به گزارش خبرگزاری مهر، مهدیه سادات نقیبی پژوهشگر حوزه زنان طی یادداشتی به موضوع «تناقضهای جریان زن زندگی آزادی» پرداخت که جزئیات آن به شرح زیر است:
اینجا ایران است، ایرانی که در همین یک سال اخیرش جنبشی با رویداد زن، زندگی، آزادی تمام جوانب هویتی را در هم آمیخته است. هویت زنان و دختران ایرانی که از ارزشهای زیادی برخوردار هستند اما حقیقت این ماجرا چیست؟ چرا حادثه و اتفاقهای سیاسی و اجتماعی حول محور زنان میچرخد و اصلاً آیا عامل اصلی این رویدادها منشأ و معنای این بی هویتیها را قبول دارد؟
با جنبش زن، زندگی، آزادی بسیاری از افراد عام و همچنین افراد خاص در کشورمان به حقیقت این جنبش و جمله زن، زندگی، آزادی هیچ گونه تفکر و تحقیقی نداشتند و عموماً به این جنبش از نگاه عقیدتی و سیاسی توجه میشد. جالب است بدانید که اصولاً هر فردی پیرو این جنبش بود افرادی با طرز تفکر بسیار سطحینگر بودند و هستند چرا که فردی با تفکرات منحصر به فرد و قابل تأمل که پشت هر رویدادی به دنبال چرایی آن باشد هیچ گاه این چنین تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
بسیاری از افراد سرشناس در حوزهی هنر و فرهنگ از این جنبش سو استفاده کردند و به نوعی از آب گلآلود ماهی گرفتند اما این تنها ضعف و بی هویتی آنها را نشان میدهد بلکه این پیام را میرساند که با کوچکترین تلنگری خاک کشورشان را به دشمنان اسلام و نظام جمهوری اسلامی میفروشند.
متأسفانه این اتفاق برای گروه و یا قشر خاص جامعه نبود و گاهی اوقات موافقت از این جنبش و پیروی از هر آنچه پشت این جنبش قرار دارد را در نگاه و تفکر مسئولان هم میتوان دید و شنید.
مسئولینی که در این نظام حکم مدیر و رهبر یک مجموعه و یا ارگانی را دارد و سالها به طبع حافظ این نظام در تمام حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کار کرده و حالا که رد پای دشمن در جای جای این مملکت دیده شده اظهار بی طرفی میکنند و شانه خالی کرده اند.
نکته تأسف بار این است که تفاسیری گوناگونی از جنبش زن، زندگی، آزادی دارد و آن را با شعار اصلی اسلام یاد میکنند. این اتفاق وقتی از طرف فرد مطرح جامعه اسلامی باشد دیگر چه توقعی از دشمنان اسلام و غربگرایان میتوان داشت؟ به بیان دیگر تناقضات تفسیری و به دنبال آن، به تمسخر گرفتن این رویداد از سوی افراد مطرح جامعه آنقدر زیاد است که جامعه دچار پارادوکس عقیدتی و دو قطبی نگر شده است و همانند قبل زمین اصول گرایان و اصلاح طلبان در اینباره از هم جداست.
اصولگرایان معتقدند که جنبش زن، زندگی، آزادی با تاکید بر نقش زنان ادامه دهنده راه اسلام بر مبنای راه امامت و ولایت است چرا که این زنان هستند که نقش مهمی بر تغییر و تحول یک جامعه دارند و منجر به رویدادها و پیشرفتهای مهمی در کشور خواهند شد. اما حقیقت آن است که جنبش زن، زندگی، آزادی آغاز بی حیایی، بی عفتی و بی هویتی زنان در تاریخ کشور اسلامی است چرا که منشأ آن از سوی دشمنان و طرفداران این جنبش دشمنان، غرب گرایان و کسانی که ضد این نظام هستند، است. در واقع میتوان گفت این رویداد با هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ساخته و پرداخته شده است و فحشاء، هرزگی را به دنبال خواهد داشت، از طرفی با شعار زن، زندگی، آزادی شعار مرد، میهن، آبادی را فریاد کشیدند بدین منظور که مرد بی غیرتی و شهوترانی خود را در کنار زنان بیحیا داشته باشد.
