خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: روز جمعه روزنامه انگلیسیزبان «تهران تایمز» در ادامه افشاگریهای خود درباره مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی اعلام کرد به یک فایل صوتی بسیار محرمانه درباره جنگ غزه دست یافته است؛ این فایل مربوط به یک نشست محرمانه است که «آویو کوخاوی» رئیس سابق ستاد کل ارتش اسرائیل نیز در آن حضور دارد.
«علی صمدزاده» پژوهشگر امنیت و روابط بینالملل با ارسال یادداشتی تحلیلی برای خبرگزاری مهر، محتوا و اهمیت افشای این فایل صوتی را بررسی کرده است؛ متن کامل این یادداشت در ادامه میآید (میانتیترها را خبرگزاری مهر اضافه کرده است):
چند نکته در باره فایل صوتی منتشر شده «کوخاوی» رئیس سابق ستاد ارتش رژیم صهیونیستی که از کنار رفتنش هنوز یک سال نگذشته است. وی در زمان تصدی خود در ارتش رژیم صهیونیستی طرحی را به نام «تنوفا Tnufa» طراحی و برنامه ریزی کرد. هدف این طرح که یک طرح تحولی و عظیم در دوره ریاست او بر ارتش رژیم صهیونیستی به حساب میآمد، این بود که یک آسیب شناسی نسبت به روند گذشته ارتش انجام شود. در واقع یک چهارچوب جدیدی برای نیروسازی از درون صورت گیرد و ارکان جدیدی به ارتش اضافه شود. همچنین یک کنشگری جدیدی از ارتش طراحی شود و مفهومی مثل مفهوم پیروزی در این طرح در چهارچوب طرحهای نظامی اسرائیل کاملاً دگرگون شد.
طرح تنوفا
نابود ساختن توانمندیهای دشمن به عنوان یک کلیدواژه و یک عبارت اصلی در این طرح جانشین مفاهیم قبلی شد و توجه جدی به جبهه داخلی افزایش یافت و توان ارتش و ایجاد یک برتری قاطع اطلاعاتی در ساحتهای مختلف از طریق استفاده از هوش مصنوعی و ابزارهای فن آورانه و توانمندی جنگ از راه دور مورد تاکید ارتش قرار گرفت.
در راستای طرح تنوفا توجه ویژهای به نیروی زمینی و توسعه توانمندیها و فنآوریهای نیروی زمینی به عنوان یکی از اصلی ترین چارچوبهای برنامه ارتش در نظر گرفته شد، در واقع ارتقای کیفی پرسنل ارتش یکی از اهداف این طرح بود که تمرکز خاصی در این زمینه بر روی نیروی زمینی وجود داشت.
یکی دیگر از ویژگیهای این طرح توانمند کردن ارتش اسرائیل برای عملیات و جنگ همزمان در چند جبهه بود و تمرکز بر یک همآوردی گسترده برای تهدید مهاری که از جانب ایران به زعم اسرائیلیها صورت میگرفت. بنابراین ایجاد یک بخش ساختاری در چهارچوب ارتش برای مهار تهدید ایران که خودش را به شکل ایجاد یک معاونت در ستاد کل ارتش اسرائیل برای پاسخ به تهدید ایران و تمرکز بر ایران و البته تهدیداتی که از عراق و یمن متوجه اسرائیلیها میشد، نشان داد.
طرحی که کوخاوی مسئول اجرای آن شد قرار بود تا سال ۲۰۲۵ تداوم داشته باشد و حتماً به جمع بندی و نهایی شدن برسد. وقتی کوخاوی سِمت خود را به «هرتزل هالوی» ریاست فعلی ستاد ارتش اسرائیل تحویل داد، اعلام کرد که بخش قابل توجهی از اهداف در این طرح محقق شده است.
اما مدت زیادی از تحویل این مسئولیت نگذشته بود که اشتباه بودن تمامی طرح و برنامه ریزیهای صورت گرفته خودش را به وضوح نشان داد و این در واقع رسوایی ابتدایی برای آن چیزی بود که کوخاوی بر زبان میآورد و این مساله باعث شد که یک فشار مضاعفی بر کوخاوی وارد شود.
