خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: نبرد طوفان الاقصی همچنان در جریان است؛ نبردی که آغاز آن شنبه گذشته از سوی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس اعلام شد و به هلاکترسیدن بیش از ۱۴۰۰ اشغالگر صهیونیست را در پی داشت.
مقاومت فلسطین در این نبرد توان نظامی بسیاری را به نمایش گذاشت و دوست و دشمن را شگفتزده کرد. این عملیات زلزلهای بزرگ بود که سرویسهای امنیتی رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورد و به افسانه شکست ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی پایان داد.
از آغاز این عملیات حزبالله ایستادگی خود در کنار مقاومت فلسطین را اعلام کرد و با عملیاتهایی منحصر به فرد در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی رویکرد مشغولنمودن دشمن به خود را ادامه داد.
پرسش مهمی که همگان در پی پاسخِ آن هستند این است که آیا حزبالله به شکل مستقیم وارد این نبرد خواهد شد؟ در صورت ورود مستقیم حزبالله به این جنگ آیا درگیر نبردی منطقهای خواهیم شد که منطقه را به آتش میکشد؟
از همین روی خبرنگار مهر گفتوگویی را با «طلال عتریس» استاد جامعهشناسی و مدیر مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه لبنان ترتیب داده است که شرح آن در ادامه میآید:
در روزهای گذشته چندین اتفاق نظامی در مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی به وقوع پیوست که حزبالله مسئولیت برخی از آنان را به عهده گرفت. پیامها و نشانههای این اتفاقات چیست؟ از دیدگاه شما قواعد درگیری و معادلاتی که مقاومت لبنان از سال ۲۰۰۶ در رابطه با ارتش اشغالگر رژیم صهیونیستی وضع کرد در حال نقض است؟
حزبالله از آغاز عملیات بزرگ «طوفان الاقصی» حمایت خود را از مقاومت فلسطین اعلام کرد؛ عملیاتی که دستاوردهای بیسابقهای را نه تنها در تاریخ نزاع با دشمن داشته بلکه در آینده آن نیز خواهد گذاشت. رسانههای خبری عبری و مسئولان مختلف اسرائیلی این دستاورد را زلزلهای بزرگ دانستند که «اسرائیل» یا همان رژیم صهیونیستی در مرحلههایی که تا حالا گذرانده مانند آن را به چشم خود ندیده است.
از آغاز این نبرد حزبالله در بالاترین سطح آمادهباش و آمادگی برای رویارویی با هرگونه تحولات احتمالی قرار داشته است. هدف اصلی این بود که که اعلام شود حزبالله به هر آنچه در فلسطین رخ میدهد ارتباط و توجه دارد. هاشم صفی الدین گفت که ما در این نبرد بیطرف نیستیم، بلکه کاملاً با اتفاقات جاری و جزئیات آن ارتباط داریم. به همین دلیل حزبالله از ساعات آغازین نبرد بر آن بود که تمرکز دشمن اسرائیلی را به هم بریزد به طوری که از آرامش و ثبات جبهه جنوب لبنان اطمینان خاطر نداشته باشد. به همین دلیل دشمن ناچار شد هزاران نظامی را در این جبهه مستقر کند؛ این نکته مهمی است.
نکته دوم آنکه حزبالله به دشمن اسرائیلی اجازه نداده است معادله پیشین را به هم بریزد؛ معادله قواعد درگیری که از سال ۲۰۰۶ تثبیت شده است؛ یعنی حزبالله به اسرائیلیها اجازه نداده است که چه غیرنظامیان و چه هر شخص دیگری از مبارزان مقاومت یا دیگر افراد را بمباران کند یا مورد هجوم قرار دهد. بنابراین مقاومت نسبت به بمباران برخی مواضع در شبعا به عنوان مواضع اشغالی و اراضی لبنان که در اشغال است اقدام کرد. این اقدام حاوی این پیام بود که حزبالله آماده ورود به نبرد است و درگیریهای بعدی که رخ داد این نکته را مورد تأیید قرار داد که هدف از اتفاقات جاری در جنوب لبنان از روزهای آغازین تاکنون، اعلام این بوده که حزبالله حتی اگر هنوز تصمیمی برای مشارکت و نبرد گسترده نگرفته باشد، بخشی از این نبرد است.
