به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «با تو سخن گفتن» نوشته سیدمهدی شجاعی بهتازگی توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ سوم رسیده است.
شجاعی در اینکتاب به یکی از سوالهای کودکان درباره ارتباط با خدا با یک داستان پاسخ داده است. دغدغه بسیاری از والدین این است که آیا میتوانند با فرزندانشان درباره موضوع پیچیدهای چون خدا صحبت کنند؟ آیا بچهها را میتوان با مفاهیمی چون خدا، پیامبر، جهان آخرت، آفرینش و هستی، تکلیف، عبادت و مانند آن آشنا کرد و درباره آنها بحث کرد؟
حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که میتواند بهترین راه برآوردن مهمترین نیازهای کودکان باشد، زیرا کودکان بیش از بزرگسالان خود و اطرافیانشان را نیازمند به تکیهگاه قوی و مهربانی میبینند که قادر است همه آرزوهای آنها را برآورده سازد.
توجه به خدا و احساس نیاز به او، مایه آرامش روح و روان کودک میشود، زیرا این احساس در فطرت و نهاد انسان از کودکی قرار داده شده و طبق فرمایش پیامبر اسلام، کودک مادامی که اطرافیانش او را از پرستش خدا باز نداشتهاند، دارای فطرت خداپرستی و ایمان است.
شجاعی میگوید برای اینکه کودکان درک صحیحی از خدا داشته باشند، لازم است به آنها اجازه داد آزادانه درباره خدا گفتگو کنند؛ زیرا بهترین راه ارتقای معنویت در کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصل علمیای که اکثر روانشناسان آن را تأیید میکنند، این است که بگذارید بچهها خود گفتگو را هدایت کنند و عقایدشان را بگویند و بعد با سوال کردن از نظرات شما، موضوع را پیگیری کنند.
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: «وظیفه پدر و مادر این است که فرزندان را دلالت به خدا کنند (توجه به خدا) که اعم از نماز خواندن است. اینکه از همان سه سالگی امر به سجده کردن فرزند نماید و سپس کلمه «لاالله الاالله» را به او بیاموزد و با ملایمت و آرامی او را در سن هفت سالگی آموزش نماز دهند تا او در ۹ سالگی بتواند با وضو نماز بخواند.»
داستان کتاب «با تو سخن گفتن» درباره خداداد پسری است که طی حادثهای به جنگل میرسد و در آنجا با گیاهان و حیوانات دوست میشود و زندگی میکند. او که فرقی بین خود و دیگر موجودات زنده میبیند به دنبال راه ارتباط صحیح با خداوند مسیری را طی میکند تا به جواب برسد …
اینکتاب توسط میترا عبداللهی تصویرگر کتاب کودک و نوجوان تصویرگری شده که متولد ۱۳۵۲ و کارشناس ارشد تصویرگری است.
در بخشی از کتاب میخوانیم؛
مگر خدا ما را نیافریده است؟ مگر او به ما روزی نمیدهد؟ مگر همه نعمتها را او به ما نداده است؟ مگر نه اینکه او اینقدر خوب و مهربان است؟ مگر نه ما خوبیاش را با دلهایمان احساس میکنیم؟ حالا چطور باید از او تشکر کنیم؟ چطور میتوانیم به او بگوییم که دوستش داریم؟
– خب با همان دلت با خدا حرف بزن. او حتماً میشنود.
– میگویم، با دلم، با زبانم میگویم اما احساس میکنم که راه بهتری هم باید باشد، راهی که خود او بیشتر بپسندد. راستی! شما چطور با خدا حرف می زنید؟