نکته ویژهای که در این زمینه میشود به آن اشاره کرد؛ حتماً در کمیتههایی که پس از جنگ برای بررسی علل شکست رژیم صهیونیستی در این جنگ تشکیل میشود یکی از کسانی که با او به طور جدی برخورد خواهد شد و اتهامات گستردهای علیه او شکل میگیرد شخص کوخاوی است که استیصال در بخشهایی از اظهاراتش به شکل برجستهای مشخص است.
محورهای اصلی گفتارِ کوخاوی
اگر بخواهیم مروری بر محورهایی که در اظهارات وی در صوت منتشر شده وجود دارد داشته باشیم یکی از نکات ابتدایی و محورهای اصلی ابتدایی؛ اذعان به ناتوانی رژیم صهیونیستی در از بین بردن فرهنگ مقاومت است. این جمله که او به صراحت به آن اشاره میکند در بیان بسیاری از کارشناسان نظامی که این روزها علی الخصوص در اندیشکدههای غربی و آمریکایی صحبت از راهبرد این رژیم میکنند این است؛ تا زمانی که امکان چیرگی بر فرهنگ مقاومت در نوار غزه وجود نداشته باشد و نتوان مقاومت را در هم شکست فارغ از اینکه نام آن گروه حماس یا هر گروه مقاومتی با هر عنوانی در این جغرافیا باشد آنها با شکست نظامی مواجه میشوند. چرا که ضرورت بوجود آمدن چنین گروههایی موجب میشود که این گروهها مجدداً بازتولید شوند و دیگر مساله زمان خواهد بود که برای ظهور گروه دیگری و به دست گرفتن میدان مقاومت توسط گروه دیگر که فعلاً حماس به صورت مقتدرانه با همراهی سایر گروهها مثل جهاد اسلامی میدان داری این عرصه را برعهده دارند.
نکته دوم که کوخاوی به آن اشاره میکند، بحث توانایی سیستماتیک در جعل اهداف است و البته او از تعبیر جعل استفاده نمیکند، اما دقیقاً این عنوان به عنوان یکی از عناوین اصلی در مدل عملیاتی و الگوی عملیاتی صهیونیستها مشخصاً وجود دارد. این بخشی از کار مستشاری است و صهیونیستها با سایر طرفهای خارجی انجام میدهند.
مثلاً در جنگ یمن یکی از کارهایی که اسرائیلیها انجام دادند کمکهایی بود که به عربستان سعودی ارائه کردند آن هم در ازای طولانی شدن جنگ تا طرف مقابل بتواند عملیات نظامی خودش را توسعه و ادامه دهد و اهدافی را طراحی کنند که اذعان به این توانایی سیستماتیک باشد که در اظهارات کوخاوی در جعل اهداف وجود داشت و این همان چیزی است که امروز در کشتار غیر نظامیان در غزه شاهد هستیم.
ساختن بیمارستانها، مدارس و کمپهای پناه جویی حتی گذرگاههای امنی که خود ارتش اسرائیل در اختیار مردم بی پناه غزه قرار میدهد، برای تخلیه اماکن به عنوان یک هدف مشخص نظامی و اینها بخشهایی است که کوخاوی در اظهاراتش به آن اشاره میکند به عنوان توانایی سیستماتیک در جعل هدف و بخشی از توانمندیهایی است که ارتش اسرائیل در طرح تنوفا بر خود فرض کرد که ضربه زدن به غیر نظامیان و در اصطلاح عقبه دشمنی که آنها تعریف میکنند. در واقع همه این موارد توانمندیهایی بود که آنها در مواجهه با گروههای مقاومت و کشورها و طرفهای ثالث به عنوان ظرفیتسازی برای پاسخ به تهدیدات از جانب آنها توسعه دادند.
محور دیگر راهبرد اشغال و چیزی شبیه به اشغالگری است که البته با تعبیر پراکندگی نیرویی در منطقه مطرح شده است. وی مثالی که برای آن ذکر میکند، عملیاتی است که در مارس ۲۰۰۲ در زمان انتفاضه دوم و نخست وزیری شارون و شائول موفاز رئیس وقت ستاد ارتش صورت گرفت. این عملیات دیوار دفاعی نام داشت و در واکنش به انتفاضه دوم بود که تلفات زیادی به صهیونیستها وارد کرد.
