به گزارش خبرنگار مهر، مرحوم علامه سید مرتضی عسکری، پژوهشگر تاریخ اسلام، حدیثشناس و رئیس دانشگاه اصول دین بود. از بزرگترین کارهای علامه عسکری، انجام تحقیقات نوینی است که شهرت وی، بیشتر مرهون همین پژوهشها است. این تحقیقات کارهای نو و روشهای نوینی در پژوهشهای اسلامی پدید آورد و در واقع، راه نوینی در تبیین اسلام شیعی و دفاع از آن بود.
از جمله کتابهای این استاد فقید میتوان به یکصد و پنجاه صحابی ساختگی، عبداللهبنسبا و دیگر افسانههای تاریخی، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ادیان آسمانی و مسأله تحریف، نقش ائمه در احیای دین، بر گستره کتاب و سنّت، سقیفه، ولایت علی در قرآن و سنت، تاریخ سرگذشت حدیث اشاره کرد.
یکی دیگر از کتابهای آن پژوهشگر برجسته، که میتوان آن را گزیده یکی از مباحث مطرح در کتاب بر گستره کتاب و سنت، دانست کتاب «توسل و تبرک» است. مرحوم علامه عسکری ذیل این عنوان، به برخی پرسشها و تردیدهایی که در کتب «مکتب خلفا» به ویژه از سوی ابن تیمیه و پیروانش مطرح شده، بدون اشاره مستقیم به افراد، به گونهای جامع و درخور پاسخ داده است. مستندات نوشتار علامه سید مرتضی عسکری، اغلب منابع اهل سنت بوده است تا این برادران بدانند مطالبی که میان شیعه رایج است، متکی به منابع دینی و در کتابهای اهل سنت هم آمده است. بنای نوشتار حاضر بر اختصار بوده است. از این رو، از میان منابع فراوان و مستندات متعددی که علامه عسکری برای هریک از موضوعات در پاورقی کتاب خود آورده، تنها به یک یا دو منبع، اشاره شده است.
در این کتاب در زمینه توسل و تبرک جستن آمده است: «توسّل» یعنی پیامبران، امامان و اولیای الهی را در پیشگاه خداوند «وسیله» قراردادن برای درخواست حاجتی از خدا. از آنجا که پیامبران و ائمه (علیهم السلام) نزد خداوند، محبوب و مقرّبند، آنان را وسیله قرار میدهیم تا از خدا حاجتی را بطلبیم یا برای گناهان خود آمرزش بخواهیم.
«تبرّک» نیز به معنای برکت جستن از چیزی یا شخصی است. به دلیل قداست و حرمت و مقام پیامبر و اولیا، بدن و لباس و موی و خانه و قبر و آثار باقی مانده از آنان هم قداست و ارزش مییابد و با بوسیدن و لمس آنها تبّرک میجوییم.
این دو مساله که ریشه قرآنی و دینی دارد از سوی برخی (وهّابیان و پیروان اندیشههای ابن تَیمیّه) شرک دانسته شده است و شیعه را به خاطر توسّل و تبرّک، مشرک میدانند و بازسازی قبور بزرگان دینی و برگزاری مجالس برای ولادت یا شهادت اولیا را بدعت میشمرند و وسیله قرار دادن پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) را برای بر آوردن حاجتها پس از شهادت آن حضرت، مخالف اسلام و توحید میدانند. این بحث، ضمن مشروع دانستن این اعمال، پاسخ شبهات و ادّعاهای آنان را نیز میدهد.
براساس منابع تاریخی و حدیثی و بنابر نقلهای فراوان، مسلمانان عصر پیامبر (صلیالله علیه و آله) در زمان حیات او به آثار آن حضرت تبرّک میجستند. این روش پس از شهادت او نیز ادامه داشت.
توسّل به وجود مبارک پیامبر خدا
بر اساس منابع دین، توسّل به وجود مبارک پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) هم قبل از خلقت آن حضرت بوده است هم در زمان حیات پُربرکت ایشان هم پس از وفات وی.
