خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ فاطمه برزویی: هوش مصنوعی که امروزه در بسیاری از کارها به عنوان ابزاری برای راحتتر شدن و بهتر پیش بردن اهداف انسان استفاده میشود، مخالفان و موافقان زیادی دارد. در حال حاضر گروهی از آن میترسند و گروهی هم مشتاق پیشرفتش هستند. رویداد «هزار فردا» که برای دختران ۱۳ الی ۲۰ ساله در تهران برگزار شده چهرههای شناخته شده و کارشناسی دارد که بهتر میتوانند به سوالات حول محور این تکنولوژی جدید و پر سر و صدا پاسخ دهند و بگویند تا چه اندازه هوش مصنوعی میتواند جای انسان را بگیرد و نقصها و تواناییهایش گفت و گو کردم.
ناشناخته بودن هوش مصنوعی، ترسناک است
«نگین فراهانی» که معلم و دانش آموخته رشته تئاتر است میگوید: «من جز آن دسته از افرادی هستم که از هوش مصنوعی میترسند، چرا که آن را کامل نمیشناسم و همین ناشناس بودنش برایم ترسناک است. بچههای تیم طراحی و گرافیک به علت اینکه با آن ارتباط بیشتری دارند، احتمالاً از آن نمیترسند و آن را بهتر از من پذیرفتهاند.»
او درباره داستان نویسی و تأثیر واژهها در برانگیختن احساسات خواننده میگوید: «فکر میکنم اگر هوش مصنوعی در دنیای واژگان دخیل شود؛ شاید ما را به منبعی از واژههای زیبا و جدید برساند و همچنین با استفاده از این علم جدید میتوانیم در داستان نویسی سرعت بالاتری را تجربه کنیم؛ اما آیا میتوانیم دقیقاً همان زیستی که نویسندگان قبلی داشتهاند را داشته باشیم؟ امکان تجربه کردن آن روایت و داستان را داریم؟ پاسخ حتماً منفی است. ما در نهایت تعدادی داده را برای هوش مصنوعی مشخص میکنیم تا هوش مصنوعی با توجه به آنها برایمان داستان و روایتی بنویسد.»
نبود رنگ و بوی نوشتههای قدیم توی ذوق میزند!
فراهانی سعی میکند با مثالی بهتر منظور خود را برساند: «به نظر میرسد اگر قرار باشد در داستان نویسی از هوش مصنوعی کمک بگیریم باید در آخر کار، یک نویسندهای که احساسات فراوانی در قلمش موج میزند، داستان و متن را اصلاح کند و به آن احساس تزریق کند. برای مثال من به هوش مصنوعی میگویم داستانی بنویس که راوی آن یک فرد افسرده است که هنگام غروب خورشید کنار دریا باشد؛ هوش مصنوعی هم همین را روایت میکند؛ اما آیا واقعاً راوی آن لحظه صرفاً افسرده بوده؟ معلوم است که خیر! راوی در آن لحظه احتمالاً احساس شکست، سرخوردگی و… هم داشته است و چندین حس مختلف را به صورت همزمان تجربه میکند. بنابراین هوش مصنوعی به طور کلی شاید بتواند تنوع آدمها و واژهها را بیشتر کند اما در عین حال پویایی و احساس زیست را همیشه کم خواهد داشت.»
مربی و داور جوان این رویداد از تغییر و تحول در نویسندگی با ورود هوش مصنوعی به این عرصه میگوید؛ به عقیده او از زمانی که قلم را از نویسندگان گرفتند و به جای آن، ماشین تایپ و کامپیوتر به آنها دادند، شاهد تغییرات زیادی بودهایم. مثالی از سفرنامهها میآورد و سفرنامه جلال را با یک سفرنامه امروزی مقایسه میکند. به نظر او جلال آل احمد زمانی که در سفرنامهاش از حس و حال خودش در مکه مینویسد، احساسات عجیبی را به خواننده منتقل میکند؛ چرا که خودش آن لحظات را کشف کرده و سپس همانها را روایت میکند؛ اما در سفرنامههای امروزی که با یک جستجوی ساده، نویسنده میتواند به هر جا و مکانی سفر کند، ناکام ماندن در رساندن حس و حال، کاملاً طبیعی است و یقیناً نمیتوان آن احساسات عمیق را در نوشتهها و سفرنامهها دید.