در میان تحلیلهای فراوان و اطلاعات اندک، همگان چشم به جبهه جنوب لبنان دوختهاند. به نظر شما مقاومت لبنان در چارچوب درگیریهای جاری میان ارتش اشغالگر قدس و مقاومت فلسطین در غزه نیروهای خود را به حرکت در خواهد آورد؟ چه شرایطی به اقدام نیروهای مقاومت در لبنان علیه رژیم اشغالگر قدس منجر خواهد شد؟
تاکنون درگیریها در جنوب لبنان تحت راهبرد مدیریت، مشغولساختن، از بین بردن تمرکز دشمن و اعلام آمادگی بوده است. تمام جهان در انتظار موضع حزبالله هستند. آمریکاییها، اروپاییها و قدرتهای منطقهای دیگر میخواهند بدانند آیا حزبالله به شکل گسترده در این نبرد مشارکت خواهد کرد؟ چرا این پرسش مطرح میشود؟ زیرا همگان میدانند که تصمیم حزبالله میتواند تمامی منطقه را به آتش بکشد، تغییر شگرفی را در ماهیت جنگ ایجاد کند و به ورود قدرتهای بزرگ منطقه به این جنگ بیانجامد؛ به همین دلیل همگان به دنبال دانستن موضع حزبالله هستند. میتوان از سخنان و مواضع فرماندهان حزبالله نتیجه گیری کرد که حزبالله برای ورود گسترده به جنگ آمادگی کامل دارد و این یکی از گزینههای روی میز و از جمله سناریوهای احتمالی است؛ البته این تصمیم به راحتی یا از روی احساساتی که مردم در این باره دارند، اتخاذ نمیشود. اتخاذ این تصمیم منوط به نظر عالیرتبهترین مقامات و رهبران محور مقاومت است.
نکته دوم آنکه مقاومت فلسطین نیازی به چنین مداخلهای ندارد. ضربه سخت و زلزلهای که در جریان طوفان الاقصی به نظامیان رژیم صهیونیستی وارد شد اثبات کرد که در درجه اول حماس و سپس جهاد ابتکار عمل را به دست دارند و باید این پیروزی به نام آنان ثبت شود. به همین دلیل حزبالله پیام اطمینانبخشی را به کشورهای بزرگ که مایلاند موضع آن را بدانند ارسال نمیکند و به مشغولنمودن دشمن در جبهه جنوبی اقدام میکند. حزبالله برای هر احتمالی آمادگی کامل دارد، اما در عین حال اعلان جنگ یا ورود گسترده به جنگ به جبهه جنوب محدود نمیشود. به همین دلیل اتخاذ این تصمیم مستلزم نیاز فلسطینیان برای چنین مداخلهای است. این نیاز در حال حاضر وجود ندارد. با وجود کشتار وحشیانه غیرنظامیان در غزه ابتکار عمل همچنان به دست مقاومت فلسطین است. بنابراین تاکنون به نظر نمیرسد گزینه گسترش جنگ در سطح منطقهای و بینالمللی محتملترین گزینه باشد.
مسئولان آمریکایی اعلام کردند که اعزام نیروهای نظامی به منطقه با هدف جلوگیری از گسترش جنگ و بازداشتن دشمن اسرائیلی از سوءاستفاده از شرایط برای حمله به آن انجام شده است. به نظر شما آیا منظور از این موضوع مشخصاً حزبالله بوده است؟ به باور شما حضور ناو هواپیمابر آمریکا مقاومت را خواهد ترساند و همانطور که آمریکا هدفگذاری کرده است این اقدام بازدارنده خواهد بود؟
حضور نظامی در منطقه در درجه اول برای حمایت از اسرائیل انجام میشود؛ رژیمی که پس از طوفان الاقصی روشن شد دیگر نمیتواند از خود دفاع کند، این موضوع نخستین نتیجه راهبردی است. حضور چنین ناوگان نظامی به هیچ وجه مانع از اقدامات حزبالله و حتی مقاومت فلسطین نخواهد شد. بله؛ این حضور نظامی میتواند با هدف گسترشنیافتن جنگ انجام شده باشد؛ زیرا کسی که امروز در سطح نظامی و سیاسی در داخل فلسطین جنگ را هدایت میکند آمریکا است، زیرا آمریکا میخواهد نتانیاهو را از ارتکاب هرگونه حماقتی که ممکن است به گسترش جنگ بیانجامد بازدارد. آمریکا نمیخواهد جنگ گسترش پیدا کند، زیرا از گسترش آن و تغییر برخی موازنههای قدرت هراس دارد. آمریکا در سایه مشغولبودن در روسیه، اکنون آمادگی این جنگ را ندارد. اندک اندک خبرهایی را در رابطه با اینکه آمریکا نبرد زمینی را توصیه نمیکند و نیازی به ورود زمینی به غزه نمیبیند، میشنویم.
ناو هواپیمابر چیزی را تغییر نخواهد داد. آمریکا در عراق حضور داشت و شکستخورده از آن خارج شد، در افغانستان حضور داشت و شکستخورده از آن خارج شد، در آغاز دهه ۸۰ میلادی وارد لبنان شد، نظامیانش در این کشور حضور داشتند و در سکوت محض خارج شدند؛ بنابراین این ناوگانها ماهیت معادله را تغییر نخواهند داد، شکست سنگین رژیم صهیونیستی را تغییر نخواهند داد، اراده مقاومت را تغییر نخواهند داد و بر خلاف آن اگر نظامیان آمریکایی به صورت زمینی به نبرد ورود پیدا کنند فرصتی برای نبرد با دشمن اصلی به جای نبرد با نماینده آن یعنی اسرائیل فراهم خواهد شد.
