به گزارش خبرنگار مهر، مرحوم محمدامیر خوشصحبتان پس از درگذشت محمدرضا حکیمی، یادداشتی را با عنوان «معلم بزرگ انسانیت» نوشته بود که به بهانه درگذشت او با هم میخوانیم:
اوایل دهه چهل بود و صداهای مخالفت با حکومت هم کم کم داشت با میگرفت آقای ثقة الاسلامی او را به دبیرستان فیوضات مشهد دعوت کرد تا برای بچههای دانش آموز سخنرانی کند همه در سالن اجتماعات مدرسه جمع شده بودند، وارد سالن شد و پشت تریبون رفت و خواست از علی (ع) انسانیت عدالت و آزادی بگوید. ناگهان یکی از بچهها که بعدها متوجه شدیم نامش امیرپرویز پویان است. از میان دانش آموزان بلند شد و با صدایی رسا شروع به سخنرانی کرد. پویان مذهبی نبود، چپ بود و بعدها جانش را در همین راه گذاشت. او شروع کرد از آزادی و عدالت و حقوق کارگر گفتن آقای ثقة الاسلامی با تندی به پویان گفت: «آقا! بچهها را جمع نکردیم شما برایشان صحبت کنید، دانش آموزان برای شنیدن سخنرانی آقای حکیمی اینجا جمع شدهاند.»
چند لحظه سکوت همه جا را فراگرفت. از پشت تریبون به آقای ثقة الاسلامی گفت بگذارید حرفشان را بزنند. «غرض عشق است و اوصاف کمالش / اگر وحشی سراید یا وصالش» با این حرف معاون مدرسه سکوت کرد و پویان سخنانش را تا آخر ادامه داد. این مجال جای سرمقاله بود و شاید چنین متنی نباید با نقل خاطره شروع یا به آن محدود شود. اما… اما گاهی یک فعل به اندازه هزاران سطر کتاب و نوشته میارزد. کما اینکه به ما این اصل بزرگ تربیتی را گوشزد کردهاند که «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم».(مردم را به غیر زبان، بلکه با کردار خود به خیر و نیکوکاری دعوت کنید.)
محمدرضا حکیمی معلم بزرگ انسانیت برای چند نسل از ما بود که ۳۱ مرداد از بین ما رفت؛ کسی که با قلمش در کتابهای درسی آشنا شدیم و بعدها او را بر مرام تربیت حقیقی و اصول آن در «قول» و «عمل» یافتیم.
این خاطره را علامه از سالهای دوری نقل میکرد که شاید خاطره آن روزها در ذهن خیلیها نباشد؛ اما چنین سعه صدر و مدارایی در امر تربیت از عالمی دینی را شاید امروز کمتر سراغ داشته باشیم، در حالی که نیاز تعامل با نسل امروز همین سعه صدر و تساهل است. او معلمی بود که بیشتر با زندگی اش به ما حیات بخشید تا کلامش او متفکری صاحب سبک در اندیشه، دینی اخلاق و تربیت بود که چند دهه میراث علمی و عملی را برای فرهنگ ایران و اسلام بر جای گذاشت و حالا از میان ما رفته است.
* سرمقاله نشریه آینده سازان