اسرائیلیها عمملیاتی را کلید زدند که ثمره آن خلع سلاح تشکیلات خودگردان و تصرف بخش گستردهای از اراضی کرانه باختری بود و بعدها در عنوانهای مجهولی این اراضی به نام «ناحیه سی» نام گذاری شد و اسرائیلیها کنترل کاملی بر آن داشتند و اراضی بین شهرهای بزرگ فلسطین که بیش از نیمی از کرانه باختری را در برگرفت و کنترل امنیتی بر «نواحی بی»؛ مناطق روستایی فلسطینی در کرانه باختری را شامل میشود.
آن عملیات و سرکوبگری سه سال به طول انجامید و کوخاوی از آن به عنوان یک الگوی موفق ذکر میکند، اما به تجربه بعد از این عملیات اشارهای نمیکند که تلاش صهیونیستها برای بر هم زدن چنین تجربهای در غزه در همان دوران منجر به شکست و عقب نشینی فضاحت بار آنها از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ شد.
این مشابهت سازی نشان دهنده این است که ایدهای که در ذهن مقامات ارشد نظامی رژیم صهیونیستی حداقل در دوره قبل از ریاست هرتزل بر ستاد ارتش در جریان بوده در مواجهه با نوار غزه به لحاظ نظامی هم رشد قابل توجهی پیدا نکرده است و یک شکست راهبردی در عملیات هفت اکتبر به اسرائیلیها وارد شده است که ناشی از یک ضعف در ارزیابی راهبردی اطلاعاتی و ارزیابی راهبردی نظامی در خصوص ظرفیتها و توسعه ظرفیتهای اطلاعاتی و دفاعی گروههای مقاومت در نوار غزه است.
محور دیگر که در اظهارات کوخاوی مشهود است؛ بحث استفاده از بمبارانهای سنگین و در اصطلاح نظامی، بمبارانهای فرشی برای از بین بردن زیر ساختهای مقاومت در نوار غزه است و به عنوان کار تدریجی در نواز غزه؛ این مدل از عملیاتهای نظامی به شدت مبتنی بر ایجاد یک زمین سوخته قبل از ورود نیروی زمینی به میدان نبرد است و بخش قابل توجهی از طرح تنوفا مبتنی بر توانمندسازی نیروی زمینی ارتش صهیونیستی است. این مدل عملیات کوخاوی که در حال توصیه است می گوید؛ باید صبر کنیم تا نتیجه آنرا ببینیم.
علیرغم تمرکزی که طی ۴ سال بر طرح تنوفا صورت گرفت نیروی زمینی اسرائیل، برای توسعه توانمندیهایش هنوز از مواجه شدن زمینی با نیروهای مقاومت به طور قاطع عاجز است. کوخاوی برای تداوم میدان داری نظامی توصیهاش را در واقع تشریح میکند.
چرا ارتش اسرائیل نیاز به زمان دارد؟
یکی دیگر از نکاتی که در تنوفا مشهود بود، بحث پیروزی قاطع و سریع بر دشمن از طریق پوشش آتش سنگین و ضربه زدن به عقبه دشمن و بلافاصله دست یابی به پیروزی و به تعبیر رزمی «ناک اوت» در صحنه نبرد که در آن عنصر زمان بسیار باید قاطعانه به سمت اسرائیل اختصاص پیدا کند و در بازه زمانی کوتاه باید اسرائیل پیروز میشد.
اما چیزی که الان می بینیم که کوخاوی در اظهاراتش اصرار دارد زمان عملیات نظامی تداوم پیدا کند دو دلیل برجسته وجود دارد. آماده نبودن ارتش برای مواجهه با تهدیدی با این سطح از توانمندی و این سطح بلوغ نظامی در نوار غزه و نکته دوم به ثمر نرسیدن اهداف طرح تنوفا به عنوان طرح راهبردی ارتش در ۴ سال گذشته است.