او توضیح میدهد: «هر نویسندهای با دیدگاه متفاوتی سفرنامه و داستان مینویسد و جهانبینیاش با ورود چنین تکنولوژیهایی تغییر میکند. نمیتوان گفت این تغییرات لزوماً بد یا خوب بوده ولی وقتی آثار جدید و قدیمی را بخوانید و با هم مقایسه کنید، دیگر رنگ و بوی خاص نوشتههای قدیم به چشم نمیخورد و نبودن آن حس و حال عمیق توی ذوق میزند. این خلأ به چشم میآید و قابل کتمان نیست. ما این عناصر را از دست میدهیم و خیلی از ما این از دست دادن را دوست نداریم، ولی آیا نوجوانان و جوانانی که اینجا نشستهاند هم اینطور فکر میکنند؟ احتمالاً نه، چرا که آنها بچههای نسل تکنولوژیهای جدید هستند.»
خلاقیت، مهمترین وجه تمایز انسان و هوش مصنوعی
«محمد صالحی» گرافیست و طراح بازیهای کامپیوتری است. با بچهها حرف میزند و با شوخطبعی و کلکلهای گاه و بیگاهش با بچهها فضای رویداد را تنوع میبخشد. صالحی معتقد است هوش مصنوعی نمیتواند جای طراحان و گرافیستها را بگیرد و برای توضیح این عقیده میگوید: «چرا نمیتواند؟ چون مهمترین وجه تمایز بین انسان و هوش مصنوعی، خلاقیت است و هوش مصنوعی از داشتن خلاقیت محروم است.»
صالحی، خلاقیت را فراتر از وجه تمایز هوش مصنوعی و انسان میداند: «خلاقیت، عامل تفاوت اصلی بین یک هنرمند خوب و یک هنرمند متوسط است. اگر خلاقیت نداشته باشید نمیتوانید هنرمند خوبی باشید. هنرمند کسی است که از خودش به بهترین شکل خلاقیت نشان بدهد و از آن به بهترین نحو ممکن استفاده کند. هنرمند، ابتدا چیزهای ساده خلق میکند ولی هرچه تجربهاش بیشتر شود، دیدگاه تازهتر و بزرگتری نسبت به هنرش پیدا میکند.»
او باور دارد هوش مصنوعی و ابزارهای این چنینی آمدهاند تا به ما کمک کنند، نه اینکه جایمان را بگیرند: «هوش مصنوعی توانایی ساختن سبک جدیدی ندارد. ما نمیتوانیم سبکی به این نام داشته باشیم. چراکه این تکنولوژی از یک سری رفرنسها و دادههایی که از قبل حاضر و آماده بوده استفاده میکند. اگر هنرمند، ایده جدید به ذهنش نرسد و خلاقیتی نداشته باشد، هوش مصنوعی نمیتواند به جای او اثری بسازد و خلاقیتی تولید کند.»
نسل جدید دغدغهمند است
صالحی و فراهانی هر دو معتقدند بعید است هوش مصنوعی بتواند احساسات مخاطب را قلقلک بدهد و تولید ایده داشته باشد و باور دارند هرچقدر هم هوش مصنوعی محصولی به بهترین شکل طراحی و تولید کند در نهایت برای رفع ایرادهای آن محصول به انسان نیازمند است. صالحی برای تصدیق و تائید ادعای خود، یک کمپانی در کشور چین را مثال میزند که در صنعت بازی بیش از ۱۵۰۰ نفر از کارکنان خود را اخراج میکند تا از هوش مصنوعی استفاده کند اما در نهایت مجبور میشود بعضی از آنها را برای اصلاح کار خروجی خود نگه دارد.
صالحی با اشتیاق زیادی درباره توانایی و استعداد بچههای ایرانی میگوید: «تا به اینجای رویداد وقتی داستانها، گرافیک و تصویرسازی بچهها را دیدم لذت میبردم. اکثر بچههایی که اینجا میبینید دغدغهمند هستند و آمدهاند تا تواناییهای جدیدی یاد بگیرند. با توجه به تجربه شکستهای بسیاری که خودم در طول زندگیام داشتهام به آنها به بهترین نحوی که میتوانم کمک میکنم تا اشتباهات من را انجام ندهند و وقت خود را صرف کاری که جواب نمیدهد، نکنند و به سراغ تجربههای جدیدی بروند تا به موفقیت نزدیکتر شوند.»
