به گزارش خبرگزاری مهر، وودی آلن کارگردان پرکاری که «کافه سوسایتی» را به عنوان چهل و هفتمین فیلمش زمانی اکران کرد که ۸۰ ساله بود (او هفته پیش ۸۸ ساله شد)، میگوید آسیبهای زندگی ما را ضعیف میکند و «این چیزی است که برای من اتفاق افتاده است».
وودی آلن (مادرش ۹۵ سال زندگی کرد، پدرش تا ۱۰۰ سالگی) همان کودکی است که در مترو وقت رفتن به مدرسه جوکهای زیادی مینویسد و در ۱۷ سالگی از نظر درآمد از والدینش پیشی میگیرد. برای همین همیشه چیزها را از زاویه معامله تعریف میکند: نیاز به حفظ معامله، انجام قرارداد، پیشنهاد ارزش.
مانند تمام کارهای آلن، «کافه سوسایتی» هم درباره نحوه کنار آمدن ما با مرگ است. کارگردان میگوید دوست دارد به جای فیلمهایش، از طریق نمردن به جاودانگی دست یابد.
در تابستان ۲۰۱۶ کاترین شورد مصاحبهکننده گاردین درباره وی نوشته است: وودی آلن ۸۰ ساله است. زمان محدود است و او میداند. هر روز سخت کوش است و برنامهاش چنین است: بیداری، کار، وزنه، تردمیل، کار، کلارینت، کار، شام، تلویزیون، خواب.
در ادامه گفتگوی کاترین شورد با وودی آلن را میخوانید. (پرسشها به صورت سوم شخص از آلن پرسیده شده است.)
اگر مردم میتوانستند بپذیرند که مرگ پایان است، امثال داعش کمتر میتوانستد نیرو بگیرند؟
(به آرامی میگوید) نمیتوانم به جای همه بمبگذاران انتحاری صحبت کنم. اما بدون ایمان راسخ به زندگی پس از مرگ، بسیاری از آنها این کارها را انجام نمیدهند. آنها وقتی خود را منفجر میکنند باور می کنند که بازدهی مثبتی در پی خواهد داشت. اینکه قرار نیست به سادگی آن چیزی که هست بشود، اگرچه برخی از آنها ممکن است مایل به انجام آن به هر نحوی باشند و این کار را یک فداکاری برای یک هدف اصیل بدانند. به نظر من آنها گمراه هستند. (لبخند می زند و اضافه میکند) اما آنها با من موافق نیستند.
او برای چه حاضر است بمیرد؟
(فکر میکند) فقط برای خانوادهاش. نمیتوانم خودم را در خندقی در باران تصور کنم که در یک جنگل در سواحل ژاپن میجنگم. فکر نمی کنم خیلی خوب بتوانم تحمل کنم. وقتی تهویه مطبوع کار نکند اذیت می شوم.
آیا اخیرا متوجه افزایش مخالفت با قومیتها و مذاهب مختلف شده است؟
خوب، نه شخصاً (کمی از جایش بلند میشود) اما دوستان شدهاند. این مرا شگفت زده نمیکند. این در ذات مردم است که کسی را برای قربانی کردن داشته باشند. اگر یهودیان در جهان وجود نداشتند، آن را به سمت سیاه پوستان میبردند. اگر سیاهپوستان نبود، سراغ کاتولیکها میرفتند. کاتولیک نبود؟ یک چیز دیگر. در نهایت، اگر همه دقیقاً یکسان باشند، چپیها شروع به کشتن راستیها میکنند. فقط به دیگری نیاز داری تا خصومت و ناامیدی خودت را تخلیه کنی.
(شانه بالا میاندازد و ادامه میدهد) امیدوارم موج فروکش کند و مردم متوجه شوند که مشکل این نیست و بیشتر روی مشکلات تمرکز کنند. جهان پر از عدم تحمل و تعصب است.
آلن مدتهاست که به تاریکی عمیق زندگی تن داده است. او یک نیهیلیست عاقل است با شوخیهایی که نیاز به جهش، عامل خلق آنهاست. با این حال به نظر میرسد برخی بدبینیهای او در حال تقطیرشدن باشند. در حالی که در فیلمهای قبلی شخصیتها با گناه دست و پنجه نرم میکنند، این فیلم آخری عدالت را با ولگردی برآورده میکند. وقتی او درباره دنیایی صحبت میکند که «پر از مردم وحشتزدهای است که به تندی در حال راه رفتن هستند»، بار بیشتری نسبت به الگوهای قدیمی دارد.
میپرسم با سالمند شدن سختتر میشود؟
(میخندد و میگوید) برعکس است. من به این تصور نیچهای اعتقاد ندارم که آنچه تو را نابود نمیکند قویترت میکند. میبینید که سربازان با «اختلال استرس پس از سانحه» بازگشتهاند. آنها به جنگ رفتهاند و مرگ را دیده اند و این بحرانهای وجودی را یکی پس از دیگری تجربه کردهاند. آسیبهایی در زندگی وجود دارد که ما را برای آینده ضعیف میکند و این چیزی است که برای من اتفاق افتاده است. تیرهای مختلف زندگی مرا تقویت نکرده، فکر میکنم ضعیفترم، فکر میکنم چیزهایی وجود دارد که اکنون نمیتوانم آنها را تحمل کنم و در جوانی میتوانستم.
