محسن اسلامزاده مستندساز که به تازگی اقدام به تولید مستندی با نام موقت «بهشت کوچک من» درباره تحولات اخیر فلسطین کرده است، در گفتوگو با خبرنگار مهر درباره این کار توضیح داد: حدود یک ماه پیش برای ساخت این مستند عازم سفری شدم و از ۴ تا ۲۵ آبان ماه این سفر طول کشید. در شرایط محاصره کامل نوار غزه نزدیکترین منطقهای که میتوانستیم به آنجا برویم و فیلم بسازیم جنوب لبنان بود. البته در آن مناطق هم اتفاقاتی افتاده بود که خیلی سخت به ایرانیها اجازه ورود میدادند. بعد از مجروح شدن برخی گروههای رسانهای ایرانی در این منطقه، حساسیتها بالا رفته و سطح همکاریها پایین آمده بود.
وی افزود: به خیلی از دوستانی که در آن مقطع قصد ورود به میدان را داشتند، توصیهام این بود که اگر طرح آمادهای دارید، وارد میدان شوید چرا که رفتن بدون حساب به این مناطق درست نیست. به همین دلیل خودم هم تا ۲ هفته بعد از شروع این جنگ، تصمیم به سفر نگرفتم و بیشتر به فکر طراحی ایده بودم. وقتی ایده اولیه به ذهنم رسید با چند نفر مشورت گرفتم و بعد عازم شدم.
روایت زندگی در سایه جنگ در نقطه صفر مرزی
این مستندساز درباره ایده اولیه خود گفت: میخواستم به مناطق جنوبی لبنان بروم که خیلی از ساکنان آن ناگزیر از مهاجرت به سمت بیروت و دیگر شهرها شده بودند و روستاهای آن مناطق تقریباً خالی از سکنه شده بود. مناطق هممرز با مناطق اشغالی که بعد از شروع این جنگ و راکتپراکنی های صهیونیستها، تخلیه شده بود. غالب مردم این مناطق طعم تلخ جنگ را در مقاطع مختلف خصوصاً در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ ۳۳ روزه چشیده بودند و حالا تصمیم به مهاجرت به مناطق شمالی و مرکزی گرفته بودند. ایدهام این بود که به آن مناطق بروم و دنبال کسی بگردم که خانهاش را ترک نکرده و در آنجا مانده است.
وی افزود: حتی در مرحله مشورتهای ابتدایی خیلیها میگفتند که هیچکس در این مناطق باقی نمانده و کامل روستاها خالی شده است اما کمکم از طریق افراد محلی متوجه شدیم برخیها هنوز در منازل خود در روستاها باقی ماندهاند. مشخصاً دنبال منزلی میگشتم که با نقطه صفر مرزی فاصله زیادی نداشته باشد. پیگیری کردیم تا با شخصیتی در روستای مرزی «خِیام» مواجه شدیم که در نقطه صفر مرزی در خانهاش مانده بود و درباره او مستند ساختیم.
اسلامزاده در ادامه گفت: طرحهای دیگری هم برای مستندسازی داشتیم مانند رفتن به اردوگاه فلسطینیان در لبنان، اما زمانی که مشورت کردیم، دیدیم درباره این اردوگاهها فیلمهای زیاد ساخته شده است و ساخت فیلم تازه درباره این سوژه سخت است. طرح «زندگی زیر آتش» ایدهای بود که بالاخره آن را اجرایی کردیم. وقتی تصمیم به سفر گرفتم و به دنبال فیلمبردار بودم متوجه شدم علی سبحانی هم که مدیر فیلمبرداری یک سریال بود، نتوانسته طاقت بیاورد و با تهیه کننده صحبت کرده که از کار مرخصی بگیرد و به لبنان برود. وقتی ایدهام را به او گفتم او قبول کرد که من را در این سفر همراهی کند.
میگفتند شاید کسی قبول نکند از او مستند بسازید
وی ادامه داد: هر چند بسیاری از دوستان میگفتند بهخاطر بالا گرفتن درگیریها حضور در این مناطق و ساخت فیلم سخت است و ممکن است کسی قبول نکند شما از او مستند بسازید، اما شک نداشتم بالاخره یک نفر به دلیل دلبستگیای باید در خانهاش باقی مانده باشد و اجازه بدهد دوربین همراه او باشد. بیشتر به دنبال حاشیه نگاری جنگ و به تصویر درآوردن تضاد میان جنگ و زندگی بودم. میخواستم بدانم یک انسان در منطقه جنوب لبنان و زیر سایه جنگ، چگونه زندگی میکند؟
محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصلهمان با پایگاههای اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا میماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم
این مستندساز افزود: ما نزدیک به ۸ روز پیش تولید و ۱۳ روز تولید داشتیم که به لطف خدا شرایط به خوبی در جنوب لبنان پیش رفت و به رغم محدودیتها خلل جدی در کار ایجاد نشد. به گروههای کمی اجازه ماندن در جنوب لبنان را میدادند و منطقه هر شب باید تخلیه میشد. به نوعی در یک قدمی اسرائیلیها بودیم و احتمال هر اتفاقی وجود داشت.