این عنصر زمان که مدیریتش در اختیار طرف اسرائیلی نیست و صراحتاً کوخاوی تاکید میکند که هم پیمانانش اروپاییها و بویژه آمریکا باید درک کنند ما به زمان بیشتری نیاز داریم و باید زمان بیشتری در اختیار ما بگذارند. این یکی از آسیبها و چالشهای جدی ارتش رژیم صهیونیستی است که نمیتواند اهدافش را به سرعت محقق کند و این در مورد جغرافیا کوچکی مثل غزه اتفاق میافتد. و سناریوهای اضافه شدن جبهههایی برای منازعه در برابر اسرائیل وجود دارد. آنها سالها مدعی هستند که می توانند در چند جبهه همزمان بجنگند، اما این اظهارات نشان دهنده آن است که این ارتش بیش از اینکه استعداد برای رزم واقعی داشته باشد بیشتر یک تصویر سازی اقتدار در این سالهای اخیر از خود عرضه کرده است.
برخورد متکبرانه با متحدان و حامیان
یکی دیگر ازنکات اظهارات کوخاوی، وی این جمله را به کار میبرد که جامعه جهانی به رهبری آمریکا باید بفهمد. این لحن دستوری نشان دهنده نوع مواجههای است که در حال حاضر صهیونیستها با آمریکاییها دارند و بخش قابل توجهی از انگارههای ذهنی صهیونیستها در مواجهه با طرفهایی است که حامیان آنها هستند.
صهیونیستها این جنگ را جنگ موجودیتی و ایدئولوژیک میدانند از این رو خطوط قرمز شرکای خود را نادیده میگیرند و لحن آنها در تعامل با شرکایشان از جمله آمریکاییها به شدت لحن متکبرانه و برخورد دستوری است که با اقتضاءات جاری صحنه سیاست رژیم صهیونیستی تطبیق ندارد.
نکته دوم اشتباه طرف اسرائیلی مبتنی بر رهبری جامعه جهانی توسط آمریکاییها است که این انگاره سالهای زیادی است که به چالش کشیده شده و آمریکاییها نمیتوانند اراده خودشان را به شکل کامل پیش ببرند. این چیزی نیست که از چشم طرفهای دیگر و بازیگران و کنشگران سایر جبههها دور مانده باشد و در واقع اسرائیلیها امروز بتوانند از این ظرفیت استفاده کنند. این چالشی است که آمریکاییها به طور جدی آن را درک کردند و در پیغامهایی که مقاماتشان به آن اشاره کردند و از طرف چینی خواستند که برای آنچه آمریکا آن را مهار ایران و مداخله ایران در منازعه موجود در اراضی اشغالی خوانده واسطه گری کنند و بدین طریق از ظرفیت چین استفاده کنند.
همه این موارد نشان دهنده این است که دوران رهبری قاطع آمریکاییها که صهیونیستها آن را رهبری بر جامعه جهانی میخوانند به اتمام رسیده و این یکی دیگر از چالشهایی است که در طراحی راهبردی صهیونیستها باید به آن توجه کرد اما در اظهارات کوخاوی نشان میدهد با این توهم در حال طرح ریزی هستند.
بیماری مزمن؟
از نکات مورد توجه در کلام کوخاوی این مورد است که مردم اراضی اشغالی حاضر نیستند با یک بیماری مزمن در این سرزمین به اصطلاح آنها الهی، زندگی خود را ادامه دهند. جنگی را که امروز اسرائیلی ها با آن مواجه هستند در دو ناحیه عمده در سرزمینهای اشغالی زندگی عادی را مختل کرده است. یکی شمال اراضی اشغالی که مواجه هوشمندانه حزب الله باعث تخلیه قابل توجه شهرکهای صهیونیستی شده و دوم، شهرکهای پیرامون غزه که شهرک نشینان مجبور به ترک آنها شدند. در آمار رسمی اعلام شده بیش از ۲۵۰ هزار آواره داخلی اسرائیلیها دارند.