بر اساس روایات، حضرت آدم (علیه السّلام) که از آن «درخت نهی شده» خورد و از بهشت بیرون رانده شد، سالها میگریست و از خداوند متعال درخواست آمرزش داشت تا اینکه خدا را به محمّد و آل محمّد سوگند داد و آن حضرت را واسطه قرار داد تا خداوند از خطایش درگذرد. خدا هم به حرمت نام محمّد و به سبب محبّتی که به آن بنده برگزیده اش داشت، حضرت آدم (علیه السّلام) را بخشود. (۱)
در نقل دیگری است که یهودیان مدینه و خیبر پیش از بعثت پیامبر (صلیالله علیه و آله) هر گاه با همسایگان عرب و مشرک خود از قبیله اوس و خزرج یا دیگران به جنگ میپرداختند، به نام رسول خدا - که در تورات یافته بودند- متوسّل میشدند و از خدا پیروزی و غلبه بر کفّار را میخواستند اگر چه پس از بعثت پیامبر خاتم، به ایشان کفر ورزیدند و از ایمان آوردن به او خودداری کردند. (۲)
این نمونهها گویای توسّل به پیامبر (صلیالله علیه و آله) قبل از ولادتش بود. در زمان حیاتش نیز چنین توسّلهایی رواج داشت. در منابع متعدّد آمده است که مرد نابینایی خدمت پیامبر (صلیالله علیه و آله) آمد و درخواست کرد که از خدا بخواهد تا بینا گردد. پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) هم او را چنین راهنمایی کرد که وضو بگیرد و این دعا را بخواند:
«اللّهم إنّی أسئلک و أتوجّه إلیک بنبیّک محمّدٍ نبیّ الرّحمة. یا محمّد، إنّی توجّهت بک إلی ربّی فی حاجتی لتقضی لی. اللّهم شفّعه فی.» (۳)
خدایا از تو میخواهم و به وسیله پیامبر رحمتت محمّد، به سوی تو روی میآورم. ای محمّد، من به وسیله تو به پروردگارم روی آوردهام تا حاجتم ادا شود. خدایا، او را شفیع من قرار بده [و شفاعتش را در باره من بپذیر.]
پس از شهادت پیامبر (صلیالله علیه و آله) نیز به ایشان توسّل میجستند و حاجتهایشان روا میشد. توسّل نزد انسانهای پاک و مقرّب اثربخش است تا چه رسد نزد قبر شریف خاتم انبیا (صلیالله علیه و آله) که حبیب خداست.
توسّل هم اثربخش و هم جایز است و در گذشته و صدر اسلام نیز رواج داشته است. نقل شده که وقتی فاطمه بنت اسد، مادر حضرت امیرمؤمنان (علیه السّلام) از دنیا رفت، پیامبر (صلیالله علیه و آله) پیراهن خود را بر بدن او پوشاند و در قبر وی خوابید. وقتی علّت این کار را جویا شدند، فرمود: «من پیراهن خود را بر او پوشاندم تا از جامههای بهشتی بپوشد و در قبر او خوابیدم تا از فشار قبر، در امان باشد.» (۴)
زنی با عبایی حاشیه دار و بافته شده خدمت پیامبر (صلی الله له علیه و آله) رسید و گفت: من این عبا را خودم بافتهام و آوردهام که آن را بپوشید. پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) هدیه او را پذیرفت و آن را پوشید. روزی پیامبر (صلیالله علیه و آله) در جمعی حاضر بودند یکی از حاضران، اظهار تمایل کرد که پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) آن لباس را بر او بپوشانَد. پیامبر (صلیالله علیه و آله) نیز پذیرفت پس از پایان جلسه وقتی پیامبر خدا به خانه برگشتند، آن عبا را برای آن مرد فرستادند. بعضی آن شخص را ملامت کردند که چرا از پیامبر (صلیالله علیه و آله) چنین درخواستی کردی در حالی که پیغمبر (صلیالله علیه و آله) خودش به آن نیاز داشت و پوشیده بود؟ آن مرد گفت: به خدا سوگند، علّت درخواستم آن نبود که آن را بپوشم بلکه میخواستم آن را نگه دارم تا کفنِ من باشد.
راوی میگوید: وقتی آن مَرد درگذشت، آن عبا را کفن او کردند. (۵)
این نقل هم نشان میدهد که مردم به برکت و اثربخشی جامه پیامبر (صلیالله علیه و آله) عقیده داشتند و آن را بر تن میکردند تا به برکت آن از عذاب قبر مصون باشند.
پس هم توسّل به پیامبر (صلیالله علیه و آله) مشروع و سنّت است و در زمان او و پس از شهادتشان معمول بوده است هم تبرّک به قبر و لباس و مو و آبِ وضو و وسایل دیگر متعلّق به رسول خدا در میان مسلمانان در حیات و ممات آن حضرت رواج داشته است و کاری پسندیده و مقبول به شمار می آمده است.