در پایتختهای مرتبط، به ویژه بیروت تحرکات دیپلماتیک فعالی در جریان است. آیا درباره رخدادهای جاری در این ارتباطات اطلاعی دارید؟ «شیا» سفیر آمریکا در بیروت از «بری» نماینده پارلمان لبنان چه چیزی خواسته است؟
تحرکات سفرا و دیپلماتها بخشی از رویکرد آمریکا در منطقه است که از گسترش جنگ و اینکه حزبالله طرف مستقیم آن در این جنگ باشد میهراسد. تمامی ارتباطات برای کسب اطمینان از تحت کنترلبودن اوضاع، عدم گسترش جنگ و گرفتار نشدن آمریکا در این جنگ است. شاید سفیر آمریکا در بیروت خواسته از دیدارهای خود با نبیه بری و دیگر مسئولان و حتی دیگر سفرا به اطمینان خاطر برسد. آنها خواستهاند در مورد این موضوع به این اطمینان برسند، اما به اطمینان و پاسخی دست پیدا نکردند؛ زیرا حزبالله چنین پاسخی را نه به مسئولان لبنانی و نه به میانجیها نداده است. سیاست همان سیاست ابهامِ سازنده است. در همین حین درگیریهای محدود رخ خواهد داد و آمادگی گسترده برای تمامی احتمالات وجود خواهد داشت.
همانطور که گفته شد و مطابق سخنان شیخ نعیم قاسم، ارتباطهایی که با حزبالله برقرار شد، به نتیجهای که میخواستند نرسید. بیشتر طرفها میخواهند اثبات کنند که در این شرایط منطقهای خطرناک نقش ایفا میکنند و هر طرفی میخواهد اثبات کند که به پاسخهای لازم دست یافته است تا به آنها در مجامع بینالمللی جهت بدهد.
حزبالله نظر یا راهبرد خود درباره گسترش یا عدم گسترش جنگ و چگونگی عملکرد آن در صورت گسترش نبرد را روشن نکرده است. این یک راهبرد نظامی امنیتی منطقهای مرتبط با تمامی محور مقاومت است و حزبالله بر اساس تجربه و مهارت هیچوقت چنین موضوعاتی را روشن نمیکند. دیگران باید نظاره، استنتاج و تحلیل کنند. اما حزبالله در عین حال به طور علنی و روشن در راستای درگیری با اسرائیل در زمینههای مختلف اقدام میکند؛ حزبالله اسرائیل را مشغول میکند و قواعد درگیری را بدون ارسال هرگونه پیام اطمینانبخش به اسرائیل و فرستادگان بینالمللی یا منطقهای حفظ میکند تا همگان در حالت ناآگاهی نسبت به اقدامات حزبالله باقی بمانند. این موضوع مسألهای اساسی در این دست نبردهاست که هرگونه احتمالی در آنها وجود دارد.
به میدان نبرد در مرزهای جنوبی لبنان با اراضی اشغالی بازمیگردیم؛ جایی که مقامات اشغالگر به صورت عامدانه شهرکنشینان را از شهرکهای صهیونیستی خارج کرده و این مناطق را به پادگانهای نظامی تبدیل کردهاند، اما در طرف مقابل، روستاهای لبنانی همچنان زندگی روزمره خود را دارند. این پدیده را چگونه تفسیر میکنید؟ آثار و نشانههای روانی و نظامی آن چیست؟
در روستاهای مرزی همچنان بیشتر مردم در خانهها و روستاهای خود زندگی میکنند. فصل چیدن زیتون آغاز شده است، آنها به زمینهایشان میروند و از چیزی نمیترسند. این موضوع به اعتماد مردم لبنان به مقاومت پس از سال ۲۰۰۶ و افزایش این اعتماد در میان آنان ارتباط دارد. آنها حمایت را احساس میکنند. آنها احساس میکنند که دشمن جرأت نخواهد کرد که غیرنظامیان را بمباران کند. این مساله مهم است. این همان قواعد درگیری است که تثبیت شده است؛ اما در عین حال اوضاع در طرف مقابل کاملاً وارونه است. امروز شهرکنشینانی که در شهرکهای اطراف نوار غزه اقامت دارند نمیخواهند که به محل اقامت خود بازگردند و اصولاً به دلیل ترس از اتفاقات رخداده و عدم اطمینان به قدرت ارتش اسرائیل در حمایت از آنها، هرگز به آنجا باز نخواهند گشت. این همان معادله جدید است.
در سوی دشمن، هیچ اعتمادی به اینکه ارتش میتواند از آنها حمایت کند وجود ندارد، اما در لبنان و جنوب آن، لبنانیها با اعتماد کامل زندگی میکنند، زیرا میدانند کسی هست که از آنها دفاع و حمایت کند.
نکتهای که میتوان افزود این است که رژیم اسرائیل پس از طوفان الاقصی دیگر جای امنی برای شهرکنشینان به شمار نمیآید. این مساله بدین معنا است که پس از جنگ یا مذاکره، شهرکنشینان شروع به ترک این رژیم خواهند کرد. بیشتر آنان دو تابعیتی هستند و در سکوت این سرزمین را ترک خواهند کرد و هیچکس برای دفاع از این رژیم باقی نخواهد ماند. در نتیجه، این موضوعات برنامه فروپاشی «اسرائیل» و این رژیم را تسریع خواهند کرد.