدابراهیم جعفری، کیانوش شمس اسحاق، خاطره حجازی، محمدعلی سپانلو، فرشته ساری، علی باباچاهی، احمدرضا احمدی، سیروش شمیسا، بهزاد زرینپور، آرش بارانپور، محمدرضا شفیعی کدکنی، م. آزاد (محمود مشرف آزاد تهرانی)، مرسده لسانی، غلامحسین سالمی، همایون صنعتیزاده، جعفر کوشآبادی، حسین منزوی، پرویز حسینی، توران بهرامی، حافظ موسوی.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
در شعرهای دوره نخست جنگ به روایت غیررسمی (تا حدود آزادی خرمشهر در خرداد ۱۳۶۱) علاوه بر بیان رنجها و اندوههای مرتبط با جنگ، جنبه حماسی نیز در سرودههای شماری از شاعران این روایت مؤکد شده است. به عبارت دیگر، هم از ویرانیها و کشتارها نشانههایی در شعرها دیده میشود و هم از کوشش سربازان و رزمندگان در دفاع از سرزمین و مردمان خود. علاوه بر این، در آثار برخی شاعران، مشکل انسانیِ جنگ و نه حالت آرمانیشدهای از آن، جلب نظر میکند. بهطور کلی «رنج، ایران، مردم و انسان» در زمره پر بسامدترین مفهومها در شعر جنگ به روایت غیررسمی است. صرف نظر از نفوذ خبرهای مرتبط با جنگ، به نظر میرسد برخی شاعران با حضور در شهرها یا منطقههای جنگی (بهویژه استان خوزستان) یا تجربه حملههای هوایی یا موشکی دشمن به پایتخت و دیگر شهرها، شعرهایشان را سروده باشند. در چند نمونه از آثار شاعران هم جنگ در موقعیت ایران و اَنیران تعریف شده است.
این کتاب با ۳۸۴ صفحه، شمارگان ۴۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
اصناف و بازاریان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
این کتاب به فعالیت و تلاشهای اصناف و بازاریان در دوران جنگ تحمیلی برای پشتیبانی از جبهههای نبرد میپردازد و از سلسله کتابهای مجموعه (نقش اقشار در دفاع مقدس) در نشر مرز و بوم است که به صورت تخصصی در حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و بین المللی فعالیت میکند؛ البته با توجه به گستردگی تأثیرات اصناف و بازاریان در شکل گیری و روند انقلاب اسلامی، در این کتاب به نقش آنها در این تحول بزرگ تاریخی نیز پرداخته شده است.
این کتاب در ۵۸۵ صفحه، قطع رقعی و قیمت ۲۲۰ هزار تومان عرضه شده است.
خاطرات مهدی سلحشور در «باغ حاج علی»
انتشارات مرز و بوم به تازگی خاطرات حاج مهدی سلحشور از دفاع مقدس را در کتابی با عنوان «باغ حاج علی» اثر نوید نوروزی در قطع رقعی و ۳۵۵ صفحه روانه بازار نشر کرده است.
مهدی سلحشور در ۱۶ مهر ۱۳۵۰ تقویم نیمهشعبان هم بود، در محله امامزاده حسن (ع) در جنوب تهران متولد شد. ۷ ساله بود که انقلاب شد. یک روز پدرش دست او را گرفت و به گروه هنری مسجد حضرت علیاکبر (ع) سپرد و به این شکل، او وارد عرصه سرود و مداحی شد. اولین نغمههایی که خواند، درباره شهدا بود. همزمان با فعالیت در مسجد، در مدرسه هم عضو گروه سرود بود و به صورت گروهی و تکنفره فعالیت میکرد.
مهدی سلحشور در آغاز جنگ تحمیلی به سن قانونی نرسیده بود و نمیتوانست از طریق مسجد محل وارد جبهه شود. علاقه او به جبهه باعث شد به مسجد سیدالشهداء (ع) برود و سن خود را بیشتر اعلام کند. او بالاخره در سال ۱۳۶۵ موفق شد از طریق پایگاه مقداد تهران به کردستان برود.