از این رو بدعت شمردن و شرک دانستن چنین اموری خلاف حقیقت است و نشان دهنده بیخبری و بیتوجّهی به روایات و سنّتهای رایج و مشروعیّت آن در زمان پیامبر خداست. پس مسلمانانی که به وجود پیامبر خدا متوسّل میشوند تا خدا حاجتهایشان را بر آورد یا به قصد تبّرک بر قبر آن حضرت و قبور امامان (علیهم السلام) بوسه میزنند و دست میکشند، هرگز کار خلاف و شرک آمیزی مرتکب نشدهاند.
تعمیر قبور انبیا و اولیا
شیعیان به قبور پیامبران و امامان احترام (علیهم السّلام) میگذارند، به زیارت ایشان میروند، به تعمیر و مرمّت و بازسازی آن مکانها میپردازند و در کنار قبور نماز میخوانند و به عبادت خدا میپردازند و آنها را مکانهایی مقدّس و قابل تکریم میدانند.
در مقابل گروهی به نام وهّابیان این کارها را حرام و شرک میدانند. مخالفان تکریم و تعمیر قبور و زیارت آنها به روایاتی استدلال میکنند که به آنها اشاره میکنیم و پاسخ آن را هم خواهیم آورد.
دلایل وهابیان معتقد به تحریم
۱. در روایتی نقل شده که پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) در تشییع جنازهای شرکت داشت. فرمود: «کدامیک از شما به مدینه میرود تا همه بتهای آنجا را شکسته، همه قبرها را با خاک یکسان کند و همه مجسّمه ها را دگرگون نماید؟»
کسی داوطلب شد و به مدینه رفت ولی از مردم ترسید و بازگشت. حضرت امام علی (علیه السّلام) پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه و آله) فرمودند: «برو» ایشان رفتند و برگشتند و فرمودند: ای رسول خدا، همه بتها را شکستم، همه قبرها را صاف کردم و همه صورتها را واژگون نمودم. (۶)
۲. روایتی از پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «خدایا، قبر مرا بت مگردان. خدا لعنت کند گروهی را که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار میدهند.» (۷)
نیز از آن حضرت، نقل شده است: «خدا بکُشد یهود را که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند» (۸)
۳. پیامبر خدا (ص) از اینکه زنان، قبرها را زیارت کنند، نهی کرده و آنان را لعنت کرده است:
«انَّ رسول الله (ص) لَعَنَ زَوّاراتِ القُبُور» (۹)
مخالفان با استدلال به این نقلها زیارت و تکریم و تعمیر قبور اولیای الهی و صالحان را شرک و حرام دانسته و با زائران برخورد میکنند.
پاسخ ما به تحریم زیارت قبور ائمه اطهار (علیهم السّلام)
درباره مضمون آنچه نقل شد و استدلال مخالفان به آنها چند پاسخ میتوان داد:
غیر منطقی بودن نقل تاریخی
پس از مسلمان شدن تعدادی از مردم مدینه و آمدن گروهی از آنها به صورت مخفیانه به مکّه و بیعت با پیامبر خدا در مِنی که در آن دوران، پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) «مُصعَب بن عُمَیر» را برای یاد دادن دین اسلام و آموزش قرآن به یثرب فرستاده بود، پیامبر (صلیالله علیه و آله) به مدینه هجرت کرد و چند روز بعد، حضرت امام علی (علیه السّلام) به آن حضرت پیوست. پیامبر (صلیالله علیه و آله) پس از ورود به مدینه با یهود بنی قینُقاع و بنی نضیر و بنی قُرَیظه پیمان بست و به تدریج حکومت و قدرت خود را در مدینه گسترش داد.
پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) در کجا و چه وقت در حالی که در تشییع جنازه شرکت داشتند، حضرت امام علی (علیه السّلام) را به مدینه فرستادند تا بتها را نابود و قبرها را صاف کند؟ نقلِ یاد شده با حوادث تاریخی درست در نمیآید. چگونه شخص اعزامی به مدینه میرود و میترسد و برمیگردد و پیامبر (صلیالله علیه و آله) هنوز در تشییع جنازه بوده است؟
در ادامه مطلب، آمده است که حضرت امام علی (علیه السّلام) نیز چنین مأموریتی را به کسی به نام ابوالهیاج اسدی داده است. سوال این است که آن مأموریت کی و کجا بود؟ تازه اگر صحّت هم داشته باشد، اعزام برای تخریب قبور مشرکان در سرزمین شرک است نه تخریب قبور مسلمانان.