موج سواری در دریای تکنولوژی / تفاوت تصویرسازیها مانند فرش دستباف و ماشینی است
«میکائیل براتی» تصویرساز و طراح بسیاری از دیوار نگارههای میدان ولیعصر و انقلاب تهران است. او معتقد است گرافیک و طراحی مانند بسیاری از کارهای دیگر سطوح مختلفی دارد و هر شخص در طبقهای از آن قرار میگیرد؛ یکی آماتور و تازه وارد است و دیگری متخصصی که سبک مخصوص خودش را دارد. براتی میگوید: «هوش مصنوعی و خیلی از تکنولوژیهای دیگر میتوانند جای یک سری از آدمهایی که در رده وسط قرار دارند را بگیرند ولی توانایی این را ندارند که جای کسی که کار و سبک منحصر به فرد خودش را دارد بگیرد. این افراد از تأثیرات و آسیبهای احتمالی هوش مصنوعی در امان خواهند بود. در واقع این روزها کسانی که در رده وسط قرار دارند، خودشان از تکنولوژی و هوش مصنوعی استفاده میکنند و به همین دلیل کارهایشان چندان خاص و ممتاز نیست. این افراد، گروهی هستند که بر تکنولوژی و موجهای آن سوار میشوند.»
این هنرمند یادآوری میکند که در طراحی، محدودیت وجود دارد و نمیتوان از سبک خاص یک طراح استفاده کرد. او درباره تفاوت اساسی تصویرسازی هوش مصنوعی با یک متخصص توضیح میدهد: «هوش مصنوعی فقط توانایی این را دارد که تا حدی از احساسات را به تصویر بکشد؛ برای مثال با دیدن تصویرهای معمولی مانند گل یا یک خرابه باقیمانده از جنگ، ما یک حس مشترکی را درون خود تجربه میکنیم؛ ولی وقتی بحث به سمت تصاویری میرود که بار معنوی دارند یا تصاویری که با نگاه ویژه خلق شده باشند، قضیه کاملاً فرق میکند. میتوان گفت تفاوت این دو نوع تصویرسازی مانند فرش دستباف ایرانی با فرش ماشینی است. این رویداد به بچهها نشان میدهد که هوش مصنوعی فقط از دور ترسناک به نظر میرسد و هنوز توانایی انجام خیلی کارها را ندارد. بچهها الان میدانند هوش مصنوعی تنها ابزاری است در جهت بهتر شدن کارشان و نه چیزی بیشتر!»
پایان نسل غولهای هنر!
«چند سالی است که داستاننویسی و هنر رشد قابل توجهی نداشته و رو به افول رفته است. این افول تنها مختص به کشور ما ایران نیست، بلکه این اتفاق در همه جهان افتاده است و گاهی با تأسف و افسوس عنوان میشود که دوره غولها به پایان رسیده است! دههها است شاهد تحول عظیم و سر برآوردن هنرمند و نویسنده بزرگی در جهان نیستیم.» اینها بخشی از صحبتهای «وحیدزاده» است. به عقیده او بخشی از دلایل این افول، به تحولات دنیای جدید برمیگردد که با رشد تکنولوژی و توسعه اتفاق افتاده است و روابط انسانی پیچیدهتر شده است.
او که چندان طرفدار پر و پا قرص هوش مصنوعی به نظر نمیرسد میگوید: «قضاوت کردن درباره هوش مصنوعی زود است چرا که آن هنوز در مرحله آزمایش است. خوشبختانه یا متأسفانه هوش مصنوعی خیلی جدی وارد زندگی ما نشده و شاید رویارویی با آن سختتر از چیزی باشد که ما فکر میکنیم چرا که نمیدانیم دقیقاً قرار است با ما چه کند. تأثیرات ورود این تکنولوژی به زندگی روزمره خیلی عمیقتر از چیزی است که من و شما فکر میکنیم و ما وارد دوره جدیدی خواهیم شد.. دقیقاً همان طور که با اختراع دوربین عکاسی و اینترنت دوره تازهای در حیات بشری ایجاد شد؛ هوش مصنوعی هم باعث یک جهش سریع به سمت دورهای جدید است.»
او ادامه میدهد: «تفاوت نسلی چیزی است که ما میان خودمان و والدین خود حس میکردیم؛ همین تفاوت میان ما و نسل جدید هم وجود دارد. بچههای نسل جدید از ما خلاقتر هستند و گستره نگاه بیشتری دارند. این را من در قصهها و ایده پردازیهایشان میبینم. حتی گاهی احساس میکنم که باید تلاش بیشتری برای نزدیک شدن به آنها داشته باشم. هوش مصنوعی بعضی از مناسبات را تغییر خواهد داد و بعضی از تواناییها را کنار میگذارد و تواناییهای جدیدی را به عرصه میآورد؛ حتی برای مثال تواناییهایی مثل مهارت فنی شاید از بین برود و چیزی مثل روایتگری اهمیت پیدا کند.»
صحبتهای خود را این گونه به پایان میرساند: «شاید به نظر برسد هوش مصنوعی به ما قدرت پرواز کردن میدهد اما در حقیقت ممکن است سقف پرواز ما را هم کوتاهتر کند و حتی امکان فرا رفتن از این حبابی که برای ما ساخته شده است را محدودتر سازد.»