وی در ادامه گفت: محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصلهمان با پایگاههای اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا میماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم. ما در منزل همان فردی که سوژه مستندمان بود، ساکن بودیم و مثل او شرایط خیلی سختی داشتیم. بهویژه اینکه اسرائیلیها هیچ خط قرمزی نداشتند و به راحتی غیرنظامیان را هدف قرار میدادند!
اسلامزاده گفت: یکی از شبهایی که آنجا بودیم و غذایی تهیه کرده و دورهم خوش بودیم، ناگهان صداهای وحشتناکی شنیدیم و متوجه شدیم ۵۰۰ متری محل اسکان ما با راکت هواپیمای بدون سرنشین بمباران شده است. مبهوت بودیم و تازه فهمیدیم در این مناطق چگونه در کسری از ثانیه، خوشیهای مردم، تبدیل به عزا میشود. ما در آنجا مرگ را به چشم دیدیم. چه زندگیهایی که در این مناطق نابود نشد. در همین سفر با خانوادهای مواجه شدیم که سه دختر بچه و مادربزرگ با شلیک یک راکت توسط صهیونیستها، جلو چشم مادر، سوختند و پرپر شدند.
این مستندساز درباره مواجهه خود و گروه همراهش با خطر مرگ و تهدیدهای میدان جنگ در مدت ساخت این مستند، توضیح داد: واقعیت این است که در منطقه جنوب لبنان یک جنگ تمامعیار جریان دارد اما شما هیچ سربازی را در میدان نمیبینید. سربازهای حزبالله در میدان پراکنده هستند و در جهت مقابل هم تنها پایگاههای اسراییلی دیده میشود که بهصورت کور و با سرگیجه هر جایی را بمباران میکردند. بهصورت شبانه روز سایه این تهدیدها روی سر مردم منطقه و گروه ما بود.
استفاده اسرائیل از بمبهای فسفری ممنوعه
وی افزود: ما از بمبهای فسفری اسرائیلیها که به سمت شهرها و روستاها شلیک میشد، تصویر گرفتیم در حالی که این بمبها جزو سلاحهای ممنوعه در جنگ محسوب میشوند. اینطور بگویم که یک تبادل آتش تمام عیار در آن منطقه جریان داشت. روزی مشغول فیلمبرداری بودیم که یک راکت دقیقاً از بالای سر ما رد شد و به یکی از خانههای اطراف اصابت کرد. به همین دلیل هم اکثر مردم، آن مناطق را ترک کردند. بهویژه اینکه از جایی به بعد اسرائیلیها در کشتار غیرنظامیان، تعمد داشتند.
گروه ما در پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانیها هم میگفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروههای خبری مجوز میدهیم. در قالب این گروههای خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند
اسلامزاده در ادامه مشاهده میدانی خود گفت: در یک نوبت شاهد شلیک راکت به یک بیمارستان در جنوب لبنان بودیم که شکرخدا عمل نکرد. خبرنگار رویترز در همان منطقه جنوب لبنان کشته شد. خبرنگار شبکه الجزیره هم بهواسطه اصابت راکت به ماشینش، قطع نخاع شد. در آن میدان، با دشمنی روبهرو هستید که به هیچ مرامنامه و پروتکلی پایبند نیست.
این مستندساز درباره فعالیت دیگر گروههای مستندساز از کشورهای دیگر در این منطقه هم گفت: گروه ما تحت پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانیها هم میگفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروههای خبری مجوز میدهیم. در قالب این گروههای خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند. آمریکاییها، ایتالیاییها و اردنیها حضور پررنگی در این مناطق داشتند. حتی خبرنگارهای رسانههایی مانند واشنگتنپست و بیبیسی فارسی را هم در منطقه دیدیم.
اسلامزاده با اشاره به اینکه نام اولیه مستندی که در دست ساخت دارد «بهشت کوچک من» است، گفت: قصد ما این است که هرچه زودتر این مستند به نسخه نهایی برسد اما حجم تصاویری که ضبط کردهایم خیلی بالاست. در حال حاضر در مرحله مقدماتی تدوین هستیم و بعد از آن هم وارد مرحله ترجمه میشویم. امید دارم تا اواخر همین امسال، این کار به خروجی برسد.