بعد از غائله کردستان به تیپ ۱۱۰ خاتم الانبیا (ص) پیوست و سپس به لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) ملحق شد و تا پایان دفاع مقدس در این لشکر حضور داشت.
سلحشور پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در حوادثی مانند جنگ خلیج فارس، مقابله با ضد انقلاب در کردستان و همینطور بحران سوریه به عنوان نیروی داوطلب بسیجی حضور داشت.
کتاب «باغ حاج علی» روایت زندگی حاج مهدی سلحشور از حضور در دفاع مقدس است و نام آن به یاد فرمانده قهرمان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع)، حاج علی فضلی، انتخاب شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
کانال پر از آب و برف بود و به سختی میتوانستیم حرکت کنیم، سرما هم فشار میآورد. با خودم گفتم: «خدایا، کاش شهید بشم تا از این سرما نجاتپیدا کنم!» از شدت سرما دستهایم کبود شده بود و حتی نمیتوانستم گلنگدن اسلحه را بکشم. به قدری دستهایمان یخ زده بود که اسلحه را به زمین تکیه میدادیم و گلنگدن را با پا میکشیدیم. حتی نمیتوانستیم اسلحه را از ضامن خارج کنیم، با سنگ روی ضامن میزدیم تا جابهجا شود. نمیدانستیم سرنوشتمان چه خواهد شد. ناگهان سعید طاهرخانی از بین جمع بلند شد و کنار یک جنازه رفت و آرام آن را جابهجا کرد. درست زیر جنازه یک گلوله آرپیجی بود. جنازه از کی آنجا بود؟! نمیدانستیم، اما به بدنه گلوله گلهای خشک چسبیده بود. سعید سرنیزهای در آورد و شروع کرد به تراشیدن گلهای روی گلوله آرپیجی تا بتواند آن را در قبضه جا بزند. هیچ فرصتی نداشتیم و دل توی دلمان نبود. سعید ایستاد و در همان تاریکی شب قرآنی را مقابل صورتش گشود و شروع کرد به خواندن دعا. گاهی به آسمان نگاه میکرد و گاه به قرآن. نفسها در سینهها حبس شده بود. یکی دو دقیقهای طول کشید. سید جلال از کوره در رفت و گفت: «برادر، اگه نمیزنی، بده من بزنم! عراقیا رسیدنها! یالاعجله کن!»
گزیده سرودههای انقلاب و دفاع مقدس
کتاب «پیغام گل سرخ» شامل گزیده سرودههای انقلاب و دفاع مقدس غلامعلی حداد عادل، به کوشش و گزینش حجتالاسلام محمدحسین انصارینژاد شاعر و دبیر علمی بیستوچهارمین کنگره سراسری شعر دفاع مقدس و مقاومت توسط انتشارات صریر چاپ و روانه بازار نشر شده است.