آنها به اصطلاح خود برای زندگی در این سرزمین الهی شرایطی را متضمن شدند و وعدههایی را به اشغالگران داده بودند که این وعدهها در جنگ غزه رنگ باخته و تدوامش توجیه منطقی برای اشغالگران شهرک نشین ندارد. یک بخش این انگارههایی که فروپاشیده توانمندی ارتش در حفاظت و صیانت کامل از این اشغالگران صهیونیست است که عملیات ۷ اکتبر این انگاره را از بین برد و در داخل اراضی اشغالی اکنون شهرک نشینان اعتقادی ندارد که ارتش رژیم صهیونیستی بتواند امنیت آنها را به طور کامل تامین کند و این یک شکست تاریخی برای ارتش این رژیم است. مخدوش شدن خود این تصویر بدون وجود هر گونه تهدیدی خواب آسوده را از چشم شهرک نشینان گرفته است.
تغییر پارادایم و فروپاشی روانی و اجتماعی
نکته آخر اظهارات کوخاوی، بحث تغییر پارادایم است که میگوید ما در نقطه عطف تاریخی در تاریخ یهودیان هستیم که بحث پر دامنهای است. تقریباً از دو سال گذشته مقامات ارشد صهیونیست در مورد نفرین دهه هشتم صحبتهای متعددی کردند. اما عملیات هفت اکتبر به این نفرین دامنه گستردهای داد و رویای فروپاشی حکومت یهود در دهه هشتم را به واقعیت نزدیک کرد.
تغییر پارادایم که کوخاوی میگوید نباید به معنی تغییر پارادایم مثبت دید، بلکه این به عنوان یک فروپاشی روانی در جامعه صهیونیستی میشود از آن تعبیر کرد. او تلاش دارد از معنای تغییر پارادیم استفاده کند و این تغییر فاز عملیات را به گارد تهاجمیتر انتقال دهد. اما در واقع این مساله نشان دهنده گسست ذهنی و روانی در اندیشه مقامات امنیتی و نظامی صهیونیستی است که به صورت قاطع و جدی وجود دارد.
جمعبندی
در جمع بندی صوت افشا شده «کوخاوی» باید بگویم این صوت انگارههایی برجسته از آشفتگی ذهنی یک فرمانده ارشد نظامی صهیونیست را ارائه میکند و نشان دهنده توجیه گری کشتار و ضربه زدن به اهداف غیر نظامی به عنوان بخشی از برنامه سیستماتیک ارتش رژیم صهیونیستی است. از این اظهارات میتوان در دادگاههای بین المللی برای محکومیت سران ارشد رژیم صهیونیستی به عنوان یک مستند استفاده کرد.
نکته برجسته دیگر شکل گیری چشم اندازی از فروپاشی اجتماعی و اضمحلال درونی جامعه این رژیم است به واسطه تهدیدات گستردهای که از جانب مقاومت در شمال و جنوب اراضی اشغالی بوجود آمده است.
در این جمع بندی عنصر زمان که مورد تاکید کوخاوی است و میگوید ما برای موفقیت نیاز به زمان داریم و این نیاز طلب میکند از منابع خارجی تامین شویم، اما به صورت قاطع باید اشاره کرد مدیریت این زمان و در اختیار گذاشتن این زمان از طرف هم پیمانان خارجی اسرائیل و در راسشان آمریکا از ظرفیت آنها خارج است و شرکای خارجی اسرائیل این توانمندی را ندارند که زمان در اختیار او بگذارند.
هر زمان احتمال دارد که معادله بسیار گسترده شود و از کنترل آمریکاییها و شرکای غربی اسرائیل خارج شود و دامنه تبعات و پیامدهای جنگ از منطقه نیز به سرعت فراتر برود و از این حیث تضمینی بر ارائه زمان مورد نیاز در ذهنیت مقامات ارشد نظامی صهیونیستها در اراضی اشغالی توسط شرکایشان امکان پذیر نیست. حتی آنها اگر بپذیرند که چنین زمانی را برای عملیات نظامی فاقد توجیه اقتصادی و نظامی در اختیار آنها قرار بدهند این منبع به صورت قاطع در اختیار آنها نیست و نمیتوانند این را به عنوان کالای مورد نیاز صهیونیستها در اختیار آنها بگذارند.