مدفون کردن انبیای پیشین
در مورد قبور انبیای پیشین، هرچه در تاریخ و منابع است، دفن آنان و احداث قبر بوده است، نه بُت قرار دادنِ قبرها. در تورات است که چون حضرت ابراهیم (علیه السّلام) وفات کرد، اسحاق و اسماعیل او را در غار مکفیله در صحرای عفرون دفن کردند. (۱۰)
نیز وقتی حضرت یعقوب (علیه السّلام) در مصر درگذشت، حضرت یوسف (علیه السّلام) او را به غار مکفیله برد و در کنار پدر و جدّش دفن کرد. (۱۱)
چون هارون درگذشت برادرش حضرت موسی (علیه السّلام) او را بر فراز کوه هور دفن کرد. (۱۲)
الخلیل که نام اصلی آن جرون بوده است، شهری نزدیک بیت المقدّس و دارای قلعهها و ساختمانها و بازار است و طبق نقل معجم البلدان ذیل الخلیل، قبر حضرت ابراهیم خلیل (علیه السّلام) در آنجا در غاری واقع در زیر زمین است. آن شهر، سالها مورد زیارت مسافران قرار میگرفت.
در تاریخ ابن عساکر آمده است: «وقتی در سال ۸۶ هجری، به دستور ولید بن عبد الملک، جامع دمشق را حفّاری میکردند، سر یحیی بن زکریّا (ع) را در سبدی در صندوق، زیر یکی از پایههای گنبد یافتند و آن را همان گونه در زیر ستونی از ستونها قرار دادند.»
از این گونه نقلهای تاریخی، درباره قبور انبیای دیگر بنی اسرائیل نیز آمده و مدفن لوط و یوشع و ایّوب و عٌزَیز و زکریّا هم ناشناخته است. عیسی بن مریم هم که نمُرده و خداوند او را به سوی خود بالا برده است. در نقلهای تاریخی چیزی که نشان دهد بنی اسرائیل قبرهای پیامبران را بُت قرار داده و قبر را مثل کعبه قبله قرار دادند؛ وجود ندارد. پس مقایسه قبر پیامبر (صلیالله علیه و آله) با قبور انبیای بنی اسرائیل صحیح نیست. به علاوه قبور برخی از آنان هم ناشناخته است.
از طرف دیگر معبد بنی اسرائیل که «تابوت عهد» در آن بود، «خیمه اجتماع» نام داشت. طبق آنچه در تورات آمده است، خداوند به حضرت موسی (علیه السّلام) فرمان داد تا دورانی که در صحرا بودند، برای عبادت در خیمه اجتماع گرد آیند. (۱۳)
آنان هرجا میرفتند، خیمه و تابوت عهد را با خود میبردند. چون به سرزمین فلسطین رسیدند، حضرت سلیمان (علیه السّلام) برای آنان، عبادتگاه ویژه ای ساخت «هیکل سلیمان» تا خیمه عبادت و تابوت عهد را در آنجا نهند. باز میبینیم که سخن از بُت کردن قبور پیامبران در کار نبوده است. چه وقت یهودیان، قبور انبیای خود را بت کردند؟ راویان این گونه احادیث، مصون از خطا و نسیان نیستند و به آن روایتها اعتمادی نیست. پس بازسازی قبور، مخالف شریعت و دین نیست.
پی نوشت:
(۱) المستدرک علی الصحیحین، جلد ۲، صفحه ۶۱۵
(۲) دلایل النبّوة، بیهقی، صفحه ۳۴۳ - المستدرک علی الصحیحین، جلد ۴، صفحه ۲۶۳
(۳) مسند ابن حنبل، جلد ۴، صفحه ۱۳۸
(۴) کنز العمّال، جلد ۱۲، صفحه ۱۴۷
(۵) الطبقات الکبری، جلد ۱، صفحه ۲۲۲
(۶) مسند ابن حنبل، جلد ۱، صفحه ۸۹ - ۸۷
(۷) مسند ابن حنبل، جلد ۲، صفحه ۲
(۸) مسند ابن حنبل، جلد ۲، صفحه ۲۸۵
(۹) سنن أبی داوود، جلد ۳، صفحه ۲۱۸، سنن ابن ماجة، جلد ۱، صفحه ۵۰۲
(۱۰) تورات، سفر پیدایش، باب ۵
(۱۱) تورات، سفر پیدایش، باب ۲۵
(۱۲) تورات، سفر اعداد، باب ۱۰
(۱۳) تورات، سفر خروج، باب ۳۰- ۲۵