غلامعلی حداد عادل، در سال ۱۳۲۴ در تهران متولد شد. او در سال ۱۳۴۲ از دبیرستان علوی فارغ التحصیل شد. در سالهای ۱۳۴۵و ۱۳۴۷ لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته فیزیک دریافت کرد. بین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ در دانشگاه شیراز و از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ در دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) فیزیک درس میداد. در سال ۱۳۵۱، کارشناسی ارشد فلسفه را از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دریافت کرد. دروس دوره دکتری فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را در سال ۱۳۵۳ به پایان برد. بین ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه صنعتی شریف به تدریس فلسفه، تاریخ علم و تاریخ فلسفه غرب و تاریخ فلسفه اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۶۴ از پایان نامه دکتری فلسفه تحت عنوان «نظر کانت درباره مابعدالطبیعه» دفاع کرد و از ۱۳۶۴ تاکنون به تدریس فلسفه غرب در دانشگاه تهران اشتغال دارد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
نوبهار آمد و خندید دهان گل سرخ
سرخ شد بار دگر رنگ لبان گل سرخ
نوبهاری که در آن سرو و صنوبر شنوند
شرح احوال شهیدان ز دهان گل سرخ
از کران تا به کران ملک سلیمان گل است
باد بر دوش برد تخت روان گل سرخ
کس ندانست که پیغام گل سرخ چه بود
عاشقی کو که کند فهم زبان گل سرخ
هیچکس جز دل بیدار نسیم سحری
بو نبردهست ز اسرار نهان گل سرخ
خار با حربهبهدوشی نگران است مدام
که مبادا رسد آسیب به جان گل سرخ
باغ هرگز تهی از بوی گل سرخ مباد
کاش هرگز نرسد فصل خزان گل سرخ
عادل از هیچ لبی غیر لب یار مخواه
که حکایت کند از نام و نشان گل سرخ
«آنک بهار» و «هنوز هم…» دو مجموعه شعر دیگر غلامعلی حدادعادل است که در گذشته توسط انتشارات شهرستان ادب و سوره مهر به چاپ رسیده بود.
«نبرد سنگین در جزیره سهیل»؛گزارشی از کربلای ۴
کتاب «نبرد سنگین در جزیره سهیل» نوشته عبدالرضا سالمی نژاد شامل گزارشی از عملیات کربلای چهار بهتازگی توسط نشر نیلوفران منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب جلد نهم از مجموعه ۱۴ جلدی نگاهی به حماسه لشکر ۷ حضرت ولی عصر (عج) در هشت سال دفاع مقدس است که در ۸۰۰ صفحه منتشر شده است.
سالمینژاد میگوید براساس مطالعات صورت گرفته در عملیات کربلای ۴ این واقعیت خود را نمایان میکند که اکثر یگانهای عملیاتی سپاه، حداکثر دو تا سه گردان خود را وارد عمل نموده و از ادامه عملیات باز ماندند و برخی از یگانها حتی موفق به عبور از اروند نشدند. با این حال، لشکر ۷ حضرت ولی عصر (عج) ضمن عبور موفق از اروندرود، بیشترین حجم نیرو، ۵ گردان را وارد عمل نمود و با نفوذ به عمق حتی تا جاده البحار پیش رفته و آن را به تصرف خود درآورد، ولی به لحاظ خالی ماندن جناحین، طبق دستور مجبور به عقب نشینی شد.
عبدالمحمد رئوفی فرمانده لشکر مورد اشاره گفته است: علی رغم فشارهایی که از سمت راست، روبرو و چپ روی لشکر بود، اما نیروهایی از ما روی جاده آسفالت رفته و با ستونهای ایفای دشمن برخورد کرده و اگر چه روی جاده مسلط بودند، اما ساعت تقریباً ۷ الی ۸ صبح احساس کردیم این گردانی که به صورت سیخ به جلو رفته و چپ و راستی ندارد، با توجه به حضور زرهی دشمن احتمال دور زدنش هست، لذا با هماهنگیای که با قرارگاه داشتم، یواش یواش او را مرحله به مرحله به عقب کشیدیم.