سال ۱۹۹۲ بود که همه چیز تغییر کرد. آلن، میا فارو را برای دختر خواندهاش، سون یی پروین، که آن زمان ۲۱ ساله بود، ترک کرد - فارو پس از کشف عکسهای صمیمی این ۲ متوجه موضوع شد - سپس نبرد حضانت برای سه فرزندشان، موزس، دیلن و رونان و بعد از آن ادعای آزار دیلن هفت ساله، دنبال شد. شواهد موثقی پیدا نشد و این اتهام پیگیری نشد. با این حال محاکمه رسانهای ادامه دارد.
پاسخ آلن به این اتفاق این است: هیچ علاقهای به همه اینها ندارم. من آن همه حماقت مطبوعات زرد را میبینم. این وضعیت توسط خدمات اجتماعی نیویورک در یک تحقیق ۱۴ ماهه به طور کامل بررسی شد. توسط ییل بررسی شد و نتیجهها واضح بود و من هیچ علاقهای به کل آن وضعیت ندارم. من همیشه از این موضوع اذیت میشوم، اما فایدهای ندارد.
او خسته، غمگین و رک و راست به نظر میرسد. پیش از این از کلمه «آزار و اذیت» در رابطه با پرونده استفاده نکرده و امروز ۲ بار از آن استفاده میکند، بار دوم مرا به مقالهای ارجاع میدهد که اظهارات رونان را رد می کند (احتمالاً بهترین چیزی که در این مورد نوشته شده … بالغ و شایسته ولی نه سرسخت). این نشان میدهد که آلن گاهی برخی مطبوعات را میخواند و از آن متاثر میشود.
برعکس آن غیرممکن خواهد بود؛ حتی اتهامات نادیده گرفته شده نیز میتواند حرفه فرد را لکهدار کند. در حالی که او و موزس اکنون با هم آشتی کردهاند، رابطه با دیلن و رونان کاملاً قطع است. آیا همه اینها دیدگاه او را نسبت به جهان تغییر داده است؟ میخندد: نه، نه. این همه احساسات انسان دوستانه من را تایید میکند.
پس استراتژی آلن این است که دستهایش را بالا بیاورد و گوشهایش را ببندد. او ممکن است یک آیفون داشته باشد، اما این گوشی صرفاً برای تماس، گوش کردن موسیقی جاز و برنامه هواشناسی است.
او درباره همسر و دخترانش (بچت ۱۷ ساله و مانزی ۱۶) که بلافاصله پس از ازدواجشان در سال ۱۹۹۷ به فرزندی پذیرفتند، اغلب، با محبت و به طرز عجیبی بدون پیام خاصی صحبت میکند. او در مورد فرزندپروری به من می گوید: «تا نوجوانند میتوانی روی آنها حساب کنی. در خانه پادشاه هستی و بسیار مورد نیاز و دوست داشتنی و وابسته به هم. وقتی آنها شروع به ورود به بزرگسالی میکنند، ناگهان داستان متفاوت میشود.
میگوید روابطی که بیحفاظ هستند، «نقطه قوت من در زندگی نیست. من همیشه به سخاوت زن وابسته بودهام. کاری که نمیتوانستم انجام دهم اغوا کردن بود.» این مورد در مورد دایان کیتون صدق میکند که هنوز با او صمیمی است: «او به این نتیجه رسیده بود که من را دوست دارد. همیشه این دیگری بود که تصمیم میگرفت.»
او با خوشحالی در مورد وعدههای غذایی خوشمزه که اغلب به همسران ختم میشود، صحبت میکند و میگوید: دیگر مجبور نیستم. خوب کار میکنم چون در یک ازدواج خوشبخت هستم.
حسرت اصلی او از پیری چیست؟
وودی جوان به طرز شگفتانگیزی ورزشکار بود و از دست دادن تواناییهای ورزشی او حسرت اصلیاش از پیری است. میگوید: خیلی خوش شانس بودهام. وضع سلامتیام خوب است. حداقل فکر میکنم این طور باشد. دمانس هنوز به درجه قابل توجهی وارد نشده است. همه چیز خوب است، اما من همیشه غمگینم که نمیتوانم در زمین بیسبال باشم و آن طور که میخواهم بازی کنم. این برای من تلخ ترین چیز است.
او با حسرت اضافه میکند: دوست دارم با یوسین بولت مسابقه بدهم. اما مطمئن نیستم که چقدر خوب عمل کنم. همیشه یک دونده بسیار سریع بودم اما این امکان وجود دارد که در حالی که من هنوز در حال دویدن هستم، او مصاحبه بعد از مسابقه خود را هم انجام داده باشد.
و البته توصیه او این است: اگر بتوانید چیزهایی را فراموش کنید، احتمالاً در زندگی شادتر خواهید بود.
آلن به خود اجازه «افراط در دلتنگی» را نمیدهد. او میگوید: گاهی اوقات، وقتی تنها هستم، فکر میکنم شاید خوب باشد که فیلمسازی را متوقف کنم و یک زندگینامه بنویسم.
و وقتی میپرسم نوشتن یک خاطره نیز مستلزم بازنمایی وقایع کمتر شادیبخش است، درست است؟
میگوید خب بله. من باید از پشیمانیهای زیادی در زندگیام و تلاطمهای زیادی بگذرم، اما این اشکالی ندارد. درگیری و هیجان است. خوب است که آن را بنویسیم.
منبع: گاردین/کاترین شورد/ پنجشنبه ۲۵ آگوست ۲۰۱۶
*محمدحسام حیدرزاده