خبرگزاری مهر؛ گروه استانها: دل خسته از دنیا و همه مناسباتش کوچهها و خیابانها را میپیمودم، چه دارویی میتوانست مرهم این دلتنگی باشد و سینهای فشرده را فراخ کند؟
غرق در این افکار و حالات بودم که ناگهان تمام قد و مُتبسم در مقابلم ایستاد، بلند بالا و سرزنده، لبریز از نشاط، شیرینی لبخندش در جانم رسوخ کرد، او کجا، اینجا کجا؟ چشمانش یک دنیا حرف داشت، من هم هزاران درد دل نگفته، هر چه بیشتر خیره به او میشدم، بیشتر جذبش میشدم.
همان جا، بدون درنگ، روی جدول کنار خیابان در نزدیکترین فاصله به او نشستم. دستم را زیر چانه گذاشتم و زل زدم به چهره گندمگونهاش که زیر هرم آفتاب اهواز گل انداخته بود، مثل همه سالهایی که میشناختمش. خستگی که همواره به تن داشت ولی به چهره نه و تبسمی که جز لاینفک صورتش بود. وجودی که برای دوستانش سراسر مهر بود و برای دشمنانش تماماً خوف و ترس و این مصداق از وعدههای حضرت حق است. رشید و بی باک، شیر شرزه میدانهای سخت و مرد عابد شبهای تاریک و سرد… هر چه بگویم باز هم کم گفتهام و قطعاً کلام ابتر میماند. توصیف منصفانه و شایسته این انسان کار هر کسی نیست.
چند سال دوری روی دلم سنگینی میکرد. زبان به گله چرخاندن در برابر او کار سادهای نبود اما دلتنگی زبان شکوه را چاق میکرد. سنگهای گداخته دلتنگی محتاج یک فوت کوچک بودند تا گُر بگیرند و دیدن دوباره تمثال او جرقه اول را زد.
جان شهر به جانت بسته بود، حالا بعد از چند سال دوباره برگشتهای تا رجایی برای ترسهایمان و آبی بر آتش ملالمان از این دنیای بی مرام باشی. میگویم و میگویم؛ از بالا و پایینها، از کج خلقیها و کج فهمیها و از ساختنها و سوختنها، تمام مدت چشمانم را به زمین دوختهام تا راحت تر حرفهایم را بزنم.
در این حین سرم را بالا میآورم تا بار دیگر نگاهی دزدانه به چهرهاش بیندازم. چشمهایش آنچنان به خنده نشسته که گویا تمام درد دلهای مرا سنگهای کف یک رودخانه زلال میبیند. از نگاهش میخوانم که میخواهد بگوید «عالم راه خود را به درستی طی خواهد کرد و زمین را صالحان به ارث خواهند برد».
حق هم دارد. او با صالحان دمخور بوده است. با آدمهای اهورایی، دست رفقایی را بر شانهاش تجربه کرده که هم پا و همراه او تا بهشت بودهاند. مثل «حاج هادی» که کنارش ایستاده و او را در این قاب مشایعت میکند.
خیلی دوست داشتم به آنها بگویم، روزی که رفتید تمام دیوارهای شهر بر سرمان آوار شد. اما حالا نقش نگارمان دیوارهای شهر را تا عرش برافراشته است. تازگیها از همین راه گذشته بودم اما امان از بی توجهی، ولی نه، آدم هر چقدر هم سربههوا باشد، نمیتواند از کنار این همه زیبایی و عظمت به سادگی عبور کند.
عجب تصویر و ترکیب شگرفی است. نقاشی دیواری بزرگ دو سردار گرانقدر سپاه اسلام، حاج هادی کجباف دوشادوش حاج قاسم سلیمانی، گویی بر سینه آسمان نقش بستهاند و انوار عطوفت و مهرشان را بر سر مردم نجیب این شهر میگسترانند. چه خوب! چه خوش آمدهاند و بر جان این گذرگاه نشستهاند.
تمثال سرداران سرافراز میهن، فرماندهان برجسته استان خوزستان و شهدای ما به بهانه برگزاری کنگره ملی شهدای خوزستان یکی پس از دیگری بر تن دیوارهای شهر جان میگیرد و عطر ایثار و ایستادگی است که در اقصی نقاط این ولایت به مشام میرسد و چشمان مردم این آبادی به جمال شهدایشان روشن میشود. نقاشیهای دیواری ترسیم میشوند تا نام شهدا بار دیگر در اوراد و اذکار خلق جاری و یادشان بر اذهان حک شود.
هر روز با طلوع خورشید مردم شهر در گذر از معبرهایی که مزین به رخسار جاوید نامان میهن است به روح بلند و عرشی آنان درود میفرستند و از برکت وجودشان برای رتق و فتق امورشان مدد میگیرند تا یادشان باشد هر وقت دلتنگ از دنیا شدند در فاصلهای مناسب رو به روی تصویر شهیدان جان را جلا دهند.
تمثال شهدا در تصاویر بلند کار میشود و در دیوارهای کوتاه به دلیل آنکه قابلیت کشیدن تمثال ندارند موضوعاتی از قبیل جنگ، دفاع مقدس و مسائل مذهبی نقاشی میشود.
تاکنون سه دیوار بلند به اتمام رسیده است؛ تمثال شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهید هادی کجباف از شهدای مدافع حرم روی یکی از ساختمانهای کنار تقاطع غیر هم سطح شهید کجباف به مساحت ۱۰۰ متر مربع اجرا شده است، همچنین بر روی دیوار یکی از ساختمانهای بلند جنب پل تقاطع غیر هم سطح شهید کجباف و بلوار شهید قاسم سلیمانی نیز چهره مبارک شهید سید حسین علم الهدی به مساحت ۷۷۰ متر کار شده است.
چهره شهید حاج علی هاشمی بر روی دیوار یکی از ساختمانهای بلند جنب میدان راه آهن به مساحت ۴۵۰ متر مربع نیز اجرا شده است. تمثال شهید جهانآرا روی دیوار بانک تجارت واقع در بلوار شهید چمران نقاشی میشود.
طبق آنچه مقرر شده شهرداری اهواز این نقاشیهای دلانگیز را در همه مناطق با پراکندگی یکسان به تصویر خواهد کشید.