سالمینژاد در بخشی از این کتاب نوشته است:
لشکر ۷ حضرت ولی عصر (عج) که در عملیات فتح المبین، فاتح سایتهای ۴و۵ در ارتفاعات ابوصلیبی خات بود و راهگشای دیگر یگانها در مرحله دوم عملیات گشت، در عملیات بیت المقدس در نقش فاتح خط مرزی شلمچه ایفای نقش کرد و در عملیات رمضان تا کانال پرورش ماهی در شرق بصره پیش رفت و به شکار تانکهای دشمن پرداخت، در عملیات والفجر مقدماتی با ارتقا سازمان از تیپ به لشکر و با جانبازی نیروهایش در منطقه جنگل عمقر ارادت خود را به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر آن به نمایش گذاشت. این لشکر همچنین در عملیات والفجر۱ با نبرد کلاسیک در شیار ۱۷۵ اوج دلاوری و مظلومیت خود را به نمایش گذاشت و در عملیات خیبر در پاسگاه زید پشتیبان نیروهایی شد که جزایر مجنون را به تصرف درآوردند و در عملیات بدر با عبور از آبراههای صفین و نینوا ماشین جنگی ارتش بعث را در شرق رودخانه دجله درهم شکست و در عملیات والفجر۸ با عبور از رود دریاگونه اروند فاتح بخش غربی شهر فاو عراق شد. این لشکر در عملیات کربلای ۴، اگرچه موفق به اشغال مواضعش در جزیره سهیل شد اما به لحاظ خالی ماندن جناحین از تثبیت آن عاجز ماند و بنا به دستور مجبور به عقب نشینی شد.
علاوه بر آن، لشکر ۷ در ادامه جنگ تحمیلی در ۵ عملیات بزرگ دیگر از جمله کربلای ۵، نصر ۴، نصر ۸، والفجر ۱۰ و بیت المقدس ۷، حضوری مقتدرانه از خود به نمایش گذاشت که کتاب حاضر جلد نهم از مجموعه ۱۴ جلدی این حضور حماسی است. در این اثر، تلاش نگارنده بر آن است که ابتدا دورنمایی از عملیات کربلای ۴ در سطح کلان اما بسیار مختصر، به مخاطب خود نشان دهد تا جایگاه لشکر در آن حماسه بزرگ مشخصتر به چشم آید.»
سرگذشت نامه سردار سعید سلیمانی
کتاب «بحر سعید» سرگذشتنامه سردار سعید سلیمانی از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، نوشته سیدحسن شکری و تحقیق و پژوهش مهدیه زکی زاده توسط انتشارات روایت باران منتشر شده است.
هواپیمای تهران- ارومیه نوزدهم دی ماه ۱۳۸۴ مصادف با روز عرفه سال ۱۴۲۶ هجری قمری، دلاور مردهای زیادی را به همراه داشت. قهرمانان هشت سال دفاع مقدس و جاماندههای قافله شهدا. پرواز نیمه تمامی که سردار سعید سلیمانی را به همراه تعداد زیادی از دوستانش به شهدا رساند.
محله جمادی الحق جایی بین گمرک و راه آهن تهران است که روزگاری رجزخوانی الواتش صبح بخیر محله و بزن بزنشان شب بخیر محله بود. سعید سلیمانی هم از بچههای همین محله است که ازالوات تنها سینه ستبرشان را الگوی خودش کرد. کارنامه زندگی ۴۶ ساله او از بیستهایی رنگارنگ، حساب و علوم؛ تاریخ و ادبیات؛ زبان و ورزش تا مردانگی، وفا و ایثار پر است.
او به معنای واقعی مرد میدان بود. برایش فرقی نداشت میدان، کوچه محلههای گمرک و راهآهن است یا ارتفاعات کردستان یا نخلستانهای ذوالفقاریه و رملهای فکه و یا حتی بهشت دوکوهه. همه جا برایش کربلا بود. او به صلای امامش لبیک گفت و میدانست مرد حق هرجا که پیکرش افتاد، همانجا کربلاست.
در بخشی از وصیت نامه این شهید آمده است:
«این نوشته را در تاریکی غروب نوشتم و دلیل بدخطی و درهم بودنش نیز همین است. اگر امشب شهید شدم این چند جمله را به عنوان وصیت مینویسم: امام را تنها نگذارید، ما هم در حال آزمایش شدن هستیم. خدا در قرآن میگوید که فکر نکنید به محض اینکه گفتید ایمان آوردید شما را به بهشت میبرم. نه، باید آزمایش پس دهیم.»