به همین منظور حقیقت این طور که شنیده و دیده میشود نیست، و ضد و نقیضهای فراوانی پشت این پرده قرار دارد، ضد و نقیضهایی که طرفداران این جنبش در معنای حقیقی آن جا مانده اند و تنها سود و منفعت خود را در آن جستوجو میکنند. تفسیر تخصصی رویداد زن، زندگی، آزادی اینگونه بیان میکند که در فرهنگ ایرانی و اسلامی همچنین در فرهنگ سنتی ما هیچ گاه از واژه زن برای جنس مونث استفاده نشده است چرا که واژه زن شاید به منظور اعلان جنسیت باشد اما به فراخور شأن و منزلتی که دارد از آن استفاده نمیکنند بلکه همیشه از واژهی مادر به معنای بنیان خانواده استفاده شده است بنابراین اولین معنای تفسیری زن، زندگی، آزادی بر مبنای ضد خانواده و ضد فرهنگ اسلامی است چیزی که غرب در نبود آن رنج میبرد و قصد بر این دارد زنان ایرانی را در این رنج سهیم کند.
زن، زندگی، آزادی و مرد، میهن، آبادی شعار دشمنانی است که قصد دارد زنان را همانند زنان خود بی هویت جلوه دهد، نکته قابل توجه این است که تفسیر غرب به این جنبش دقیقاً تفسیر درست اسلام است اما به واقع با تعاریف اشتباه این جنبش اخیر را به خورد مردم میدهد. یکی از عاملان اصلی این جنبش رسانهها و شبکههای غربی همچون شبکه منو تو، اینترنشنال و بی بی سی است که نقش به سزایی در تحریک مردم برای پیروی از این جنبش دارند، به همین منظور عاملان این جنبش آن قدر پوچ و بی اصل نسب هستند که با یک مشت شعارهای فاشیستی قصد بر فدرالیزم کردن مردمان ایران زمین دارند. این تناقضات با فریاد شعارهایی بر ضد نظام آنقدر ادامه دارد که گروهی آن را به تحول و تغییر خوانده اند اما اینها در حقیقت خشونت است و به نظر نمیرسد که خشونت و اغتشاش در معنای آزادی گنجانده شود. در اینجا است که میتوان به معنای حقیقی آزادی پی برد، و نکتهی مهم اینجاست که هیچ گاه آزادی برای زنان بی حجاب و بی حیا وجود ندارد بلکه این مردان هستند که آزادی را به فراخور زنان برهنه و با حجابهای نامناسب درک میکنند و زن تنها جنسیت و بدن نیمه برهنه خود را در اختیار نگاه مردان قرار میدهد به واقع زنان در اسارت نگاه مردان هستند.
تناقضها و تفاسیر به اشتباه نه تنها در نگاه دشمن بلکه در نگاه مردم آنچنان جا افتاده است که نمیتوان به راحتی آن را اصلاح کرد به خصوص برای نسل جوانی که با قدرت رسانهها رو به رو است و به فراخور این قدرت تمرکز این نسل بر روی عواملی قرار میگیرد که با برنامهریزی باشد به همین منظور برای مسئله حجاب لازم به این است که رسانههای داخلی قصد بر این داشته باشند که به شبهات میان هنجارهای اجتماعی و سیاسی همچون جنبشهای اخیر را به نسل جوان آنگونه پاسخگو باشند که جذابیت و قدرت فراگیری فراوانی داشته باشد. این بدین معناست که تناقضات و دوگانگی در فرهنگ ایرانی اسلامی از بین برود چرا که اگر با چنین قصدی پیش نرود تلاشهای دشمنان اسلام بی نتیجه نخواهد ماند و بی هویتی در نقش زنان و مردان موج میزند و هیچ فردی جایگاه حقیقی خود را نمیداند و از همه مهمتر خلاف نظام و خلاف دستورات خداوند خواهد شد.