به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه خبری الجزیره، «ولاء مسعود» زن فلسطینی ساکن نوار غزه یکی از صدها هزار زنی است که با وجود اینکه هنوز زنده است، اما شاید شهادت بتواند مرهمی بر آلام جانکاه او باشد. او نتوانست به قولی که به «وحید کریم» پسر ۵ سالهاش داده بود عمل کند و قبل از اینکه برای تنها فرزند خود جشن تولد بگیرد، جنایت صهیونیستها فرزندش را به کام مرگ برد.
این حملات در روز ۳۱ اکتبر انجام شد، یعنی یک روز بعد از تولد ۵ سالگی کریم؛ او از خانوادهاش خواسته بود برایش جشن تولد بگیرد، اما فضا برای برگزاری چنین جشنی مهیا نبود و پدر و مادرش به او قول داده بودند بعد از پایان جنگ جشن بزرگی برایش بگیرند.
کریم تنها فرزند این زن و شوهر فلسطینی بود. او میخواست دکتر شود، پدر و مادرش او را بسیار باهوش میدانستند. او نمازهایش را میخواند و قرآن تلاوت میکرد و در بحثهایی شرکت میکرد که بیشتر از سن او بود. پدر میگوید: کریم عاشق پیتزا بود، اما در روزهای آخر زندگی حتی آب و غذای کافی برای خوردن پیدا نمیکرد.
بعد از اینکه بخش شمالی نوار غزه از جنوب آن جدا شد، رژیم صهیونیستی نفوذ به مناطق مسکونی را آغاز کرده و تمامی نیازهای انسانی را در این مناطق از بین برد و ساکنان آن را مجبور به مهاجرت به سمت بخشهای جنوبی کرد.
این خانواده کوچک در شمال نوار غزه زندگی میکردند، اما در نتیجه شدت حملات هوایی اسرائیل به مناطق اطراف آن رفته بودند. آنها در بلوک ۶ اردوگاه جبالیا که بیشترین و فشردهترین ساکنان را داشت، اسکان یافتند. چند روز بعد این منطقه در نتیجه حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی ویران شد.
وزارت بهداشت غزه در خصوص این حمله میگوید که جنایت اسرائیل در این حمله کمتر از جنایت بیمارستان المعمدانی نبود، چرا که جنگندههای رژیم صهیونیستی در این حمله به صورت فشرده یک منطقه مسکونی را هدف حملات گسترده قرار داده و بالغ بر هزار نفر از ساکنان آن را شهید یا زخمی کردند.
خانواده ولاء این مادر فلسطینی که ۱۳ نفر بودند به صورت کامل، در نتیجه این حمله به شهادت رسیدند. ولاء در زمان این حمله به همراه عبدالعزیز همسر و کریم فرزندش در چند متری این خانه و در خانه یکی از عموهای خود بودند، اما این خانه نیز کاملاً ویران شد. ولاء در مورد لحظات خود در زیر آوار میگوید: مدام شهادتین میگفتم و تصور میکردم که شهید میشوم.
عبدالعزیز پدر خانواده توانست خود را از زیر آوار نجات دهد، داوطلبان و امدادرسانها، افراد دیگری از جمله ولاء را از زیر آوار زنده بیرون کشیدند، اما آنها اطلاعی از کریم نداشتند. عبدالعزیز میگوید: در بخشهای مختلف بیمارستان اندونزیایی سراغ او را گرفتم، اما وقتی چشمم به کفن کوچک او افتاد که نامش را روی آن نوشته بودند، دنیا بر سرم خراب شد.
همچنان پیکر بسیاری از نزدیکان و افراد خانواده ولاء و همسرش در زیر آوارها است و امداد رسانان نتوانستهاند آنها را از زیر آوار خارج کنند، اما ولاء به همراه همسر و سایر افراد خانوادهاش که زنده ماندهاند، به جنوب مهاجرت کردهاند.
ولاء که پایش در نتیجه ریزش آوار شکسته و آن را گچ گرفته، میگوید: روزهای سختی را در بیمارستان اندونزیایی پشت سر گذاشتیم، حملات هوایی و توپخانهای رژیم صهیونیستی ادامه داشت و در نتیجه این حملات سقف اتاق روی من ریخت. تعدادی از مجروحان در اتاق مجاور به شهادت رسیدند.
او در حال حاضر در دبیرستان جنین و در نزدیکی بیمارستان اروپایی غزه ساکن شده و نگران آن است که در نتیجه این آسیب دیدگی دیگر نتواند روی پاهایش بایستد. او با وجود این شکستگی و بعد از اینکه ارتش اشغالگر صهیونیستی مدیریت بیمارستان اندونزیایی را مجبور به تخلیه صدها مجروح و بیمار با ۴ اتوبوس کرد، مجبور شد با این شرایط ۶ ساعت روی پاهایش بایستد.
ولاء در حال حاضر علاوه بر تحمل فقدان تنها فرزند خود و دیگر افراد خانوادهاش به آینده مجهول خود فکر میکند که آیا میتواند جان سالم به در ببرد یا در صورت زنده ماندن آیا میتواند بار دیگر راه برود یا نه؟