کتاب «بحر سعید» حاوی جامعترین روایتهای موثق از مراحل مختلف دوران زندگی و سیره رزمی سردار سعید سلیمانی است که به زبانی ساده و شیرین بیان شده است. از ویژگیهای بارز این کتاب وجود اَعلام و مدارک معتبری است که در انتهای کتاب استفاده شده است.
«نبرد تنگه ها»
کتاب «نبرد تنگهها» نوشته مصطفی رحیمی که توسط مؤسسه شهید حسن باقری منتشر شده است. این کتاب در ده فصل با عنوان «غرب کرخه در اسارت»؛ «شکل گیری محورهای مقاومت»؛ «طرح ریزی عملیات»؛ «چهار محور، چهار قرارگاه»؛ «شمارش معکوس»؛ «آغاز عملیات»؛ «مرحله دوم، سوم و چهارم»؛ «فتح المبین در بوته نقد» به نقش شهید حسن باقری در عملیات فتحالمبین پرداخته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«حالا با حضور مهدی زین الدین و نظارت مستقیم حسن باقری، شناساییها در غرب دزفول گستردهتر و هدف مند تر پیگیری میشد. حسن باقری ضمن کنترل و هدایت حرکتهای شناسایی، نیم نگاهی هم به کشف استعدادها داشت. او به دنبال افراد با نبوغی بود که بتوانند در سطوحی فراتر از یک محور به او کمک کنند بی تردید یکی از کشفهای بزرگ حسن در امر شناسایی، توکل قلاوند بود. قلاوند، که مسئولیت شناسایی محور دالپری را بر عهده داشت تمامی منطقه دشت عباس و ارتفاعات شمالی آن را جز به جز و قدم به قدم میشناخت. معروف ترین کمپ شناسایی در منطقه غرب دزفول کمپ قلاوند بود. دوستانش او را «آواکس دشت عباس» مینامیدند. شناساییهای دقیق قلاوند بعدها در عملیات فتح المبین بسیاری از گرههای کور منطقه شمالی عملیات را باز کرد. همین استعداد و مهارت باعث شد تا حسن باقری بعدها پای او را به میدانهای بزرگتر باز کند.»
کتاب «نبرد تنگه ها» در ۱۰۷۷ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۵۰۰ هزار تومان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
روایت زندگی شهیدی که امام زمان را میدید
کتاب «زلال» نوشته لیلا محمدی بهتازگی توسط انتشارات سروش منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب داستان مستند زندگی شهید سیدرضا پورموسوی است که توفیق تشرف و استفاده مکرر از محضر امام عصر (عج) را داشته و بخشی از آنچه برایش رخ داده، در جزوهای نوشته که پس از شهادتش کشف شده است. بنمایه این کتاب بر اساس همان دستنوشته هاست.
مطالب کتاب از کودکی پورموسوی آغاز شده و با شهادت او خاتمه پیدا میکند. سبک نوشتاری کتاب پیشرو، داستان مستند است و در کنار پرداختن به زوایای پنهان شخصیت اصلی، روایتهای متعددی از اتفاقات زندگی شهید پورموسوی بهصورت داستان روایت میشود.
«زلال» به گفته نویسندهاش نتیجه ۶ سال مصاحبه، تحقیق و نگارش است و در ۵۸۴ صفحه، ۳ فصل را شامل میشود. بهعلاوه ۲ فصل دیگر در این کتاب وجود دارد که دستنوشتهها و وصیتنامه شهید را شامل میشوند.
زندگینامه شهیدی که در پنجمین سال انقلاب به شهادت
انتشارات دارخوین در اصفهان بهتازگی کتاب «نور جاوید: زندگینامه شهید جاویدالاثر اصغر مبارکی» اثر زهرا سادات امیری را با شمارگان هزار نسخه، ۷۰ صفحه و بهای ۴۰ هزار تومان منتشر کرده است.
شهید اصغر مبارکی از جمله شهدای گرانقدری است که ضرورت معرفی او به عنوان الگو به نسل جدید بسیار به چشم میخورد که خوشبختانه انتشارات دارخوین توانست با کتاب کوچک اما مفیدی این امر مهم را محقق سازد.
این شهید بزرگوار به سال ۱۳۴۴ در مبارکه دیده به جهان گشود. وقتی دوران تحصیلات ابتدایی را تمام کرد که قیام مردم انقلابی به رهبری خمینی (ره) علیه رژیم مرتجع پهلوی شدت گرفته بود. شهید مبارکی شهید با سن کمی که داشت مبادرت به توزیع اعلامیهها و عکسهای امام خمینی (ره) در شهر میکرد.
او با حفظ این روحیه انقلابی همزمان با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین در ۱۳۵۹ وارد فعالیتهای بسیج شد. با شروع جنگ تحمیلی دروس خود را نیمه کاره رها کرد و به خاطر علاقه شدیدی که به فعالیتهای مذهبی و ادای دین به امام امت و امام شهیدان داشت پس از طی دورههای آموزشی و مقدماتی آماده اعزام برای حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
شهید مبارکی در سالهای پر حادثه و پر افتخار حماسه ساز ۶۱-۶۰ در همه صحنههای نبرد حق علیه باطل هم در جبهههای جنگ و هم در پشت جبهه حضوری مستمر و چشمگیر داشت و در این راه شب و روز برایش مفهومی نداشت او در دورههای کوتاه مدت که به عنوان مرخصی به مبارکه میآمد در بسیج مسجد جامع، شهید بهشتی، بسیج مرکزی و مراکز بسیج کارخانجات و هر کجا که نیاز مبرم به حفاظت و حضور بسیجیان بود حضوری عاشقانه داشت و خدمت میکرد.
او چندین بار به جبهههای نبرد اعزام و در مناطقی چون منطقه عملیات جنوب و منطقه کامیاران به دفاع از میهن اسلامی مشغول بود. آخرین اعزام این شهید سرافراز به تاریخ چهاردم دی ۱۳۶۱ اتفاق افتاد که تا لحظه شهادت یعنی بیست و یکم بهمن ۱۳۶۱ (همزمان با پنجمین دهه فجر انقلاب اسلاکی ایران در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی (تپههای رقابیه) در گردان رسالت، گروهان مالک اشتر به آرزوی چندین و چند ساله خود نائل آمد و با پیکری خونین به دیدار معبود شتافت.
یکی از همرزمان شهید لحظه شهادت او را چنین روایت کرده است:
«من به اتفاق برادر اصغر مبارکی و تعداد دیگری از برادران اعزامی از بسیج مبارکه از جمله شهید حمزه بابایی، شهید حسین فخاری، شهید سعید قریشی و چند نفر دیگر از برادران که در همان عملیات اسیر شدند در چادرهای واقع در تپههای رقابیه مستقر و آماده عملیات بودیم، حدود ۹ کیلومتر با جنگل موسوم به انقر که بچههای جهاد سازندگی از جمله شهید حاج رضا نصوحی در آنجا مستقر و مشغول خاک ریز زدن بودند فاصله داشتیم، ساعت ۱۰ شب به ما آماده باش داده شد. در آن شب به یاد ماندنی اصغر در پشت سر همه بچهها با سر دادن شعارهایی مانند: «رزمندگان، رمزتان پیروز» و «به فرموده امام خمینی ما آماده شهادتیم» به همه ما روحیهای دو چندان میداد و پس از دو ساعت پیاده روی و رزم بی امان و شهید و مجروح شدن تعدادی از همرزمان، بین من و اصغر فاصله افتاد و برادران آزاده مشاهده کرده بودند که اصغر با تیر مستقیم دشمن که به پیشانی او خورده بود به شهادت رسید.»